پاورپوینت کامل اشعار ۲۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اشعار ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اشعار ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

---

بخشی از متن پاورپوینت کامل اشعار ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

۶۸

ای عزت ممثل

به مناسبت ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی(ره)

ای عزت ممثل

این صورت بشر سوت

کجا می­توانست

نهانت کند؟

که در زمین نیز، آسمانیان را

می­توان شناخت

شناختندت

از عیوقی که تلألؤ داشت

که مردمک چشمت

از آن هاله کهکشانی

گرداگرد سرت

از آن باب الفتوح، که می­پیوست

بیت المعمور قلبت را، به آسمان

باب عروج و نزول فرشتگان

در شب­های قدر

از عرش نگاهت

از فرش نگاهت

از فرش اجنحه ملائک

بر قدمگاهت

از غلیان نور شمس درون

در چشمه پیشانی­ات

از انفاست، ریاح مبشر حیات

بر این بلدمیت، که زمین باشد

از صدایت، جای در لا زمان

زمزمه جوبارهای ساق عرش

از فیضان وحی منتشر

بر زبانت

از اژدهایی که در عصایت نهفته بود…

اگر روح عزت را

به زمین تنزل می­دادند

در پیکر تو تمثل می­یافت

ای عزت ممثل

اکنون

کو دستی که این عصای برخاک اوفتاده

برگیرد؟

شهید سید مرتضی آوینی

آن سان که تو رفتی

آوای نوحه شیطان

چون در مغاره­های عمق زمین

پیچید

دانستم که وقت آمدن توست

پیشبازت

تا کوهپایه آمدیم

تا وادی وقوف

تا آن­جا که موسی اهلش را با خود برده بود

تا میقات درنگ

إنِّی ءَانَسْتُ نَارَ([۱])

آیا ما را نمی­رسید

که از این پیش

گامی بر نهیم؟

این­جا که تا جانبت وادی الایمن

منزلی دیگر، باقی است

این­جا که آتش درخت أناالحق

کورسویی بیش ندارد

آن کوکب تو بود که تولد یافت

ناگاه

در انفطار فلق

بر افق غرب

و شب شکسته شد

اذن اذان با تو بود

اذن ادبار شب و تنفس صبح

خروس­های سفید کوهپایه

خواندند: سبوح قدوس، رب الملائکه و الروح

و تو آمدی

وقتی که آمدی

درخت در سجده بود و خاک

خاک در قنوت

وقتی که آمدی

پایت برهنه بود و برق آتش درخت أنا الحق را

هنوز

در چشم داشتی

پای برهنه می­آید

آن­کس که چون تو

از وادی مقدس خلع نعلین

باز می­گردد

حیران و مدهوش می­آید

آن­کس که چون تو خطاب إنّی أنا الله([۲]) بشنود

برق آن آتش، هنوز هم

در چشمان تو

باقی بود

وقتی که می­رفتی ای وای!

آن­سان که تو آمدی، هیچ کس نیامد

و نیز

هیچ کس نرفت

آن­سان که تو رفتی

شهید سید مرتضی آوینی

مست می ولای علی

تا پیر عاشقان جهان از جهان گذشت

بانگ خروش و ناله ز هفت آسمان گذشت

از بس ز دیده خون جگر ریختند خلق

سیل سرشک ز سر پیر و جوان گذشت

سودای وصل بر سر و از جان خویشتن

بهر رضای خالق کون و مکان گذشت

مست می ولای علی بود و چون علی

صیت ولایتش ز کران تا کران گذشت

یک عمر خورد خون دل از جور روزگار

دهرش نشد به کام ولی کامران گذشت

فریادخواه اصل صفا بود، تا که بود

فریاد دادخواهی­اش از کهکشان گذشت

شد ثبت در جریده­ی عالم دوام او

هرچند آن سلاله نور از جهان گذشت

جان­ها فدای نادره مردی که در جهان

از جان به پاس خدمت مستضعفان گذشت

مردانی از عنایت یار است کامیاب

آن­کو به عشق یار ز عمر گران گذشت محمدعلی مردانی

زمزمه هستی

ای به خال لب دلدار گرفتارترین

یار را از همه عشاق خریدارترین

کوچه در کوچه تو را می­طلبد گاه به گاه

خیز ای رند می آلوده عیارترین

قصه عشق تو منظومه تکرار گل است

ای گل از باغ تماشای تو، تکرارترین

روی پوشیدی از آلایش تزویر و ریا

ای ز بازار جهان از همه بی­زارترین

آه از این چشم به خون خفته­ی عشاق تو، آه!

آه از آن چشم به هم بسته­ی بیدارترین

آه از وقت پریشانی دل­سوختگان

آه، از بار غم سوگ تو، آوارترین

ای سر از زمزمه مستی منصوری مست

دار افراشته بر قامت تو، دارترین

خیز ت از در میخانه گشادی طلبیم عبدالجبار کاکایی

پیش از آن کاین تن دل­مرده شود خوارترین

روز مبادا

وقتی تو نیستی

نه هست­های ما

چونان که بایدند

نه بایدها…

مثل همیشه حرف آخرم

و حرف آخرم را

با بغض می­خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می­کنم:

باشد برای روز مبادا!

اما