پاورپوینت کامل اعتماد به نفس ملی;گزیده ی فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان دانشگاه های استان یزد، ۱۳;۱۰;۱۳۸۶ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اعتماد به نفس ملی;گزیده ی فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان دانشگاه های استان یزد، ۱۳;۱۰;۱۳۸۶ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اعتماد به نفس ملی;گزیده ی فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان دانشگاه های استان یزد، ۱۳;۱۰;۱۳۸۶ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اعتماد به نفس ملی;گزیده ی فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان دانشگاه های استان یزد، ۱۳;۱۰;۱۳۸۶ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۳
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی خوشحالم از حضور در جمع باصفا و صمیمی و پرشور شما جوان های عزیز. شما جوانید،
و جوان مظهر آینه وار صفا و صمیمیت و همت و شوق به آرمان ها و ایده آل هاست. آنچه
که جوان های عزیزمان در این جا بیان کردند، همه در بخش های مختلف برای من دلنشین
بود. نفس این که جوان دانشجو می ایستد و چکیده ی دریافت خود از مسایل جاری را با
جرأت، با اعتماد به نفس بیان می کند و مطالبه می کند، این برای من پر معنا و بسیار
شیرین است.
اعتماد به نفس ملی؛ دست آورد انقلاب اسلامی
من دیروز در اجتماع عمومی مردم راجع به اعتماد به نفس مطالبی گفتم. و امروز می
خواهم قدری بیشتر درباره ی آن حرف بزنم. ملت ما بر اثر انقلاب، بر اثر دفاع مقدس،
بر اثر تأثیر شخصیت ویژه ی امام ـ که در ایجاد اعتماد به نفس ملی، شخص امام و عناصر
تشکیل دهنده ی شخصیت او، یکی از بیشترین تأثیرها را داشت ـ و بر اثر پیشرفت های
گوناگون، امروز به یک نصاب قابل قبولی از اعتماد به نفس دست یافته است؛ بیم آن هست
که در عرصه ی جنگ های روانی و تبلیغاتی و به اصطلاح جنگ نرم بین ما و دشمنانی که
بسیار اصرار بر ادامه ی این نبرد دارند، این اعتماد به نفس یا خدشه پیدا کند، یا در
حدی که ملت ما به آن احتیاج دارد، پیش نرود.
خود کم بینی؛ یک بیماری خطرناک
نقطه ی مقابل اعتماد به نفس، خود کم بینی است؛ این بیماری بسیار خطرناک، که در طول
ده ها سال متوالی آن را در کالبد ملت ما تزریق کردند. من الآن گوش می کنم، متأسفانه
می بینم علاوه بر واژه های فرنگی ای که در طول ده ها سالِ گذشته بر زبان مردم جاری
شده و وجود دارد، باز در رادیو و تلویزیون ما هر چند وقت یک بار، یک واژه ی فرنگی
دیگر مطرح می شود که مردم باید از هم سؤال کنند: آقا این یعنی چه؟! بروند به یکی
مراجعه کنند؛ آقا معنایش چیست، تا معنایش را بفهمند! خوب، چه لزومی دارد؟! این
مفهومی که تازه وارد کشور شده برایش لغت بساز! زبان فارسی با این گستردگی. این ها
آن خودکم بینی هایی است که از اثرات گذشته است.
تلاش دائم برای ادامه ی راه
ما آن دونده ای هستیم که باید برسیم به خط پایان؛ باید برسیم به خط بُرد. دائم باید
بدویم. این جا شما روی پلاکارد نوشته اید در سال ۱۴۰۴ ایران کشوری است توسعه یافته.
دنباله ی چشم انداز این است که از کشورهای دیگر در منطقه باید از لحاظ فناوری و چه
و چه و چه جلوتر باشد. شما خیال می کنید کشورهای دیگر همین طور ایستاده اند که ما
جلو برویم، آن ها حرکت نکنند؟! آن ها هم دارند حرکت می کنند. مسابقه ی دوندگی است،
مسابقه ی دو است. اگر وسط راه همت من و شما سست شود، اگر امیدمان کم شود، اگر خیال
کنیم که آقا فایده ای ندارد، خوب نمی رسیم. من از این بیمناکم؛ لذا راجع به اعتماد
به نفس می خواهم صحبت کنم.
