پاورپوینت کامل روشنفکری دینی در نگاه استاد مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روشنفکری دینی در نگاه استاد مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روشنفکری دینی در نگاه استاد مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روشنفکری دینی در نگاه استاد مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

مطهری، نظریه پرداز جمهوری اسلامی

استاد شهید آیت الله مطهری; از جهاتی باید نظریه پرداز جمهوری اسلامی دانسته شوند و من معتقدم هنوز بسیاری از ایده های بکر قابل تبدیل به برنامه حکومتی در آثار ایشان وجود دارد که چون با ایشان به صورت کلیشه ای و رسمی برخورد می شود و یک مرتبه تمام رسانه ها بر روی ایشان متمرکز می شوند و بعد فراموششان می کنند، این دیدگاه های فکری مغفول و مظلوم مانده. من عقیده دارم راه حل های زیادی برای جمهوری اسلامی در عرصه های اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجی، حتی مباحث فرهنگی، اخلاقی و تربیتی در جامعه، در آثار آقای مطهری; وجود دارد. من نمی گویم باید از هر چه آقای مطهری; گفته است بدون چون و چرا تقلید کنیم، بلکه می گویم به اندازه یک دهم مقداری که تجلیل اسمی از ایشان می شود، به دیدگاه ها و پیشنهادهای این بزرگوار که در دوران قبل از انقلاب طرح شده و امروز قابل اجراست توجه شود.

مخاطبه انتقادی با دو جناح

شهید مطهری; در باب عقل گرایی اسلامی معاصر و روشنفکری دینی از دو بعد با جناحین خویش وارد بحث شده است. ایشان با روحانیت از یک طرف و با روشنفکران مسلمان از طرف دیگر وارد مخاطبه می شود. این مخاطبه انتقادی با دو طرف را به نوعی باید تلاش آقای مطهری; برای مرزبندی نظریه پردازانه با دو جریان، جریانی بین روحانیت که به تغیّر عالم کم توجه بوده و هست و جریان دیگر در بین روشنفکران مسلمان که به ثبات جوهر دین کم توجه بوده اند و هستند، تعبیر کرد و من مجبورم از این هر دو جریان نمونه ای را ذکر کنم؛ برای اینکه هر یک در تبیین موضع ایشان در مورد دیگر مؤثر است. تا وقتی که ایشان نقد روشنفکری می کند، گمان تحجر در موردش نرود و وقتی نقد روحانیت می کند، به ضدیت با اصل روحانیت متهم نشود، چون به شهید مطهری; این هر دو اتهام زده شده است.

در کتابسیری در زندگانی استاد مطهری; از قول استاد چنین آمده است:من از بیست سال پیش که استقلال فکری پیدا کردم، نسبت به روحانیت یک طرفدار منتقد بوده ام؛ یعنی طرفدار جدی اصل روحانیت و در عین حال منتقد به روحانیت بوده و هستم؛ طرفدار و مدافع جدی این اساسم .

بعد استاد می گوید:افتخار اصلی خودم را روحانی بودن می دانم. من شریف ترین افراد را در طبقه روحانیت دیده ام و روحانیت را وارث اصلی فرهنگ اسلام می دانم و خودم را خوشه چین این خرمن می دانم و معتقدم این مکتب و روحانیت باید بماند و هیچ چیز دیگر هم جایش را نمی تواند بگیرد .

حتی در جایی ایشان تصریح می کند که:اگر کسی فکر کند آفت زدایی از حوزه و روحانیت راه حلش حذف روحانیت است و اینکه نهادی به نامروشنفکری دینی کار روحانیت را انجام دهد، این روشنفکری دینی هر چند هم صادق و مخلص باشد و واقعاً درد دین داشته باشد، این کار را نمی تواند بکند و صد سال نخواهد گذشت که همان بلایی که بر سر مسیحیت و انجیل آمد، بر سر اسلام و قرآن بیاید. بنابراین بقای روحانیت و حفاظت از این نهاد ضرورت دارد منتها با اصلاحش. من با هر گونه جبهه بندی در برابر اساس روحانیت مخالفم، تز اسلام منهای روحانیت را یک تز استعماری می دانم، در عین حال منتقد نسبت به روحانیتم و معتقدم جداً باید در روحانیت اصلاحاتی صورت گیرد. افراد نالایقی که این لباس مقدس را پوشیده اند فراوانند و نباید کورکورانه تسلیم افرادی شد که به غلط این لباس مقدس را پوشیده اند و بیش از روحانیون واقعی هم، سنگ روحانیت را به سینه می زنند و گفته ها و نوشته های من در بیست سال گذشته همه بر محور دو اصل طرفداری و انتقاد از روحانیت بوده است .

