پاورپوینت کامل خاتمیت از دیدگاه شهید مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاتمیت از دیدگاه شهید مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاتمیت از دیدگاه شهید مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاتمیت از دیدگاه شهید مطهری ۹۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
مسلمانان همواره “ختم نبوت” را امر واقع شده تلقی کرده اند و هیچ گاه برای آنان این مسأله مطرح نبوده است که پس از حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر دیگری خواهد آمد. در بین مسلمانان، اندیشه ظهور پیامبر یا پیامبرانی دیگر، در ردیف انکار خداوند و انکار قیامت، ناسازگار با ایمان به اسلام و تفکر اسلامی و بدعت در دین تلقی شده است.
بنابراین، مسأله خاتمیت دین اسلام از ضرویات دین اسلام بوده و مورد اعتقاد همه مسلمانان است و هیچ مسلمانی در اصل آن شک و تردیدی ندارد. در عین حال، بحث در باب فلسفه خاتمیت و علت و چرایی پایان پیامبری، سابقه چندان طولانی در نزد اندیشمندان مسلمان ندارد. گو اینکه در لابه لای کتاب ها و آثار عرفانی، اشاراتی به راز خاتمیت دیده می شود؛ اما در هیچ یک از کتاب های کلامی و اعتقادی پیشینیان اثری از این بحث وجود ندارد.
به نظر می رسد که در میان اندیشمندان مسلمان، نخستین کسی که در این باب اندیشه کرد و این مسئله را به عنوان موضوعی برای تفکر و تأمل در میان نهاد، مرحوم اقبال لاهوری بوده است. پس از وی نیز این مسئله در میان متفکران ایرانی و غیر ایرانی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. در ایران کسانی مانند دکتر علی شریعتی و شهید مطهری از پیشگامان در این بحث هستند. هم اکنون نیز این موضوع یکی از مسائل مهم اندیشه دینی است که باید بکوشیم تا تبیینی معقول و مستند و هماهنگ با سایر ابعاد اسلام از آن ارائه دهیم.
به هر حال، اصل سخن در این است که چه عواملی باعث جاودانگی و کمال اسلام شده است؟ به عبارت دیگر، علت تجدد شرایع پیشین و برانگیخته شدن پیامبران متعدد از سوی خداوند چه بود و چگونه شد که در دوران اسلامی و پس از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن علل رخت بر بست و سلسله رسالت پایان پذیرفت؟ پیام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و یا شخصیت او دارای چه ویژگی ها و عناصر ممتازی بوده و هستند که خاتمیت و کمال دین را تضمین کرده، چراغ هدایت آن را تا ابد پر فروغ نگه داشته است؟ آیا اعلام پایان پیامبری، خود نشانه ای برای بی نیازی بشر جدید از وحی و پیام الهی نیست؟[۱] در این باره پاسخ های متعددی مطرح شده است که می کوشیم تا با تکیه بر دیدگاه استاد مطهری رحمه الله برخی از زوایای این بحث را تبیین کنیم.
عقل و خاتمیت
درباره خاتمیت نمی توان استدلال عقلی آورد؛ آنچه در توضیح آن بیان شده و می شود، جنبه “معقول سازی” (rationalization) است، نه جنبه “برهانی و استدلالی” ( reasoning)؛ به عبارت دیگر بحث خاتمیت یک بحث درون دینی نقلی است که به گفته علامه حلّی در کتاب واجب الاعتقاد، از ضروریات دین اسلام است.
فاضل مقداد نیز در شرح کلام علامه حلی سه دلیل نقلی می آورد: ۱. ( ما کانَ مُحَمّدٌ أبا أحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النّبِیینَ ) [۲] ۲. سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: “لا نبی بعدی”[۳] و ۳. اجماع که ملحق به دلیل نقلی است؛ زیرا دلیل نقلی اعتبار خود را از سننی به دست می آورد که اجماع، کاشف از آن است.[۴]
اندیشمندان معاصر ما نیز به این مسأله معترف هستند:
“ما به نحو کامل به معیارهای این مسأله [خاتمیت] واقف نیستیم. مقتضای حکمت الهی این بود که پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، پیامبر دیگری مبعوث نگردد”.[۵]
همچنین جاودانگی و کامل بودن دین مبین اسلام، خاتمیت آن را به اثبات می رساند. با توجه به آیاتی که از جهانی بودن دعوت اسلام و جاودانگی آن سخن می گوید، احتمال مبعوث شدن پیامبری که شریعت اسلام را نسخ کند، نفی می شود.