دشمن؛ یعنی جناح سیطره جوی جهانی
دشمن ما عبارت است از: دستگاه استکبار سیطره جوی جهانی. حالا مظهرش را شما بگویید
دولت آمریکاست، باشد؛ یا فلان دولت دیگر است، باشد. مشکل ما با کشورها و دولت ها،
مشکل بومی و نژادی و ملی و اسمی نیست؛ مشکل این است که یک مجموعه ی سیطره جویی در
قدرت ها و سیاست های دنیا به وجود آمده؛ این ها عادت کرده اند بر سیطره جویی و
برخورد نکردن با مانع جدّی. حالا این جا یک مانع جدی به وجود آمده؛ اسمش حکومت
اسلامی است، جمهوری اسلامی است. با این مانع جدّی به شدت پنجه می اندازند؛ مظهرش
امروز دولت ایالات متحده ی آمریکاست و بزرگ ترین شیطان مجسمش آن است؛ دشمنی اش هم
با ما به خاطر همین است که این جا یک مانعی است. چالش ما با غرب، برگشتش به این
است.
اراده ی ملت ایران بر تسلیم ناپذیری
بعضی ها همین طور می نشینند و پدرخوانده گونه ریش می جنبانند که آقا چرا با همه
دعوا می کنید؟! بحثِ دعوا کردن نیست؛ مسأله ی ما، مسأله ی ایستادگی در مقابل
سیطره جویی است. ما یک ملتیم که قرن های متمادی یا حداقل ده ها سال متمادی ما را
خواب و غفلت زده و خمار و گیج نگه داشتند؛ ما حالا تازه بیدار شده ایم؛ ما می
خواهیم دیگر تسلیم نشویم؛ جرم ما این است: (وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إلاّ أن
یُؤْمِنُوا بِاللَّه العَزِیز الحَمید؛ چالش این جاست.
شکست دشمن در برابر روحیه اعتماد به نفس حزب الله
این دشمنی که در مقابل ملت ایران است، با این اعتماد به نفسی که شما تا امروز به آن
رسیده اید، ستیزه خواهد کرد؛ به خصوص که امروز آمریکا در سیاست های خاورمیانه ای
خودش شکست خورده است. سیاست های خاورمیانه ای آمریکا عمدتاً معطوف به جمهوری اسلامی
بود. از یک طرف افغانستان، از یک طرف عراق؛ فکر می کردند جمهوری اسلامی بین دو
لبه ی یک گاز انبر قرار خواهد گرفت و زیر فشار واقع می شود و دست هایش را بالا می
برد. سیاست خاورمیانه ای آمریکا مبتنی بود بر تقویت رژیم صهیونیستی، و یکی از بزرگ
ترین اقدام ها و تصمیماتشان این بود که در داخل لبنان ـ که همسایه ی مشرف بر سرزمین
فلسطینِ غصب شده است ـ آن نیروی محرکه و مؤمن و اثرگذار و نافذ؛ یعنی حزب الله و
نیروی مقاومت را از بین ببرند. سال گذشته با آن شکست مفتضحانه، این از دستشان گرفته
شد. از پارسال تا حالا هم مرتب دارند دست و پا می زنند، برای اینکه شاید بتوانند در
لبنان یک کاری بکنند، یک حکومت طرفدار آمریکا، یک ارتش طرفدار آمریکا به وجود
بیاورند؛ که الآن مشکل و معضله ی لبنان به خاطر این است. آمریکایی ها حاضر نیستند
به آسانی این گوشتِ به خیال خودشان پخته را از زیر دندانشان بیرون بیاورند؛ برای
این که بتوانند یک فرد دست نشانده ای به عنوان رییس ـ که فرمانده ارتش هم هست ـ و
به تبع آن، یک دولت دست نشانده در آن جا به وجود بیاورند تا بتوانند حزب الله را
زیر فشار قرار دهند، اما تا حالا نتوانسته اند. برای قدرتی مثل آمریکا، این ها
ناکامی است. با آن همه ادعا، با آن همه توان، با آن همه پول، با آن دستگاه دیپلماسی
فوق العاده قوی، و با آن ابزارهای گوناگون فنی و انسانی نتوانستند با حزب الله
مواجه شوند. این ها حزب الله را هم مرتبط با ایران می دانند؛ پیروزی حزب الله را،
پیروزی جمهوری اسلامی می دانند. این جا هم شکست خوردند.
