پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت اول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
اشاره:
زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه انسانی پا به پای مردان، در شکل گیری جامعه خود نقش تعیین کننده داشته و دارند. با توجه به نگاه متفاوت همه جوامع به موقعیت و جایگاه زن در ادوار گوناگون تاریخ (گذشته و حال)، بر آن شدیم تا موقعیت و حضور زنان مسلمان در عصر نبوی(ص) و در عرصه های گوناگون فرهنگی، سیاسی و… را مورد بررسی دوباره قرار داده و نشان دهیم که زنان در عصر رسول خدا(ص) با توجه به تعالیم قرآنی و تربیت نبوی از هر فرصتی برای حضور و تأثیر خودشان با حفظ عفاف در جامعه اسلامی استفاده می کردند و این امر، نه تنها از سوی شارع مقدس مورد منع واقع نمی شد؛ بلکه با برخوردهای کاملاً انسانی و منطقی پیامبر اسلام(ص) راه را برای فعالیت هر چه بیشتر آنان هموار می ساخت.
با ظهور اسلام در شبه جزیره حجاز، ارزش های جدیدی بر جامعه انسانی حاکم شد و تغییراتی بنیادی در فرهنگ، اخلاق، آداب، سنن و… پدید آمد. اسلام به انسانیت، معنا و اعتبار دیگری بخشید و نقش واقعی او را در جامعه روشن کرد.
دین نوپای اسلام فراز و نشیب های بسیاری را پشت سرنهاد تا بتواند ارزش های اسلامی ـ انسانی خود را محکم و استوار نماید و در قلوب مردم جای گیرد. زنان نیز در عرصه دفاع از ارزش های اسلامی همانند مردان فعالانه شرکت داشتند و حضور آنان در صحنه های دینی و اجتماعی، حضوری همراه با جسارت، شهامت، استقلال رأی و شجاعت در انتخاب بود که پیش از آن سابقه نداشت. پشت کردن به ارزش های جاهلی قبیله، عشیره و… فصل هایی نورانی در زندگی اعراب بود که به برکت مکتب نوپای اسلام گشوده شد و زنان از بلوغ فکری برخوردار شدند و ارزش والایی پیدا کردند.
حق انتخاب، حقی هیجان انگیز و زیباست، اما زمانی که انتخاب میان دو جبهه حق و باطل باشد، استفاده از انتخاب حق، اهمیت بسیاری می یابد. حق انتخاب برای مردانی که در عصر جاهلیت زندگی می کردند، حقی با ارزش بود؛ اما برای زنانی که حق انتخاب در زندگی نداشتند، ارزشی والاتر و بالاتر داشت؛ زیرا عرب جاهلی زن را برزخی میان انسان و حیوان می دانست. ارزش زن به میزان ارزش غنیمتی بود که در جنگ ها به دست می آمد. در جامعه ای با چنین پیشینه، برخاستن، از حق سخن گفتن و پیرو جریان نوین جامعه شدن برای زن، یک انتخاب شجاعانه بود و این نگرش جدید، شخصیت و اندیشه زنان صدر اسلام را چندین درجه بالاتر برد.
پس از رحلت پیامبر(ص) و گذشت چند سالی از دوره نخستین اسلام، حضور و فعالیت زنان مسلمان در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و.. کمرنگ شد و دوباره همان فرهنگ جاهلیِ ضعیف پنداری زن غالب شد و زنان از عرصه های مختلف خارج و به حاشیه رانده شدند. البته در بعضی دوره ها زنان حضور و جایگاه خاص خود را به منصه ظهور رساندند که می توان از زنان شجاع و نقش آفرین در زمان ائمه معصومین((ع)) به خصوص در زمان امامت امیرالمؤمنین علی (ع) و قیام خونین کربلا نام برد، ولی به مرور زمان این حضور به فراموشی سپرده شد.
امروزه موانعی که میان فعالیت اجتماعی مردانه و زنانه در جهان اسلام وجود دارد، بدون تردید ناشی از سنت های فرهنگی دوره جاهلیت و باستانی است که تاکنون ادامه پیدا کرده است. ضعیف پنداشتن زنان در فرهنگ ها و سنن گذشته که هنوز در روح فرهنگ معاصر بعضی جوامع اسلامی وجود دارد، هرگونه اقدام توسعه های فرهنگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان مسلمان را با موانعی روبرو ساخته و سیاست های آینده نگرانه اسلام در مورد زنان را دچار مشکلات فراوان می کند.
یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی، بیداری دینی و اخلاقی است که از اسلام سرچشمه گرفته است. زنان ایرانی در این انقلاب اسلامی، حرکت های زیبا و جالبی را ارائه داده اند و به جهان اسلام و مردم دیگر نقاط نشان دادند که دوره ضعیف پنداری و عقب نگه داشتن زن مسلمان سر آمده و هیچ حرکتی نمی تواند در برابر این حرکت دینی و اسلامی خود نمایی کند. زن مسلمان با کمال قدرت و سربلندی، به سوی اقتدار فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی گام برمی دارد و با به دست آوردن امکان دخالت بیشتر و افزون تر در ساخت سرنوشت بشری، فضای فرهنگ انسانی تر و زیباتری را جلوه گر می سازد. سلامت روانی زنان در سایه تربیت و دگر اندیشی دینی، اسلامی و قدرت اعجاب آور تحمل ناپذیرشان و نگاه لبریز از عاطفه اخلاقی شان و شخصیت عقلی، مذهبی آنان چهره ای زیبا در فراسوی افق اندیشه اسلامی و بین المللی می گشاید. به امید روزی که زنان جامعه اسلامی مان در راه توسعه چشم انداز به فرهنگ، جامعه، تاریخ و آینده مقتدر آرمانی، آفرینش گر توانایی های ذهنی و عقلی دیگر جوامع و زنان مسلمان باشند.
جوامع بشری در طول تاریخ تا دهه های اخیر به حقوق زن اهمیت نداد ه، همیشه از او به بهانه های مختلف تنها به عنوان «ابزار» بهره گیری کرده و او را نه به عنوان انسان، بلکه مانند اشیاء و در بعضی حتی در حد شبیه حیوانات اهلی مورد استفاده قرار داده اند. این ظلم و ستمی است که نه تنها منطقه حجاز قبل از اسلام، بلکه در تمام جوامع به زن وارد شده است و منحصر به کشور خاص و اقلیم و مذهب خاصی نبوده و نیست. برای پی بردن به عظمتی که اسلام به زنان ارزانی داشته و زنان در پی این تعالیم و راهنمایی پیامبر(ص) وارد ابعاد و عرصه های مختلف انسانی شدند، لازم است قبل از ورود به بحث اصلی، موقعیت زن در منطقه حجاز و جایگاه زن از منظر قرآن بررسی و سپس و به حضور زنان در عرصه های مختلف در عصر نبوی پرداخته شود.
زن در منطقه حجاز
زن در جامعه عصر جاهلی، از ارزش های انسانی، حقوق اجتماعی و استقلال در زندگی محروم بود و به خاطر گمراهی و توحش آن اجتماع، وجود دختر و زن مایه ننگ و سرافکندگی به شمار می رفت.[۱]
یکی از ظلم هایی که در مورد زنان اعمال می شد، زنده به گورکردن دختران در آن عصر و دوره جاهلی بود. از آنجا که دختر در آن جامعه دور از تمدن و فرهنگ که زور و خشونت در آن حاکم بود، نمی توانست همچون مرد، جنگاوری کرده و از قبیله خود دفاع کند و ممکن بود در درگیری ها به دست دشمنان افتاده و از آنان فرزندی به دنیا آید که مایه ننگ برای آنان گردد، دست به این کار می زدند.[۲] هر چند گاهی به جهت فقر نیز پسران خود را به چنین سرنوشتی مبتلا می کردند.[۳]
