پاورپوینت کامل گفت و گو با همسر مکرمهی شهید بزرگوار آیهالله سید محمدباقر صدر (ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت و گو با همسر مکرمهی شهید بزرگوار آیهالله سید محمدباقر صدر (ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت و گو با همسر مکرمهی شهید بزرگوار آیهالله سید محمدباقر صدر (ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت و گو با همسر مکرمهی شهید بزرگوار آیهالله سید محمدباقر صدر (ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۳

با عرض تشکر و تقدیر از شما بانوی بزرگوار، خواهشمندیم خلاصهای از زندگی شهید
بزرگوار آیهالله سید محمدباقر صدر و بانوی عالمه شهیده بنت الهدی صدر۰ را برای
خوانندگان ما بیان فرمایید.

شهید سید محمدباقر صدر (ره) ذیقعده ۱۳۵۳ ه . ق در کاظمین متولد شد. اجدادش همه از
عالمان دین بودند. پدر وی سید حیدر یکی از فضلای حوزه بود که به حسن اخلاق و تواضع
و زهد و علم شهرت داشت، و در سن جوانی از دنیا رفت. پدر بزرگ ایشان آیهالله العظمی
سید اسماعیل صدر یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در نیمه اول قرن ۱۴ بود و در سال
۱۳۳۸ ه . ق وفات نمود. و دیگر اجدادش نیز شاخههای سرسبز و پر بار شجرهی پر برکت
(خاندان صدر) و از تبار غیرتمند و پاک امام کاظم۷ بودند و در سرزمین ایران، لبنان و
عراق از پاسداران فرهنگ و اندیشه و دانش و دین به شمار میرفتند.

آیهالله شهید صدر در خانوادهی علم و فضل بزرگ شد و در آغوش آنان دین و اخلاق
آموخت. روز به روز آن پسر باهوش و فوق العاده در علم و ادب پیشرفت میکرد، گویا در
هر ماه به اندازهی یک سال یا بیشتر نسبت به افراد معمولی رشد میکرد. از کودکی هدفش
را مشخص و معین کرد تا ادامه دهندهی راه امامان و اجداد بزرگوارش باشد. به جامعهی
اسلامی و اصلاح آن فکر میکرد. پدر و مادر ایشان در اخلاق و تواضع و دین نمونه کامل
بودند و رفتار آنان در داخل و خارج از محیط خانه حاکی از آن بود.

مادرش همیشه با وضو به او شیر میداد و هنگام خواباندن او قرآن میخواند. با اینکه
مادرش صاحب ۷ فرزند پسر و ۷ فرزند دختر شد، امّا پنج پسر و شش دختر را به گونههای
مختلف و در سنهای متفاوت از دست داد، و با صبر و شکیبایی فقدان عزیزانش را تحمل
کرد.

شهید صدر (ره) در سن کودکی مبتلا به بیماری سختی شد، آنگونه که والدهی ایشان پریشان و
نگران گردید، و توسل به حضرت قائم آل محمدپیدا کرد تا سلامت و عافیت فرزند خود را
بازیابد. یک روز پس از دعا و توسل خواب بر وی عارض گردید. در خواب امام زمانرا
ملاقات کرد که پس از خواندن دعا، خطاب به مادر سید محمدباقر فرمود: مطمئن باش که
فرزندت خوب میشود و آینده بسیار خوبی در انتظارش است. سید محمدباقر روز بعد به
بهبودی کامل رسید. خانوادهی آیهالله صدر (ره) زندگی ساده و زاهدانهای داشتند و امور
دنیوی را در نظر نمیگرفتند، بلکه برای رسیدن به مقامات علمی و معنوی کوشا بودند.
ایشان پس از رحلت پدر بزرگوارش تحت حمایت و سرپرستی مادرش که صبیّه آیهالله شیخ
عبدالحسین آل یاسین و خواهر آیهالله العظمی شیخ محمدرضا و شیخ راضی و آیهالله مرتضی
آل یاسین بود، که این عزیزان داییهای سیدمحمدباقر بودند.

