پاورپوینت کامل او فهم معصوم را داشت… ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل او فهم معصوم را داشت… ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل او فهم معصوم را داشت… ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل او فهم معصوم را داشت… ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
۴۴
در سال های اول طلبگی که در مدرسه ی فیضیه بودم، با حاج آقا روح الله آشنا شدم.
مدتی نگذشت که در رفاقت و دوستی ام با ایشان بسیار صمیمی شدم و او را در حد بسیار
بالایی از پاکی و تقوا دیدم. ایشان در جوانی علاقه ی شدیدی به اهل بیت: اظهار می
کرد و ارتباط تنگاتنگ معنوی با ائمه: داشت. در ماه مبارک رمضان با هم در جلسه ای
شرکت می کردیم که ابتدا قرائت قرآن بود و سپس تلاوت کلام معصومان:. کتاب ارزشمند
عبقات الانوار مرحوم میرحامد حسین را می آوردیم و از روی آن احادیثی گوهربار و
سخنانی دلنشین از ائمه: را می خواندیم.
با آن که حاج آقا روح الله از نظر مالی وضع مناسبی نداشت، جدیت و شور و عشق این
جوان موجب شد که یک جلد از کتاب عبقات را منتشر کند تا بقیه هم بتوانند از آن
استفاده کنند.
به امام به شدت علاقه مند بودم و ایشان را دوست می داشتم. زیاد درس می دادم و
گاهی به خاطر درس زیاد، بعضی از آقایان که مراجعه می کردند تا درس بدهم، قبول نمی
کردم. این افراد چون می دانستند من به امام علاقه دارم، ایشان را واسطه می کردند.
امام که واسطه می شد و می گفت: این درس را قبول کن، من موافقت می کردم، البته
در جلسات زیادی با ایشان بودم و روابط بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتیم و امام به
منزل ما می آمد. خاطره ای از آن ایام دارم که نقل آن بی مورد نیست:
زمان جوانی با زمستان سردی رو به رو شدم که همچون دیگران برای دوری از سوزش سرما،
پوستینی بر تن کرده بودم و به همین سبب، کارهای خود را با زحمت انجام می دادم.
روزی حاج آقا روح الله سراغ من آمد و مرا با آن وضع دید، و گفت: این چه وضعی است
که برای خود درست کردید؟! از آن روز تصمیم گرفتم بر سرما مسلط شوم. مدتی نگذشت که
توانستم در سوز و سرمای شدید زمستان با لباس معمولی زندگی کنم و از آن پس، هیچ گاه
وسایل گرم کننده به کار نمی بردم و تنها از رواندازی سبک استفاده می کردم.
قبل از سال ۴۲، درس خارج فقه داشتم. یک سال هنگام شروع، احساس کردم ساعت درس من با
درس حاج آقا روح الله هم زمان است، به خاطر تقویت درس ایشان و احترام به آن
بزرگوار، درس خود را تعطیل کردم.
در زمان رضاخان، فشار بر حوزه شروع شد. او گاهی با تهدید و زمانی با تطمیع قصد
شکستن مراکز دینی و علمی را داشت. بدین خاطر بود که در یک اقدام جسورانه، قصد متفرق
کردن طلاب و نابودی حوزه را کرد و مسؤول دادگستری وقت به نام داور، از کلیه طلاب
برای خدمت در پست قضاوت دعوت نمود. وی برای جذب هر چه بیشتر افراد و طلابی که در
اوضاع سخت مالی به سر می بردند، مبلغی حدود دویست برابر شهریه ی حوزه برای طلاب و
صد برابر شهریه ی استادان را پیشنهاد کرد؛ یعنی مبلغ سیصد تومان در هر ماه! جاذبه
ی بسیار و زرق و برق زیاد این سخن در بعضی ها تأثیر گذاشت و آنان را از حوزه و درس
و بحث دور ساخت، به طوری که در روزهای آخر ثبت نام گاهی طلبه ای برای این که عقب
زده نشود، تمام زندگی و کتاب هایش را یک جا می فروخت تا از درس و تحصیل و فشار
مالی حاکم بر حوزه نجات پیدا کند.
این اقدام رضاخان، ضربه ای هولناک بر حوزه ها زد و زحمات چندین ساله ی حضرت
آیهالله حاج شیخ عبدالکریم حائری برای بعضی از افراد را از بین برد. بسیاری از
بزرگان و شخصیت های ربانی و الهی چون حضرات آیات حاج روح الله خمینی، حاج سید
محمدرضا گلپایگانی و حاج شیخ محمدعلی اراکی ماندند و مقاومت کردند و از حوزه، دانش
و قال الباقر و قال الصادق دست نکشیدند. بنده دیدم آنانی که به حوزه پشت کردند
و پول و ریاست را بر عزت و افتخار و فقر حوزه و علم آن ترجیح دادند، به وضع بسیار
دلخراشی از کار افتادند و خانه نشین شدند و سرانجام با ذلت و نکبت از دنیا رفتند،
اما افرادی که ماندند و از فقر و سختی و مشکلات نهراسیدند، همه آبرومند و بزرگوار
شدند. این همه به خاطر مقاومت در ادامه ی درس و ماندن در سلک روحانیت بود.
سال ۱۳۴۲ عده ای در مورد مرجعیت نزد بنده آمدند و نظر مرا درباره ی دو نفر
خواستند. عرض کردم، فلانی آدم خوبی است، اما فقط به درد درس و بحث می خورد، ولی
حاج آقا روح الله به درد همه کاری می خورد.
این سخن به گوش آن فرد رسید و از دست من ناراحت شد؛ تا این که قبل از انقلاب از
دنیا رفت. و یک شب به خواب من آمد و اظهار ناراحتی کرد. گفتم: به خاطر آن حرف، چه
کنم تا از دستم راضی شوی؟ گفت: یک ختم قرآن برایم بخوان. من هم خواندم. مدتی بعد
در سال ۱۳۵۷ که با پیروزی انقلاب مدرسه ی فیضیه بازگشایی شد، تعدادی از ارواح را
دیدم که خوشحالند. یکی از آنان، روح همان شخص بود. در آن زمان بود که احساس کردم
خود ایشان فهمیده است که حاج آقا روح الله به درد هر کاری می خورد.
اعتقاد من این است که مثل امام خمینی در زمان فعلی نداریم. وی فهم معصوم را پیدا
کرده بود و درک او فوق درک ها و شجاعت ایشان فوق شجاعت ها بود. پای خود را جای
پای معصوم گذاشت و به سبب نبوغ و درک فوق العاده و شجاعت بسیارش از همه پیش افتاد.
باید انسان، مؤید من عندالله باشد تا بگوید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
و یا بگوید: من توی دهن این دولت می زنم.
پس از انقلاب با همه گرفتاری ای که امام داشتند و من داشتم، ارتباط خو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 