پاورپوینت کامل نه روز با کاروان ۵۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نه روز با کاروان ۵۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نه روز با کاروان ۵۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نه روز با کاروان ۵۷ اسلاید در PowerPoint :
۶۱
۲ محرم؛ منزلگاه آخر
أللَّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکَرْبِ وَالبَلاء و ذوالجناح ایستاد و دیگر قدم از قدم بر نداشت که این زمین تشنه قدمهای بارانی حسین(ع) بود… سرزمینی که آوردگاه نور و ظلمت میبایست میشد با آمدن حسین(ع) … توقف کنید و کوچ مکنید! اینجا محل خوابیدن شتران ما، و جای ریختن خون ماست، سوگند به خدا در اینجا حریم حرمت ما را میشکنند و کودکان ما را میکشند و در همینجا قبور ما زیارت خواهد شد و جدم رسول خدا(ص) به همین تربت وعده داد و در آن تخلف نخواهد شد([۱]). و این سرزمین، همان جایی است که حنجره سپیدترین شکوفه احساس را زخمی شرنگ خوارترین خار، خواهند کرد … آنجا که گودال قتلگاهش پلکان عبور انسان خواهد شد از خاک تا سدره المنتهی…
از مرکبت پایین بیا حسین! رحل اقامت بیفکن … اینجا اعجاز عطش باید معنا شود… و معنای کلام تو که: مردم، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد، میانگارند و تا مزه آن را بر زبان خود احساس میکنند آن را نگاه میدارند و هنگامی که بنای آزمایش باشد، تعداد دینداران اندک میشود.([۲]) این سرزمینی است که ایمانها باید محک بخورد و دینداران از غیر دینداران جدا شوند.
۳ محرم؛ سپاه سیاه
چه زود آخرتتان را به این سرای فانی فروختید؟… مگرچه قیمتی داشت آن وعدههایی که گرفته بودید؟ … مگر همین دیروز نبود که دستان مسلم را در دست فشردید، به رویش لبخند زدید، در چشمانش نگریستید و همپیمان شدید تا شهر را آذین بندید برای ورود پسر فاطمه۳؟ … و امروز هم آذین بستهاید خویش را به سپر و زره و تیر و کمان و آراستهاید سپاهتان را برای رویارویی با پسر فاطمه۳! … چه زود فراموش کردید عهد و پیمانتان را! … این خرقه خیانت چه برازنده است بر اندام منحوستان!… آن روز که در مسجد دستان مسلم را در دست میفشردید و به یکدیگر میگفتید: گرمای دستان حسین(ع) را دارد… هنوز وعده ستونهای مرمری سراهایی که برپا خواهید کرد را نشنیده بودید! خبری از تخت پادشاهی نبود! خبری از قصرهای با شکوهتان! خبری از حکومتهای پایداری که میگفتند انتظارتان را میکشند … همین وعدهها بود که جهنم را زیر پایتان گسترد! وجودتان بوی مردار گرفت و آلودهترین انتخابها را کردید… این چه وسوسهای بود بر جانتان! چه دنیایی بود این سرای فانی و چه لذتی داشت که میدانستید چه میکنید و باز هم کردید… و تو پسر سعد … همبازی کودکی حسین… آیا حکومت ری را رها کنم و حال آنکه آرزوی من است؟ یا بازگردم و با کشتن حسین خود را در معرض مذمت و شماتت خلق خدا قرار دهم؟ در کشتن حسین آتشی است که نمیتوان از آن گریخت و حکومت ری هم نور چشم من است! ([۳])… چه عالمانه جهنم و آتشش را انتخاب کردی… و نفرین علی(ع) چه زود این عذاب بزرگ را بر شما نازل کرده بود… آن روز که علی(ع) در نخیله ایستاد و سر بر آسمان برداشت… … خداوندا! اینها از من خستهاند و من از آنها. آنها از من به ستوه آمدهاند و من از آنها دل شکستهام، پس بهتر از اینها را مونسم کن و بدتر از مرا بر آنها بگمار. به خدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از بنوفراسبن غنم برایم بود.([۴]) و اکنون فرصت یافته بودید برای جبران زحمات پیامبر اعظم(ص) و خون دل خوردنهای علی(ع) … که دسته دسته به سوی کربلا میرفتید…
۴ محرم؛ کوفه، شهر خیانت پیشگان…
گرد هم آمدید تا در خانه خدا خیانت را پیشه خود سازید و عبیدالله چه چرب زبان برایتان از دنیا سخن گفت و شما چه ابلهانه سخنان دروغش را پذیرفتید… از روی ترس بود، یا تطمیع و دنیا پرستی این قبول سخنان و خریدن آتش جهنم:… شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان که میخواستید، یافتید! و یزید را میشناسید که دارای سیره و طریقهای نیکوست! و به زیر دستان احسان میکند! و عطایای او به جاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داد که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را نزد من فرستاده است که میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! ([۵]) و شما چه پست مردمانی بودید که نان و نمک از دستان پر مهر علی(ع) خوردید و اینک نمکپاش زخمهای فرزندان علی(ع) شدید… شهرتان عاری از هر مهر و محبت شده بود، سرشار از هر کینه وعداوت … ننگتان باد کوفیان پیمان شکن … نمک خوردگان نمکدان شکن … این خاک سفله پرور است، خانههایی که جز پستی و ذلت نمیپروراند… آب این شهر بوی خیانت میدهد… و شما مردان کوفه، مردان منافق، چه فراموشکارید…!