“خاتمیت و کمال، دو امر متلازم اند؛ یعنی ممکن نیست که دین و آیینی خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نداشته باشد یا آنکه داعیه کمال نهایی داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفی نکند”.[۶]
موضوع خاتمیت در روایات گوناگونی بیان شده است که همگی آن ها بر ختم نبوت به وسیله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دلالت دارند.
امام علی علیه السلام نیز بر این حقیقت تأکید می فرماید و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را ختم کننده صحیفه وحی معرفی می کند:
“بأبی أنت و أمِی یا رَسولَ الله! لَقَد انقَطَعَ بمَوْتِک ما لم ینْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیرِک مِن النُّبوَّه و الإنْباء و أخبارِ السماء خَصَّصْتَ حَتّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّن سِواک وَ عَمَّمْتَ حَتّی صارَ النّاسُ فِیک سَواء؛[۷] پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی واداشت و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد”.
دیدگاه شهید مطهری رحمه الله درباره خاتمیت
استاد مطهری رحمه الله در نوشته ها و آثار مختلفی در زمینه مسأله ختم نبوت سخن گفته است. نخستین و مفصل ترین اثر ایشان در این زمینه، سخنرانی هایی است که با عنوان “خاتمیت” به چاپ رسیده است. دومین اثر، مجموعه ای به نام “ختم نبوت” است که در مجموعه ای به نام “محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران” چاپ شده است. سومین اثر ایشان، جزء سوم از مجموعه “مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی” با نام “وحی و نبوت” است که در بخشی از آن به مسأله فلسفه ختم نبوت پرداخته شده است. در دیگر آثار ایشان نیز همچون: “اسلام و مقتضیات زمان”، “آشنایی با قرآن” و “نقدی بر مارکسیسم” اشاراتی به این مسأله دیده می شود.
شهید مطهری رحمه الله سخن خود درباره تبیین خاتمیت را با بحثی پیرامون علل تجدید نبوت ها شروع می کند. با اینکه نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا (یعنی دین) یک حقیقت بیشتر نیست، با این همه ظهور پیاپی پیامبران، تجدید دائمی شرایع، نسخه های مداوم کتب آسمانی، این پرسش را پیش می کشد که چرا پس از اسلام و با اعلام ختم نبوت، ارتباط انسان با جهان غیب یکسره قطع شد و نه تنها پیامبر تشریعی (صاحب شریعت) نیامده و نخواهد آمد، حتی پیامبر تبلیغی نیز نیامده و نخواهد آمد؟ خلاصه اینکه فلسفه و راز ختم نبوت چیست؟ استاد مطهری رحمه الله در پاسخ به این پرسش و تبیین و علت یابی خاتمیت، سه علت عمده را بیان می کند: ۱. تحریف؛ ۲. نقص؛ ۳. نیاز به تفسیر و تبلیغ.
۱. تحریف
یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل هایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ داده است؛ به همین جهت آن کتاب ها و تعلیمات، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست می داد ه اند.[۸]
“بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکری قادر به حفظ کتاب آسمانی خود نبود؛ معمولاً کتب آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار می گرفت و یا به کلی از بین می رفت؛ از این رو لازم می شد که این پیام تجدید شود”.[۹]
بنابراین یکی از دلایل تجدید پیامبران و شرایع جدید، از بین رفتن محتوای ادیان پیشین و تحریف کتب آسمانی است؛ درحالی که این مسأله درباره خاتمیت صدق نمی کند؛ زیرا خداوند وعده محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر را داده است: ( انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ) افزون بر این، نزول قرآن زمانی صورت گرفت که بشر دوره کودکی را طی کرده بود و می توانست کتاب آسمانی را از تحریف حفظ کند. بنابراین مسلمانان از همان آغاز نزول قرآن به حفظ و نگهداری قرآن اهتمام ویژه ای نشان دادند؛ به گونه ای که امکان هرگونه تحریف و تغییری از بین می رفت. به همین دلیل، علت عمده تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید منتفی شد و شرط لازم (نه شرط کافی) جاوید ماندن یک دین پدید آمد.