در قرآن کریم آمده است که بعضی از عرب ها از بیم فقر و تهیدستی فرزندان خود را زنده به گور می کردند. خداوند متعال می فرماید: «فرزندان خود را از بیم تهیدستی نکشید، ما به آنان و شما روزی می دهیم…».[۴] علت ترس آنان از فقر، آن بود که سرزمین حجاز نسبت به تأمین روزی و رفاه ساکنان خود بخیل بود، قحطی و خشکسالی در آن بسیار روی می داد و ساکنان آن بارها تلخی گرسنگی را چشیده بودند. ظاهراً زنده به گور کردن دختران به طور کلی در میان برخی عرب ها رواج داشته است؛ زیرا با وجود فقر یا احتمال آن، تولد دختر برای پدر عصر جاهلی نکبت به شمار می آمد. خداوند در آیه دیگرِی موقعیت دختر در میان اعراب و سرگذشت تلخ و وحشتناک او را چنین بیان می کند: «آن گاه که به یکی از ایشان مژده تولد دختری داده می شد، چهره اش سیاه و تیره می گردید؛ در حالی که خشم خود را فرو می خورد. خود را از بدی مژده ای که به وی داده شده بود، از مردم پنهان می کرد. آیا به خواری او را نگهدارد و یا در خاک مدفون سازد؛ همانا زشت است آنچه به آن حکم می کنند».[۵] در سوره دیگری این آثار روانی شگفت انگیز و ناپسند را که نشانگر عصر جاهلیت و یکی از معضلات بارز اجتماعی در جامعه آن روز جاهلی بود، به تصویر کشیده و به نکوهش آن پرداخته است.[۶]
برخی از مردم به هنگام تولد دختران، چنان در کینه ورزی نسبت به آنان افراط می کردند که گاهی این کینه توزی تا سرحد زنده به گورکردن آنان ادامه داشت. مرد حفره ای می کند و نوزاد دختر را داخل آن می گذاشت، سپس روی او خاک می ریخت و زنده زنده دفن می کرد. این عادت زشت در میان قبایل تمیم، قیس، هذیلف، کنده، بکر و قریش رواج داشت.[۷]
نخستین طایفه ای که این اقدام زشت و وحشتناک به آنان منسوب است، قبیله بنی تمیم بودند. دختران آنان در جنگی به اسارت فرمانروای عراق، نعمان بن منذر در آمده بودند.[۸] وقتی نمایندگان قبیله به حضور نعمان رفتند و خواهان بازگشت دختران خود شدند، او دختران را مخیر کرد که با پدران خود قطع رابطه کنند و در سرزمین همسران خود بمانند یا طلاق گرفته و جدا شوند و به وطن خود برگردند. بعضی دختران از جمله دختر یکی از نمایندگان به نام قیس بن عاصم محیط زندگی خود را به بازگشت ترجیح داد و با پدر باز نگشت. این عمل دختر باعث ناراحتی شدید قیس شد و با خود عهد کرد بعد از این هر چه دختر از او به وجود آید، آنان را بکشد و این کار زشت و وحشتناک او کم کم به بسیاری از قبایل دیگر سرایت کرد. بعد از گسترش اسلام وقتی قیس از زنده به گور کردن دختران خود تعریف می کرد، چشمان پیامبر(ص) پر از اشک شده و فرمود: «إنَّ هَذِه لَقَسوَه و مَن لایرحَم لا یرحَم».[۹]
پژوهشگران در تبیین علل زنده به گور کردن کودکان، به خصوص دختران نظرهای مختلفی بیان کرده اند؛ برای مثال: غیرت جاهلی و هراس آنان از ننگی که در صورت بزرگ شدن و به اسارت رفتن دختران متوجه آنان می شد و یا بعضی از عرب ها از بیم فقر و تهیدستی دختران خود را زنده به گور می کردند. برخی نیز علت زنده به گور کردن دختران را ناشی از صفاتی در کودک می دانستند که خانواده اش چنین صفاتی را شوم و نامبارک می پنداشتند. پاره ای از پژوهشگران نیز زنده به گور کردن آنان را به عوامل دینی، مانند اظهار شکر و سپاس در برابر نعمت های خدا، مرتبط ساخته اند،[۱۰] اما بی گمان عامل اقتصادی و عامل اجتماعی و هراس اعراب از ننگ، از همه این عوامل مهم تر بود. قرآن کریم در مذمت اعمال ناشایست آنان، انحطاط اخلاقی و سقوط فکری شان را زیر سؤال برده و می فرماید: ((وَ اِذالمَؤُدَهُ سُئِلَت * بِاَیِ ذَنبٍ قُتِلَت)).[۱۱]
