پاورپوینت کامل پرچمدار عدالت ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پرچمدار عدالت ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پرچمدار عدالت ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پرچمدار عدالت ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
حضرت مهدی(عج) نیمی غربی نیمی شرقی
آنچه در پی می آید، سخنرانی استاد حسن رحیم پورازغدی درباره انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) است که در مهرماه ۱۳۸۰ در دانشگاه تهران ایراد شده است.
در پیامی که از حضرت حجت(عج) خطاب به شیخ مفید(ره) نقل شده و در منابع روایی ما هم آمده، از ایشان این تعبیر رسیده است که اگر شیعه ما در راه پیمانی که بر دوش دارند، همدل می شدند (یعنی به عدالت رفتار می کردند) سعادت ملاقات ما از آنان سلب نمی شد. معنایش این است که من در دسترس هستم، شما دست دراز نمی کنید. کارنامه همه ایدئولوژی های بشری در دنیا کبود است؛ یعنی هر کدام به نکته درستی توجه کردند و چند نکته درست تر را از قلم انداختند؛ از این رو با وجود آن شور بدوی که برای حل مشکلات بشر داشتند، بعد از مدتی همه آن ها از احکام مرده تغذیه کردند و در عین حال همه ایدئولوژی ها تقریبا خود مرکز بین بودند و خودشان را نگین و بقیه بشریت را حلقه اطراف خودشان می دیدند. مثل آن کسی که در شهرکی نشسته بود و از او پرسیدند: دنیا کجاست؟ گفت: دنیا روستایی است اطراف شهر ما! مشکل دیگر این ایدئولوژی های شرق و غرب این بود که حرف های بزرگ و رفتار پستی با بشر داشتند. در دورانی که به اقتدار رسیدند، با ایده های بسیار شکستنی، ادعاهای بسیار بزرگی کردند و با نظریات بسیار ضعیف و شکننده، وارد عرصه عمل اجتماعی و تاریخی شدند که یک عرصه کاملاً واقعی است و به عبارتی دیگر باید گفت با بار شیشه به بازار آهنگران آمدند و نتیجه مستقیم و بلافصلش را هم دیدند. حالا که تقریباً از همه ایدئولوژی های غربی خودشان اظهار خستگی و نفرت و کسالت می کنند؛ از فاشیزم، مارکسیزم، لیبرالیزم و صهیونیزم به ستوه آمدند و آخرین نتیجه ای که به عنوان استنتاج علمی از چند دهه اخیر اعلام می شود، این است که ما اصلاً اصول نظری برای یک زندگی جمعی نمی خواهیم. ما به ایدئولوژی احتیاج نداریم و انقلاب هم ممکن نیست؛ به خصوص انقلاب کبیر در ابعاد جهانی، دیگر ممکن نیست و همه انقلاب ها صغیرند و به متولی و قیم احتیاج دارند؛ اما درست در این لحظه که بشر به بن بست رسیده و کاملاً احساس خلأ و پایان یافتگی می کند و با او خاطره های مرده و آرزوهای مجروح خودش را در بن بست حس می کند، یک انقلاب واقعاً کبیر و یک انقلاب اکبر از راه خواهد رسید که جهان را یکجا در خواهد نوردید و همه انقلاب های جهان روی هم در کنار او احساس کوچکی خواهند کرد. آن وقت قرن ها انتظار مهدی(عج) برای حرف زدن با بشریت به پایان می رسد و عصر ظهور شروع می شود. او دست همه بشریت را خواهد فشرد و به آن ها خواهد گفت که برای شالوده شکنی موقعیت انسانی آمده ام. من آمده ام تا اوضاع حاکم بر جهان را در شرق و غرب و جنوب و شمال به هم بزنم، همه نقاط جهان در دستور کار من خواهد بود؛ چون برای امام مهدی(عج) شرق و غرب جهان، همه جا خانه اوست. برای او چیزی مانع نیست؛ چون می دانید که حضرت مهدی(عج) از پدری شرقی و مادری غربی به دنیا آمده است و با شرق و غرب جهان خویشاوند است؛ گرچه پیام او از حیث مضمون نه شرقی و نه غربی است، اما از حیث مخاطب انسانی هم شرقی و هم غربی است.