بنابراین آیه بالا به منتفی شدن مهم ترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول قرآن به بعد اشاره می کند و در حقیقت، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت؛ یعنی بلوغ اجتماعی بشر را اعلام می دارد.
۲. نقص
در دوره های پیشین، انسان ها به واسطه عدم بلوغ و رشد کافی قادر نبودند که یک نقشه جامع و کامل برای مسیر خود دریافت کنند تا بتوانند با استفاده از آن، راه خویش را ادامه دهند. بنابراین لازم بود که مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایی شوند و راهنمایانی همیشه او را همراهی کنند؛ اما در دوره جدیدی که اسلام ظهور کرد، بشر توانایی دریافت این نقشه کلی را داشت؛ در نتیجه برنامه راهنمایی مرحله به مرحله متوقف و آن نقشه کلی یک جا به جای آن جایگزین شد. از اینجاست که می توان به علت دیگر تجدید نبوت ها پی برد و آن، این است که در دوره قبل از خاتمیت، بشر قادر به دریافت برنامه کلی و جامع نبود؛ اما با پیدایش این امکان و این استعداد در عصر رسالت ختمیه و بعد از آن، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و این علت تجدید نبوت ها و شرایع نیز از بین رفت. علمای امت اسلام متخصصانی اند که با استفاده از نقشه کلی راهنمایی که اسلام به دست می دهد و با تدوین و تنظیم آیین نامه ها و تاکتیک های موقت، راه را به دیگران نشان می دهند.[۱۰]
۳. نیاز به تفسیر و تبلیغ
پیامبران در مجموع دو وظیفه انجام می دادند: یکی اینکه از جانب خدا برای بشر قانون و دستورالعمل می آوردند؛ دوم اینکه مردم را به اطاعت از خدا و عمل به دستورات و قوانین الهی آن عصر و زمان، دعوت و تبلیغ می کردند. به عبارت دیگر استاد مطهری رحمه الله ضمن بیان تفکیک میان نبوت تبلیغی و نبوت تشریعی و تقسیم پیامبران به پیامبران صاحب شریعت و پیامبران مبلغ شرایع انبیای گذشته، مطرح می کنند که بیشتر پیامبران؛ بلکه اکثریت قریب به اتفاق آن ها، پیامبران تبلیغی بوده اند نه تشریعی.
اسلام که ختم نبوت را اعلام کرده است، نه تنها به نبوت تشریعی؛ بلکه به نبوت تبلیغی نیز پایان داده است. اکنون سخن بر سر این است که بر فرض پذیرفتیم که اسلام به واسطه کمال و کلیت و جامعیتش به نبوت تشریعی پایان داده است، پایان یافتن نبوت تبلیغی را با چه حساب و فلسفه ای می توان توجیه کرد؟
استاد مطهری رحمه الله در پاسخ این پرسش می گوید: “حقیقت این است که وظیفه اصلی نبوت و هدایت وحی، همان وظیفه اول است، اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمه بشری و نیمه الهی است. وحی عالی ترین و راقی ترین مظاهر و مراتب هدایت است. وحی رهنمودهایی دارد که از دسترس حس و خیال و عقل و علم و فلسفه بیرون است و چیزی از این ها جانشین آن نمی شود؛ ولی وحیی که چنین خاصیتی دارد، وحی تشریعی است، نه تبلیغی. وحی تبلیغی برعکس است.