حضرت آیهالله العظمی شیخ محمدرضا عنایت خاصّی به سیدمحمدباقر داشت و او را مورد
احترام خاص قرار میداد، و در راه پیشرفت شخصیت علمی و ادبی او سعی فراوان مینمود.

برادر بزرگ و معلم ایشان سید اسماعیل نیز از علما و مجتهدان پر تلاش و جوان نجف بود
که سال ۱۳۸۸ ه . ق در چهل و هشت سالگی در گذشت.

خواهر ایشان (آمنه بنت الهدی صدر) یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و
اخلاق بود که در مسیر جهاد و مبارزه با برادرش سید محمدباقر همگام شد و سرانجام
سرنوشت هردو به شهادت و سعادت ابدی ختم گردید. سید محمدباقر حدود یازده سالگی دوره
ابتدایی را به اتمام رساند. از همین دوران نبوغ شگفتانگیز و استعداد سرشار خدادادی
او میدرخشید و تعجب آموزگاران و همکلاسیهای وی را بر میانگیخت.

در یازده سالگی علم منطق خواند و رسالهای در زمینه منطق به همراه اشکالاتی بر برخی
از کتابهای منطقی نگاشت. در دوازده سالگی معالم الاصول را نزد برادر بزرگش آموزش
دید. ضمن درس ایراداتی وارد میکرد که در کفایه الاصول آمده بود. بیشتر دروس سطح را
بدون استاد به پایان رساند. در سال ۱۳۶۵ قمری از کاظمین به نجف هجرت کرد و در حلقهی
درس آیهالله شیخ محمدرضا آل یاسین و آیهالله سیدابوالقاسم خویی حضور پیدا کرد و این
در حالی بود که او دوازده سال داشت و جالب اینکه همردیف شخصیتهای بزرگ علمی در مجلس
درس حاضر میشد.

روزی مرحوم استاد شیخ محمدرضا آل یاسین مسألهای طرح کرد که آیا بدن حیوان با
ملاقات با شیء نجس متنجس میشود و با زوال آن شیء نجس پاک میگردد یا اینکه به عین
نجاست اصلاً متنجس نمیشود؟ سپس فرمود: شیخ انصاری(ره) ثمرهای برای دو قول در کتاب
الطهاره آورده است و استاد ما سید اسماعیل صدر از ما خواسته بود که ثمرهی دیگری
ارایه دهیم و ما آن را خدمت ایشان ارایه دادیم، حال از شما میخواهم در این مسأله
فکر کنید و تا فردا ثمرهی دیگری پیدا کنید. فردای آنروز پیش از همه شهید صدر (ره) نزد
استاد آمد و ثمرهی دیگری برای آن دو قول بیان کرد. شیخ محمّدرضا آل یاسین به تعجب
آمد، و چون تصوّر میکرد حضور او با کمی سن و سال در درس به خاطر تفنن است، نه تحصیل
علم به صورت جدی، از همینرو از دیگر طلاب سؤال نمود که چه کسی ثمره را یافته است؟ و
چون پاسخی نشنید؛ رو به حاضران کرد و گفت: محمدباقر صدر ثمره دیگری، غیر از ثمرهای
که ما در درس استاد خود پیدا کرده بودیم، آورده است. آنگاه از وی خواست تا ثمره را
بیان کند. در آن مجلس توجه و تعجب همگان برانگیخته شد. مرحوم آیهالله سید اسماعیل
صدر برادر شهید صدر (ره) فرمود: برادر ما به هر جایی رسید، در همان اوایل بلوغ رسید.
در سال ۱۳۷۰ قمری که حضرت آیهالله شیخ محمدرضا آل یاسین درگذشت، مرحوم شیخ عباس
رمیثی نگارش تعلیقهای بر رسالهی استاد را عهدهدار شد و از شهید صدر (ره) دعوت نمود تا
در مجلس درس حضور یابد. ایشان نیز در آن زمان تعلیقهای بر رسالهی استاد نوشت. مرحوم
شیخ عباس رمیثی که تبحر و تسلط او را دید، فرمود: بی تردید تقلید بر تو حرام است.

