پاورپوینت کامل امامت و زعامت ۸۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امامت و زعامت ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امامت و زعامت ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امامت و زعامت ۸۶ اسلاید در PowerPoint :

۴۴

گزیده ای از سخنرانی شهید مظلوم آیهالله دکتر بهشتی(ره) پیش از خطبه های نماز جمعه تهران، ۱۷/۱۲/۱۳۵۸

ویژگی های منحصر به فرد انقلاب اسلامی ملت ایران از نظر بسیاری از متفکران داخل و خارج جهان اسلام، یک تجربه ی جدید تاریخ است. می دانید که سرمایه ی بزرگ انسان و انسانیت در شناخت راه از چاه و شناخت حق از باطل و یکی هم تجربه ی تاریخی است. تجربه ی تاریخ، سرمایه ی ارزنده ای است که با هیچ چیز دیگری قابل مبادله نیست. … به همین دلیل است که هر تجربه ی تاریخیِ جدید، سرمایه ی ارزنده ی کم نظیر یا بی نظیری برای بشریت می شود. برای این که انسانیت بتواند راه هدایت را از ضلالت باز شناسد. انقلاب ایران یک تجربه ی نو است. ما در این تجربه ی نو بسیاری از چیزهای تازه را یاد گرفتیم و برخی از چیزهایی را که سابقه داشت و قبلاً هم در تاریخ بود، می شنیدیم، اما حالا خودمان در این انقلاب دیدیم، و «شنیدن کی بود مانند دیدن!» ما می شنیدیم که امامت یکی از ارکان اسلام است؛ یکی از ارکان سعادت انسانیت است. وقتی اصول دین را می شمردیم و می گفتیم: توحید، نبوت، معاد، و بعد اضافه می کردیم که عدل و امامت، ممکن بود بپرسیم؛ آیا به راستی اهمیت امامت در اساس دین در ردیف توحید و نبوت است؟ مگر نقش امام و امامت در زندگی انسان تا این حد بنیادی و اصولی است؟

تجربه ی انقلاب ایران توانست مطلبی را که ما باید با تجزیه و تحلیل و استدلال برای خود و دیگران بیان می کردیم، برای ما و دیگران به صورت یک عینیت خارجی در بیاورد؛ از این رو آنچه را باید بفهمیم، به چشم ببینیم. بله، ما در این دهه های اخیر انقلاب در ایران، درباره ی علل شکست و پیروزی تلاش های انقلابی، مطالعه ها و تجزیه و تحلیل ها داشتیم. در این سی سال اخیر یک بار یک نهضت بزرگِ به قدرت رسیده را تحت عنوان نهضت ملی ایران و نهضت ملی کردن صنعت نفت تجربه کردیم. تأثیر آن نهضت در عوض کردن ایران بسیار ارزنده و مهم بود. نهضت ملی ایران یکی از افتخارات تاریخ ایران است. ملت ما به پیروزی در آن نهضت سخت دل بسته بود و با خود می اندیشید که روزگار رهایی از هرچه ظلم و ظالم است فرا رسیده، ولی پس از گذشت مدتی کوتاه، با یک کودتای ننگین آمریکایی آنچه ملت در این چند سال رشته بود، پنبه شد. پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد سال ۳۲ ملت یک باره احساس کرد که همه ی زحمات و تلاش های چندین ساله اش بر باد رفته است. دیکتاتوری خشن سلطنتی، با حمایت ارباب آمریکایی، خشن تر از آنچه در آن ده دوازده سال دیده بود، بار دیگر ملت آزاد شده ی ما را به بند کشید. متفکرها به تجزیه و تحلیل نشستند؛ چه شد که این همه موفقیت به یک باره از دستمان رفت؟ نهضت مقاومت سرّی تشکیل شد. فعالیت های گوناگون در برابر این کودتا آغاز گردید. کمبودهای نهضت ملی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آیا ما در آن نهضت به خاطر این که نتوانسته بودیم کاملاً همگام با دنیای مدرن قدم برداریم، شکست خوردیم؟ آیا تشکل در صفوف مردم ضعیف بود؟ آیا تشکل در مرکزیت رهبری ضعیف بود؟ آیا چون رهبری فردی بود نه جمعی، شکست خوردیم؟ سال ها گذشت. در سال ۳۹ فضای کمی بازِ سیاسی برای ملت ایران به وجود آوردند تا ملت بتواند آن رژیم را پذیرا باشد. تلاش هایی از سال ۳۹ تا ۴۱ انجام گرفت. آن تلاش ها هم شکست خورد.