بشر تا زمانی نیازمند به وحی تبلیغی است که درجه عقل و علم و تمدن به پایه ای نرسیده است که خود بتواند عهده دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تغییر و اجتهاد در امر دین خود شود. ظهور علم و عقل و به عبارت دیگر، رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحی تبلیغی خاتمه می دهد و علما جانشین چنان انبیا می گردند…. در عهد قرآن وظیفه تعلیم و حفظ آیات آسمانی به علما منتقل شده و علما از این نظر جانشین انبیا می شوند”.[۱۱]
بنابراین از دیدگاه شهید مطهری رحمه الله، مفهوم “اجتهاد” در فلسفه ختم نبوت، نقش مهمی را ایفا می کند. علمای امت در دوران خاتمیت که عصر علم است، قادراند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط کنند (اجتهاد) و بدین ترتیب بسیاری از وظایف پیامبران تبلیغی و قسمتی از وظایف پیامبران تشریعی را (بدون آنکه خود مشرع باشند) با عمل “اجتهاد” و با وظیفه خاص رهبری امت انجام دهند. از این رو درعین حال که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده، همواره باقی است، نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی و پیامبر جدید برای همیشه منتفی شده و “پیامبری” پایان یافته است.[۱۲]
اقبال در این مسأله تبیین دیگری را ارائه می دهد. وی پایان دوره غریزه و آغاز دوره عقل استقرایی را علت خاتمیت معرفی می کند و معتقد است که بلوغ عقل به معنای کنار رفتن غریزه ای است که وحی از سنخ آن می باشد؛ اما شهید مطهری رحمه الله نه تنها وحی را از سنخ غریزه نمی داند، بلکه بلوغ عقل را به معنای عقل کاشف وحی می داند که قدرت استخراج و استنباط احکام الهی در عصر ختم نبوت و بعد از آن را دارد.
از نظر شهید مطهری رحمه الله، پیامبر خاتم کسی است که جمیع مراتب را طی کرده است و دیگر مرحله طی نشدنی یا طی نشده از نظر او و از نظر کار او وجود ندارد “الخاتم من ختم المراتب بأسْرِها”. بنابراین چیزهایی که از راه وحی و الهام باید به بشر القا شود، ابلاغ شده است و راهِ نرفته و سخنِ نگفته دیگری باقی نمانده است؛ درنتیجه وقتی که تمام مراحلی که در این قسمت وجود دارد، به پایان رسید، خواه ناخواه نبوت نیز ختم می شود. ایشان در توضیح این مطلب می نویسد:
“مسائلی که بشر از طریق وحی و الهام باید آن ها را کشف کند و از این طریق باید به بشر الهام بشود، نامتناهی نیست، محدود است و متناهی. وقتی آنچه که در ظرفیت و استعداد بشر هست، بیان شد، مطلب ختم می شود”.[۱۳]
ایشان خاتمیت و جاودانگی اسلام را بر فطری بودن دین متکی می کنند؛ زیرا اگر معارف و آموزه های اسلامی، فطری یا مبتنی بر فطرت باشد، تغییرناپذیر و جاویدان خواهد ماند. “رمز دیگر خاتمیت و جاودانی بودن این دین که آن نیز از هماهنگی با قوانین فطری سرچشمه می گیرد، این است که برای احتیاجات ثابت و دائم بشر، قوانین ثابت و لایتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی، وضع متغیری را پیش بینی کرده است”.[۱۴]
شهید مطهری رحمه الله این نکات را به تفصیل توضیح داده و بر پایه این تبیین از جاودانگی اسلام، تفسیری را ترتیب داده که بر چهار رکن استوار است:
۱. انسان و اجتماع؛ انسان هم دارای جنبه های ثابت و هم دارای جنبه های متغیر است؛ بنابراین باید از یک نظر از اصول ثابت پیروی و در بخش هایی هم از اوضاع متغیر تبعیت کند.
۲. وضع خاص قانون گذاری اسلام؛ اسلام اصول ثابتی دارد و فروع متغیری که ناشی از همین اصول ثابت است؛ یعنی به موازات انسان، اسلام قوانین (ثابت و متغیر) دارد.
۳. علم و اجتهاد؛ وقتی که عالم به روح اسلام آشنا شد و اهداف و وسیله ها را هم شناخت و توانست فروع را به اصول برگرداند، وظیفه واقعی خود را انجام داده است.
۴. استعداد پایان ناپذیر کتاب و سنت؛ دین مانند طبیعت است که تفسیر آن پایان ناپذیر است و در هر زمان بشر موظف ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 