پاورپوینت کامل هشدارهای شهید مطهری(ره) به رهپویان عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هشدارهای شهید مطهری(ره) به رهپویان عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هشدارهای شهید مطهری(ره) به رهپویان عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هشدارهای شهید مطهری(ره) به رهپویان عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

۱. عقل

اسلام در عین این­که دل را قبول دارد، عقل را نیز تحقیر نمی­کند؛ در عین این­که دل را قبول دارد، عشق و سیر و سلوک را قبول دارد، هرگز حاضر نیست عقل و فکر و استدلال و منطق را تحقیر کند؛ برای عقل و فکر و استدلال و تعقل نهایت احترام را قایل است. این است که در … [میان عرفای] اسلامی و به­خصوص در دوره­های متأخر، گروهی پیدا شدند که برای دل و عقل، هر دو [احترام قایل شدند]. شیخ شهاب الدین سهروردیشیخ اشراق تقریباً راهش همین است و صدر المتألهین شیرازی از او بیشتر راه عقل و راه دل را به پیروی از قرآن محترم می­شمارد؛ نمی­خواهد مثل بوعلی مثلاً راه دل را تحقیر کند([۱]) و نمی­خواهد مانند بعضی عرفا و متصوّفه راه عقل را تحقیر کند، می­خواهد هر دو راه را محترم بشمارد. پس آن جنبه­هایی که علم و عقل در عرفان، یا لااقل در سخنان بعضی عرفا تحقیر می­شود، مورد تأیید اسلام نیست. انسان کامل قرآن، انسانی است که کمال عقلی هم پیدا کرده است، کمال عقلی هم جزء کمالات اوست.

عرفا با زبان ادب، نثر و نظم، مدعای خودشان را خیلی گفته­اند و پخش کرده­اند، انسان کامل عرفا در سرنوشت جامعه­ی ما خیلی اثر دارد؛ یعنی ما بیشتر انسان والا و انسان متعالی را همان می­دانیم که عرفا معرفی کرده­اند. از این جهت لازم است مقداری بیشتر درباره­ی انسان متعالی­ای که عرفا معرفی کرده­اند، بحث کنیم.

تمام عرفا اعم از شیعه و سنی سلسله­ی خود را منتهی به حضرت علی(ع) می­کنند([۲])، حتی در میان متعصب­ترین سنی­ها، آخر سلسله­ی عرفان منتهی به حضرت علی(ع) می­شود. می­گویند در این شصت هفتاد سلسله­ای که دارند، فقط یک سلسله خود را منتهی به ابوبکر می­کند؛ بقیه، همه خود را به امیرالمؤمنین(ع) منتهی می­کنند. عرفا، حضرت علی(ع) را قطب العارفین می­دانند، در نهج البلاغه آن مخّ عرفان که به قول ابن ابی الحدید، گاهی آنچه را که عرفا در همه­ی کتاب­ها گفته­اند در چهار سطر بیان کرده است یک جا، آنچنان فیلسوف می­شود و استدلالات عقلی فیلسوفانه می­کند که هیچ فیلسوفی به گَردَش نمی­رسد؛ یعنی علی(ع) هرگز عقل را تحقیر نمی­کند.

بنابراین، انسان کامل اسلام با انسان کامل عرفان در این جهت فرق می­کند. عقل در انسان کامل اسلام، رشد و نمو کرده و در کمال احترام است؛ در صورتی که در انسان کامل عرفان، عقل تحقیر می­شود.

۲. درون­گرایی

مسأله­ی دیگر… [این است که] اسلام ضمن آن­که همه­ی آنچه را که در مورد دل و عشق و سیر و سلوک و علم افاضی و علم معنوی و تهذیب نفس گفته می­شود، تأیید می­کند، انسان کاملش انسان جامع است، برون­گرا هم هست، جامعه­گرا هم هست، همیشه سر در گریبان خویش فرو نبرده است؛ اگر شب سر در گریبان خود فرو می­برد و دنیا و مافیها را فراموش می­کند، روز در متن جامعه قرار گرفته است. چنان­که گفتیم؛ درباره­ی اصحاب حضرت حجت که نمونه­هایی از مسلمان کامل هستند مکرر در اخبار آمده است که: رُهْبانٌ بِاللَّیْلِ لُیوثٌ بِالنَّهارِ([۳]) اگر در شب سراغشان بروی، گویی سراغ یک عده راهب رفته­ای، سراغ عده­ای رفته­ای که در دامنه­ی یک کوه در غاری زندگی می­کنند و جز عبادت چیز دیگری سرشان نمی­شود، ولی در روز، شیران نرند. آن­ها راهبان شب و شیران نر روز هستند.

قرآن این­ها را با یکدیگر جمع می­کند: اَلتَّائِبونَ الّعَابِدونَ الْحَامِدونَ السَّائِحونَ الرَّاکِعونَ السَّاجِدونَ.([۴]) این­ها همه، آن جنبه­های درونی است. بعد می­فرماید: )… اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ…(([۵]) فوراً وارد جنبه­های جامعه گرایی آن­ها می­شود؛ آن­ها مصلحان جامعه­ی خود هستند. در آیه­ی دیگری می­فرماید: )محمَّدٌ رَسولُ اللهِ والَّذینَ مَعَهُ أشِدَّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم(([۶]) در این­جا اول جنبه­ی جامعه گرایی را می­گوید. پیامبر(ص) و همراهانشحال بنا بر بعضی تفاسیر، خصوص همراهانش را می­گوید )أشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ( در مقابل پوشندگان حق و حقیقت و کسانی که با حقیقت عناد می­ورزند، با صلابت و محکم و مانند دیواری رویین هستند و نسبت به اهل ایمان یک پارچه محبت، مهربانی، خیر و رحمت. بعد می­فرماید: )تَرَیهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً(([۷])؛ همین جامعه گراها را در حال رکوع و سجود می­بینی؛ )یَبْتَغونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَ رِضْواناً(([۸]) از خدای خود فزونی می­خواهند و به آنچه دارند قانع نیستند و رضای حق را می­خواهند؛ یعنی افرادی نیستند که برای خود، دنیا یا آخرت را بخواهند، برای آن­ها رضای حق از هر چیزی برتر و بالاتر است: )… سیماهُمْ فی وُجوهِهِمْ مِنْ أثَرِ السُّجودِ…(([۹]) در چهره­ی آن­ها آثار عبادت و آثار سجود را می­بینی.