شهید صدر (ره) حضور در درس اصول مرحوم آیهالله خویی را تا سال ۱۳۷۵ ه . ق و درس فقه آن
مرحوم را تا سال ۱۳۷۸ ه . ق ادامه داد.

یکی از طلبههای همراه سید صدر که در محضر درس آیهالله خویی نیز بود، میگفت: سید
شهید در یک جلسهی درس به اندازهی یک ماه ما مطالب را میگرفت و پیشرفت میکرد. ایشان
بیشتر ساعتهای روز را صرف مطالعه میکرد. در ۲۰ سالگی با تدریس کتاب کفایه الاصول
تعلیم و تربیت طلاب جوان را آغاز کرد و از بیست و هفت سالگی (۱۳۷۸ ه . ق) به تدریس
خارج اصول و از حوالی بیست و هشت سالگی (۱۳۸۰ ه . ق) به تدریس دوره خارج فقه
پرداخت.

معظم له در بیست و هفت سالگی با دختر عمویش آیهالله العظمی سید صدرالدین صدر (خواهر
امام موسی صدر) ازدواج کرد. هزینهی ازدواجش از چاپ کتابهایش بود. امام موسی صدر و
شهید صدر با هم پسر عمو بودند، و این ازدواج در اثر علاقهی شدید بین سید شهید و
امام موسی صدر ـ در سالهاییکه ایشان در نجف اشرف مشغول تحصیل بود ـ صورت گرفت. در
همان ایام هر دو نفر به درجهی اجتهاد رسیدند و در تمام لحظات و فراز و نشیبها با هم
مشارکت داشتند و همیشه مباحثه و مشاوره میکردند.

امام موسی به شهید صدر (ره) احترام فراوان میگذاشت و شهید صدر (ره) نیز با ایشان همچنان
بود. معظم له، امام موسی صدر را خطاب مینمود: سیدی و امام موسی نیز به شهید صدر
میگفت: مولای. امام موسی صدر میگفت: هر وقت دلم میگیرد و اعصابم از کار و
مسؤولیت خسته میشود پاسپورتم را بر میدارم و به سوی نجف حرکت میکنم تا آرامش روحی و
جسمی برایم فراهم شود.

شهید صدر (ره) پس از ربوده شدن امام موسی و هنگام محنت و تنهایی و گرفتاریهایی که صدام
برایش ایجاد میکرد، میگفت: اگر امام موسی بود، من اینقدر رنج و ناراحتی نمیدیدم.

زندگی شما در عراق چگونه میگذشت؟

من پس از ازدواج از ایران به عراق منتقل شدم. دوری و فراق از خانواده و تفاوت
زیادی که بین آنجا و ایران بود، مرا رنج میداد. یک روز به حرم امیرالمؤمنین(علیه
السلام) مشرف
شدم و درخواست نمودم تا خداوند به من قدرت و تحمل شرایط سخت زندگی را بدهد. پس از
زیارت احساس عجیبی به من دست داد. با خود گفتم: من با یک شخصی عادی زندگی نمیکنم،
بلکه با یکی از اولیای خدا و رهبری دانشمند ازدواج کردم. پس از آن دعا و زیارت
آرامشی خاص و ظرفیتی بزرگ در برابر همهی سختیها در خود احساس کردم و به تمام اوامر
ایشان با کمال رضایت و خوشحالی حاضر بودم.

من متولد شهر مقدس قم هستم و تا ۱۹ سالگی در قم زندگی کردم.

از نحوهی برخورد و رفتار شهید بزرگوار آیهالله صدر (ره) در منزل برایمان بگویید.

