پاورپوینت کامل یک جرعه معرفت ;استعانت ظالم ۱۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک جرعه معرفت ;استعانت ظالم ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک جرعه معرفت ;استعانت ظالم ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل یک جرعه معرفت ;استعانت ظالم ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۳۹

(کُتِبَ عَلَیْهِ أنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأنَّهُ یَضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إلَی
عَذَابِ السَّعِیرِ)؛ بر [شیطان] مقرر شده است که هر کس او را به دوستی گیرد،
قطعاً او، وی را گمراه می سازد و به عذاب آتشش می کشاند.

کلمه تولّی به معنای این است که کسی را برای پیروی از وی، ولیّ خود بگیری. این
آیه می فرماید: برخی از مردم پیروی می کنند شیطان پلیدی را که از جمله صفاتش، یکی
است که بر او نوشته شده که هر کس او را ولی بگیرد و پیروی اش کند، اضلالش او را به
سوی عذاب سعیر، ثابت و لازم است. مراد از بر او نوشته شده این است که قضای الهی،
در حق وی، چنین رانده شده که اوّلاً: پیروان خود را گمراه کند، و ثانیاً: ایشان را
داخل آتش سازد. و این دو قضا ـ که در حق وی رانده شده ـ همان است که آیه ی: (إنَّ
عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ وَإنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمَعِینَ)؛ در حقیقت، تو را بر بندگان من
تسلطی نیست، مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند و قطعاً وعده گاه همه ی
آنان دوزخ است آن را بیان می کند.

شاهی که بر رعیت خود می کند ستم مستی بود که می خورد از
ران خود کباب

در کتب حکمای هند آورده اند:

روزی، اشترسواری در میان بیابان می رفت. به موضعی رسید که کاروانیان آن جا فرود
آمده بودند و آتش کرده و رفته و باد، آن آتش را اشتعال داده بود، و در هیزم ها
گرفته و می سوخت و ماری بزرگ، در میان آتش مانده بود و از هیچ طرف، راه نمی یافت که
بیرون آید و نزدیک بود که بسوزد.

او، مردی خداترس و رحیم دل بود، با خود گفت: اگرچه او دشمن و دربند است، ولی
درمانده را از دست گرفتن، از مروت باشد.

او، طریق حزم را فرو گذاشت و توبره بر سر چوبی محکم کرد و فرو گذاشت تا آن مار در
توبره رفت و از میان آتش برون آورد و سر توبره بگشاد و مار را گفت: هرجا که خواهی
برو. مار، با او به سخن آمد و گفت: تا آن گاه که تو را زخمی نزنم، نروم. وگرچه تو
نیکی کردی با من که دشمن و خصم انسانم و عداوت من با شما اصلی است. چنان که قرآن
مجید خبر می دهد: (… وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ…) دشمن
را دوست گرفتن، از حزم دور بود. من، هر آینه، تو را زخم خواهم زد. اکنون اختیار کن
که نخست تو را زنم یا شتر تو را؟ مرد گفت: آخر، من در حق تو نیکی کردم، تو نیکی را
به بدی مکافات کنی؟! مار گفت: خواه که تو را در این دعوی، برهانی نمایم و گواه در
گذارم؟ پس از دور، نگاه کرد. گاومیشی را دید که در صحرا می چرد. گفت: بیا تا از او
بپرسیم. پیش او رفتند. مرد گفت: ای گاومیش! مکافات نیکی، هرگز بدی باشد؟! گفت: بلی،
در مذهب آدمیان است که مکافات نیکی، بدی کنند. اینک من در دست یکی از آدمیان بودم،
و هر سال یک بچه آوردمی و خان و مان ایشان، پر روغن کردمی و جمله اسباب کدخدایی
ایشان از من منظّم بودی. چون پیر شدم و از زادن، باز مانده ام، مرا نگذاشت، و چون