سال ۴۱ شکل تازه ای از نهضت و انقلاب و این بار با یک نوع رهبری جدید آغاز شد؛ این بار دیگر حرکت ملت ما با رهبری زعامت سیاسی آغاز نشد؛ با رهبری امامت اسلامی و دینی آغاز شد. نه امامت دینی که کنار از سیاست است، بلکه امامت دینی که عین سیاست است، ولی سیاستی برخاسته از دین و ایمان و شعور و وجدان الهی مردم. ملت ما این بار به ندای رهبری از قم، حوزه ی قم، مرکزیت دینی، مرکزیت تقلید دینی جامعه، به پا خاست. ندای رهبری که خواص، سال ها بود که او را می شناختند، اما توده ها تازه با او آشنا می شدند؛ یعنی «امام خمینی»، این بار طلبه ی حوزه ی قم، دانشجوی دانشگاه تهران و دانشگاه های دیگر، مردم شهر و روستا، کارگر و کشاورز و پیشه ور، همه با هم به پا می خاستند. قیام ۱۵ خرداد ۴۲ جلوه ی خونینی بود از این نوع به پا خاستن جدید ملت و امت در پرتو نقش «امامت».

بعد از این که رژیم آمریکایی با آن سرکوب سبعانه اش در روز ۱۵ خرداد و ۱۲ محرم به جنگ ملت آمد، همه جا کشت، همه جا خون ریزی کرد و افراد و گروه های مبارز را هر جا سراغ داشت دستگیر، یا متواری کرد، بار دیگر متفکران و تحلیل گران دور هم نشستند و گفتند: این بار هم تلاش های ملت ما از دست رفت و به نتیجه نرسید! کمبود کار کجاست؟ در آن هنگام دو حرکت آغاز شد. یک حرکت در جهت غنی تر کردن ایدئولوژی انقلاب؛ باید کاری بکنیم که افراد و گروه هایی که انقلاب را نه فقط در حد یک شعار و احساس، بلکه در حد یک نظام اندیشه و عمل می خواهند، بتوانند اسلام را به عنوان مکتب انقلاب پذیرا باشند. و یک جهت فکری دیگر گفت: ما فهمیدیم حرکت های سیاسی تا وقتی که به حرکت مسلحانه تبدیل نشود، امید پیروزی آن نمی رود. شعار این که حالا که دشمن از بن دندان تا نوک پا مسلح است، باید دوست هم سراپا مسلح شود، به عنوان یک شعار تکمیل کننده ی انقلاب مطرح شد. همه ی کسانی که آن موقع در مراکز این اندیشه ها و عمل ها حضور داشتند یادشان است که مسأله ی قیام مسلحانه و مسلح شدن مردم به پا خاسته، مسأله ی روز بود. در بین سال های ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶؛ حدود سیزده چهارده سال، فکرها متوجه این دو نقطه بود:

۱. باید انقلاب اسلامی را از نظر ایدئولوژیک و تفکرِ منسجم و سازنده، غنی تر کنیم.

۲. باید بازوی مسلح انقلاب، روز به روز قوی تر و گسترده تر شود.

تا سال ۱۳۵۰ پیشرفت های سرّی چشم گیری در میان جناح های مختلف در هر دو زمینه نصیب شد. سال ۱۳۵۰ در پی کشف شبکه های مبارز مسلح، دستگیری و سرکوب بسیاری از گروه ها مسایل جدیدی در جامعه را مطرح نمود، ولی با تمام این احوال، تا سال ۱۳۵۴ این دو تلاش؛ یعنی تلاش در جهت بارورتر کردن و غنی تر کردن ایدئولوژی انقلاب، و تلاش در جهت گسترده تر کردن ایمان به جهاد و مبارزه ی مسلحانه؛ همچنان به خوبی پیش می رفت. سال ۱۳۵۴؛ یعنی چهار سال قبل، در ایران حوادثی روی داد که در برابر امیدآفرینی این دو تلاش، با کمال تأسف، شکاف ها، جدایی ها، تشتت ها، پراکندگی ها، چند دستگی ها و درگیری هایی که به هر حال دشمن از آن بهره مند می شد، تقریباً سراسر جامعه ی ما را فرا گرفت. سال ۱۳۵۵ سال بسیار نگران آور و ناراحت کننده بود برای همه ی کسانی که با بافت انقلاب ایران در ابعاد مختلف آشنا بودند و جنبه های پیشرفت و ضعف این انقلاب را می شناختند. سال ۵۵ همه می پرسیدند: راستی پایان کار چیست؟ چه عاملی می تواند به این بیماریِ شکننده ی مرگبارِ پراکندگی و تفرق و تشتت و صف بندی در برابر یکدیگر پایان دهد؟ درمان آن بیماری خطرناک چه بود؟ آیا می توانید حافظه ها را یک بار دیگر جست وجو کنید و ببینید از اواخر سال ۵۵، و به خصوص سال ۵۶، و بالاخص سال ۵۷، چه عامل ویژه ای پا به میدان نهاد و توانست این آفت بزرگ پیروزی انقلاب ملت ایران را از بین ببرد؟ «امامت»!