البته این رسم در میان همه اعراب عمومیت نداشت و برخی از قبایل و شخصیت های بزرگ، با این کار مخالفت می کردند. به عنوان نمونه عبدالمطلب با این رسم مخالف بود[۱۲] و افرادی مانند زیدبن عمرو نفیل و صعصعه بن ناجیه که دختران را به هنگام زنده به گور کردن توسط پدرانشان، از آنان گرفته و نگهداری می کردند.[۱۳] صعصعه در عصر بعثت به رسول خدا(ص) می گفت: در جاهلیت دویست و هشتاد دختر را از زنده به گور شدن نجات دادم.[۱۴]
کتب تاریخی، جایگاه زن در میان اعراب را این گونه ترسیم می کنند که زن در میان آنان مانند کالا خرید و فروش می شد و از هر گونه حق و حقوق اجتماعی و فردی، حتی ارث نیز محروم بود. آنان دختران را لایق ارث بری نمی دانستند و معتقد بودند تنها کسانی که شمشیر می زنند و از قبیله دفاع می کنند، ارث می برند.[۱۵]
ارث بردن در میان مردم یثرب به این ترتیب بود که وقتی مردی فوت می کرد، پسرش زن پدر را تصاحب می کرد و آن زن نمی توانست در این مورد مخالفت کند. پسر اگر می خواست، می توانست با زن پدر خود ازدواج کند و همان رابطه ای که پدرش با او داشت، با او داشته باشد. اگر پسر خردسال بود و نمی توانست با زن پدرش ازدواج کند، زن وظیفه داشت صبر کند تا آن پسر بزرگ شود و درباره او تصمیم بگیرد.[۱۶] بنابراین ازدواج با زن پدر منع قانونی نداشت؛ از این رو قرآن آنان را از این عمل نهی کرد.[۱۷] به گفته مفسران در عصر اسلام، هنگامی که شخصی به نام ابوقیس بن اسلت از دنیا رفت، پسرش تصمیم گرفت طبق رسوم جاهلیت زن او را به ارث ببرد. این کار او باعث شد تا زن به نزد پیامبر(ص) رفته و شکایت کند. سپس این آیه نازل شد: «ای اهل ایمان! برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه به میراث گیرید و بر آنان سخت گیری مکنید».[۱۸]
وارث مرد و خاندان او به ارثیه زن بیشتر از جذابیت های جسمانی زن علاقه داشتند؛ زیرا مرد وارث اگر نمی خواست با زن بیوه ازدواج کند، از بازگرداندن سهم زن از ارثیه به مردان خانواده او ناگزیر بود. در واقع مردان، زشتی منافع مادی خود را با پوشش ازدواج پنهان می کردند.[۱۹] مکیان مانند مردم مدینه درباره زنان فرهنگ جا افتاده ی نداشتند؛ بلکه از «عضل» شکل واقعی اسیری استفاده می کردند؛ به این معنا که گاهی مردان قراردادی را می نوشتند که حتی در مواقعی که مسئله ارث مطرح نبود، از آن نیز استفاده می کردند. رسم «عضل» در میان قریش رواج داشت و این گونه بود که اگر مردی با زنی از اشراف ازدواج می کرد و او را دوست نداشت، از او جدا می شد و با او قرارداد می بست که باید زن با اجازه او شوهر کند. شوهر در حضور چند شاهد این را به صورت قرارداد می نوشت و اگر مردی می خواست با این زن ازدواج کند، باید از شوهر قبلی اجازه می گرفت و مقداری پول برای جلب رضایت او می پرداخت. در غیر این صورت شوهر قبلی با ازدواج او مخالفت می کرد.[۲۰]
در دوره جاهلیت دختران جوان نه تنها از ارث محروم بودند؛ بلکه مورد انواع سوءاستفاده ها از جمله سوءاستفاده جنسی قرار می گرفتند. قیم دختران، زیباترین آنان را مجبور می کرد با او ازدواج کند و در نتیجه کنترل سهم ارث آنان را به دست می گرفت.
