پاورپوینت کامل سلوک سید آزادگان در آینه ی خاطره یاران ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سلوک سید آزادگان در آینه ی خاطره یاران ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سلوک سید آزادگان در آینه ی خاطره یاران ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سلوک سید آزادگان در آینه ی خاطره یاران ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
۴۲
آزاده؛ رضا علی صمدی:
شیوه ی برخورد حاج آقا ابوترابی با سربازان عراقی این بود که می گفتند: «این ها
برادران مسلمان شما هستند. فکر نکنید که این ها را باید به دریا بریزیم و به درد
نمی خورند. این ها بچه مسلمان هستند و در دامان مادران مسلمان بزرگ شده اند،
پدرانشان مسلمانند، ولی الان زیر پرچم صدام زندگی می کنند و این مسأله، نقطه ضعف
این هاست. اگر ما بتوانیم به شکلی در این ها نفوذ بکنیم، با خدمت کردن و احترام و
برخوردهای اسلامی، در قلبشان دیر یا زود تأثیر خواهد گذاشت».
حاج آقا ابوترابی به اسرا سفارش می کردند که: «شما سعی کنید برخوردهایتان اسلامی
باشد، به نحوی که عراقی ها احساس کنند ما از آن ها کینه ای نداریم. ما با آن ها جنگ
نداشتیم، بلکه رژیم آن ها و در واقع حزب بعث بود که جنگ را شروع کرد و بین دو ملت
جدایی انداخت و ما مسؤول مسایل پیش آمده، نیستیم. شما سعی کنید این مسایل را در قلب
آن ها ایجاد کنید».
حاج آقا در اوقات فراغت اسرا، بنای کارهای فرهنگی را گذاشتند. برای ادامه ی تحصیل
اسرایی که تحصیلاتشان زیر دیپلم بود، از طریق صلیب سرخ، درخواست کتاب های درسی
ایرانی داده شد و الحمدلله این کار خیلی هم موفقیت آمیز بود و نتیجه اش را بعد از
اسارت دیدیم. کسانی که به طور مثال مدرک تحصیلی سوم راهنمایی داشتند، موفق به اخذ
دیپلم شدند و به دانشگاه ها راه یافتند.
مسایل پیش آمده در اردوگاه، به نحوی برای اسرا جا می افتاد که هر لحظه اشتیاقشان
به حاج آقا ابوترابی بیشتر می شد. بعضی اوقات که حاج آقا تشریف می آوردند و سر سفره
می نشستند، با آن که بنده ی خدا غذایی هم به آن صورت گیرشان نمی آمد، امّا اسرا می
آمدند و از ظرف غذای ایشان ـ به خاطر تبرک ـ یک قاشق می خوردند. ایشان هم با لبخند
نمکین و پر معنا، احساسات همه را جواب می دادند. با وجود این ها بود که فهمیدیم این
مرد، روی هوا و هوس و خواسته های شخصی صحبت نمی کند و این نیست که خودش بخواهد در
رفاه و راحتی باشد، بلکه به دنبال پیاده کردن اهداف بزرگ حضرت امام(قدس سره) است.
در خصوص رعایت نکات بهداشتی و مقررات آسایشگاه، اسرای خوبمان معتقد بودند که چون
در این جا قانون ها به همدیگر ارتباط دارد و ما خود در آسایشگاه قانون و برنامه
داریم، اگر عراقی ها بگویند باید این طور باشد، ما عمل نکنیم و اگر بگویند فلان کار
را نکنید، انجام بدهیم. در مقابل، حاج آقا فرمودند: «نه! اگر یک یهودی آمد و قانونی
را وضع کرد که به نفع مسلمین بود، شما آن را عمل بکنید. اگر گفت: مسواک زدن و صورت
شستن خوب است، یا کفش ها را به آسایشگاه نیاورید، یا مثلاً دم در آسایشگاه کفش ها
را در بیاورید، به آن عمل کنید. درست است که قانون توسط یک یهودی وضع شده، اما
محترم است. این ها نکات بهداشتی است و نافع حال ماست». در واقع ایشان با این صحبت،
برای اسرا جا انداختند که نه به خاطر این که عراقی ها انجام این کارها را از شما می
خواهند،، بلکه به جهت این که، این کارها لازمه ی زندگی است و باید آن ها را انجام
داد، گوش کنید و انجام دهید.
