پاورپوینت کامل مطهری؛ حریت اندیشه و اعتدال ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مطهری؛ حریت اندیشه و اعتدال ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مطهری؛ حریت اندیشه و اعتدال ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مطهری؛ حریت اندیشه و اعتدال ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

آیت الله ابراهیم امینی از اوائل دوران طلبگی، از نزدیک با استاد شهید مطهری(ره) مأنوس بوده و علاوه بر هم درسی، سابقه هم حجره ای و هم نشینی در جلسات با ایشان را نیز داشته است. اکنون بعد از گذشت ده ها سال، وقتی از حالات معنوی استاد و شخصیت علمی وی به خصوص از حرّیت فکری و اعتدال او سخن می گوید، کاملا مجذوب اوست. در این نوشتار بخش هایی از خاطرات ایشان را مرور می کنیم.

حلقه درس امام(ره)، آغاز آشنایی

سابقه آشنایی ما با شهید مطهری تقریباً از سال ۱۳۲۸ می باشد. در همان سال در درس خارج اصول امام شرکت کردم که در مدرسه فیضیه در حجره یکی از فضلای نجف آبادی و نزدیک حجره شهید مطهری برگزار می شد.

شاگردهای آن زمان امام در حدود ۱۰ نفر بودند که اکثرشان هم نجف آبادی بودند. در آن زمان، برخی از فضلای حوزه که اهل فکر بودند، اگر چه آن زمان به عنوان روشنفکر معرفی نمی شدند، ولی واقعاً روشنفکر و هم فکر بودند؛ گاهی به مناسبت های مختلف در منزل افراد یا در حجره ها، جلساتی ترتیب می دادند و ما هم شرکت می کردیم. این جلسات نیز باعث آشنایی بیشتر ما با آقای مطهری شد.

در درس علامه هم که شب های پنج شنبه و جمعه برگزار می شد، آقای مطهری معمولاً شرکت می کردند و از اعضای برجسته آن جلسه بودند و چون آن هم یک جلسه خصوصی بود، بیشتر ارتباط پیدا می کردیم. در درس آیت الله بروجردی هم شرکت می کردیم، اما درس آقای بروجردی چون درس عمومی و جمعیتش هم زیاد بود، کمتر افراد از جهت هم درسی، مأنوس می شدند. در آن دوره ارتباط ما با آقای مطهری به جایی رسید که گاهی عصرها با ایشان می رفتیم بیرون شهر برای قدم زدن. روزی در همان قدم زدن ها، آقای مطهری به من گفت: من عقیده ام این است که ما باید از حاج آقا روح الله ـ امام خمینی(ره) ـ کاملاً دفاع و ترویج کنیم، برای اینکه من آینده خوبی برای ایشان می بینم، گرچه مخالفت ها هست، ولی آینده خوبی برای ایشان می بینم؛ بعد این جمله را هم اضافه کرد که: «ما باید از ایشان حمایت کنیم اما برای خدا، نه به منظور طمع های دنیوی، چون همان هایی که اول آقای بروجردی را آوردند قم، همان ها، اول طرد شدند، لذا کار باید برای خدا باشد».

علت مخالفت ها با حضرت امام این بود که ایشان درس فلسفه می گفت و به فلسفه معروف بود و اندکی هم عرفان. هر چند امام عرفان تدریس کرده باشد، ولی درس عرفان خوانده بود و به آن علاقه داشت. مطهری از جمله افرادی بود که در درس فلسفه امام شرکت می کرد. حضرت امام به عنوان اینکه درس فلسفه می گفت، از نظر مخالفان فلسفه به انحراف فکری متهم بود. در آن وقت فلسفه سابقه خیلی خوبی در حوزه نداشت و از آن بد می گفتند.