۵ محرم؛ دارالإماره کوفه، قصری که آتش از آن زبانه میکشید…
این شهر نفرین شده است و این قصر نفرین شدهتر … از دیوارهای این قصر آتش زبانه میکشد، اگر نیک بنگری … این قصر یوغ اسارت را به ارمغان میآورد، اگر هر کس بر آن وارد شود و سر تسلیم فرود آورد! یوغ اسارت حکومت ظلم و جور، حکومت فریب و چپاول و این همان بود که برای حسین(ع) قابل تحمل نبود…، تصورش نیز دردناک بود، که لحظهای درنگ را جایز ندید… به مدارا با خلق حجت تمام کرد، قدم به سوی نینوا برداشت، به سوی عطش، به سوی خیمههای سوخته، دلهای دردمند و روحهای عاشقی که به عشق حق، جان را در طبق اخلاص نهادند و به روشنایی درخشش خون خود، شب سیاه ظلم را از هم دریدند…، اما این سو … مست شدگان قدرتهای پوچ دنیوی … مردانی چون شبثبن ربعی … چه ساده لوحانه خود را به حماقت میزنند که به آیات قرآن عمل کرده باشند، قرآن مکتوب… حتی اگر قرآن ناطق را سر ببرند… آنگاه که عبیدالله برایش پیغام داد: مبادا از کسانی باشی که خداوند در قرآن فرموده است: چون به مؤمنین رسند، گویند: از ایمان آورندگانیم، و هنگامی که نزد یاران خود ـ که همان شیاطیناند ـ روند، اظهار دارند: ما با شماییم و مؤمنین را به سخره میگیریم([۶])؛ مطیع امر شد و رو به سوی کربلا گذاشت تا عمل کننده به قرآن مکتوب باشد، حتی اگر سر ببرد قرآن ناطق را… ([۷])
۶ محرم؛ پیمانشکنی هنر این مردمان است…
به خدا قسم که تاریخ خیانت پیشگان و پیمانشکنانی چون شما در خود نیافته است … میدانستید جنگ با حسین(ع) در حکم جنگ با خدا و پیامبر اوست و باز دسته دسته به سوی کربلا رفتید که این دنیا و زرق و برقش برایتان زیباتر بود تا نعمتهای اخروی. و هیچ باک نداشتید از خشم خدا … آنگاه که ترسیدید از خشم خدا، چه کردید؟! … میدان خالی کردید و فرار را بر ماندن در کنار حسین(ع) و رضایت و خشنودی خدا و پیامبرش ترجیح دادید… مقدس مآبانی بودید که زیر سیطره حکومت یزید به جوی شیر و عسل بهشت و باغهای پر طراوت و زیبای آن چشم داشتید… چه طمع کار بودید شما … و حسین(ع) چه زیبا ترسیم کرد فنای این سرای باقی نماندنی را … مثل اینکه دنیا اصلاً وجود نداشته و آخرت همیشگی و دایم بوده و هست.([۸]) آنگاه که حبیب برایتان از رفاقت و همدلی با رسول خدا(ص) در اعلی علیین بهشت سخن گفت، خوب رجز خواندید… به حقیقت که این گروه آگاهند هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند که من رزمندهای شجاع و دلاورم؛ گویا همانند شیر بیشه میباشم،([۹]) اما وقتی سواران ابن سعد راه را بر شما بستند، از سیاهی شب بهره جستید و شبانه گریختید… مگر این جان در برابر حقیقت که باید آشکار میشد، چه ارزشی داشت؟… آه که آدمی چه حقیر است؛ آنگاه که دل و دین به رؤیاهای دور و دراز میفروشد…
۷ محرم؛ آب را بر فرزندان زهرا(س) میبندند
چه مغروری تو، فرات! فرو خفته در باور ناآرام خویش! به سمت افقهای ناآشنا جاری! میدانی که نبردی در راه است؛ نبردی که در آن آب را به بهای خون خواهند فروخت! نبردی که شقاوتش، برای همیشه زمین را گرفتار نفرین ستارگان خواهد کرد… این قوم ناآرام مست، آب را برای همیشه گلآلود میخواهد … همان بهتر که بخشکد، رودی که عظمت و بقای ناچیزش را، در فنای فرزندان کوثر بداند و خنکای نینواییاش را از کام برترینهای زمین، دریغ نماید! و تو ای فرات! شرمندهترین رود جهان باقی خواهی ماند که هر روز از شرم چشمان نجیب عباس۷ در خود، خواهی شکست … و چگونه قلم نشکست؛ آنگاه که بر صفحات سپید کاغذ چنین روان شد: میان سپاهیان حسین(ع) و فرات، با سپاهیان خود فاصله انداز و مگذار حتی قطرهای از آب را بنوشند؛ همانگونه که عثمانبن عفان را از آب محروم کردند… ([۱۰]) چه ندای شومی بود که قلب نازک کودکان حسین(ع) را آزرد… ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطرهای از آن را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی! و نفرین حسین(ع) چه زود او را از پای درآورد که در بستر فریاد میزد: العطش و آب مینوشید و سیراب نمیشد([۱۱])… وقتی قاسم حتی فرصت بستن بندهای نعلین را نکرد؛ وقتی علیاصغر تبسم خونین تقدیم آسمان نمود، وقتی عباس۷ دو دست را به آسمان هدیه کرد، وقتی آب دردناکترین واژه برای ر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 