این یک نقطه­ ضعف دیگری است که در انسان کامل تصوف دیده می­شود. البته بسیاری از پیش­روان عرفان چون شدیداً تحت تأثیر تعلیمات اسلامی قرار داشتند، متوجه این نکته بوده­اند و در کلمات خود به این نکته اشاره کرده­اند، اما به هر حال گاهی کم و بیش این افراط پیدا شده است؛ یعنی درون­گرایی به حدی رسیده که برون­گرایی نفی شده است. اسلام این جهت را تأیید نمی­کند.

۳. نفس کُشی

یک جهت دیگر در این مکتب [عرفان] مطرح است و آن مربوط به نفس کُشی است. ما در تعبیرات اسلامی کلمه­ی نفس کشی نداریم. یکی دو جا تعبیر اَماتَ نَفْسَهُ([۱۰]) داریم که یکی در نهج البلاغه است و نیز تعبیر موتوا قَبْلَ أن تَموتو([۱۱]) را هم داریم. معمولاً در تعبیرات اسلامی صحبت از تهذیب و اصلاح نفس است.

در تعبیرات شعرا مسأله­ی نفس­کشی و نفس کشتن زیاد آمده است. حال ما با تعبیر، چندان مخالفتی نداریم، ولی درباره­ی مسأله­ی نفس­کشی و به عبارت دیگر خود را در هم شکستن، خود را کوبیدن؛ یعنی خودبین نبودن و خودپسند و خودخواه نبودن، در عرفان ما طوری سخن گفته شده است که غالباً یک نکته­ی بسیار اساسی که در اسلام از آن به کرامت نفس تعبیر می­کنیم، مورد غفلت واقع شده است.

روگردانی از طبیعت

عرفان منطقش این است: از خود بطلب([۱۲]) هرآنچه خواهی که تویی. عرفان مکتبی درون­گراست. در این مکتب، دل از جهان بزرگ­تر است؛ یعنی اگر تمام عالم را یک طرف و آنچه را که آن­ها دل([۱۳]) می­گویند طرف دیگر بگذاریم، دل از همه­ی عالم بزرگ­تر است. آن­ها به عالَم، انسان صغیر و به دل، انسان کبیر می­گویند و چون جهان و دل را یکی می­دانند [به این معنا که] دو نسخه­ی مختلف از دو عالم متطابق هستند، جهان را عالم صغیر و دل را عالم کبیر می­نامند. نه این­که بگویند انسان، عالم صغیر است و این عالم، عالم کبیر، بلکه می­گویند این عالم که ما آن را عالم کبیر می­گوییم عالم صغیر است و انسان، عالم کبیر؛ و عالم، انسان صغیر است، و انسان کبیر همان است که درون تو وجود دارد. مولوی می­گوید:

چیست اندر خُم که اندر نهر نیست چیست اندر خانه کاندر شهر نیست

آیا می­شود چیزی در خانه باشد، ولی در شهر نباشد؟ نه! چون خانه خودش جزء شهر است. هرچه در خانه هست، نمونه­ای است از آنچه در شهر است.

این جهان خمّ است و دل چون جوی آب این جهان خانه است و دل، شهر عجاب

نمی­گوید این دل خم است و جهان چون جوی آب؛ می­گوید: این جهان خم است و دل چون جوی آب. این چه­قدر انسان را از بیرون [منصرف] می­کند! انسان سراغ خانه می­رود یا سراغ شهر؟ معلوم است وقتی هرچه در خانه است در شهر هم هست، انسان سراغ شهر می­رود. آیا انسان سراغ خم و یک ظرف کوچک می­رود یا سراغ جوی آب؟ معلوم است که سراغ جوی آب می­رود، نه سراغ یک ظرف کوچک و یک خم.

عرفان براساس درون­گرایی و دل­گرایی و توجه به باطن و انصراف از بیرون است، و حتی ارزش بیرون را به عنوان این­که بشود مطلوب خود؛ یعنی حق را از جهانِ بیرون به دست آورد نفی می­کند؛ می­گوید از درون باید آن را به دست آورد.

در مکتب عرفان، طبیعت حتی به عنوان یک کتاب کوچک، کمتر معرفی می­شودنمی­گویم هیچ معرفی نمی­شود؛ و حال آن­که در کلام منسوب به امیرالمؤمنین(ع)، عالم، عالم اکبر است و انسان، عالم اصغر:

دَواؤُکَ فیکَ وَما تُبْصِرُ وَداؤُکَ مِنْکَ وَما تَشْعُرُ

وَ أنْتَ الْکتابُ المُبینُ الَّذی بِأحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمُضْمَرُ

أ تَزْعَمُ أنَّکَ جِرْمٌ صَغیرٌ وَ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.