شکست دشمن در برابر روحیه اعتماد به نفس ملت
در مسأله ی هسته ای، آمریکایی ها تا همین چند ماه پیش اصرار، اصرار که باید ایران
به کلی همه ی فعالیت های هسته ای اش را کنار بگذارد؛ یعنی مثل آن کاری که با لیبی
کردند؛ ته اش را جارو کند، تقدیم کند به آن ها؛ به کلی اعلام انصراف کند. اخیراً ـ
چند هفته ی قبل از این ـ وضع به جایی رسیده است که گفتند ایران در همین حدی که هست،
توقف کند. ببینید فاصله ی این ها خیلی زیاد است. یک روزی بود که این ها حاضر نبودند
پنج عدد سانتریفیوژ را تحمل کنند. مسؤولین گفت وگو و مذاکره ی با اروپا حاضر شده
بودند بیست تا سانتریفیوژ را نگه دارند، آن ها گفته بودند نمی شود؛ گفته بودند پس
لااقل پنج تا، گفته بودند نمی شود. اگر می گفتند یکی، باز هم می گفتند نمی شود!
امروز سه هزار تا سانتریفیوژ دارد کار می کند، مبالغ زیادی هم آماده ی کار گذاشتن
است. می گویند در همین حد متوقف شوید. این هم یکی از ناکامی های آمریکاست. در خود
منطقه آمریکایی ها تلاش کردند از بعد از قضیه ی بیستم شهریورِ آن برج های دوقلو،
صحنه را تصویر کنند به یک صحنه ی دو قطبی در این منطقه؛ جنگ بین دموکراسی و
تروریزم. چه قدر تبلیغات کردند، چه قدر کار کردند، چه قدر تهاجم نظامی و لشکرکشی و
خرج کردند و هر کاری توانستند، کردند تا بگویند ما حامل دموکراسی هستیم، منطقه حامل
تروریزم است؛ ما آمده ایم منطقه را نجات دهیم. امروز شما نگاه کنید در خود عراق که
مرکز و محور فعالیت های این ها بود؛ از مردم عادی که سؤال کنید، می گویند موجب و
عامل تروریزم خود آمریکایی هایند؛ هیچ کس معتقد نیست که آمریکا برای عراق دموکراسی
آورده است. این حکومتی که تشکیل شد، این دولتی که روی کار آمد، این مجلسی که روی
کار آمد، علی رغم آمریکا آمد؛ نمی خواستند این بشود؛ ناچار شدند؛ این را همه می
دانند. بنابراین در صحنه های مختلف، این ها ناکام شدند.
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
وقتی که یک قدرت سیطره جو برای عقب نشاندن روحی و روانی یک ملت و شکستن اعتماد به
نفس او، این طور ناکام می شود، آیا ساکت می ماند؟ جواب این است که نه، ساکت نمی
ماند؛ دنبال راه های جدید می گردد. چون او دنبال راه های جدید می گردد، ما باید به
فکر شیوه های جدید باشیم. ما باید محاسبه ی راه های جدید دشمن را بکنیم؛ بدانیم
امکانات او، امکانات کمی نیست. من بارها گفته ام: دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.
دشمن امکانات تبیلغاتی اش با امکانات تبلیغاتی جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست. این
را هم من به شما عرض بکنم؛ در زمینه های کار فرهنگی، در زمینه های کار تبلیغاتی و
ارتباطاتی، امکانات دشمن خیلی زیاد است؛ دائم مشغولند، پول هم فراوان خرج می کنند.
