پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت سوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت سوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت سوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حضور زنان در عصر نبوی(ص) قسمت سوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

در شماره قبل، با توجه به فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه قبل از ظهور و هنگام ظهور اسلام، فعالیت های زنان و نقش آنان در فرهنگ سازی جامعه مورد بررسی و تبیین قرار گرفت و در ادامه به معرفی زنان معروف و اثرگذار این دوره پرداخته شد. اینک در ادامه بحث با توجه به فضای سیاسی موجود در آن دوره، به نقش زنان در این زمینه می پردازیم.

دو دیدگاه متفاوت نسبت به زنان

در همان زمان عده ای از مسلمانان که تربیت اسلامی در آنان کامل نشده بود و نمی خواستند از تعصبات جاهلی و اعتقاداتی که نسبت به زن داشتند، دست بردارند؛ جبهه فکری مردسالارانه نسبتاً متفاوتی با جریان نوین آن روز جامعه اسلامی را دنبال می کردند؛ برای مثال عمر یکی از افرادی بود که نمی توانست با این جریان جدید کنار بیاید.

از این رو وی و دیگر هم قطارانش خواستار ادامه وضع پیشین در قلمرو خانواده و زنان بودند. از نظر او و بسیاری از هم فکرانش، تحولات اسلامی می بایست به روابط اجتماعی و معنویات محدود می شد و زندگی خصوصی باید در چهارچوب رسوم عهد جاهلیت باقی می ماند؛ رسومی که توسط خداوند و پیامبرش، محکوم و از دایره نظام ارزشی اسلام که بر برابری همه افراد جامعه از جمله مرد و زن تأکید می کرد، به حاشیه رانده شده بود. این افراد به هیچ وجه نمی خواستند در روابط زن و مرد تغییری ایجاد شود. آنان در روابط خانوادگی و برخورد با زنان، با سنت های عهد جاهلیت راحت تر بودند؛ به ویژه مکیان و در رأس آن ها عمر. آنان هنگامی که به مدینه آمدند، از آزادی زنان شگفت زده شدند و گفتند: ما مردان قریش بر زنانمان سلطه داشتیم، ولی در مدینه می بینیم که انصار به زنانشان اجازه داده اند بر آن ها سلطه داشته باشند و زنان ما هم از آنان تقلید می کنند.[۱]

روزی عمر با همسرش مشاجره کرد و منتظر ماند تا وی مطابق رسم قریش سرش را خم کند و فرمان او را بپذیرد، اما او این کار را نکرد و در پاسخ به عصبانیت عمر، برای توجیه عمل خود گفت: تو مرا به این علت که جوابت را دادم، ملامت می کنی. به خدا قسم! همسران پیامبر نیز همیشه با او بحث می کنند و حتی یکی از آنان تا شب با او قهر کرد.[۲]

آنچه عمر از آن می ترسید، خود مختاری زنان انصار و نپذیرفتن فرهنگ مردسالارانه بود که به خانواده های قریشی نیز سرایت کرده بود. همسر بسیار مطیع او اکنون در برابر او ایستاده و او را توجیه می کرد که باید رفتار پیامبر(ص) را الگوی خود قرار دهد. عمر فقط با سرکوفت زدن به همسر خود راضی نشد. برای او عمق و گستردگی این جریان بسیار حائز اهمیت بود. با عجله نزد دخترش حفصه که یکی از همسران پیامبر(ص) بود، رفت و از او در این مورد پرسید. عمر خود جریان را به این صورت نقل کرد: «من با فریاد از حفصه پرسیدم: ای حفصه! آیا درست است که یکی از شماها از دست پیامبر عصبانی شده و تا شب با او قهرکرده است؟ او در پاسخ گفت: بله. من گفتم: شما اشتباه می کنید و پشیمان خواهید شد. آیا از این نمی ترسید که خداوند به دلیل خشم رسولش شما را به عذاب دچار کند؟ از پیامبر هیچ مخواه و هر چیز خواستی پیش من بیا.[۳]

