پاورپوینت کامل شاعری لامکان و بی نشان ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شاعری لامکان و بی نشان ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاعری لامکان و بی نشان ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شاعری لامکان و بی نشان ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
۵۱
اشاره
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک. .. همان عالم ملکوتی که پدرم به دو گندم بفروخت؛ روضه رضوانی که بازگشت مان به همان جا خواهد بود، اگر بخواهی. .. شعرهای جلال الدین محمد را که بخوانی، می یابی که چگونه روضه رضوان را بازیابی؛ با گسستن از هستی فانی و پیوستن به خودی که روز الست، بلی گفت تا اطاعت کند خدای یکتای عالمیان را که همه موجودات هستی تسبیح می گویندش و تقدیسش می کنند.
مولوی در یک نگاه
نامش جلال الدین محمد و پدرش بهاءالدین ولد معروف به سلطان العلما، از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود. جلال الدین در سال ۶۰۴ قمری در بلخ دیده به جهان گشود. خاندان او از چند نسل پیش در بلخ سکونت گزیده بودند. از سویی بلخ در آن روزگار جزء خاک ایران بود و مولانا نیز به زبان فارسی سخن می گفت. ادبای معاصر ایرانی، مولانا را ایرانی می شمارند. از سوی دیگر چون مولانا با خانواده اش از عنفوان جوانی در آناطولی اقامت داشته و آناطولی نیز ایالتی ترکی (در آسیای صغیر) بوده، ترکان او را ترک می خوانند. آناطولی در گذشته ها بخشی از امپراطوری روم (بیزانس شرقی یا ترکیه امروزی) بوده و به همین مناسبت، این شاعر و عارف بزرگ به “رومی” نیز شهرت یافته است. امروز میان غربی ها شهرت او به “رومی” شناخته تر و مشهورتر از “بلخی” است.
عرب ها نیز ممکن است او را تازی نژاد بدانند؛ زیرا سر سلسله دودمان او ابوبکر است و به همین دلیل هم او را “بکری” نیز خوانده اند،[۱] اما او خود را “لامکان” و “بی جا” می داند و آرزوی بازگشت به “باغ ملکوت” را دارد:
چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمی دانم نه ترسا نه یهودم من، نه گـبرم نه مـسلمانــــم
نــه شـرقـیم نــه غـربیم نـه بریـم نـه بــحریـــم نـه از کان طـبیعیم نـه از افـلاک گــــردانــم
نـه از هـندم نـه از چـینم نـه از بلغار و سقسینم نه از ملک عراقینم نه از خـــاک خـراســـانم
مـکانم لامکان باشــد نـشانم بــی نــشان بـاشد نه تن باشم نه جان باشم که من از جان جانانم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل ز احوال دل خویشتنم
ز کـجا آمــده ام، آمــدنـم بـهر چــه بـود؟ بـه کـجا می روم آخر ننمایی وطنـم
مـرغ بـاغ مـلـکوتـم نـیم از عـالـم خــاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنـم
جلال الدین آثاری از خویش به جای گذاشت که در تاریخ ادبیات ایران، جایگاه ویژه ای دارد. “مثنوی معنوی” که برخی آن را “صیقل الارواح” نامیده اند، مجموعه ای از افکار عرفانی، اخلاقی، دینی و تفسیر برخی از آیات قرآنی و احادیث نبوی، به انضمام برخی حکایات عمیق جدی و هزلی ست.
اثر دیگر وی “کلیات شمس” یا “دیوان کبیر” و یا “غزلیات شمس” است که یکی از برجسته ترین آثار شعر عرفانی در قلمرو فرهنگ اسلامی و ادب فارسی به شمار می رود و دارای ۴۰ هزار بیت می باشد. از نظر وزنی، غالب غزل های این دیوان دارای موسیقی خاصی ست که متناسب با حالات شور و جذبه سراینده است. در معانی غزل ها نیز پوستگی و یکپارچگی بیشتر و انسجام و حسن تعبیر بسیاری دیده می شود که این وحدت مضمون را در غزلیات استادان دیگر شعر فارسی کمتر می توان دید.[۲]
“فیه مافیه” اثر دیگر مولوی و کتابی ست به فارسی بسیار لطیف که حاوی مجالس وعظ او می باشد و بیشتر آن ها پاسخ به سؤالاتی ست که از او شده است؛ به همین علت، نظم و تربیت معینی ندارد.
کمتر وزنی از اوزان عروضی ست که مولانا در آن، غزل سروده باشد، مگر در بعضی اوزان قصاید قدما که به غلط، نامطبوع لقب گرفته است. کوشش های مولانا برای استفاده از ردیف و انواع آن و قافیه و صور گوناگون آن، در هیچ دیوانی از دیوان های شعر فارسی سابقه ندارد.