اینی که گفتند آقا ما هشتاد میلیون دلار، صد میلیون دلار به مخالفین نظام در ایران
ـ به تعبیر خودشان اوپوزیسیون ـ می دهیم، این ها ظاهر قضیه است؛ هزینه های آن ها
برای این کار خیلی بیشتر از این چیزهاست. دارند هزینه می کنند. من و شما، جوان این
مملکت، دانشجوی این مملکت، مسؤول این مملکت، استاد این مملکت باید بداند که دشمن از
چه راهی وارد خواهد شد؛ پیش بینی کند. اگر پیش بینی کردید، آن وقت پدیده هایی که در
جامعه پیش می آید، این ها را می شناسید. وقتی شما می دانید که فرضاً سیلی در راه
است، یا طوفانی در راه است، پدیده های پیش از حدوث سیل یا طوفان وقتی در زندگی شما
اتفاق می افتد، این لحظات پیش از سیل یا طوفان را می شناسید و عاملش را می دانید.
وقتی نمی دانید، این عوامل برای شما ناشناخته است. گاهی انسان به آن عوامل نادانسته
کمک می کند. این است که این بحث را برای ما جدّی می کند.
اهمیت اتّکا به خود
من اول راجع به اهمیت اعتماد به نفس چند جمله ای عرض بکنم. اعتماد به نفس ملی که
باید در نخبگان یک کشور بروز کند، مهم ترین تأثیرش این است که حالت انتظار کمک و
دستگیری از دیگران را از انسان می گیرد. ملتی که به خودش اعتماد ندارد، همیشه منتظر
است برای او چیزی فراهم کنند و به او بدهند. وقتی منتظر بودید برایتان غذای آماده
بیاورند، دیگر غذا درست نمی کنید؛ غذا درست کردن هم بلد نمی شوید. این یکی از خطرات
عمده است، خیلی هم واضح است؛ یعنی چیز فلسفی پیچیده ی مشکلی نیست، اما همین شی ء
واضح و سازوکار واضح برای عقب ماندگی کشور، گاهی از نظر ماها مورد غفلت قرار می
گیرد.
زهر خودباختگی
من فراموش نمی کنم؛ بر حسب تصادف، سال ها پیش از پیروزی انقلاب منزل دوستی رفته
بودیم ـ اهل یکی از شهرستان های شمال کشور بود، آمده بود مشهد، ما رفتیم دیدنش ـ
نماینده ی آن شهر در مجلس شورای ملی آن روز هم اتفاقاً مشهد بود و او هم آمده بود
دیدن این شخص. تصادفاً ما با یک نماینده ی مجلس یک ساعتی همنشین شدیم. ما آن وقت
جوان بودیم، مثل حالای شماها ـ که هر چه دلتان می خواهد، می گویید ـ ما هم ملاحظه ی
جوانب قضیه را نمی کردیم. بنده شروع کردم انتقاد از دستگاه، و همان حرف هایی که آن
وقت ها در ذهن ما بود، گفتیم. او نماینده ی مجلس شاه بود، به او برخورد؛ لذا بنا
کرد با ما مجادله کردن. از جمله ی حرف هایی که من به او زدم، این بود که گفتم: آقا
مملکت را راکد نگه داشته اید؛ همه اش واردات، همه اش واردات، همه اش مصنوعات
دیگران؛ پس خود ما چرا کاری نمی کنیم؟ جوابی که او داد، جالب است، که شما بدانید
طرز فکرها چه بود. گفت: آقا بهتر، بهتر! اروپایی ها مثل نوکر برای ما کار کنند، ما
از نتیجه ی کارکرد آن ها استفاده کنیم! ببینید چه طور این زهر را گاهی تا اعماق جان
آحاد یک ملت و نخبگان یک ملت نفوذ می دهند که این طوری صحبت می کنند.