حضرت مهدی(عج) مادرش یک دختر رومی و مسیحی و پدرش عرب و شرقی است و از ناحیه مادر اروپایی است و رومی. مادر رومی و مسیحی که در جنگ اسیر شد و با قضایایی مسلمان شد و شاید این رازی باشد که برای فتح غرب و جهان مسیحی به دست امام مهدی(عج) یک روزی به کار خواهد آمد.
چندین نفر از ائمه اهل بیت((ع)) مادرانشان عرب نبودند و از نژادهای دیگر بودند. البته آن جوهر خاصی که از حضرت ابراهیم(ع) نسل به نسل به ائمه((ع)) رسید، آن گوهر الهی در اینها محفوظ ماند، اما در عین حال مسئله برای اینکه روشن بشود که یک مسئله انسانی است، نه نژادی و عربی؛ روشن بشود که مسئله، مسئله جهان شمول و تاریخی است و همه طبقات را به هم می زند. مادران بعضی از ائمه ما از بدترین و پایین ترین موقعیت های اجتماعی انتخاب می شدند؛ یعنی جزء بردگان بودند. در جنگ های بنی عباس و بنی امیه و در فتوحات آن ها اسیر و به کشورهای اسلامی آورده و بین خانواده های مسلمان ها تقسیم می شدند و مادر چند تن از ائمه((ع)) از جمله این افراد بودند؛ یعنی بزرگ ترین انسان های تاریخ که الگوی انسان کامل و بشریت هستند، از مادرانی به دنیا آمده اند که از نظر اجتماعی و اقتصادی و سیاسی از طبقات بسیار پایین بودند.
بشربن سلیمان نقل می کند که روزی امام هادی(ع) پدر امام حسن عسکری(ع) مرا خواست و فرمود: می خواهم راز بزرگی را با تو در میان بگذارم. سپس امام(ع) نامه ای به من دادند که دیدم با خط رومی نوشته شده است. پرسیدم معنای نامه چیست؟ امام هادی(ع) عبارات بسیار لطیف و با خط بسیار زیبای رومی نوشته بود و با مبلغی پول به من داد و فرمود: این مسئله را با کسی در میان مگذار. حرکت کن به سوی بغداد. در فلان روز در معبر فرات قایق هایی خواهند آمد که اسرای جنگی ای را که از نبرد با امپراطوری رم برگشتند، می آورند. خودت را به جمع اسرا برسان. در جمع اسرا بعضی زنان هستند. بین آن دختران و زنان اسیر دنبال خانمی بگرد با این خصوصیات که: اخلاق انبیایی دارد، اخلاق توأم با کرامت و حیا نمی گذارد به او دست بزنند، نمی گذارد به او نگاه کنند، فاصله می گیرد و عفت و حیا دارد. آن دختر را پیدا کن و این نامه من را به او بده. او هم می داند که باید منتظر چه کسی و چه چیزی باشد. تو دیگر نمی خواهد به او توضیح بدهی. این نامه را که به او بدهی، او اخلاق و فرهنگ ما را از روی عبارات آن نامه خواهد شناخت و بعد اختیار دیگر با خود اوست. بشر می گوید: من رفتم و او را پیدا کردم و نامه را به وی رساندم. او به محض اینکه نامه را خواند، گریست و نامه را بوسید و بوئید و به صورت خود نزدیک کرد و به من گفت: به هر ترتیب و به هر قیمتی که شده مرا با خودت ببر و سوگند خورد که اگر مرا به هر کس دیگری بدهید و بفروشید، مرا زنده نخواهید دید. بشر می گوید: کار تمام شد و ایشان با من آمد، ولی دیدم این نامه را مدام می بوسد. به او گفتم: شما که نویسنده نامه را نمی شناسید، چرا اینقدر نامه را می بوسید؟ گفت: من ملیکا هستم و از نوادگان قیصر رم و در عین حال نسب مادری من به شمعون از حواریون حضرت مسیح(ع) می رسد. چون بعد از اینکه امپراطوری قیصر مسیحی شد، ازدواج هایی بین کلیسا و قیصر صورت گرفت. ایشان هم از نسب مادری به جناب شمعون که از اولیای بزرگ خداست می رسد. بارها خواستند مرا به اشراف دربار و بزرگان کلیسا و ژنرال های رم بدهند و هر بار مانعی پیش آمد و صورت نگرفت. برای من روشن بود که این ازدواج موانعش غیرطبیعی است. شبی در خواب دیدم که مسیح(ع) و شمعون و حواریون مانند میزبان وارد اتاق من شدند، سپس در باز شد و پیامبراسلام(ص) وارد شد و من را از مسیح(ع) برای پسر خودش خواستگاری کرد و مسیح(ع) پاسخ مساعد داد و در خواب من این ازدواج صورت گرفت. من ترسیدم این خواب را برای پدرم و خویشانم که همه از برجستگان امپراطوری رم بودند، تعریف کنم. سپس خواب های دیگری دیدم. یک روز خواب دیدم حضرت فاطمه(س) و حضرت مریم(س) نزد من آمدند و باز از این ازدواج با من صحبت کردند. چند بار خواب این مرد را دیدم، ندیده او را می شناسم. این خط و این نامه را می شناسم. بدون اینکه بگویم چه خوابی دیده ام، از پدرم که از فرماندهان ارتش رم بود خواستم که با اسرای مسلمان که در جنگ اسیر می شوند، بدرفتاری نکنند، تا اینکه یک بار ابومحمد (امام حسن عسکری(ع)) را در خواب دیدم که به من از جنگی میان رم و مسلمین خبر داد و از من خواست که هر طور شده با آن سپاه رم به جبهه بیایم، ولو مخفیانه. من به آن جبهه آمدم و در آن نبرد، ما از مسلمان ها شکست خوردیم و من اسیر شدم. من همه این ها را بر اساس آن خواب ها قدم به قدم پیش بینی می کردم و منتظر بودم. حالا که مرا به عنوان اسیر به بغداد آوردند، تو کجایی؟ من منتظر تو بودم که با آن دست خط به دنبال من بیایی. نام واقعی من ملیکاست و من خودم را نرگس معرفی کردم؛ چون ملیکا از نام هایی بود که طبقات اشراف و بزرگان رم می گذاشتند من خودم را به سربازان مسلمان، نرگس یا نرجس معرفی کردم که این ها اگر نام واقعی مرا می دانسته، به این آسانی مرا به تو تحویل نمی دادند.
در روایت آمده است در اولین ملاقات ایشان با امام حسن عسکری(ع)، امام از وی می پرسد: چه می خواهید؟ این خانم جواب می دهد: شرافت ابدی را می خواهم. امام(ع) می فرماید: میدانی که فرزند تو شرق و غرب جهان را خواهد گرفت و از عدالت خواهد آکند؟ آن خانم جواب می دهد: پدرش کیست؟ امام حسن عسکری(ع) می فرماید: همان کسی که پیامبر خدا(ص) تو را از عیسی بن مریم(ع) برای او خواستگاری کرد. او را می شناسی؟ ایشان جواب می دهد: آری، او را شب های بسیار پیش از اینکه در بیداری ببینم، در خواب دیدم (یعنی خود شمایی). بعد که ازدواج سر می گیرد، امام حسن عسکری(ع) خطاب به حکیمه خاتون می فرماید: این همان خانمی است که درباره او با تو سخن گفته ام. (یعنی معلوم است کاملاً منتظر ایشان بوده اند) او را ببر و اسلام را به او بیاموز. تعبیری امام حسن عسکری(ع) دارند که می فرماید: هر بار به او نگاه می کنم، شکوه و معنویت را در چهره او می بینم. او چون مادر موسی(ع) فرزندش را پنهان از فرعونیان به دنیا خواهد اورد و این کودک زنده خواهد ماند تا سرنوشت بشر را تغییر دهد و چنین خواهد شد.
بعد از چند سال که حضرت مهدی(عج) کودک خردسالی بودند، امام حسن عسکری(ع) شهید می شود. قضیه شهادت امام حسن عسکری(ع) را ابوسهل اسماعیل نوبخت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 