پاورپوینت کامل گل واژه های حسنی ۱۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گل واژه های حسنی ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گل واژه های حسنی ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گل واژه های حسنی ۱۸ اسلاید در PowerPoint :
۴۶
سجده طولانی
بر خلاف همیشه یکی از سجده های نماز بیش از معمول طول کشید، بعد از نماز خدمت پیامبر(ص) رفته و با تعجب پرسیدند: «ای رسول خدا! آن قدر سجده را طول دادید که ما گمان کردیم وحی بر شما نازل شده و یا حادثه خاصی رخ داده است».
پیامبر(ص) فرمود: «فرزند دلبندم حسن(ع) بر دوش من سوار شده بود و من راضی نشدم که با کنار زدنش او را برنجانم، برای همین سجده را اندکی طول دادم».[۱]
پاسخ بهتر
شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد. شاخه گل را با کمال میل پذیرفته و به او فرمود: «تو را در راه خدا آزاد کردم». گفتند: «در مقابل یک شاخه گل او را آزاد کردی؟» فرمود: «خداوند در قرآن به ما چنین یاد داده و فرموده است: (إِذا حُییتُمْ بِتَحِیه فَحَیوا بِأحْسَنَ مِنْها)[۲]؛ “هرگاه کسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را بهتر از آن بدهید” و بهترین پاسخ همان آزاد کردن اوست».[۳]
درخت خشک
به عمره می رفت. مردی از فرزندان زبیر که به امامت آن حضرت(ع) اعتقاد داشت، با آن ها هم سفر بود. در جایی برای استراحت ایستادند که درختان خرمایی داشت و آن درختان از بی آبی خشک شده بود. برای آن حضرت(ع) در زیر درختی و برای فرزندان زبیر زیر درخت دیگر در برابر حضرت(ع) فرش انداختند.
آن مرد نگاهی به بالا کرد و گفت: «اگر این درخت خشک نشده بود، از میوه آن می خوردیم».
فرمود: «رطب می خواهی؟».
گفت: «بلی».
حضرت(ع) دست به سوی آسمان بلند کرد و دعایی خواند. ناگاه درخت سبز شد، برگ آورد و رطب داد.
شتربانی که همراهشان بود، با شگفتی گفت: «به خدا سوگند جادو کرد».
حضرت(ع) فرمود: «وای بر تو این جادو نیست، حق تعالی دعای فرزند پیغمبر خود را مستجاب کرد».
پس آن مقدار رطب از آن درخت چیدند که برای همه اهل قافله بس بود.[۴]
شیعه حقیقی
گفت: «من از شیعیان شما هستم».
فرمود: «اگر مطیع امر و نهی ما هستی، راست می گویی و اگر این گونه نیست، با این ادعا بر گناهان خود نیفزا و نگو از شیعیان شما هستم؛ بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و به سوی نیکی هستی».[۵]
شجاعت
جنگ جمل بود؛ در بصره، میان سپاه امام علی(ع) و سپاه طلحه و زبیر. امام علی(ع) نیزه خود را به پسرش محمد حنفیه داد و فرمود: «با این نیزه به دشمن حمله کن». محمد حنفیه به سوی دشمن حرکت کرد، ولی نتوانست کاری انجام دهد، عقب نشینی کرد و به حضور پدر بازگشت. امام(ع) نیزه را به فرزندش، امام حسن(ع) داد و او با نیزه به میدان رفت و کمی با دشمن جنگید و بازگشت، در حالی که نیزه اش خونین بود. محمد حنفیه وقتی که دلاوری امام حسن(ع) را دید، صورتش از شرمندگی سرخ شد.
امام علی(ع) به محمد حنفیه فرمود: «سرافکنده نباش؛ زیرا حسن(ع)، پسر پیامبر(ص) است و تو پسر من».[۶]
حیا می کنم
غذا می خورد و سگی روبه روی او نشسته بود. هر لقمه ای که می خورد، یک لقمه هم برای سگ می اند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 