آن وقت یک نقصی در حوزه وجود داشت که فقط فقه می خواندند و به مسائل دیگر خیلی عنایتی نداشتند، حتی فلسفه هم خیلی مورد توجه نبود. از این جهت یک نقص شمرده می شد و برخی از آقایان و به خصوص آقای مطهری برای برطرف کردن این نقص، پیشنهاد تشکیل یک جلسه بحث گسترده عمومی و تخصصی را ارائه دادند؛ به این صورت که هر گروهی در یک قسمتی تحقیق و بحث کنند. از جمله خود آقای مطهری و آقای بهشتی راجع به ماتریالیسم و عقاید آن ها بحث می کردند. من و چند نفر دیگر در مورد بهائیت کار می کردیم. به همین صورت دیگران، عناوین دیگر را قبول کرده بودند و به صورت کمیسیونی بحث را ارائه می دادند. در این جلسات خیلی عمیق مطالعه و بحث می شد. هفته ای یک روز هم، یک جلسه عمومی تشکیل می شد و در آن جلسه عمومی، از هر گروه یک نفر می آمد نتیجه بحث را گزارش می داد. در آنجا هم بحث می شد، اشکال می کردند، ردّ و ایراد می شد و این جلسات مدتی ادامه داشت. البته در این جلسات طبعاً بحث های سیاسی و اجتماعی و امثال آن به عنوان، مقدّمه و مؤخّره مطرح می شد.

اصلاح حوزه

شهید مطهری برخلاف بعضی که به روحانیت معتقد نبودند و انتقادشان گاهی غیرعقلانی بود، واقعاً به روحانیت اعتقاد داشتند؛ ولی مشکلاتی را هم در روحانیت احساس می کرد. یکی از کمبودهایی که ایشان در حوزه احساس می کرد، این بود که برنامه حوزه در همه جهات مطلوب نیست و باید اصلاح شود. از جمله ایشان می گفتند، یک طلبه که می آید حوزه و ده، بیست سال درس می خواند، در نهایت نه می تواند عربی صحبت کند و نه می تواند عربی بنویسد. این نشان می دهد برنامه درسی ما در ادبیات ناقص است، لذا باید برنامه ها به گونه ای باشد که طلبه ها پس از درس خواندن بتوانند عربی تکلم کنند و بنویسند.

نقص دیگری که ایشان در حوزه می دیدند؛ این بود که حوزه در فقه تمحض پیدا کرده و بقیه علوم کنار رفته است، در صورتی که سابقاً حوزه های علمیه افراد زبده ای را در همه جهات پرورش می داد. بوعلی سینا تحصیل کرده همین حوزه ها بود، اما الآن حوزه خاص فقه شده است و حال اینکه باید مثل سابق افراد زبده ای در همه علوم اسلامی پرورش می دادند. به تعبیر ایشان حوزه با این عظمت یک دانشکده فقه شده، در صورتی که باید یک دانشگاه عظیم علوم اسلامی باشد. شهید مطهری نسبت به فقاهت کم عنایت نبودند؛ بلکه مقصودشان این بود که از علوم دیگر اسلامی دفاع کنند که آن ها هم در حوزه هم پایه فقاهت بالا برود. حق مطلب هم همین است. اگر همه علوم اسلامی تدریس می شد، ما الان خیلی از مشکلات را نداشتیم. چرا مثلاً بعد از سال های سال هنوز تکلیفمان راجع به اقتصاد اسلامی معلوم نیست که آیا اقتصاد اسلامی داریم یا نداریم؟ هرچند فعالیت هایی انجام می شود، اما کافی نیست.

باید ما هم زمان با فقه، اقتصاد اسلامی داشتیم و اگر داشتیم، الان در عمل مشکل نداشتیم. چرا ما الان روانشناسی اسلامی نداریم یا کسی که متخصص در این زمینه باشد، نداریم. اصلاً معلوم نیست که روانشناسی اسلامی داریم یا نداریم. اسلام در این زمینه دخالت دارد یا ندارد؟ اگر دارد چرا روشن نیست؟ یا جامعه شناسی مثلاً از علوم اسلامی هست یا نیست؟ می شود یک جامعه اسلامی باشد، ولی جامعه شناسی اسلامی نداشته باشد؟ همین طور چرا تفسیر در حوزه ما در وضع مطلوب نیست؟ چرا بعد از سال های سال علامه طباطبایی یک تفسیر نوشتند؛ آن هم باز دوباره وقتی که ایشان از دنیا رفتند، دیگر کسی به آن صورت جانشین ایشان نشد؟ البته افرادی بودند و هستند، ولی به واقع کار علامه به آن صورت عمیق که پیشرفتی حاصل شده باشد، ادامه نیافت. در فلسفه هم ما الان در حوزه کسانی را داریم که متخصّص اند، تدریس می کنند؛ ولی آیا آن فلسفه اسلامی که مرحوم آخوند ملاصدرا حکمت متعالیه را تدوین کردند، ادامه یافت و تکمیل شد یا نه؟ گویا به همان مقدار متوقف شده است؛ یعنی کارهای فلسفی بعد از ملاصدرا در حدی از عمق و گستردگی نیست که بتوان با کار آخوند مقایسه کرد.

