پاورپوینت کامل نظریه پردازی نوگرا، اصولگرا و سازش ناپذیر ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نظریه پردازی نوگرا، اصولگرا و سازش ناپذیر ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظریه پردازی نوگرا، اصولگرا و سازش ناپذیر ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نظریه پردازی نوگرا، اصولگرا و سازش ناپذیر ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

اشاره

متن پیش رو گفتاری از استاد حسن رحیم پور ازغدی است که به مناسبت هفتم تیر و شهادت سیدالشهدای انقلاب اسلامی و ۷۲ تن از یارانش ایراد شده است. ایشان در این گفتار با اشاره به مقوله ترور از دیدگاه اسلام، به بررسی ابعاد شخصیتی شهید مظلوم بهشتی و همچنین ویژگی های انقلابی، اندیشه ای، تشکیلاتی و سیاسی وی پرداخته است.

در مورد شخصیت آقای بهشتی و دیدگاه اقتصادی ایشان؛ ابتدا درباره انتقال مفاهیم از نسلی به نسل بعدی آسیب شناسی می کنم. خطاب من به خصوص به جوانانی است که دهه اول انقلاب را درک نکرده اند و نمی دانند در آن دوران چه اتفاقی افتاد. ما مشکلی داریم ـ که فقط هم مشکل ما نیست ـ و آن، امکان گفت وگوی هم ذات پندارانه و درک درونی نسلی با نسل بعد است. بسیاری از مفاهیم برای نسل قبل، عین زندگی بودند و برای نسل بعد فقط تاریخ هستند. نسل بعد نمی دانند که در نسل قبل چقدر زندگی جریان داشت و صحبت از مرگ نبود و سراسر زندگی و فعالیت و جهاد برای حقیقت بود. واقعه یکی است، ولی همان واقعه برای یک نسل، زنده است و برای یک نسل، مرده و باید زنده اش کرد. نسل ما با وقایع دهه اول انقلاب نفس می کشید و اصلاً آن ها خود ما بودند، ولی نسل بعد می خواهد آن وقایع را کالبدشکافی کند. ما از شخصیت حرف می زنیم، نسل بعد فکر می کند ما داریم از شخص حرف می زنیم و می گوید تا کی می خواهید از مطهری و بهشتی و چه و چه صحبت کنید؟ ما از اشخاص صحبت نمی کنیم. ما از شخصیت حرف می زنیم و او از شخص می شنود. برای ما این شهدا و مجاهدین و این علما و متفکرین کلیشه نبودند، حتی یک دست و هم اندازه نبودند. انسان های متحول و زنده بودند، حتی با هم متفاوت بودند.

آقای بهشتی انسانی است معترف به تحول و مسائل را زنده می دید و کالبد شکافی می کرد، با اینکه دشمن همواره ایشان را متهم به تئوریسین فاشیسم بودن می کرد. در دهه اول انقلاب روزنامه ها تقریباً هر روز تیتری، خبری، شایعه ای، دشنامی علیه دکتر بهشتی داشتند. متهم می شد به اینکه تئوریسین راست افراطی و ارتجاع است. این حرف ها را راجع به او می زدند، ولی وقتی آثارش را می خوانید یا به حرف هایش گوش می دهید و به خصوص کسانی که از نزدیک با او محشور بوده اند، همه نشان می دهد که این آدم به شدت منعطف، منطقی و منصف است. نسل بعد باید بداند که این ها انسان هایی زنده، متحول و حتی متفاوت با یکدیگر بودند. شاید این ها به نظر بعضی ها کلیشه های رسمی و مجسمه های سنگی بیایند که همه تکرار و کپی هم هستند، اما شهدا، حتی شهدایی مثل حزب جمهوری که زیر یک سقف شهید شدند، هم متحول بودند و هم متفاوت.

برای مثال تفاوت تیپ شهید بهشتی را با تیپ شهید محمد منتظری مقایسه کنید. نسل جدید باید بداند که همه شهدا قربانیان تروریسم و سمبل جهاد علمی و عملی و تاریخی بودند، ولی یک دست نبودند. متنوع و متفاوت بودند. کلیشه ای در کار نبود.

یک روح مشترک در کالبد همه این شهدا وجود داشت و آن روح فداکاری و ایثار بود، فداکاری برای حق و برای خدا، بدون هیچ گونه پیش شرط و اینکه نباید برای جهاد و شهادت منتظر دیگران بود و همه اگر بنشینند، من باید برخیزم. برخلاف آن شعاری که عده ای در انقلاب می دانند که اگر تو بنشینی، من اگر بنشینم، چه کسی برخیزد؟ شهدا و مجاهدین جواب داده اند که اگر همه هم بنشینند، من یکی برمی خیزم. من به دیگران کاری ندارم. من به هر حال برمی خیزم، حتی اگر تو بنشینی و او بنشیند. این روح مشترک در همه علما، شهدا و مجاهدین هست، اما ما یک تنوع شخصیتی بین این ها داشتیم که این قضیه برای خود ما هم که نسل انقلاب بودیم و امثال شهید بهشتی و دیگران را از پایین به بالا نگاه می کردیم، جالب بود.