شهید صدر در خانه بسیار مهربان و با عطوفت و قدردان بود. برای مادر، فرزندی
نیکوکار، برای خواهر، برادری دوست و برای همسر، شوهری مهربان و برای فرزندان نیز
پدری مهربان و دلسوز بود. تا آخرین لحظه زندگی مبارکش همچون فرزندی نمونه
فرمانبردار مادر بود. با ایشان مشورت میکرد و به آرای او اهمیت میداد. در کنار
خواهر مینشست و نوشتههایش را با او مرور میکرد و به سؤالاتش پاسخ میداد. مدتها از
وقت خود را صرف کمک به خواهرش مینمود. به همسر خود احترام میگذاشت و از او قدردانی
میکرد و به احساساتش توجه مینمود. همیشه میفرمود: دوست دارم که شرایط و اوضاع و
مشغلههای زیادم را درک کنی و در صورتی که جایی از من کوتاهی سر زد، مرا ببخشی. سید
شهید با اولاد خود مهربان بود و به امورشان توجه داشت. هرگاه آنها بیمار بودند،
هنگام رسیدن به خانه قبل از تعویض لباس به سوی فرزند میرفت و از حالش جویا میشد و
دست مبارکش را بر سر او میگذاشت و به نیت شفا سوره حمد را میخواند. ما نیز تا
کنون در پیروی از او برای شفا یافتن بیمار سوره حمد را میخوانیم. با فرزندانش همچون
بزرگترها رفتار میکرد. با آنها صحبت مینمود و هیچگاه آنها را بر کاری مجبور نمیکرد.
همیشه التزام به نماز اول وقت را تذکر میداد و میفرمود: من بچهها را کم میبینم،
بنابراین کارهای اشتباهشان را نزد خودشان برای من بازگو نکنید تا مجبور به سرزنششان
شوم. دوست ندارم که فرزندانم مرا در حال سرزنش یا مجازات خود به یاد آورند.

فرزندان از بازگشت پدر به منزل خوشحال میشدند؛ با وجود سنّ کم متوجه شرایط سخت پدر
بودند و میدانستند هر روز که سید به سلامت به منزل باز میگردد، غنیمت است و جای شکر
دارد.

ارادت خاص شهید صدر (ره) با اهل بیت: گواه توجه عمیق وی به مضامین عالی و جایگاه رفیع
خاندان رسالت است. شما که از نزدیک شاهد این حالتهای معنوی بودید، صحنههایی از آن
را برای ما بازگویید.

معظم له شبهای جمعه به زیارت سیدالشهدا(علیه السلام) شرفیاب میشد و بر خواندن زیارات مخصوص
مثل زیارت شعبانیه و رجبیه مداومت داشت. سید شهید حدود ده سال به طور پیوسته به
زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) میرفت؛ مگر هنگام بیماری شدید یا مشکلات امنیتی. سید صدر
بیشتر مواقع روزه بود.

از ابتدای خواندن زیارت عاشورا چشمان سید صدر از اشک پوشیده میشد، بغضش میترکید و
محاسن شریفش زیر قطرات اشک خیس میگردید؛ چنانکه گاهی زائران حرم متوجه میشدند. یک
بار که مرحوم شیخ جواد مغنیه و سید محمود خطیب شهید را برای زیارت حرم اباعبدالله
الحسین(علیه السلام) همراهی میکردند، پس از ورود به حرم مطهر شیخ در برابر ساعت حرم میایستد و
شاهد گریه و استغاثهی ایشان میشود، زائران نیز پشت سر شهید ایستاده و گریه میکنند
یک نفر از شیخ میپرسد: این سید چه میکند؟ شیخ میگوید: او میداند در برابر چه کسی
سخن میگوید و از معنا و مضامین زیارت خبر دارد.

شهید صدر بر خواندن زیارت روزانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز مداومت داشت و متن آن را حفظ
بود. مطالب درسی و جزوات خود را به حرم میبرد و در آنجا به مطالعهی درسها میپرداخت.
زمانی به علت بیماری یک هفته قادر به شرفیابی نشد، فردی به دیدن ایشان آمد و گفت:
در خواب حضرت امیر۷ را دیدم که فرمود: پسرم محمدباقر چند روز است که برای مباحثه و
درس نزدم نمیآید. معظم له روزهای عاشورا بسیار متأثر میشد و درون و ظاهری حزنانگیز
داشت. سعی میکرد آن روز را در کربلا باشد. حتماً در این روز زیارت عاشورا میخواند و
مقتل گوش میکرد و با صدای بلند میگریست. خانواده شهید به همراه ایشان تا ظهر عاشورا
از خوردن امساک میکردند و از خوردن غذای لذیذ در آن روز پرهیز داشتند. روز شهادت
امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز با کسی ملاقات نداشت. شهید هر شب پنجشنبه مجلس عزاداری اهل بیت:
را در منزل برگزار مینمود و در سالروز شهادت حضرت امام موسیبن جعفر(علیه السلام) سه شب روضه
میخواند. خداوند متعال به ما چند دختر عطا فرمود. من نذر کردم که اگر خدا، پسری به
ما بدهد، روز شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در منزل روضه بخوانیم و شله زرد بپزیم. الحمدلله سال
دیگر خدا سیدمحمد جعفر را به ما داد و هنوز من به این نذر عمل میکنم.