اعتماد به نفس زمینه ساز بروز استعدادها
وقتی اعتماد به نفس نبود، حالت انسان، حالت انتظار کمک دیگران و انتظار دستگیری
دیگران است. مثل آدم مفلوک و زمینگیر یک گوشه ای نشسته، منتظر است یک نفری از آن جا
عبور کند، یک کمکی به او بکند. نقطه ی مقابلش حالت استغناست؛ انسان منتظر نباشد که
برای او بیاورند. وقتی منتظر نبود، در اندیشه ی فراهم کردن نیازهای خود بود، این
استعدادهای موجود در وجود او ـ استعدادهای نهفته ی در وجود یک ملت ـ به کار
می افتد. استعدادها که به کار افتاد؛ استعدادی که بالقوه بود، بالفعل شد و موفقیت
کسب کرد، یک موفقیّت، موفقیّت های بعدی را به صورت خوشه ای به وجود می آورد. یک
موفقیّت، یک خوشه موفقیّت را پشت سر خودش می آورد؛ طبیعت کار این است.
دفاع مقدس؛ مظهر تکیه به خود
در دوران دفاع مقدس، اوایل کار، به خصوص بچه های سپاه و بسیج واقعاً چیزی نداشتند؛
سلاح لازم را نداشتند؛ عمده ی سلاحشان همین کلاشینکف بود؛ یک تفنگ انفرادی؛ لذا به
فکر افتادند. خود این به فکر افتادن، باب هایی را به روی آن ها باز کرد. من
توصیه ام به جوان های عزیز این است که شرح حال سرداران شهید را بخوانید. در
لابه لای حرف های این ها، حالا یک بخش هایی عاطفی و معنوی و این هاست ـ که آن ها هم
به نوبه ی خود منافعی دارد ـ ، اما بخش هایی هم بخش های تجربی کارهای این هاست که
در میدان جنگ چگونه عمل می کردند. من بارها گفته ام، که در دوران جنگ، ما بایستی
آر.پی.جی هفت را به صورت قاچاقی از کشورهای دیگر می آوردیم و نهایت سختی را متحمل
می شدیم؛ پولِ چند برابر هم می دادیم تا یک تعداد سلاح های ابتدایی این طوری را به
دست بیاوریم. نتیجه ی آن تجربه ها و اعتماد به نفس این شد که ملت ایران به جایی
برسد که بخشی از سلاح هایی که خودش در منطقه تولید می کند، درجه ی یک و بی نظیر
باشد، بخشی هم کم نظیر باشد. این به خاطر همین نیاز بود؛ چون به ما نمی فروختند،
چون به ما نمی دادند، ما احساس کردیم که باید به خودمان تکیه کنیم. جوان های ما به
خودشان تکیه کردند. این تکیه ی به خود، استعدادها را جوشاند. این جوشش استعدادها
فرآورده دارد؛ فرآورده ها هر یکی چندین دنباله دارد. این در همه جا هست. این اعتماد
به نفس، هم در کشفیات هست، هم در علم هست، هم در ساخت و تولید هست، هم در الگوی
توسعه هست.
الگوی توسعه ایرانی مطلوب ماست
من در یکی دو تا دیدار دانشجویی سفرهای سال گذشته در مشهد و سمنان، راجع به مسأله ی
الگوی توسعه صحبت کردم؛ الگوی توسعه ی ایرانی، الگوی توسعه ی بومی، که ما برای
توسعه ی کشور به سراغ نظریات دانشمندان اروپایی نرویم. نمی گویم از علم آن ها
استفاده نکنیم؛ علم آن ها را یاد بگیریم، اما نسخه ی بیماری خودمان را خودمان
بنویسیم، تا مورد اعتماد خودمان باشد، تا بتوانیم به آن تکیه کنیم، اطمینان کنیم.
حالا اگر اعتماد به نفس نباشد، می گوییم آقا مگر ما می توانیم؟ این همه دیگران
تجربه کردند، ما حالا چه بالاتر از آن ها می خواهیم بیاوریم؟ این، نبودِ اعتماد به
نفس است؛ که الآن هم متأسفانه بعضی ها می گویند! بعضی از تحصیل کرده های ما همین را
می گویند. ما گفتیم: الگوی توسعه ی بومی تهیه کنیم، می گویند: آقا کدام الگوی
توسعه ی بومی؛ مگر می شود؟! ببینید، این همان رسوبات باقیمانده ی از گذشته است؛
نبود اعتماد به نفس است. اگر یک ملت می خواهد پیشرفت کند، نمی شود منتظر دیگران
باشد.