تفاوت تیپ فکری شهید محمد منتظری با شهید بهشتی

چون اسم شهید بهشتی و محمد منتظری را آوردم، توضیح مختصری بدهم. تفاوت دو تیپ بود در انقلاب که گاهی ممکن بود در همه چیز هم تفاهم مطلقه نداشته باشند، اما نهایتاً به هم می رسند و خونشان در یک جا و زیر یک سقف می ریزد؛ برای اینکه هر دو علی الاصول در راه امام و اسلام و انقلاب بودند. تیپ شهید بهشتی تجسم نظم، عقلانیت، واقع بینی، یک اصولگرای منطقی، آدمی با ایده فرهنگی به عرصه سیاست آمده که گره ها را متفکرانه و عملگرایانه باز می کند و برای رفع موانع، برنامه می ریزد. بسیاری از خطرهای غیرضروری را دور می زند، برای اینکه استقبال آن خطر رفتن ضرورتی ندارد.

از آن طرف تیپ کسی مثل محمد منتظری، یک چریک روحانی، آمیزه شیدایی و آرمان گرایی، اصول گراهای خونگرمی که عامداً به دل خطر می روند؛ بلکه به دنبال خطر می گشتند، بدون چانه زنی داد می زدند و در زندگی شان نظم عادی نبود. دنبال خطر می گشتند و همه مرزها را حذف می کردند و لو ضروری نباشد. کسی می گفت، این آدم آن قدر خونگرم و آتشین مزاج بود که گاهی دارو می خورد که همان ۴، ۵ ساعتی را هم که خوابش می برد، نخوابد؛ چون معتقد بود در فاصله ای که می خوابید، دشمن چند قدم جلوتر آمده است. ما نباید بخوابیم و باید جلوی این ها بایستیم. بعضی از آدم ها این جوری هستند. احساس مسئولیت جهانی می کرد. در دوران قبل از انقلاب، از افغانستان و پاکستان تا سوریه دوره های چریکی دیده بود. نماینده تیپی از بچه های انقلاب بود.

شاید اولین فریادهای صریح علیه لیبرالیست ها و ناسیونالیست ها و کمونیست ها را او سر داد، با این اعتقاد که باید در سراسر جهان با استعمار درگیر شویم، باید در قلمرو دشمن برویم و با او بجنگیم و استناد می کرد به جمله امام علی(ع) که فرمود: «ملتی که بخوابد، مجبور خواهد شد در عمق خانه اش با دشمن بجنگد».

بهشتی یک متفکر نظریه پرداز نوگرا و اصولگرا، دقیق، مخالف با افراط و تفریط و به شدت سازش ناپذیر بود. بهشتی چریک مسلح نبود، ولی فرمانده یک جبهه بسیار بزرگ تر از جنگ چریکی و مسلحانه بود. او یک جبهه عظیم فکری تاریخی را رهبری می کرد و بقای ارزش های انقلابی در این کشور تا حد زیادی محصول هوشیاری و مقاومت بهشتی است که زیر فشار جنگ روانی و فحش ها و حرف ها، اصولش را پس نگرفت تا کشته شد.

واقعیت این است که گاهی استقبال از گلوله، آسان تر از استقبال فحش است. وقتی آقای بهشتی شهید شد، امام گفتند مظلومیت بهشتی برایم دردناک تر از شهادتش هست؛ یعنی ترور شخصیت او سخت تر از ترور شخص او بود. سال های ۵۸ و ۵۹ را به یاد بیاوریم که هر روز مقاله و تیتر خبر علیه بهشتی منتشر می شد، هم به عنوان یک شخصیت سیاسی برجسته انقلاب، هم به عنوان رهبر حزب؛ در آن موقع جریان اصولگرا را حزب جمهوری رهبری می کرد و لذا از میان همه رجال انقلاب، هدف اصلی بهشتی بود. به هیچ کس دیگری این قدر حمله نمی شد و من همیشه فکر می کردم چرا؟ چه خصوصیتی در ایشان هست که همه فحش ها متوجه اوست؟ دورانی رسیده بود که واقعاً دفاع از بهشتی سخت شده بود. بسیاری از نیروهای انقلاب هم حاضر نبودند از آقای بهشتی دفاع کنند و معتقد بودند نمی شود دفاع کرد. ایشان را به عنوان رهبر حزب انحصارطلب و فاشیست ها و ایدئولوگ ارتجاع می نامیدند و این در حالی بود که بهشتی در میان اقشار مذهبی متهم به روشنفکری بود. بهشتی فقط متفکر نبود؛ بلکه متفکر معاصر بود. ما متفکر غیرمعاصر زیاد داریم، معاصر غیر متفکر هم زیاد داریم، ولی متفکر معاصر کم داریم.