آن شهید بزرگوار از غم و اندوه خود تنها به خدا شکایت میکرد و تنها با او مناجات
مینمود. دردهای خود را تنها با او در میان میگذاشت و از او یاری میجست و در سختیها
و گرفتاریها متوسل به ائمه اطهار: میشد. چه بسیار لحظاتی که اعضای خانواده او را در
حال دعا و راز و نیاز با خدا و توسل به اهل بیت: میدیدند. سید شهید، فرزندان خود را
هم به این کار تشویق مینمود و به آنها میآموخت که شکایتها را تنها باید نزد خدا برد
و کمک و یاری را تنها باید از او درخواست نمود. زمانی که منزل به محاصره درآمد و
اوضاع بر خانواده تنگ شد و آنها تنها ماندند، آنها را به خواندن دعا و توسل به اهل
بیت: دعوت مینمود. سید شهید بر حضور قلب در نماز مراقبت کامل داشت. به گواهی افراد
خانواده هرگاه ایشان مشغول نماز میشد، خانه مالامال از عطر معنویت میگردید و حضور
ملکوتیان گرداگرد خانه حس میشد و آرامش و سکوت عمیقی فضا را فرا میگرفت. شهید دور
از چشم جمعیت به نماز شب میایستاد، شبهای رمضان تا همه اعمال و ادعیه مربوط به آن
شب را تمام نمیکرد، به دفتر کار خود نمیرفت. در سایر مناسبات دینی نیز با وجود
مشغلههای زیاد به همین ترتیب عمل میکرد.

زمانی که منزل ما به محاصره درآمد، به خصوص ایام نزدیک به شهادت ایشان فرصتی فراهم
شد تا به شکلی عمیقتر و بیشتر به عبادت بپردازد. فکر میکنم کم شدن ارتباطات بیرونی
زمینهای شد برای انقطاع الی الله.

گستردگی کارهای علمی و تألیف و تحقیق شهید بزرگوار حاکی از مداومت جدّی بر این
امر است؛ لطفاً برای خوانندگان طالب علم و پژوهش از نحوهی مطالعه و بحث معظم له
بفرمایید.

ایشان برای درس و نوشتن و مباحثه پشتکار فراوانی داشت. یک مدت هر شب شهید برای
مباحثه به منزل آیهالله خویی میرفت. یکی از شبها هوا بسیار سرد بود و سید نیز مریض
شده بود، من از ایشان خواهش کردم که آن شب به مباحثه نرود و در خانه استراحت کند تا
بهبود یابد، امّا در جواب خواستهی من گفت: قرآنی بیاور تا استخاره کنم. آیه
شریفهی: (إذْرَءَانَاراً فَقَالَ لأَهْلِهِ امْکُثُوا إنّی ءَانَسْتُ نَاراً
لْعَلِّی ءَاتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدیً)([۱]) آمد؛
رو به من کرد و گفت: حالا چی بروم یا نروم؟! من جواب دادم: بروید خدا نگهدارتان
باشد.

آیهالله صدر هنگام نوشتن و به دست گرفتن قلم، سر از دفتر و نگاشتن بر نمیداشت تا
مطلب و منظورش را به جایی نمیرساند. گاهی من به ایشان میگفتم: وحی بر شما نازل
میشود که اینگونه و با سرعت مینویسید؟ تبسم میکرد و میفرمود: چنین فرض کنید.