اما مخاطب او فقط دخترش نبود؛ بلکه از همه همسران پیامبر(ص) انتظار داشت در برابر شوهرشان رام باشند. او سری به همه زد و به همه این مطلب را گوشزد کرد تا اینکه نزد ام سلمه رفت. او از این برخورد عمر و اینکه چگونه عمر جرئت می کند در زندگی خصوصی آنان با پیامبر(ص) دخالت کند و آنان را پند و اندرز دهد، آزرده شد. وی در پاسخ عمر گفت: چرا در زندگی خصوصی پیامبر دخالت می کنی؟ اگر او می خواهد ما این گونه نباشیم، می تواند خودش به ما بگوید. این به پیامبر مربوط است. اگر به او مربوط نیست، پس ما درخواست ها یمان را به چه کسی بگوییم، آیا ما در رابطه تو با همسرت دخالت می کنیم؟[۴] پس از این حرف ها میان، دیگر همسران پیامبر(ص) او را تحسین و از جسارتش در برابر عمر خوشحال شدند و دوست داشتند مانند او باشند، اما آنان شخصیت قوی او را نداشتند.[۵] سرانجام عمر تصمیم گرفت درباره خطری که مردان را تهدید می کرد، پیامبر(ص) را آگاه کند. نزد پیامبر(ص) آمد و این مطلب را با ایشان در میان گذاشت، اما رسول خدا(ص) در پاسخ به او فقط لبخند زد.

این تفاوت در طرز برخورد پیامبر(ص) و عمر علاوه بر تفاوت خصوصی اخلاقی آنان، نشانگر دو بینش کاملاً متفاوت در رفتار با زنان و خصوصاً خشونت در مورد زنان بود. لطافت و ملایمت پیامبر(ص) با زنانش، در مقابل رفتار بسیاری از اصحاب و در رأس آنان عمر که در کتک زدن به همسرانشان تردیدی به خود راه نمی دادند، اطرافیانش را شگفت زده کرده بود.

با کمی دقت به تاریخ آن زمان می توان جوّ مدینه را این گونه ترسیم کرد که در مورد زنان و مسائل مربوط به آنان، دو دیدگاه متفاوت وجود داشت:

الف) دیدگاه اسلام و رفتار پیامبر(ص) که مخالف به کار بردن زور و خشونت علیه زنان و رعایت جایگاه انسانی، اسلامی آنان بود.

ب) دیدگاه ضد پیامبر(ص) و اعمال زور و خشونت بر زنان و رعایت نکردن حقوق انسانی آنان که عمر نماینده آن گروه و در رأس آن بود.

در جریانی می بینیم که ام سلمه با زیرکی خاص سؤال خود را با پیامبر(ص) در مورد جایگاه زن در قرآن مطرح می کند و اینکه چرا قرآن با ما سخن نمی گوید؟ اما آیا دیگر زنان مسلمان نیز در حساسیت های ام سلمه شریک بودند و یا صرفاً نوآموزی و اقدامات فردی خود ام سلمه بود؟ مستندات بسیاری حاکی از این واقعیت است که حرکت اعتراض آمیز و سیاسی ـ اجتماعی از سوی زنان آغاز شده بود. بنا بر بعضی روایات زنان شهر نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: خداوند نام شما مردان را در قرآن آورده است، ولی هیچ گونه اسمی از ما نیاورده است. آیا در مورد ما هیچ چیزی وجود ندارد که شایسته گفتن باشد؟[۶]

نه تنها زنان با ام سلمه هم عقیده بودند؛ بلکه پاسخ خود را از خداوند گرفتند، پاسخی که با فرهنگ پیش از اسلام فاصله بسیار داشت و رسوم حاکم جاهلی میان زن و مرد را در آن دوره زیر سؤال می برد. به نظر می رسد که زنان مسلمان امید داشتند خداوند در این رسوم جاهلی تحولاتی ایجاد کند. آن ها در این امر موفق شدند؛ زیرا سوره ای به نام نساء نازل شد که در بردارنده قوانین جدید ارث بود و امتیازات مردان را حذف می کرد. در این سوره مقرر شد که دیگر نه تنها زن مانند شتر و درخت خرما به ارث نرسد؛ بلکه خودش هم صاحب ارث شود. در این سوره بیان می شود که زن می تواند با مرد در ثروت شریک باشد و با او در این مورد به رقابت بپردازد: «مردان را از کار و کردار و عمل خویش بهره ای و زنان را نیز از کار و عمل خویش بهره ای معین است».[۷] این آیه در میان مردان جنجالی بزرگ برانگیخت. مردان معتقد بودند که قوانین جدید ارث، روابط میان مردان و زنان را تغییر داده است که در حیطه اسلام نیست. این آیه به دو صورت از مزیت و امتیازات مردان کاست: از یک سو از آنجا که زنان دیگر بخشی از ارث نبودند، از سهم الارث مردان کاسته می شد و از سوی دیگر زنان در ارث با آنان شریک می شدند. در سنت جاهلی، زنان هیچ گونه حقی بر ارث نداشتند و در حقیقت زن ابزاری در دست مردان بود؛ چه مردان خانواده مرد متوفی و چه مردان خانواده خود.

