پاورپوینت کامل حضرت امام اهل صبر بودند ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حضرت امام اهل صبر بودند ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضرت امام اهل صبر بودند ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حضرت امام اهل صبر بودند ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
۵۵
سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبایی همسرگرامی مرحوم حاج سید احمد خمینی که به واسطه ی
همراهی همسرش در تمامی لحظه ها با بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران، از فرصت درک
حضور امام در لحظه هایی که سرنوشت ایران توسط ایشان رقم خورد بهره مند شده است در
توصیف ابعاد شخصیت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران چنین می گوید:
امام معتقد بودند؛ مرجع دینی باید شجاعت این را داشته باشد که نظر تخصصی خودش را
اگرچه مخالف سلایق بعضی از افراد است، بیان کند.
امام بر مبنای اعتقادات و آموخته های خود تصمیم می گرفتند و به آنچه اعتقاد
داشتند، وفادار بودند. باورهایشان با سلیقه های افراد و جو حاکم تغییر نمی کرد.
گاهی اوقات اتفاق می افتاد که تصمیم گیری ایشان با نظر مشورتی مشاوران تفاوت داشت،
و آن در جایی که بود که امام برخلاف نظر مشاوران خود، به نتیجه دیگری می رسیدند؛
در این گونه موارد با جدیّت و استحکام نظر خود را مطرح می کردند و از این که با
سلیقه ی بعضی از افراد هم خوانی نداشت، ابایی نداشتند.
زمانی که به این نتیجه رسیدند که برای انجام وظایف شرعی می بایست از نجف و عراق
خارج شوند، این کار را انجام دادند و این در حالی بود که به نظر عده ای در آن
روزگار ترک کردن درس، بحث، مسجد و حرم، و رفتن به فرانسه مطلوب و پسندیده یک مرجع
دینی نبود، اما ایشان چون در اندیشه جلب نظر دیگران نبودند به مطلبی که باور پیدا
می کردند، عمل می نمودند. شاید آن زمان برای ما هم مشکل بود که چگونه پاسخ گوی مردم
اهل نجف باشیم. بعضی افراد رفتن امام به پاریس را کار خلاف شرع می دانستند و این
سؤال را می پرسیدند که چرا حضرت امام چنین تصمیمی گرفتند. به نظر آن ها کسی که هر
شب به حرم امام علی می رود، چگونه نجف را رها می کند و به سرزمین کفر می رود؟!
به نظر حضرت امام زندگی انسانی؛ یعنی داشتن عزم و اراده، اندیشه و شکوفا شدن این
اعتقاد در عمل برای تثبیت آن. در اندیشه ی امام خمینی حیات و زندگی که در آن
آزادگی و عزت نفس نباشد، زندگی انسانی نیست، حتی ایشان از این که رییس جمهور آمریکا
شاه ایران را تحقیر می کرد و شاه این حقارت را می پذیرفت، اظهار تأسف می کردند.
امام اهل صبر بودند، اما اهل سکوت نبودند؛ زیرا خاستگاه سکوت ضعف است، اما خاستگاه
صبر کمال است. صبر امری متعالی است، اما سکوت امری نفسانی است. همان گونه که امام
حسین در جریان عاشورا فرمودند: اگر یزیدیان حرف مرا پذیرفتند که هیچ، اما اگر
نپذیرفتند، صبر می کنم؛ یعنی برای احقاق شرافت و کرامت انسانی بر همه تلخی ها،
اسارت ها، شهادت های عزیزان صبر می کنم. در آن مقطع ماندن امام در عراق؛ به معنای
پذیرفتن ظلم بود و این کار دون شأن یک مسلمان، آن هم برای یک مرجع دینی است. حضرت
امام مطلب إنّ الحیاه عقیده و جهاد را باور داشتند.
آن زمان وقتی اداره ی اوقاف کاروان های زیارتی را به عراق می آورد، گاه تعدادی از
زائران، دور از چشم کاروان دار، که وابسته به اداره ی اوقاف رژیم شاه بودند، خود را
به نزدیکی منزل امام می رساندند و زمانی که امام حرم بودند به آن جا می آمدند؛
چرا که دیدار امام را ممنوع کرده بودند و مراقب بودند که زایران وقتی به حرم می
روند نتوانند امام را ببینند. با این وجود گاهی افراد با این که خطراتی هم برایشان
وجود داشت، آن را به جان می خریدند و به دیدار امام می رفتند.
امام به حرکت و قیام خود ایمان داشتند و معتقد بودند قیامی که برای خدا باشد، هیچ
گونه خسرانی ندارد، بلکه همه اش منفعت و سعادت است؛ از این رو مصمم، راضی و با عزمی
استوار حرکت می کردند، امام که گاه در سخنانشان می فرمودند: قیام برای خدا زمان
مشخص ندارد، محدوده جغرافیایی معین ندارد و انسان مسلمان همیشه مخاطب خداوند است که
فرمود: (قُلْ إنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَهٍ أن تَقُومُوا للهِ مَثْنی وَ
فُرادی)([۱])؛ قیام و حرکت به سوی خدا راه رسیدن به رستگاری و فلاح است، راه تقرب
به خداوند است. امام معتقد بودند؛ انسان مسلمان به هر میزان که توان دارد، باید در
برداشتن و از بین بردن ظلم و فتنه بکوشد. افق دید امام وسیع بود.