تلقین خودباختگی توسط نخبگان
غربی ها، اروپایی ها یکی از شیرین کاری هایشان که به نفع خودشان تمام شد، این بود
که آمدند نخبگان کشورهای دیگر را در مشت گرفتند، افکار خودشان را به این ها تلقین
کردند؛ بعد این ها را رها کردند توی کشورهای خودشان، گفتند بروید. کشورهای غربی ـ
یعنی انگلیس، فرانسه و بقیه ی کشورها ـ به جای این که پول خرج کنند تا افکار سیاسی
خودشان را در آن کشورها پیاده کنند، تربیت شده های آن ها رفتند بدون مزد و منت،
کارهای آن ها را برایشان انجام دادند. جزو بلاهای کشورهای عقب مانده و توسعه
نیافته، یکی این بود. هنوز هم دنباله هایشان هستند و دارند کار خودشان را می کنند.
این باید شکسته شود. اهمیت اعتماد به نفس این است که اگر ما اعتماد به نفس ملی پیدا
کردیم، این استعدادها خواهد جوشید؛ آن وقت خواهیم دید که می توانیم؛ برای ما اثبات
خواهد شد که می توانیم.
سه مانع اصلی اعتماد به نفس
سه مانع اصلی در راه فرآیند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد که ما باید
متوجه این سه رخنه باشیم. این سه رخنه می تواند فرآیند اعتماد به نفس ملی و منتهی
شدن آن به پیروزی های پی درپی و رسیدن به آرمان ها را مخدوش کند؛ یکی پراکندن یأس،
یکی هم برخورد سخت و خشن؛ یعنی تحمیل تهاجم نظامی و از قبیل این ها.
الف. یأس و تیره کردن افق:
اول، ایجاد یأس است؛ تیره کردن افق، به رخ کشیدن فاصله های علمی. این واقعیتی است
که ما امروز از لحاظ علمی، با دنیای پیشرفته ی علمی که دویست سال است دارد کار علمی
می کند فاصله داریم. این فاصله ها را به رخ می کشند و می گویند آقا چه طور می
خواهید شما این ها را طی کنید؟ مگر می شود؟ جوان محقق و پژوهشگر و دانشمند ما را با
این کار مأیوس می کنند. من می گویم: بله، می شود؛ چرا نمی شود؟ ما از دانش دیگران
استفاده می کنیم و پا را یک قدم بالاتر می گذاریم؛ کما این که این کار را کرده ایم.
ما از دانش دیگران استفاده کرده ایم. گاهی چیزهایی ساخته ایم که در دنیا نیست؛ مثل
بعضی از پیشرفت های پزشکی و دارویی و امثال این ها. این ها با استفاده از مقدمات
دانش غربی به دست آمده است، اما کارهای بزرگتری از آن ها انجام گرفته است. فاصله
نباید ما را مأیوس کند. ما می توانیم شتاب علمی مان را زیاد کنیم؛ این فاصله را
روزبه روز کمتر کنیم؛ همت کنیم و پیش برویم. به خصوص که امروز دنیای غرب دچار آفت
های جدّی است که در پنجاه سال پیش و صد سال پیش این آفت ها را نداشت. امروز آفت های
اخلاقی، آفت های جنسی، تزلزل روحیه ها در غرب خیلی شدیدتر از آن روزهاست؛ امروز این
ها در آن جا یک گرفتاری است، البته این مسایل بلندمدت، خودش را آسان نشان نمی دهد،
اما از حرف های آن ها، از حرف های اندیشمندانشان، متفکرینشان آدم می فهمد که
نگرانند. نسل جوانشان رو به انحطاط است، جرم و جنایت رو به توسعه است، فروپاشی
خانواده ها رو به تزاید است و همین طور دارد زیاد می شود؛ مهار هم از دستشان خارج
شده است و گرفتارند. چه اشکال دارد؛ یک ملتی که مصمم است، خودش را تا حدودی می
تواند از این بلایا حفظ کند، تصمیم دارد، توکل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد،
آرمان های مشخص هم دارد، این راه را طی کند؟ کمااین که آن ها طی کردند. ما یک روزی
جلوتر از غرب بودیم؛ ما دچار آفت شدیم، آن ها تلاش کردند، جلو افتادند. ما حالا می
توانیم جلو بیفتیم. طی کردن فاصله ها مطلقاً مستبعد نیست از یک ملتی که جوانش با
همت حرکت می کند و پیش می رود؛ مسؤولان و مدیرانش هم با همت می نشینند و
برنامه ریزی و طراحی می کنند. در مورد این مسأله ی اول که پراکندن نومیدی و یأس
است، من اصرار دارم شما جوان ها بیشتر فکر کنید، تأمل کنید و نشانه هایش را ببینید.