در دریای واژگان اشعار مولوی، موج های معنا و خیزابه های اندیشه، دم به دم و پی در پی، بر یکدیگر فرو می غلتند و خواننده بیدار دل و جان آگاه را با خود به هر سوی در می کشد؛ او را بر پایه توان و تشنگی، نیاز و گنجایش اش، از معنا و راز سیراب و سرشار می گردانند. غزل های او خمخانه خردمندی ها و سرمستی هاست و خروش بی خویشتن ها. او در غزل های شورانگیز و آتشناک و شرر خیز خویش، داستان پیوستگی ها، از خود گسستگی ها و از بند رستگی های سرمستان رفته از دست را باز می گوید و همه این موارد را با زبانی آهنگین، بساز و دلنواز مطرح می کند. وسعت و گستردگی واژگانی در غزل های مولانا، در هیچ یک از دیوان های غزلیات، پیش و پس از زمان وی سابقه ندارد، به طوری که هم از این دیدگاه و هم به لحاظ ساخت زبانی، وی با غزلیات خود همان نقشی را در احیای زبان فارسی دارد که فردوسی داشت. او چه از نظر زبان حماسی و چه از نظر نقش پر رنگش در احیای زبان فارسی، فردوسی غزل است.[۳]
تأثیر قرآن در اشعار مولوی
شاعران فارسی زبان که در بستر اسلام، به شعر و ادب فارسی روی آورده اند؛ اغلب تحت تعلیم و آموزه های ارزشمند قرآن بوده اند. مولوی نیز از برکت این تأثیر و تعلیم بی بهره نبوده است و گاه به قصد تیمن و تبرک جستن به قرآن، گاه به قصد تبیین و توضیح سخن خویش، گاه به قصد تعلیل و توجیه، گاه به قصد تشبیه و تمثیل، گاه به قصد استناد و استشهاد، گاه به قصد تزیین و تجمیل اشعارش و گاه به قصد نکته پردازی و هنرنمایی و. .. به اقتباس و بهره گیری از آیات الهی قرآن پرداخته است.
در میان همه شاعران فارسی زبان، شاید بتوان گفت که مولوی در این زمینه، مقام و مرتبه شاخص تری را به خود اختصاص داده و دو سوم از آیات قرآن را مورد استناد و استشهاد قرار داده است.[۴]
مولوی گاه در سرایش اشعارش از مضمون و محتوای آیات استفاده کرده است؛ مانند:
پس تو هر جفتی که می خواهی برو محو و هم شکل صفات او بشو
که به آیه شریفه ( الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطّیباتُ لِلطّیبینَ وَ الطّیبُونَ لِلطّیباتِ أُولئِک مُبَرّؤُنَ مِمّا یقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَه وَ رِزْقٌ کریمٌ ) [۵] اشاره کرده است.
در جای دیگر می سراید:
ما ز دریاییم و دریا می رویم ما ز بـالاییـم و بـالا مـی رویم
آنچه از دریا به دریا می رود از هر آنجا کامد آنجا می رود
او در سرایش این ابیات به آیه شریفه ( إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیهِ راجِعُونَ ) [۶] اشاره کرده است.
خداوند در آیاتی از آیات قرآن به روز حشر اشاره می کند که اعضای آدمی بر خطاهای او شهادت می دهند:
( حَتّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یعْمَلُونَ وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَینا قالُوا أنْطَقَنَا اللّهُ الّذی أنْطَقَ کلّ شَی ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکمْ أوّلَ مَرّه وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ وَ ما کنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أنْ یشْهَدَ عَلَیکمْ سَمْعُکمْ وَ لا أبْصارُکمْ وَ لا جُلُودُکمْ وَ لکنْ ظَنَنْتُمْ أنّ اللّهَ لا یعْلَمُ کثیرًا مِمّا تَعْمَلُونَ ) [۷]
مولوی نیز با استفاده از مضمون این آیات چنین می سراید:
روز مـحشر هــر نـهان پیـدا شـــود هم ز خود هر مجرمی رسوا شود
دسـت و پـا بـدهد گواهـی بـا بـیان بـر فـساد او بــه پـــیش مـــستعان
دسـت گـوید مـن چـنین دزدیده ام لب بگوید من چــنین بــوسیـده ام
چـشم گـوید غـمزه کردستم حرام گوش گوید چیده ام سـوء الـکلام
پس دروغ آمد ز سر تا پای خویش چون گواهی می دهد اعضا ز پیش
آن چـنان کـانـدر نـماز بـا فــــروغ از گواهی خصیه شد رزقش دروغ
مولوی در ابیاتی می سراید:
هـر کسی بر قدر استعداد خود اسـتـفاده مــی کــند از نیـــک و بــــد
هـر کـسی از قـابـلـیت مـی تند خوب خوب و زشت زشت اخذی کند
از جِـبِلّت هـست اندر هر احد طبـــع انـــسـانـــیت و اخـــــلاق بـــد
و به این آیه اشاره می کند: ( قُلْ کلّ یعْمَلُ عَلی شاکلَتِهِ فَرَبّکمْ أعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أهْدی سَبیلاً ) [۸]
او درباره بخل و حسد چنین می سراید:
مـــده دامـــن بــه دستــان حسودان که ایشان می کشندت سوی پستی
زیـــان تـر خـویش را و دیـــگران را نباشد چون حـسد در جمله هستی
هـلا بــشکـن دل و دام حــســـودان وگر نی پشت بخت خود شکستی
از این اخوان چو ببریدی چو یوسف عـــزیز مـصری و از گرگ دستی
اگــر حـــاسـد دو پــایت را ببـوسد به بـــاطن می زند خنجر دو دستی
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 