ام کجه یکی از زنانی بود که از خانواده شوهرش نزد پیامبر(ص) شکایت کرد و گفت: شوهر من فوت کرده و سهم الارث مرا نمی دهند. برادر شوهر او برای توجیه تصمیم خود و حفظ سنت جاهلی و بی توجهی به قوانین جدید گفت: زنان سوار اسب نمی شوند و به جنگ نمی روند.[۸] ام کجه چند دختر داشت که همه آنان توسط مردان خانواده از ارث محروم شده بودند، اما او تنها شاکی این وضعیت نبود. زنان بسیاری مکرر به نزد پیامبر(ص) می رفتند و متقاضی به اجرا در آمدن قوانین جدید بودند. شکایت یکی دیگر از زنان به نام کبشه تحول بزرگی ایجاد کرد؛ زیرا مشکل او به کمک وحی حل شد. ابو قیس بن اصلت پسر شوهر او، قصد داشت به شیوه سنتی او را به ارث ببرد. کبشه نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! من نه از شوهرم ارث بردم و نه این آزادی را دارم که با هرکس بخواهم ازدواج کنم. ابو قیس به اجرای قوانین جدید تن در نمی داد و در ارث بودن زن پدرش اصرار می ورزید. یک بار دیگر خداوند به درخواست آنان در آیه نوزده سوره نساء این مشکل را برای زنان حل کرد: «ای مؤمنان! بر شما روا نیست که زنان را بر خلاف میلشان به ارث ببرید».[۹]

در پی مخالفت بعضی افراد نادان و جاهل با احکام جدید ارث، آیه های بسیاری که همگی همان پیام را داشتند، نازل شد. در سوره نساء آیه های زیادی به جزئیات سهم ارث در موقعیت ها و شرایط گوناگون، همسر، مادر، تنها دختر و دختری که چند برادر و غیره دارد، اشاره می کند و برای جلوگیری از ایجاد ابهام، میزان دقیق سهم ارث هر یک را به تفصیل توضیح می د هد. بنابراین می بینیم که زنان در دوره نبوی با تکیه به کتاب الهی و شیوه برخورد رسول خدا(ص) با آنان، به رسیدن حق انسانی خود امیدوار شدند، به نوعی آزادی نسبی دست پیدا کردند و در همه عرصه های زندگی سیاسی، اجتماعی و غیره حضور زیبایی را در تاریخ به ثبت رساندند.

حضور زنان در عرصه سیاسی

عرصه سیاسی عرصه ای است که مردان برای اثبات توانمندی های خود در مدیریت همواره کفه ترازو را به نفع خود سنگین کرده، حتی در مقابله با یکدیگر به مبارزه در این میدان برخاسته اند. آنان همواره در تغییرات مهم سیاسی در جوامع خود تأثیرگذار بوده و در تحولات جامعه خود نقش بازی کرده اند.کمتر جامعه ای از جوامع را می توان در تاریخ مشاهده کرد که زنان در عرصه سیاسی حضور داشته و توانمندی سیاسی خود را به ظهور رسانده باشند. اما در عصر نبوی، زنانی را می بینیم که ضمن حضور اثرگذار در عرصه های اعتقادی و فرهنگی، در فعالیت های سیاسی نیز حضور چشم گیری داشته، با الگوگیری از کلام الهی و سیره نبوی در این راه قدم نهاده و همگام با مردان توانمندی های خود را در عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی به نمایش گذاردند.