درست است که می گوییم ایران پر از بهشتی است؛ از جهاتی این طور هم هست، ولی از جهات تفکر و خصوصیات بهشتی، ایران پر از بهشتی نیست. ما در ایران بهشتی کم داشتیم و کم داریم. این شخصیت علاوه بر اینکه نظریه پرداز است، عملگرا هم بود. ذهن منسجم، قدرت مدیریت و فرماندهی، ادب گفت وگو، قدرت مناظره منطقی و اخلاقی با مخالف بدون هیچ گونه ترس و انفعال، توصیه های عملی غیرانتزاعی، یک متفکر دینی که به جای آرزو، فکر می کرد و به جای حسرت خوردن، عمل. قدرت طراحی و قانون گذاری داشت. کلی باف نبود. خیلی ها به اسم نظریه پردازی کلی بافی می کنند و حرف های تکراری می زنند. کلیدی دارند که به همه قفل ها می خورد، اما هیچ قفلی را باز نمی کند. اسم این نظریه پردازی نیست.

بهشتی در عرصه اقتصاد و حقوق و سیاست، نظریه پردازی می کرد و برای قفل ها کلید مشخصی را ارائه می داد. به این می گویند نظریه پرداز. آدمی سیستم ساز بود و در تدوین قانون اساسی، اداره شورای انقلاب، در حضور بزرگان انقلاب، در حضور مطهری، در حضور رهبران جریان های دیگر مثل مهندس بازرگان، در حضور مرحوم آقای طالقانی، این قدرت را نشان داد و عملاً شورای انقلاب را اداره می کرد. قدرت شهید بهشتی، اعتباری و بخشنامه ای نبود. قدرت، یک امر اعتباری نیست؛ یک امر حقیقی است. قدرت های اعتباری هیچ مشکلی را حل نمی کنند، فقط قدرت نمایی می کنند. آن قدرت حقیقی است که مشکلات را حل می کند.

همچنین ایشان در مدیریت حزب، در کادرسازی و تفکر حزب هم منحصر به فرد بود. اینکه امام گفت بهشتی یک ملت بود، به تنهایی یک ملت بود. گاهی یک نفرهایی هستند که به همه نهادهای رسمی و سیاسی و فرهنگی می ارزند. نهادهایی داریم با صدها میلیون بودجه، هزاران کارمند رسمی که از صبح تا غروب کارت می زنند، می آیند، می روند، حقوق می گیرند و همه شان هم آدم های خوبی هستند، اما هیچ کاری نمی کنند؛ ولی گاهی یک نفرهایی پیدا می شوند که بن بست های تاریخ را می شکنند. آن یک نفرها برای همه ملت، یک ملت هستند. آن یک نفرها آدم های برگزیده ای هستند.

بهشتی از ناسزا شنیدن هراسی نداشت

ارزش دیگر بهشتی این بود که در برابر سیل فحش و جوسازی از خودش دفاع نمی کرد. از فحش خوردن نمی ترسید. وقت و سرمایه اش را صرف دفاع از خودش نمی کرد. تمام انرژی خود را صرف دفاع از اسلام و انقلاب و حقوق مردم می کرد و می گفت ما وقت اضافی برای دفاع از خودمان نداریم و اگر این کار را بکنیم، برای دفاع از حقوق مردم وقت کم می آوریم.

قدرت نهادسازی حیرت انگیزی داشت. در اول انقلاب نهادهایی ساخته شده که تا امروز در آن ها دست نبرده ایم؛ چون این کار را بلد نیستیم. اول انقلاب، انسان های برجسته و فوق العاده ای داشتیم که بنیان هایی را گذاشتند و الان بیش از ۳۰ سال است که داریم بر اساس همان ها جلو می رویم؛ در حالی که اگر خود آن ها بودند تا حالا صدبار تغییرشان داده بودند؛ منتهی هم جرئت، هم قدرت، هم دانش و هم تقوای تغییر لازم است. ما چه کسی را داریم؟ به این دلیل است که می گویم ایران پر از بهشتی نیست.

بهشتی انسان ایستا نبود و صرفاً برای تداوم وضع موجود، افکار محافظه کارانه نداشت؛ دائماً دنبال تحول و تکامل بود. با غلبه بوروکراسی بر عدالت و حاکمیت رکود بر دادگستری مخالف بود و با آن مبارزه می کرد. درست است که در حکومت بود، اما حکومتی نبود. عدالت خواه و تحول خواه بود، اصولگرا اما نواندیش بود، شریعت خواه بود، اما نه قشری. می گفت، ما نیامده ایم حکومت کنیم تا حکومت کرده باشیم، تغییر حاکمان کافی نیست، تغییر حکومت لازم است. اگر حاکمان تغییر کنند، اما حکومت تغییر نکند، حتی اگر آدم های خوبی هم باشیم، معلوم نیست بتوانیم کارهای خوبی بکنیم.

من دو تعبیر از شهید بهشتی را تعبیر کلیدی می دانم و به همه مسئولین در حکومت [می گویم] که به این دو تعبیر بهشتی دوباره دقت کنند و درباره آن ها بیندیشند؛ یکی همان جمله ای که اشاره کردم که ما نیامده ایم حکومت کنیم تا حکومت کرده باشیم و تغییر حاکمان کافی نیست، تغییر حکومت لازم است و یکی [دیگر] این جمله بهشتی است که راجع به اسلام می گوید که اسلام در آغاز، دین انقلاب بود و باید همواره یک آئین انقلابی بماند. دین نبای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.