درست در موقعی که جدایی ها، پراکندگی ها، صف بندی ها، شک ها، وسواس ها، تزلزل ها، بدگمانی ها، بدبینی ها، شایعه سازی ها، دروغ زنی ها، خودپرستی ها، حرکت های ارتجاعیِ ضد اسلام و حرکت های انحرافی مدرن و ضد اسلام، انقلاب ما را تهدید می کرد، عاملی رهایی بخش حضور دیرینه اش را در صحنه ی مبارزات ملت انقلابی ما تشدید و تأکید کرد؛ امام از پایگاه نجف، با فرستادن بیانیه ها، اعلامیه ها، پیام ها و نوارها، همه ی این نیروهای پراکنده را به سمت آرمان مشترک و راه مشترک هدایت کرد. به حق، کسانی که بخواهند نقش عوامل گوناگون را در پیروزی انقلاب ایران منصفانه و واقع بینانه ارزیابی کنند، باید اعتراف کنند که امام، رهنمودهای امام، هدف گیری های امام، خط امام، که همان صراط مستقیم خداوندی است، از سال ۱۳۵۶ تا پیروزی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ عامل اساسی و بنیادی موفقیت انقلاب ایران در شکست رژیم شاه بود.

من به عنوان یک شاهد و کسی که همه ی دقیقه ها و نکته های ظریف این تحول را تا حدود زیادی از نزدیک می دیدم، می خواهم در این روز که تحت عنوان شکرانه ی سلامت امام مراسمی داریم، در این مجمع صله و نماز و نیایش خداوند یکتا، از صمیم قلب و با تمام وجود بگویم که عامل اساسی در رهایی ملت ما از آن همه توطئه ها و دام های تفرقه افکنی که شیطان بزرگ و رژیم دست نشانده ی شاهی و دست پرورده ی عوامل رنگارنگشان در ایران بر سر راه ملت ما به وجود آورده بودند، امام بود و امام.

دوستان! این جا بود که به نظر من همه ی مردمی که می توانستند زیر بناها را در لابه لای روبناها بشناسند و بفهمند، می توانستند نقش اصل امامت را در سعادت بشر و در سعادت یک جامعه تجربه کنند. بله، ما در این دو سال و نیم اخیر بیش از هر زمان دیگر ارزش اصل امامت را در یک عینیت اجتماعی دیدیم و شاهد بودیم و یافتیم. آیا پس از پیروزی ۲۲ بهمن، عرصه ها و تجربه های جدیدی که در این سیزده ماه اخیر داشتیم کمتر از تجربه های قبل بود؟ در این سیزده ماه موارد بسیاری پیش می آمد که ملت، گروه ها، مغزهای متفکر سیاسی و دینی، درباره ی یک مسأله ی پیچیده، دچار تشتت و تفرق آرا می شدند. در برخورد با یک مسأله ی دشوار، در شورای انقلاب، در دولت موقت، در احزاب، جمعیت ها، در روحانیت، در جامعه ی مدرسین حوزه، در میان طلاب جوان، نظر واحدی به دست نمی آمد، و مردد می شدیم که آیا از این راه باید به جنگ دشمن رفت یا از آن راه؟ همه می دانستیم که باید به جنگ دشمن برویم؛ همه می دانستیم باید دشمن ستیز و کفر ستیز باشیم، اما راه عینی و مشخص این ستیز برایمان روشن نبود، چون خودمان را در برابر دو، سه، یا چهار راه مقابله با دشمن می یافتیم؛ همان گونه که خدا رحمت کند عالم و مجاهد بزرگ، مرحوم آیهالله طالقانی را! ایشان چندین بار در جلسات گفتند و یکی دو بار هم در همین مجامع عمومی این نکته را بیان کردند ـ اگر حافظه ام اشتباه نکند یک بار در همین نماز جمعه گفتند ـ که من هر بار به قم می روم، درباره ی مسافرت من مطالب گوناگونی گفته می شود و هر کسی مسافرت من را یک جور تفسیر می کند، ولی این را خودم می گویم که مسافرت من به قم در واقع برای این است که هر بار در برابر انبوه مشکلات احساس نگرانی می کنم به قم می روم، با امام به سخن می نشینم و در آن جا نگرانی ام به آرامش تبدیل می شود و به تهران باز می گردم.

