پاورپوینت کامل راهی از درون به سوی او ۵۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راهی از درون به سوی او ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راهی از درون به سوی او ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راهی از درون به سوی او ۵۴ اسلاید در PowerPoint :
۷۷
برهان فطرت در قرآن
آفرینش، رو به سوی او دارد و انسان، گل سر سبد خلقت، خلیفه اوست بر زمین. پس باید بیش از همه او را بشناسد و به تناسب ظرفیّت خلیفه اللهی اش از معرفت او توشه برچیند.
اما انسان آمد و در هیاهوی دنیا گم شد. نسیان انسانی اش او را فرا گرفت و در پس کوچه های غفلت، سرگردانش کرد.
او مهربان بود. نخواست احسن مخلوقاتش چنین بماند. با نزول کتب و بعثت رُسل، به فریاد غربت انسان رسید. گفت: )وَ ما خَلَقْتُ الْجِنّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ((۱ ). پس بشناسید مرا. ابزار شناخت را در وجود بنی آدم به ودیعت نهاده بود. تنها باید بنی آدم می خواست. تنها باید شناخت او را می خواست و یک قدم بر می داشت.
***
می گویند می شود او را شناخت. می گویند راه های شناختش متعدّدند و متنوّع. از قرآن پرسیدم؛ برهان می آورد: برهان نظم، برهان حرکت، برهان وجوب و امکان، … و می گفت: راهی هم از درون به سوی او هست.
قرآن کتاب هدایت بشر است. پس قدم در طریق روشن هدایتش نهادم و آیه آیه زلال حیات آفرین معرفتش را نوش کردم.
***
آیه ها دسته دسته چون خوشه های نور در کنار هم می نشستند و بر فطری بودن خداشناسی گواهی می دادند.
برخی آیات می گفتند: وظیفه انبیا یادآوری است و آنچه را در نهان وجود بشر هست، به او تذکّر می دهند. غاشیه/۲۱، مائده//
برخی دیگر می گفتند: تبهکاران خدا را فراموش کرده اند؛ نه اینکه او را نمی شناسند. حشر/۱
، فاطر/۳
برخی نیز می گفتند: مشرکان، خود به خدایی او اعتراف دارند. لقمان/ ۲۵، زمر / ۳۸، زخرف/ ۸۷ ، عنکبوت/ ۶۱ ، یونس/ ۳۱، مؤمنون/۸
برخی از یادآوری خدا در هنگام نزول سختی و بلا می گفتند. روم/ ۳۳، عنکبوت/ ۶۵ ، یونس/۲۲ و ۲۳
برخی دلالت بر عهد و میثاق کهن بر خداپرستی داشتند. یس/۶۰ و اعراف/۱۷۲
آیه ای به طور مستقیم دلالت بر فطرت توحیدی داشت. روم/۳۰
و عده ای از آیات هم می گفتند: بشر نه تنها از وجود خدا در عمق فطرت خود آگاه است، بلکه بر یگانگی او نیز اقرار دارد. انعام/ ۴۰، ۴۱، ۶۳ ، ۶۴ ، نحل/ ۵۳ و ۵۴ و …
وظیفه انبی
این دسته آیات، علاوه بر مقام معلّمی، شأن مذکّر برای رسول مکرّم قائل شده اند:
)فَذَکِّرْ إِنّما أنْتَ مُذَکِّرٌ((۲ )
)ما عَلَی الرّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ…((۳ )
اگر می توانستم شعاع رسالت آن بزرگ رسول را محدود به خصوص اهل کتاب بدانم، می گفتم آنان در سایه تعلیمات انبیای پیشین، سابقه معرفتی دارند که پیامبر اسلام
آن را یادآور می شود.
اما آیات بسیاری، راه یافتنِ این اندیشه را محال می کرد. آنجا که: )نَذیرًا لِلْبَشَرِ(( ۴)، ) وَ ما أرْسَلْناکَ إِلاّ کَافّهً لِلنّاسِ ((۵ ) و )… لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرًا(( ۶) نور افشانی می کرد، جای تردیدی نبود که رسالت او شامل صاحبان تمام اندیشه ها و مکاتب فکری الحادی، دهری و … نیز هست. پس به یقین، همه آن ها در درون خود، این معارف را نهفته دارند و تنها نیازمند یادآوری اند.
انسان اگر خود را درست بشناسد، به قطع و یقین به ربوبیّت خداوند اعتراف می کند. اما این گوهر فطری، دچار حجاب موانعی مادی می شود. خداوند انبیا را فرستاد تا بشر را متوجه این پرده ها کند و باطن انسان را به او نشان دهد.
کاری که انبیا می کنند، استدلال نیست؛ بلکه تشویق انسان به درون بینی و تشریح فطرت اوست. این راه نیازی به مقدمات عقلی ندارد و برای همه قابل هضم است. پس طریقی عمومی است. البته فراگیری علوم حصولی در شکوفایی فطرت نقش دارد، اما پیمودن راه فطرت، برای همه امکان دارد.
آری، نبیّ مکرّم اسلام
مسؤول هدایت همه انسان هاست و ادلّه عقلی و فراز و فرودهای علمی، ممکن است برای همه قابل استفاده نباشد؛ اما نسبت به راه دل، هیچ کس مستضعف نیست.