این خلاصه دیدگاه ایشان است که باید از روحانیون واقعی استفاده کرد و در برابر کسانی که فقط به لباس روحانیت متلبس اند و از مزایای اجتماعی آن استفاده می کنند؛ اما از علم و تقوا که ملاک روحانیت است بی بهره اند، سخت باید مقاومت کرد.

اصلاح روحانیت به دست روحانیت

پیشنهاد مشخص ایشان در باب اصلاح حوزه هم این است که:زعمای دین وارد عمل شوند و رهبری و ابتکارات را در اصلاحات عمیق در دست گیرند و نگذارند مخالفین دین و روحانیت زمام اصلاح حوزه و روحانیت را در دست بگیرند و اگر خود روحانیت وارد این اصلاح نشود، زمام اصلاح به دست مخالفان خواهد افتاد که نمی شود جلویش را گرفت .

علت اصلی نامشروع بودن نظام سرمایه داری

مارکس می خواهد نظام سرمایه داری را براساس تئوری ارزش اضافی، ضد انسانی نشان دهد؛ اما آنچه که نهایتاً از آن بیرون می آید، عکس آن است، یعنی اتفاقاً مارکس نظام سرمایه داری و اقتصاد سرمایه داری و لیبرالیستی را توجیه اخلاقی کرده است و خودش توجه ندارد و من می گویم: خود مارکس ناخواسته با توجیهی که می کند بنیان گذار نظام سرمایه داری است .

استاد مطهری; می گوید:من دلیل بنیادی تر برای نامشروع دانستن نظام سرمایه داری دارم و آن این است که، محور نظام سرمایه داری ماشینیسم است و چون ماشین محصول کار جمعی و تجربه تاریخی بشر بوده نباید تحت مالکیت خصوصی سرمایه دار و صاحب ماشین درآید. بنابراین نوعی مالکیت عمومی در کل ماشینیسم و نظام ماشینی و صنعتی یعنی اقتصاد صنعتی و اقتصاد جدید وجود دارد که دولت و حاکمیت به نمایندگی از مردم می تواند در آن مورد دخالت کند .

نداشتنِ جمود بر لفظ

من اصلاً راجع به این دیدگاه و فتوای ایشان نمی خواهم بحث کنم؛ زیرا موافق و مخالف دارد. فقط می خواستم بگویم که شهید مطهری; خودش جمود بر لفظ ندارد و راجع به الفاظ تعصبی ندارد که مثلاً حتماً کلمه سوسیالیسم یا لیبرالیسم به کار برده شود یا نشود، بنابراین خودش می گوید: مفاهیم لیبرالیستی و ارزش های سوسیالیستی در اسلام داریم؛ منتها نباید مخلوط کرد. مرزی هم بین اسلام با لیبرالیسم، سوسیالیسم، فاشیسم و همه این ایسم ها وجود دارد، آن را باید دید.

اینجاست آزمایشگاه روشن فکری دینی و این تعبیر که اسلام اشتراکات و شباهت های زیادی با بسیاری از مکاتب غیر اسلامی دارد؛ اما مهم این است که تفاوت هایشان را انکار نکنیم و الا هم آن مکاتب و هم اسلام، هر دو تحریف شده اند و به هر دوی آن ها توهین شده است. این یک رفتار غیر اخلاقی، غیر علمی و معرفت ستیزانه است. این جور رفتارها فقط به درد سیاست می خورد و به درد معرفت نمی خورد.

در واقع شهید مطهری; دارد توجه می دهد که به فکر ارائه امروزین اسلام نباشید و طرف خطابش روحانیت است. آقای مطهری; می گوید:نکند به نام امروزی کردن و به روز کردن دین به سمت لیبرالیستی کردن دین برویم .

شاید بشود با این جمله دیدگاه شهید مطهری; را خلاصه کرد:اسلام، اسلام است . البته هیچ تعصبی له اسلام یا علیه سایر مکاتب نباید داشت، اما باید دقت داشت. استاد حتی می گوید:عیبی هم ندارد اگر بنای کارمان را بر جمع دیدگاه ها بگذاریم و حتی الامکان تقریبی باشیم، اما هرگز نباید کارمان تلفیقی باشد؛ یعنی چیزهایی را که با هم ناسازگارند به زور سازگار نشان دهیم و هدف تبلیغاتی داشته باشیم، نه معرفتی. از هر دری سخنی بگوییم و از هر مکتبی قطعه ای را انتخاب کنیم و باب تفسیر به رأی و هرج و مرج تفسیری را باز کنیم. شباهت ها شباهت است و تفاوت ها تفاوت. اشتراکات محترمند و تضادها هم تضاد. بنابراین برای مرید بازی و جلب توجه و سیاسی کاری و شهرت طلبی و به هیچ علت غیر علمی و غیر معرفتی دیگری نباید خلط معرفتی کنیم .