برادران، خواهران! این یک واقعیت و تجربه ی مکرر است که هر بار در برابر مسایل دشوار و پیچیده و نگران آور قرار گرفتیم، حل مشکل را نزد پیر مغان بردیم؛ با او در میان گذاشتیم؛ امام رهنمودی قاطع و روشن فرا راهمان نهاد. چه بسا در آن موقع برایمان چندان روشن نبود که ایشان چرا چنین گفتند. و فقط به دلیل تجربه های مکرر می دانستیم که رهنمود امام ناشی از یک دید وسیع در افقی بس گسترده تر است. لذا به دلیل قبول رهبری امام، آن رهنمود را همه پذیرفتیم و عمل کردیم و پس از عمل کردن، با فاصله ی یکی دو هفته، یا یک ماه، فهمیدیم که امام مطلب را درست شناخته بود و ما از دید آن نکاتی که امام می دید، غافل بودیم. همین دیشب با برادری عزیز و مبارز و یاری دیرین، نشسته بودیم و در مورد دو مسأله صحبت می کردیم. این دو مسأله مربوط به همین دو ماه اخیر است. به ایشان گفتم ما حدود بیست روز قبل دور هم نشستیم و مطالب را درباره ی آن تصمیمی که امام داشتند تجزیه و تحلیل کردیم، ولی جهت تصمیم امام هنوز برایمان روشن نبود. یک بار دیگر بنشینیم با هم صحبت کنیم و این تصمیم امام را با جمیع جوانب و آثاری که تا امروز یافته ایم، بررسی کنیم. نشستیم، بررسی کردیم، هر دو به اتفاق به این نتیجه رسیدیم که راستی امام در آن تصمیم دو ماه قبل چیزها می دید که ما نمی دیدیم. خوب، شما عزیزان مپندارید که یک شاگرد و ارادتمند امام، امروز به مناسبت روز شکرگزاری برای بهبود امام به این جا آمده تا از امام ستایش کند ـ هر چند ستایش شاگردی از استاد و رهروی از رهبر، کار ناپسندی نیست ـ ولی با صداقت می گویم؛ منظورم از بیان این واقعیت ها بحث پیرامون امام نبود؛ بحث پیرامون امامت بود. امام، که آرزو داریم سال ها برکات وجودش برای جامعه ی ما پایدار بماند، به هر حال یک انسان است، یک فرد است؛ عمرش طولانی باد! ولی عمرش نمی تواند جاودانی باشد. بحث من پیرامون آنچه نمی تواند جاودانی باشد، نبود. سخنم درباره ی آنچه جاودانی هست، بود؛ یعنی امامت. شخص امام جاودانی نیست، ولی نقش امام و نقش امامت باید در جامعه ی انقلابی اسلامی ما جاودانه بماند.

ملت ایران، جامعه ی اسلامی، امت اسلام، امت انسانی جهان! راه رسیدن واقعی در همه ی تلاش ها و حرکت های اجتماعی به آرمان ها و هدف های الهی و انسانی ات این است که در میان اصول زیربنایی انقلاب و حرکت، در هیچ لحظه و در هیچ مرحله، از نقش خلاق، رهایی بخش و سعادت آفرین امامت غافل نمانیم. «فأمّا من کان من الفقهاء، صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهوا، مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه». این اصل امامت است. اگر امام، معصوم و منصوص و منصوب خدا باشد، تکلیف روشن است. در زمان غیبت اما

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.