پاورپوینت کامل فإن حزب الله هم الغالبون ۱۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فإن حزب الله هم الغالبون ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فإن حزب الله هم الغالبون ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل فإن حزب الله هم الغالبون ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۷۲

گام ها استوار شده بودند و محکم برای فتح قله انقلاب؛ فریادها پر خروش؛ دل ها پر امید و مصمم؛ در صف هایی به هم پیوسته و دل هایی از هم نگسسته… شب در عمق لحظه ها ریشه دوانده بود و تا افق های دور، فقط سیاهی بود که دیده می شد!

تیرگی ها و سیاهی ها، زلال جاری <فرهنگ اسلامی> را با <فرهنگ غربی> سد کرده بودند تا مردم فرو رفته در غفلت و بی خبری، سرگرم کار خویش باشند؛ بی آنکه بدانند چگونه آرام آرام در تار عنکبوتی پلید گرفتار می آیند… آن روزها، <دین> را به مسلخ <تمدن و تجدد> برده بودند؛ رونق می خواستند برای بازار مکاره شان… همان روزها بود که پنجره ها رو به دیوارهای سنگی باز می شدند؛ همه جا بن بست بود و بن بست… کبوتران پرواز نکرده باید می نشستند؛ مجالی برای پرواز نبود که <خان >ها و <ارباب> ها، قلب تپنده زمین را در مشت سنگی شان می فشردند و بذر <از خود بیگانگی> را در مزرعه هاشان می کاشتند تا آنچه برداشت می کنند، وابستگی باشد و احتیاجی که در لحظه لحظه زندگی مردمان جاری و ساری شده باشد… <دکه های گمراهی> وجب به وجب کوچه پس کوچه ها را در نوردیده بودند تا دیگر هیچ کورسویی از امید به جاده استقلال و آزادگی نباشد!

<کفر> لباس تجدد پوشیده بود تا مردم خود، با دست خود، <دین> را به مسلخ <تمدن> ببرند و تهی شوند از هر چه خدا پرستی است و آلوده شوند به هر چه شیطان پرستی است…

نگاهی را نمی یافتی که به جستجوی نور، شجاعانه و بی باک، لایه های سخت و آهنین تاریکی را بشکافد تا روزنه ای بگشاید به سوی هرچه راستی و درستی است… در چارسوی باور شهر، فقط زمستان بود و سیاهی اش که جریان داشت و قلب ها را به دست انجماد می سپرد… غریب تر از <انسان> در این شهر ظلمت زده نبود که سرنوشت تلخ خویش را ناامیدانه می نگریست!

ناگاه زلزله ای در ارکان هستی شهر افتاد، به فریاد شیرمردی از سلاله زهرا۳، از تبار حسین۷ که آزادگی حسین۷ را الگو کرده و فریاد برآورده بود بر سر مردمانش ( لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یغَیرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ ) [۱] را… فریاد برآورده بود روح سرخ <کلمه الله> را تا مردمانش به آن ایمان بیاورند… فریاد برآورده بود تا جاری و ساری کند در میان شب های تیره شهرش ( فَإِنّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ) [۲] را؛ مردی که در مکتب حسین۷ زانو زده بود تا سر زیر بار هیچ ذلتی ننهد؛ برخاسته بود تا سرنوشت ها را تغیر دهد، با جنبش گام ها و غرش فریادها و خشم های کوبنده و حا