زمان حضور حاج آقا ابوترابی در اردوگاه ما، رفتار عراقی ها با ما خوب می شد،
رفتار ایشان با یک دژبانی که به قول معروف قد و قواره اش پنج تومان نمی ارزید و
هنوز ریش در نیاورده بود و می آمد و رد می شد، این گونه بود که در مقابلش بلند می
شدند و سلام می کردند و ما شاهد بودیم که آن دژبان چه قدر خودش را می خورد و از
خجالت عرق می کرد! یکی از مسایلی که باعث سخت گیری بعثی ها می شد، بی شخصیتی
خودشان بود. رسم سلام و حال و احوال بین آن ها نبود، به همین خاطر احساس می کردند
که باید با ما آن طور رفتار بکنند و با تحقیر ما، شخصیت پیدا کنند. نحوه ی برخورد
حاج آقا ابوترابی با آن ها به گونه ای بود که به آن ها شخصیت می داد و آن ها احساس
می کردند که آدم هستند و باید با دیگران درست برخورد کنند.
درباره ی برگزاری کلاس ها، یک بار خدمتشان رسیدیم و نظرشان را جویا شدیم. درباره
ی این که در چه حدی کلاس بگذاریم و در چه حدی کار کنیم، ایشان فرمودند: «سعی شما
این باشد که نور ایمان را در قلب فرزندان مسلمان کشور ما روشن کنید. اگر شما صد
جلسه یا صد کلاس یا صد سخنرانی بگذارید و بی تأثیر باشد، فایده ای ندارد، ولی اگر
احساس کردید که اگر با یک برادری رفتید و بشقابی را شستید، یا تِی دستتان گرفتید و
کف آسایشگاه را تی کشیدید، تأثیر این بیشتر است، همین کار را بکنید. مقید به این
نباشید که حتماً کلاس و سخنرانی باشد. درست است که تأثیر روحی و اخلاقی خوبی دارد،
اما زمانی این کارها موفق است که به آنچه می گویید، عمل کنید».
آزاده؛ حسن طاهروردی:
نقش حاج آقا ابوترابی در رفتار عراقی ها با اسرا، به خود عراقی ها بستگی داشت.
ما باغچه ی کوچکی داشتیم که در آن سبزی می کاشتیم. حاج آقا به اسرایی که باغبان
بودند، گفته بود که اگر عراقی ها سبزی خواستند، سبزی را بشویید و خیلی مؤدبانه به
آن ها بدهید. بعضی از عراقی ها از این کار ما خیلی تشکر می کردند. این گونه برخورد
روی بعضی از آن ها خیلی اثر گذاشت. برخی سربازان عراقی برای ما اطلاعات می آوردند و
این نتیجه ی سفارش های حاج آقا و برخورد خوب اسرا با آن ها بود. حاج آقا ابوترابی
بیشتر از همه چیز، جنبه ی سلامت اسرا را در نظر می گرفت. اگر متوجه می شد که با
برگزاری مراسم دعا، یک نفر به زندان می رود و کابل می خورد، آن مراسم را برگزار نمی
کرد. ما در اردوگاه قبلی، عکس این برنامه را پیاده می کردیم و می گفتیم: پیش به سوی
مسایل عبادی، حتی اگر مرگ پیش رویمان باشد. در برگزاری نماز جماعت، چنان مصمم بودیم
که هرچه عراقی ها تلاش کردند، نتوانستند جلو ما را بگیرند، در حالی که حاج آقا
ابوترابی معتقد بوند پیش به سوی سلامت، حتی اگر مسایل عبادی کمتر شود. عراقی ها
گفته بودند: اگر نماز جماعت بخوانید، همه ی شما را می زنیم، حاج آقا می گفتند: «نه!
ما نمی خوانیم…» در طول سه سالی که در معیّت حاج آقا ابوترابی بودیم، خداوند به
ما کمک کرد و جز سه چهار مورد ناراحتی از ناحیه ی چشم که آن هم اتفاقی بود و قابل
پیش بینی نبود، اتفاق دیگری برای اسرا نیفتاد.
آزاده؛ سیدحسن میرسید:
حاج آقا ابوترابی هرجا که حضور داشتند، تصمیم و نظر نهایی را می دادند و اسرا
نیز در انجام نظرات ایشان متعهد بودند و فرمان بری کامل از ایشان داشتند. اگر گاهی
نظر یا پیشنهادی غیر از صحبت های ایشان مطرح می شد، روح بلند معنوی ایشان ایجاب می
کرد که همه تسلیم رأی ایشان شوند. عراقی ها می خواستند که اسرا احترامشان را داشته
باشند و فرامینشان را به طور کامل اطاعت کنند. قبول این مسأله برای اسرا مشکل بود.
حاج آقا از بعد وظیفه شناسی و تلاش در هدایت عراقی ها و این که به آن ها بفهمانند
ما برای نجات آن ها آمده ایم، نه چیز دیگر، می گفتند: «به آن ها احترام بگذارید و
حرف هایشان را اطاعت کنید، حتی اگر گفتند نماز نخوانید، جلوی چشم آن ها تقیه کنید و
نماز نخوانید، بلکه در جای دیگری نمازتان را بخوانید».
به این ترتیب، وقتی عراقی ها وارد می شدند و احتر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 