زن از منظر قرآن([۲۱])
نقش زن به عنوان رکنی از ارکان اصلی جامعه انسانی، از جهات مختلف باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. شناخت زن و منزلت و مقام او در حقیقت، شناخت انسان و کرامت اوست. زن همچون مرد به لحاظ داشتن حیات و دارابودن جایگاه انسانی خود می تواند همه استعداد های خویش در همه مراتب نفس را به ظهور برساند و با تشخیص حق از باطل و پذیرش دین، فطرت پاک انسانی خود را شکوفا سازد و با آراستن خویش به فضایل اخلاقی به ابعاد روحی خویش، رنگ الهی بخشد. زن به مقتضای آفرینش خویش از جایگاه ممتازی نیز برخوردار است که مرد قابلیت آن مقام را ندارد؛ جایگاهی که تعیین کننده مسئولیت اجتماعی او و انجام آن، محور صلاح فردی و اجتماعی و عدم انجام آن، اساس فساد فرد و اجتماع است. آن جایگاه عبارت است از پرورش و آماده سازی انسان برای ظهور فعلی جایگاه اخص مسئولیت پذیری، اصلاح نفس، بندگی خدا در بعد ارادی و اختیاری، شناخت صحیح از هستی و… و آیا وظیفه ای هست که با این وظیفه الهی و انسانی برابری کند؟ شاید یکی از معانی این سخن که بهشت زیر پای مادران است، همین باشد که اگر زن در جایگاه اصلی خود قرار گیرد و جایگاه اختیاری او با جایگاه تکوینی اش هماهنگ شود، می تواند به دنیای خود و فرزندانش جلوه بهشتی ببخشد. پس مطالعه در مورد زنان و بررسی ابعاد وجودی این بخش از جامعه انسانی، گامی در راستای انسان شناسی عمومی است.
یکی از روش های پرورشی و تربیتی قرآن آن است که ضمن مطرح نمودن داستان های جالب و عبرت انگیز، ذهن خواننده یا شنونده جویای معرفت را به سوی حقایقی مسلم و بدیهی سوق می دهد که ارزش اخلاقی و اهمیت آموزش آن بسیار بالاست. از جمله امور واضح این است که وقتی داستانی به شیوه ای زیبا و هنری درآید، خیلی جالب تر و مؤثرتر در روح و روان مشتاقان معارف جای می گیرد. سرگذشت سراسر پندآموز زنان در قرآن از این شیوه باطراوت و در خور تعمق متابعت می کند. از این رو ابتدا بحثی را در مبدأ آفرینش انسان، آفرینش زن، اوج گیری و تکامل روحی و معنوی زن و اینکه وی هم ردیف و همپای مرد ـ چه در آفرینش و چه در مراحل دیگر ـ به عنوان یک انسان مطرح شده در قرآن دنبال نموده و سپس به نمونه های زیبای قرآنی اشاره می کنیم.
مبدأ آفرینش انسان
در قرآن آیاتی که مبدأ پیدایش انسان ها را مطرح کرده، از فرد خاص یا صنف خاصی سخن نگفته است؛ بلکه در این آیات واژه های انسان، بشر و ضمیر جمع به کار رفته است. آنچه به عنوان مبدأ آفرینش در آیات آمده است، عبارت است از: ماء، طین، تراب و…. همچنین در آیات دیگری که چگونگی آفرینش را بیان می کند، از انسان سخن به میان آمده است: «و به یقین ما انسان را از عصاره ای از گل آفریدیم. سپس او را به صورت نطفه ای در قرارگاهی استوار قرار دادیم».[۲۲] سرشت اولیه خلقت انسان از گل سرشته شده و سپس آن را نطفه گردانیده است. تشکیل و انعقاد نطفه انسانی با ترکیب ماده منی زن و مرد آغاز می شود؛ چنان که قرآن کریم از آن به «نطفه أمشاجٍ» تعبیر می کند: «همانا ما انسان را از نطفه مختلط زن و مرد آفریدیم…».[۲۳] قرآن کریم وقتی از آفرینش آدمیان سخن می گوید، هم یکسان بودن آنان را در منشأ آفرینش یادآور می شود و هم اینکه این منشأ وجودی فقط مرد و یا فقط زن نیست؛ بلکه «من ذکر و انثی» مرد و زن با هم می باشد. آنچه که باعث امکان شناخت یکدیگر و تفاوت گذاری میان انسان ها در این مقطع و جزء نخستین و ضروری ترین نیازهای زندگی اجتماعی و حتی خانوادگی می باشد، همان است که قرآن با تعبیر «لتعارفوا» از آن یاد می کند. تا اینجا عوامل تمایز نوعاً طبیعی و خارج از اراده و خواست اولیه هر فرد است و ملاک و میزانی برای ارزش گذاری نمی باشد. در این مرحله هیچ تفاوتی میان آدمیان در پیشگاه خداوند نیست؛ زیرا همه آدمیان در رابطه وجودیشان با آفریدگار یکسان هستند. آنچه وجه تمایز و در واقع میزانی برای ارزش های وجودی و شخصیتی انسان «زن و مرد» به شمار می رود، همان است که قرآن در پی اشاره به یکسانی آفرینش و تفاوت های طبیعی و خاستگاه آن با تعبیر ((ان اکرمکم عندالله اتقیکم)) از آن یاد می کند.