شهید مطهری; و آزادی بیان

نکته دیگری در این بابی می گویم که به توضیحات شهید مطهری; مربوط است، بعد نتیجه گیری می کنم. این حرف را برای امروز خودمان می زنم، چون امروز هم ما هنوز درگیر این بحثیم. اقتضائات معرفت شناختی یک نظریه با اقتضائات جامعه شناختی تبلیغ آن نظریه نباید مخلوط شود. به این عبارت دقت کنید: یک مفهوم را برای رضایت مستمع نباید جا به جا و عوامانه کرد و به رنگ محیط درآورد. برخورد علمی با برخورد تبلیغاتی فرق می کند.

نوآوری در بحث یک چیز است، تغییر مفاهیم چیز دیگری است؛ مرز این دو باید معلوم باشد. اگر کسی به اقتصاد لیبرالیستی و توسعه سرمایه داری یا به کمونیسم معتقد است، اگر کسی گرایش نوپوزیتیویستی دارد، اگر کسی حقوق بشر لیبرالیستی را قبول دارد و اگر فمینیست یا فاشیست است، هر چه که هست، صادق باشد، مبانی را بگوید و به لوازم حرفش ملتزم باشد، خاک در چشم مخاطب نپاشد، همان را که قبول دارد بگوید بعد نسبتش را با اسلام بدون جوسازی و به طور استدلالی بیان کند. جامعه مذهبی و حکومت دینی هم باید این قدر تحمل و سعه صدر و ظرفیت و شجاعت داشته باشد که اجازه دهد کسانی که مخالف اسلامند، صریح و صادق حرفشان را بزنند.

وقتی که یک مارکسیست استاد دانشکده الهیات شد، با آنکه مسائلی پیش آمد و بالاخره منجر به استعفای شهید مطهری; و بازگشت ایشان به قم شد، با وجود این استاد گفت:من اصلاً عقیده ام این است که باید یک تریبون گذاشته شود برای مخالفان درجه یک معرفتی اسلام تا مطلب خودشان را صریح بگویند. یک مسلمان مخالف مارکسیسم، مارکسیسم را تعریف نکند بعد هم خودش آن را رد کند؛ بلکه یک مارکسیست دو آتیشه و یا یک لیبرالیست دو آتیشه به صورت استدلالی، بدون آنکه مرز اسلام را با عقاید خودش قاطی کند، شفاف و منطقی و صادق، دیدگاه های خود را بگوید و ادله خود را بیان کند .

شهید مطهری; به عنوان ایدئولوگ جمهوری اسلامی به صورت صریح این مطلب را گفته است و ما واقعاً به این قضیه معتقدیم. شهید مطهری; صریحاً می گوید:آزادی بیان به ضرر اسلام نیست بلکه به نفع اسلام است، منتها آزادی بیان بدون اخلاق و منطق تأمین نمی شود، باید آزادی و اخلاق و منطق در کنار هم باشند .

نکته دیگری را در اینجا باید متذکر شوم؛ بعضی ها ممکن است یک مفهوم دینی را با ادبیات تازه ای مطرح کنند. این ادبیات ممکن است از جهاتی به ادبیات مثلاً سوسیالیستی یا لیبرالیستی شبیه باشد، اما این شباهت برای متهم کردن یک متفکر اسلامی به التقاطی گری کافی نیست. رعایت محیط و مخاطب، رعایت زمان و مکان و رعایت اینکه چه گفتمانی در جامعه ای که من می خواهم با او حرف بزنم حاکم است، ضروری است. الآن رعایت تدریج و تلطیف، و به عبارت عامیانهنه تخته گاز، نه ترمز میخکوب در تبیین و تبلیغ اسلام لازم است و عیبی هم ندارد. این کاری است که خود آقای مطهری; هم کرده، منتها نباید تحریف کرد و الا جمودی در الفاظ حاکم نیست.