گاهی از شدت نوشتن سر انگشتانشان به ویژه انگشتان دست چپ (به دلیل چپ دست بودن)
متورم میشد. خمیری درست کرده بودم و آن را دور انگشت ایشان میپیچیدم، امّا آن هم
اثری نداشت و شهید همچنان به نوشتن ادامه میداد. زمانی که مشغول نوشتن بود، از هیچ
سر و صدایی متأثر نمیشد؛ با اینکه من سعی داشتم بچهها را ساکت کنم یا از اتاق پدر
خارج نمایم، ایشان میگفت: رهایشان کن! صدای آنها مرا اذیت نمیکند.

نحوهی زندگی شخصی بزرگان برای همیشه عبرت آموز است؛ نکتهی بارزی که توجه شما را
در طول زندگی شخصی با ایشان به خود جلب نمود، چه بود؟

زهد سید شهید برای من همیشه درسآموز بود. پس از ازدواج متوجه شدم که همهی لباسهای
شهید عبارت از یک عبا و یک قبا و یک دشداشهی سفید است. از وی پرسیدم: باقی لباسهایت
کجاست؟ مادر شهید با خنده گفت: نگفتم، همسرت از بیلباسیات تعجب خواهد کرد؟!

به ندرت لباس تهیه میکرد و به کمترین اکتفا مینمود و میگفت: عجیب است؛ مگر من چند
جسم دارم که چندین لباس بدوزم و بخرم. شهید صدر در نهایت زهد میزیست و میگفت: زندگی و معیشت یک مرجع باید مانند سایر طلبههای حوزه باشد. پس از مرجعیت چیزی به
اثاث منزل اضافه نکرد و خانه به همان شکل گذشته باقی ماند.

یکی از دوستان شهید به ایشان ماشینی هدیه داد، ولی هیچگاه از آن استفاده نکرد و
دستور داد تا آن را بفروشند و پولش را بین طلبهها تقسیم کنند. برای خانواده مبلغ
جزیی برداشت. هرگاه کسی لباس یا چیز خاصی به ایشان هدیه میداد، قبول مینمود و تشکر
میکرد؛ سپس آن را به طلبههای نیازمند میداد. این برخورد از روی تکبر یا خودخواهی
نبود، بلکه از زهد و تقوای او سرچشمه میگرفت. بیشتر وعدههای غذای شهید ساده و عادی
بود. ایشان علاوه بر زهد در زندگی به رعایت تساوی بین عموم مردم در خوراک توجه
داشت.

برخورد رژیم حاکم عراق پس از مرجعیت آیهالله العظمی صدر (ره) با ایشان چگونه بود؟

پس از رحلت آیهالله العظمی آقای حکیم، شهید صدر با اصرار فراوان مردم برای تقلید
رو به رو شد. تا اینکه رساله عملی خود را منتشر نمود. ایشان قصد داشت با توزیع
رساله عملی توجیهی در مقابل بعثیها داشته باشد و علاقه فراوان مردم را به ایشان به
واسطهی رابطهی مقلد و مرجع تعبیر نماید. مرجعیت شهید صدر همراه با آرا و نظریههای
ایشان نسبت به تجدید نظر و پیشنهادات جدید و مؤثر در حوزه و درس بحث و نیز توجه به
وضع معیشتی طلاب بود.

