پاورپوینت کامل و او پاره وجود پیامبر(ص) بود! ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل و او پاره وجود پیامبر(ص) بود! ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل و او پاره وجود پیامبر(ص) بود! ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل و او پاره وجود پیامبر(ص) بود! ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۵۶

پاره وجود من

رسول خدا(ص) سؤال کرده بود: «چه چیزی برای بانوان بهتر است؟».

کسی پاسخی نداشت. علی(ع) پیش فاطمه(س) رفت و از او سؤال کرد.

فاطمه(س) گفت: «برای آنان این بهتر است که نه آن ها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه، آن ها را».

علی(ع) بازگشت و چنین پاسخ داد.

رسول خدا(ص) فرمود: «چه کسی این پاسخ را به تو داد؟».

علی(ع) گفت: «فاطمه(س)».

پیامبر(ص) فرمود: «همانا که او پاره وجود من است».[۱]

هیچ

فرمود: «ای فاطمه! در منزل چه داریم؟».

و فاطمه(س) پاسخ داد: «قسم به حقیقت تو! سه روز است که هیچ نداریم».

فرمود: «چرا قبلاً نگفته ای؟».

و فاطمه(س) جواب داد: «پدرم، رسول خدا (ص) مرا نهی فرمود، از اینکه چیزی را از شوهرم درخواست کنم که قادر بر انجام آن نباشد».[۲]

اولین

فرمود: «دخترم! گریه نکن».

گفت: «پدر جان! به خاطر رفتاری که بعد از شما با من می شود، گریه نمی کنم؛ گریه ام از فراق شماست».

فرمود: «مژده باد تو را که به زودی به من ملحق خواهی شد؛ چرا که تو اولین کسی از اهل بیتم هستی که به من می پیوندی».

لبخند، بعد از مدت ها لبان فاطمه(س) را از آن خود کرد.[۳]

روفائیل

ایستاد و سلام کرد. فاطمه(س) مشغول قرائت قرآن بود و سنگ آسیاب بدون آنکه دستی آن را حرکت دهد، در حال چرخش و دور زدن بود.

نزد پیامبر(ص) برگشت و گفت: «یا رسول اللّه! جریان مهم و عظیمی را مشاهده کردم!».

فرمود: «بگو آنچه را دیدی؟».

و او هر چه را که دیده بود، گفت.

پیامبر(ص) تبسمی نمود و فرمود: «ای سلمان! خداوند قلب دخترم، فاطمه را سرشار از ایمان نموده است؛ او تمام وجودش ایمان و یقین می باشد و غرق در طاعت و عبادت پروردگار گشته است؛ لذا خداوند متعال فرشته ای را به نام روفائیل ـ رحمت ـ فرستاده است تا او را کمک نماید. آن فرشته بود که سنگ آسیاب را برای دخترم فاطمه، می چرخانید. بدان که خداوند مهربان تمام امور دنیا و آخرت فاطمه را کفایت خواهد نمود».[۴]

فداها أبوها

پیامبر(ص) و علی(ع) به جنگ تبوک رفته بودند.

می دانست اولین خانه ای که پدر بعد از بازگشت در آن پا می گذارد، خانه اوست.

خود و فرزندانش را با گوشواره و گردنبند نقره زینت کرد.

روسری اش را رنگ کرد و پرده ای هم برای اتاق تهیه و آویزان نمود.

جنگ تمام شد. پدر مثل همیشه آمد تا فاطمه اش را ببیند و برود، اما…

همین که پا به خانه گذاشت، با ناراحتی بازگشت و به مسجد رفت.

فاطمه(س) متوجه ناراحتی پدرش شد. تمام آنچه را که برای زینت خود و بچه ها و اتاق تهیه کرده بود، در آورد و همه را برای پدر فرستاد و پیام داد برای هر کاری که صلاح می داند، در راه خداوند بدهد.

اسباب و وسایل را که به دستش رساندند، سه مرتبه فرمود: «فداها أبوها»…

دنیا از برای محمد(ص) و اهل بیتش نخواهد بود و چنانچ