فکر نمی کردیم که امام تصمیم بگیرند که از عراق بروند، البته می دانستم که برایشان
محدودیت ایجاد کرده بودند؛ از جمله درس و ملاقات هایشان را ممنوع کردند. یک شب؛ پس
از نماز مغرب و عشا یکی از افراد دفتر آمد و گفت: سوپ یا آبگوشت ساده ای برای امام
درست کنید، من می آیم و می برم. ما بسیار نگران شدیم، ولی هیچ راهی نداشتیم تا
بفهمیم چه اتفاقی افتاده است. وقتی غذا آماده شد، آن شخص گفت: ظاهراً امام در
بغداد هستند. گفتیم: ایشان می خواستند به کویت بروند، چه طور به بغداد رفتند؟ او
گفت: امام می خواستند به کویت بروند، اما ایشان را بگرداندند. چند ساعت در بغداد
مانده اند تا تصمیم بگیرند به جای دیگری بروند.
این خبر برای ما بسیار سخت بود. تصور کنید؛ امام یک مرجع تقلید بودند. فردا صبح در
نجف پخش می شد که امام به مرز رفتند، ولی ایشان را برگرداندند. در فضای نجف، این
حرف ها درباره ی یک مرجع دینی خیلی سخت بود. در جو آن زمان اعتقاد خیلی ها این بود
که شأن مرجعیت این است که همیشه مورد احترام باشد و این کار امام موجب هتک حرمت
روحانیت و مرجعیت است. با توجه به شناخت فضای نجف برای ما شنیدن این طعنه ها بسیار
ناراحت کننده بود. بعضی ها به منزل ما می آمدند و می گفتند: چرا امام این کارها را
می کنند؟ ایشان که درسشان را می دهند و درس پررونقی هم دارند! مگر یک مرجع دینی غیر
از این چه می خواهد؟! مسجد و نماز جماعت و حرم حضرت علی را هم که دارند، دیگر چه
می خواهند؟ افراد خانه هم هر کدام به نحوی پاسخ هایی می دادند.
روز بعد، خبر آمد که امام به پاریس رفته اند. با ما تماس گرفتند که ما در این جا
هستیم و برنامه مان مشخص نیست. وقتی به آن جا رسیده بودند؛ دولت فرانسه هم از
فعالیت سیاسی امام جلوگیری کرده بود. ما هم دانستیم که باید عراق را ترک کنیم و به
ایران برگردیم تا تکلیف معلوم شود که چه کار کنیم. خانم هم ترجیح دادند به امام در
پاریس ملحق شوند.
وقتی به ایران بازگشتم، فضای این جا برایم بسیار جالب بود. فضای عجیبی در شهر حاکم
بود. حکومت نظامی بود. با این که وسط یک خیابان کوچک شهر قم چند تانک مستقر بود،
اما مردم و به خصوص جوانان سعی می کردند به نظامی هامحبت کنند و با این کار آن ها
را به سوی ملت جلب کنند. در حالی که سربازها مأمور بودند روی مردم شلیک کنند.
حتی در آن شرایط خانواده برخی از افرادی که با تفنگ سربازها کشته می شدند، مجبور
بودند تا پول فشنگ های مصرف شده را پرداخت نمایند. می گفتند: با این تعداد فشنگ بچه
های شما کشته شده و باید پول آن فشنگ ها را بدهید!
با وجود این مسایل، فضای حاکم بر شهر بسیار عجیب بود. فضایی سرشار از محبت، رأفت،
هم دلی، یک دلی و مهربانی، همراه با شعور سیاسی. همه یک هدف مشترک داشتند و در از
خودگذشتگی شریک بودند. به خاطر دارم که در محله ی ما جوانان شهر موظف بودند به
خانواده ها آذوقه و نفت برسانند. همه جا اعتصاب بود. حتی خیلی وقت ها بازاری ها
مغازه هایشان را باز نمی کردند، امّا به مغازه می رفتند و اجناسی را که داشتند برای
خانواده هایی که نمی توانستند چیزی تهیه کنند، می بردند. پسرهای محله جمع می شدند و
ظرف های نفت خانواده ها را می گرفتند تا برایشان نفت تهیه کنند. گاه چند خانواده در
یک منزل جمع می شدند تا نفت کمتری مصرف کنند و سهمیه خودشان را به خانواده ی دیگر
بدهند. این فضا برای من بسیار عجیب بود.
به خاطر دارم، از کوچه ای رد می شدم، افراد زیادی جمع شده بودند تا پیت های نفت خود
را در صف بگذارند، جوانی گفت: مردم! شما را به جان امام خمینی قسم! هر کس امشب نفت
دارد، به خانه اش برود. با شنیدن حرف های او، عده زیادی از مردم پراکنده شدند. بعضی
ها را که می شناختم، می گفتند: وقتی اسم امام را شنید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 