این ها همه معلول این است که فقاهت که آمد، آن علوم دیگر کنار زده شدند. در حالی که شایسته بود که آن ها هم در کنار فقه مورد توجه قرار می گرفتند. چقدر ما الان در حوزه متخصص در فلسفه غرب داریم؟ می شود که ما فلسفه اسلامی داشته باشیم و دنیا هم فلسفه داشته باشد، ولی ما با فلسفه آن ها به طور کامل آشنا نباشیم؟ باید در این زمینه متخصص داشته باشیم. ما مطلع کم و بیش داشته ایم و داریم، ولی آیا متخصص هم داریم؟ گویا از این جهت کمبود داریم. البته شهید مطهری و علامه طباطبایی در فلسفه غرب کار کردند که آقای مطهری در پاورقی های اصول فلسفه و برخی کتاب های دیگرش مطرح کرده و علامه طباطبایی در آن جلسات پنج شنبه و جمعه شفاهی مطرح می کردند. ولی علوم که یکجا متوقف نمی شود. علوم همواره در حال ترقّی است، باید حوزه هم در همان حال در حال ترقی باشد. فکر می کنم اگر حوزه رسالت خودش را خوب انجام داده بود و همان طور که ایشان می گفت، دانشگاه عظیم و کبیر علوم اسلامی می شد؛ خیلی از مشکلات حل می شد و با توجه به سرمایه عظیمی که ما در حوزه داریم، می توانستیم در رشته های مختلف با دنیا رقابت علمی داشته باشیم.

ارتباط شهید مطهری با علامه طباطبایی

علامه طباطبایی خیلی به شهید مطهری عنایت داشتند. ایشان هم تا آخر ارتباطش را قطع نکرد؛ حتی تهران هم که رفته بود، ارتباط داشت؛ طوری که از تهران می آمد و در این جلسات شرکت می کرد. مسائلی هم که در تهران مطرح می شد، به این جلسات منتقل می کرد و از علامه استفاده می کرد. علامه هم خیلی به پاسخ گویی آن مسائل عنایت داشت. پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم را هم خود علامه به آقای مطهری ارجاع داد؛ یعنی آقای مطهری تقریباً یک چهره واسطه بین تهران و قم بود؛ مشکلات آنجا را می دید، می آمد مطرح می کرد و از علامه طباطبایی و دیگر دوستانی که در آنجا بودند، استمداد می طلبید.

خود بحث هایی که در این جلسات مطرح می شد، روی حساب نیازی بود که شهید مطهری ابلاغ می کرد. یکی از آقایان فضلا، جلساتی با بعضی از کمونیست ها داشت. آن ها اشکالاتی می کردند و ایشان جواب این اشکالات را از علامه طباطبایی می پرسید، علامه هم آن ها را در جلسه مطرح می کرد. هر کسی یک چیزی می گفت؛ ولی به تدریج یک صورت منظمی گرفت و احساس کردند که ضرورت دارد کتاب هایی در این زمینه تهیه شود؛ از این رو تحقیقاتی کردند و می نوشتند. شهید مطهری هم در آنجا خیلی مؤثر بود. ایشان در جوّ دانشگاه بود و فرصت بیشتری داشت؛ از این رو مباحث جدید و نو را به علامه منتقل می کرد و مورد بحث قرار می گرفت.

هجرت به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.