رعایت ادبیات مخاطب

این تعبیر که در روایات ما آمده است:نحن معاشر الأنبیاء امرنا ان نکلم الناس بقدر عقولهم؛ ما پیامبران مأمور شدیم که با مردم به اندازه ظرفیت عقلیشان صحبت کنیم ، معنی اش این است که ما در اسلام قبول داریم که نمی شود هر مفهومی را با هر زبانی به هر کسی و در هر شرایطی گفت؛ چون مردم مراتب دارند، دانششان، عقلشان و اخلاقشان به اندازه هم نیست؛ ظرفیتشان مساوی نیست و شرایط جامعه هم همیشه یک جور نیست. اگر کسی بگوید من در تبیین مفاهیم دین می خواهم از ادبیاتی استفاده کنم که رعایت شرایط زمان و مکان مخاطب را بکنم، به او باید حبذا گفت؛ این روش درستی است. شهید مطهری; هم همین کار را کرد. اگر کسی این کار را نکند، اصلاً عقل تبیینی ندارد و نباید وارد عرصه دین شود. ما حرف نمی زنیم که زده باشیم، نمی گوییم که گفته باشیم؛ می گوییم تا بشنوند و کلام ما در آن ها تأثیر کند.

تقیه معرفتی

فقها حتی راجع به امر به معروف و نهی از منکر هم می گویند باید احتمال تأثیرگذاری داشته باشد. در صحبت کردن و نظریه پردازی و مقاله نوشتن هم باید احتمال تأثیرگذاری داده شود. در این گونه مسائل هنگامی احتمال تأثیرگذاری داده می شود که شرایط مخاطب رعایت شود؛ چیزهایی در ذهن مخاطب جا افتاده، نمی شود یک دفعه تیشه به ریشه افکار او بزنی، چون قبول نمی کند. اصلاً در روایات معصومین: آمده است:احمق کسی است که چیزی را به مخاطبی بگوید که می داند او نمی پذیرد و آن را از اساس رد می کند . اصلاً هر چیزی را به هر کسی، در هر شرایطی نمی شود گفت. این کار را می توان تقیه معرفتی یا موقعیت شناسی یک روشنفکر یا تشخیص شرایط تبلیغ و یا اقتضائات زمان و مکان نامید. ولی این روش به معنای نفاق نیست، به معنای التقاط هم نیست؛ بلکه مرز آن با این دو خیلی نزدیک است و این هم یکی از جاهایی است که مطهری; محکم پرچمش را می زند و می گوید در این مرز باید محکم بایستیم تا این دو مفهوم با هم مخلوط نشود.

بنابراین هر تقریبی، التقاط نیست. آن طرف هم باید احتیاط کرد؛ چشم اندازها، حساسیت ها، ذهن و زبان ها، تجربه ها، تاکتیک ها و ظرفیت ها متفاوت است. گاهی تنوع روش و زبان می باشد و عده ای فکر می کنند طرف کافر شده است. ما کسانی را دیده ایم که بعضی روشنفکران مسلمان را به سبب حرفی که زده اند و فقط ادبیاتش متفاوت بوده، متهم و تکفیر کرده اند؛ چون نفهمیده اند که آن روشنفکر چه می گوید.

جهاد اکبر شهید مطهری;

شهید مطهری; هم، خود جزء قربانیان همین سوء تفاهم است. اگر در قضیه تحریفات عاشورا، در مسأله حجاب و در مسأله اسلام و مقتضیات زمان دقت کنیم، می بینیم که شهید مطهری; خود چوب این قضیه را خورده و متهم شده و مخاطب او نفهمیده که این یک تعبیر از مسأله است و تغییر مسأله نیست. در بیان این مسائل آقای مطهری; قهرمانانه عمل کرد؛ زیرا در این عرصه واقعاً همه می ترسیدند حرف بزنند. من عقیده ام این است که ترس از بیان این مسائل از ترس از شکنجه در ساواک از جهاتی بیشتر بود؛ برای اینکه شکنجه و فشار و شلاق خوردن، حتی ترور شدن، فشار جسمانی و درد جسمانی است، اما اگر یک نفر در حالی که دوست و دشمن او را هو می کنند و تنهاست، بایستد و روی این مرزها و حساسیت ها پافشاری کند، به نظر من جهاد اکبر کرده است؛ این خیلی سخت تر و مشکل تر از زندان و شکنجه شدن است و تلخی و سختی اش خیلی بیشتر است. تفاوت ذهن و زبان را باید توجه داد و شهید مطهری; خود شهید این بیدارگری است. نباید افراط و تفریط شود؛ نه به نام حفظ خلوص و اصالت دین و مبارزه با التقاط و انحراف اجازه داریم جلوی نو اندیشی مشروع را بگیریم و نه به نام نواندیشی، خلوص و اصالت دین را نادیده بگیریم.

ثابت و متغیر در اسلام

ملاک چهارمی که شهید مطهری; برای تشخیص روشنفکری دینی مطرح می کند، مسأله ثابت و متغییر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.