در این دوران با مشکلات و سختیهای فراوان رو به رو شد، ولی با توکل به خدا و صبری
که از اجدادش به ارث برده بود، تحمل نمود. با وجود فشارهای زیادی که از طرف سلطه و
مزدوان آنها به شهید صدر میرسید به راه خود ادامه داد، تا به مرحلهای رسید که
بعثیها از جانب ایشان برای حکومت خود سخت نگران شدند. سه بار ایشان را به زندان
بردند. هر بار ایشان میفرمود: در راه رفتن احساس خوشحالی داشتم و امید به ملاقات
خدا بسته بودم، ولی هنگام بازگشت احساس سنگینی شدیدی از مسؤولیت روی شانههای خود
احساس میکردم. پس از آنکه حکومتیها مأیوس شدند و دانستند که ایشان موضع خود را
تغییر نمیدهد، حکم صادر کردند و ایشان را به همراه خانواده محکوم نمودند تا در منزل
اقامت اجباری داشته باشند. حقّ ملاقات و رفت و آمد با هیچ کس را نداشتیم. این
برنامه ده ماه طول کشید. شهید در این مدت نوشتههای جدید زیادی را به نگارش درآورد.
بعضی از سورههای قرآن را حفظ نمود و به عبادت پرداخت. تلاش میکرد تا خانواده را
تسلا دهد و آنها را به صبر و حسن عاقبت وعده میداد. یک بار از ایشان سؤال کردم اگر
خدای ناکرده شما را ببرند، ما چه کنیم؟! ایشان جواب داد: شما خدای متعال را دارید
و او از همه کس بهتر است، من نیز شما را به او میسپارم. همیشه چهرهاش خندان بود.
با وجود شرایط سخت و هراسآور با ایمان قوی و عزم راسخ به خدا توکل میکرد و کاملاً
خود را تسلیم او نموده بود. بارها میگفت: شما میتوانید بروید، اینها ـ صدام و
عمالش ـ فقط مرا میخواهند و کاری به شما ندارند. با این سخنان دوستی و پیوند اعضای
خانواده نسبت به ایشان بیشتر میشد. در سالهای آخر بسیار ضعیف و لاغر شده بود، به
خاطر بالا بودن فشار خون از بیشتر غذاها پرهیز مینمود.

آخرین دستگیری آیهالله صدر چگونه بود؟

وقتی قلدران صدام برای آخرین بار ایشان را با خود بردند، آیهالله صدر (ره) میدانست که
این بار بازنخواهد گشت، چون بعثیها گفته بودند که ایشان را با خود به بغداد منتقل
میکنند.

با این وجود ایشان با آرامش جواب داده بود: من خیلی وقت است که آمادهی شهادتم.
هنگام رفتن رو به خانواده کرد و برای تسکین ناراحتی ما گفت: هر انسانی بالاخره
میمیرد، و مرگ دلایل متعددی دارد. ممکن است انسان به علت بیماری بمیرد، یا ناگهان
در بستر بمیرد، یا به هر شکل دیگر، ولی مرگ در راه خدا از همه این مرگها بهتر و
شریفتر است. اگر به دست صدام و عمالش کشته نشوم، بالاخره به خاطر بیماری یا هر علت
دیگر خواهم مرد. اگر مرگ من مصلحت یا فایدهای برای دین و تشیع داشته باشد، بهتر است
که با عزمی پایدار به سوی شهادت بشتابم…. لحظههای آخر برای خانواده بسیار سنگین
و غمگین بود.

۲. بیشترین تألیفات معظم له به چه موضوعاتی اختصاص داشت؟ فعالیتهای علمی و پژوهشی
ایشان به چه نحو بود؟ آیا در حال حاضر مؤسسهای به شکل رسمی روی تألیفات و کارهای
تحقیقی آیهالله صدر کار پژوهشی انجام میدهد؟ آثار منتشرهی جدید را معرفی بفرمایید.

بیشترین تألیفات شهید صدر (ره) در باب مسایل عقیدتی، فلسفی، اقتصادی، منطق، اخلاق، و
تاریخ بود. از آنجا که گروههای فکری منحرف در جامعه مشغول کار بودند و با کلمات
براق و فریبنده فکر و عقیدهی جوانان را به سوی افکار غیر صحیح و انحرافی و الحاد
میکشیدند؛ شخص ایشان قسم یاد کرده بود تا زنده است از اسلام دفاع کند و برای ترویج
و آشنایی بیشتر با دین ناب محمدی۹ و نزدیک کردن نسل جوان با تعالیم و مفاهیم صحیح
اسلام تلاش نماید و آنها را از چنگ دشمنان دین مبین خلاص نماید. آثار علمی معظم له
دو ویژگی دارد: یکی دقت فوقالعاده و عمق کم نظیر، و دیگر احاطه بر تمام جوانب مسأله
و فراگیری همهی مباحث. در هر قسمت که وارد میشد؛ آنچنان گسترده و عمیق بحث میکرد که
مشکل بود کسی بتواند باب جدیدی را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.