پروردگار در صدد القای این معناست که انسان اعم از زن و مرد، وحدت در آفرینش دارد و زن و مرد از آن جهت که انسان هستند، همه با هم در هویت و جنسیت انسانی یکی می باشند. این وحدت در هویت ایجاب می کند که وظایف انسانی آنان نیز یکی باشد و اینکه جسم نقشی در انسانیت انسان ندارد؛ زیرا جسم به صورت یک ابزار در خدمت روح و روان آدمی است و در حقیقت این ابزار است که صفت مردیت و زنیت را به خود می گیرد. چون روح و روان جنبه تجردی دارد و از سنخ زن و مرد نیست؛ بنابراین کوچک ترین تفاوتی در آن راه ندارد و حقیقت هر انسانی اعم از زن و مرد، روح و روان آنان می باشد و بس. پس در هیچ یک از مراحل پیدایش نسل انسانی، پای جنسیت در میان نبوده است، تفاوتی میان آفرینش زن و مرد نیست و این دو جنس در امتیاز و نقص برابرند؛ حتی در قرب و نزدیکی به خداوند، زن و مرد مطرح نیست و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد؛ بلکه هر کس تقوای بیشتری دارد، از ارزش بیشتری در پیشگاه خداوند برخوردار است: «ای مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم. بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین مردمند».[۲۴] از دیدگاه معارف وحیانی، انسان اعم از زن و مرد، جایگاهی بی بدیل در نظام هستی دارد. آفریدگار گیتی انسان را بر همه موجودات جهان برتری داده و آن ها را مسخر او گردانیده است: «و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنان را به مرکب خشکی و دریا سوار کردیم و از هرغذای لذیذ و پاکیزه آنان را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری و فضلیت بخشیدیم».[۲۵]
تکریم خداوند از این نیز فراتر رفته و آدمی را به جانشینی خود در زمین برگزیده است.[۲۶] به همین دلیل وقتی مرگ شخصی فرا می رسد، حیات ظاهری او پایان می یابد؛ ولی حیات ابدی او که مربوط به روح و روان است، بر جای می ماند و خداوند روان و نفس مطمئنه انسان ها را به سوی خود می خواند: «ای نفس قدسی مطمئن و آرام! امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او راضی توست…».[۲۷] خداوند هیچ گونه فرقی میان زن و مرد نگذاشته است و روی سخن الهی به نفس و انسان کلی که مکلف به تکالیفی است، می باشد؛ به خصوص در امر عبادت بدون اینکه تفاوتی میان زن و مرد قائل شود، عبادت را نوعی نردبان معراجی دانسته که هر انسانی می تواند به وسیله آن به جانشینی حق برسد. از همه مهم تر وقتی خداوند می خواهد بار امانت جانشینی خویش را بر دوش موجوداتش بگذارد، همه از پذیرش آن سرباز می زنند؛ ولی انسان می پذیرد.
گوهر آفرینش زن
زن در آفرینش و در بعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است. هر دو جنس، در جوهر و ماهیت یکسان اند و تمایزی در حقیقت و ماهیت وجودی ندارند. قرآن در چند جا به صراحت از این حقیقت پرده بر می دارد: «ای مردم از پروردگارتان پروا کنید، آن خدایی که شما را از یک نفس آفرید و از جنس او جفت آفرید».[۲۸] «اوست که هر یک از شما را از یک نفس آفرید و همسرش را از جنس او قرار داد تا در کنارش آرامش یابد».[۲۹] قرآن در این دو آیه به روشنی اشاره می کند که زن در آفرینش از همان جوهر و گوهری
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 