چند نمونه از القای یأس:
یکی از آن ها مسأله ی انرژی هسته ای است. در داخل کشور خودمان جنجال راه انداختند
که آقا انرژی هسته ای هزینه ی بدون سود است؛ چرا دارید این کار را می کنید؟ حالا
تبلیغات جهانی که این مسأله را کاملاً دنبال می کرد و هنوز هم می کند، اما در داخل
کشور خودمان از اولی که این مسأله ی هسته ای مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این تا
حالا مرتباً این مطلب را گفته اند و تکرار کرده اند، حتّی عده ای نامه نوشتند و
گفتند: آقا ما فیزیکدانیم، این که می گویند ما توانسته ایم دستگاه های سانتریفیوژ
را راه بیندازیم، اصلاً واقعیت ندارد! به قدری قرص این را گفتند که ما مجبور شدیم
افرادی را بفرستیم و بگوییم بروند بازرسی کنند، درست ببینند؛ نکند که همینی که این
ها می گویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند و گفتند: نه آقا!
کار، بسیار خوب، صحیح، علمی و محکم دارد انجام می گیرد. اول گفتند نمی شود، نمی
توانیم؛ بعد که دیدند توانستیم، گفتند: آقا این هزینه ای است که سود ندارد،
فایده ای ندارد. بنده در سخنرانی عمومی عید نوروز سال گذشته مفصل درباره ی این صحبت
کردم و نمی خواهم تکرار کنم. چه طور فایده ای ندارد؟ ما برای بیست سال دیگر حداقل
بایستی بیست هزار مگاوات برق از انرژی هسته ای به دست بیاوریم. برآوردی که برای
مصرف انرژی در کشور و تولید برقِ مورد نیاز کرده اند، حداقل بیست هزار مگاوات باید
از طریق انرژی هسته ای باشد؛ والاّ ما باید برق را از دیگران گدایی کنیم؛ یا اگر
نتوانستیم گدایی کنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهایی که با نیروی
برق می چرخد، باید بگذریم؛ از کارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت.
خوب، ما کِی شروع کنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست
بیاوریم؟ الآن اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممکن است دیر هم شده باشد.
ببینید چه مغالطه ی عجیبی است که آقا احتیاج نداریم! یا می گویند: شما نیروگاه
هسته ای که نمی توانید بسازید؛ این اورانیوم های غنی شده ی سه چهار درصد را برای چه
می خواهید؟ باز بحث نمی توانید است. چرا نمی توانیم؟ ملتی که بدون کمک و بدون
استاد توانست یک چنین مراکز عظیم غنی سازی را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه
بسازد؟ باید بتوانیم. چرا نتوانیم؟ یک روزی می گفتند: شما نمی توانید نیروگاه بخاری
هم بسازید. من یادم هست دوره ی ریاست جمهوری خود من بود؛ نیروگاهی بود که در زمان
رژیم گذشته شروع شده بود، نصفه کاره مانده بود. می آمدند و می رفتند تا دلال های
بین المللی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 