فطرت پاک بشر، همان طریقی است که باید در پیش بگیرد و در مسیر آن حرکت کند. اما باید سنگلاخ ها و خارستان ها را از سر راه بردارد. وحی و انبیای الهی همین کار را می کنند: راه را نمی سازند، موانع را برطرف می کنند.
فراموشی
می فرماید: فراموش کرده اند. آیا چنین تعبیری برای آنچه هرگز نمی دانسته اند، به کار می رود؟ نه.
پس آن ها می دانستند؛ غرق شدن در مظاهر دنیا به فراموشی دچارشان کرده است.
)… نَسُوا اللّهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ…((۷ )
)یا أیّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللّهِ…(( ۸)
می فرماید: اذکرو، نه اعلمو. از یادآوری می گوید. پس آن ها خالقشان را می شناختند. فقط باید فطرتشان را بیدار کنند.
اعتراف
آیات بسیاری اعتراف مشرکان بر خالقیّت خدا را بیان می کنند:
)وَ لَئِنْ سَألْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السّماواتِ وَ اْلأرْضَ لَیَقُولُنّ خَلَقَهُنّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ((
)
)وَ لَئِنْ سَألْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنّ اللّهُ فَأنّی یُؤْفَکُونَ(( ۱۰)
)وَ لَئِنْ سَألْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السّماواتِ وَ اْلأرْضَ وَ سَخّرَ الشّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنّ اللّهُ فَأنّی یُؤْفَکُونَ (( ۱۱)
و …
چه هماهنگ! چه یک دست و بی اختلاف! آیا اگر چیزی جز فطرت درونی آنان عامل این پاسخ بود، باز هم این هماهنگی دیده می شد؟ آیا ممکن است عرب جاهل و دور از عقل و استدلال و دانش آن روزگار، از روی شواهد عقل و برهان و … به این پاسخ رسیده باشد؟ آن هم با این عمومیّت و شمول؟
اما مجهول آمدن فانّی یؤفَکون هم حکمتی دارد و آن انتقال این مفهوم: آن ها ذاتاً در مسیر حق قرار دارند، ولی عواملی از بیرون شیاطین جنّ و انس و عواملی از درون هوای نفس و تعصّب های جاهلی آنان را از مسیر حق منحرف می سازد.
در طوفان حوادث
انسان فراموشکار در میان انبوه علل و اسباب مادی و ظاهری، مبدأ اصلی را از صفحه خاطر زدوده است. ناگهان طوفان حوادث در می رسد و فطرت خفته او را بیدار می کند. با تمام وجود در می یابد که مشکل گشایی جز او وجود ندارد.
)وَ إِذا مَسّ النّاسَ ضُرّ دَعَوْا رَبّهُمْ مُنیبینَ إِلَیْهِ ثُمّ إِذا أذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَهً إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ ((۱۲ )
)فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ((۱۳ )
و …
میثاق
آیاتی در صفحات نورانی وحی درخشیدن می گیرند که: خداوند از بشر عهدی گرفته و با او میثاقی دارد که موحد و مطیع حق باشد. آیاتی با خطاب جامع و فراگیر و نه مختصّ به اهل ایمان یا اهل کتاب:
)أ لَمْ أعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أنْ لا تَعْبُدُوا الشّیْطانَ…((۱۴ )
)وَ إِذْ أخَذَ رَبّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیّتَهُمْ وَ أشْهَدَهُمْ عَلی أنْفُسِهِمْ أ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا…((۱۵ )
در آیه دوم اشاره به ماجرایی غریب دارد:
۱. خداوند در مرحله ای از خلقت، همه فرزندان آدم تا قیامت را ظاهر ساخته است.
۲. آن ها را بر خودشان گواه و بر ربوبیّت خویش از آنان اقرار گرفته است.
۳. هدف از این اقرار، این بوده که مشرکان در قیامت، ادعای غفلت و بی خبری نکنند.
اما اینکه این ظهور و بروز، چگونه، کجا و چه وقت انجام شده و منظور از عالم ذرّ چیست، پاسخ های مختلفی دارد. اقوال گوناگون از مفسران گوناگون گویای این مطلب است. ( ۱۶)
فطرت توحیدی
)فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ…((۱۷ )
به صراحت می گوید، آری؛ دین حنیف همان فطرتی است که مردم بر آن آفریده شده اند. تو نیز به سوی آن رو کن.
وجه صورت است و در آیه، صورت باطنی و روی دل، مراد است و حنیف یعنی دینی که از تمام گمراهی ها، کجی ها، انحرافات و خرافات، به سوی راستی و درستی متمایل شده است.
آیه نکاتی در خود دارد:
۱. نه تنها خداشناسی، بلکه دین و آیین به طول کلی و با تمام ابعادش، امری فطری است. مطالعات توحیدی ثابت کرده اند که میان دستگاه تکوین و تشریع، هماهنگی هست. آنچه در شرع آمده، به طور حتم ریشه فطری دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمی است، با شرع هماهنگ است و مکمل آن می شود. ممکن نیست، دعوتی در شرع انجام شود و ریشه آن در فطرت نباشد و ممکن نیست، نیازی در نهاد و تکوین بشر دیده شود که شرع با آن مخالفت کند.
شرع، برای رهبری فطرت، حدود و شرایطی تعیین می کند تا از مسیر درست انحراف نیابد، اما با اصل خواسته های فطری مبارزه نمی کند؛ چرا که در امور الهی، تضاد و تناقض راه ندارد.
۲. دین به صورت فطرتی پاک و خال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 