در قرآن آیاتی که بیانگر صلاحیت و شایستگی زنان و نقش آنان در زمینه های امور سیاسی، قدرت و حکومت است، آیات مربوط به ملکه سبأ می باشد که در سوره نمل و در آیات ۴۳-۲۳ مطرح شده است. خداوند در این آیات از زن هوشمند و با درایتی سخن می گوید که بر سرزمینی حکومت می کند و عهده دار مسئولیت خطیر زمامداری یک کشور است. خداوند او را در کلام هدهد این گونه توصیف می کند: «همانا من زنی یافتم که بر آنان سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود».[۱۰] آیه نمایان گر این است که این بانو صاحب قدرت عظیمی بوده، به طوری که احاطه کاملی بر مردم کشورش داشته و به جهت اعتماد و اطمینانی که مردم به کفایت و حسن نیت او داشتند، اوامرش را اطاعت می کردند. خداوند از میان صحنه های گوناگون زندگی حضرت سلیمان(ع)، صحنه ارتباط او با ملکه سبأ را مطرح و از سخنان ملکه سبأ نیز جملاتی را نقل می کند. برخورد منطقی و دوراندیشانه ملکه سبأ در نهایت ادب و تدبیر، آن هم در جایگاهی همچون جایگاه فراعنه که از نظرحشمت و جاه و جلال بود، خط بطلانی است بر نظریه کسانی که زن را به عنوان موجودی منفعل، ضعیف النفس، بی تدبیر، به دور از منطق و فاقد قدرت تصمیم گیری می دانند. قرآن از ملکه سبأ به عنوان زنی یاد می کند که با همه قدرت و جاه و جلالی که دارد، برخورد منطقی و زیبایی را با نامه پیامبرخدا به نمایش می گذارد، برخلاف برخورد مردان قدرتمند تاریخ همچون فرعون، قارون، نمرود و خسرو پرویز که در برابر حق با نخوت و تکبر خاصی ظاهر شدند.

از دیگر ویژگی های این زن پای بندی او به مشورت و نداشتن استبداد و خودرأیی است. قرآن در آیه ۳۲ سوره نمل از قول او این گونه سخن می گوید: «ای رجال کشور! شما به کار من رأی دهید که من تا کنون بی حضور شما، به هیچ کار تصمیم نگرفته ام». این سخن نشانه رشد شخصیتی اوست که قدرت نتوانسته بود او را مغرور و خودمحور سازد. او پس از نظرخواهی و شور و مشورت با درباریان که میل به جنگ داشتند، ابتدا از جنگ و خون ریزی و مفاسد آن سخن می گوید و چنین بیان می دارد که جنگ جز شکست یک طرف، پیروزی طرف دیگر و ذلت عزیزان و فساد و تباهی شهرها نمی باشد. آنگاه نظر خود را که اول هدیه ای برای حضرت سلیمان(ع) بفرستیم و سپس تصمیم می گیریم که جنگ یا صلح برقرار کنیم، بیان می کند. قرآن با بیان قصه این زن، نهایت ظرافت عاقبت اندیشی، کاردانی، استدلال منطقی و سیاست محکم یک زن را به نمایش می گذارد؛ زیرا وی با دیدن آیات و معجزات نبوت حضرت سلیمان (ع) در برابر پیامبر خدا خضوع می کند، تسلیم او می شود و می گوید: «پرورگارا! سخت بر نفس خود ستم کردم و اینک در برابر پروردگار جهانیان همراه سلیمان اسلام آوردم».[۱۱] در جایی که با فرعون که با آن همه معجزات حیرت انگیز که از حضرت موسی(ع) می بیند، روز به روز برکفر و غرور و تکبرش افزوده می شود.

بیان داستان ملکه سبأ در قرآن بدون هیچ توجیه و کنایه ای، نمایان گر دید مثبت قرآن به جایگاه یک زن در بالاترین سطوح سیاسی و موقعیت اجتماعی، یعنی حاکمیت می باشد. اگر چنانچه زن صلاحیت چنین کار و مسئولیتی را نمی داشت، نمی توانست در آیین شریعت الهی به چنان موقعیتی دست پیدا کند؛ بلکه بنابر روش قرآن کریم ـ که موارد باطل و ناسازگار را با دیدگاه خود نقد می کند ـ باید به صورت صریح یا با اشاره به آن می پرداخت؛ حال آنکه اصل طرح این داستان و نحوه پردازش آن، همه نشانه تأیید و سازگاری با دیدگاه وحی است.

قرآن به یکی دیگر از زنان که در صحنه سیاسی حضور داشته اشاره کرده است، آنجا که سرگذشت حضرت موسی(ع) و چگونگی مبارزه او علیه ستم فرعونی را بیان می کند، از نقش سه زن به عنوان نمونه یاد می کند. زنانی که حضرت موسی(ع) را از کشته شدن حفظ کرده، مربی او بودند و کل جریان پرورش حضرت بر عهده آنان بوده است؛ مادر حضرت موسی(ع)، خواهرش و همسر فرعون. این سه زن با وضع سیاسی ـ اجتماعی طاغوت آن زمان مبارزه کردند تا حضرت موسی(ع) پرورش یابد و بزرگ شود. وحی الهی به مادر حضرت موسی(ع)، دستور به آب انداختن و رها کردن وی در رود نیل و تعقیب صندوق توسط خواهر آن حضرت و پیشنهاد قبول فرزندی او به فرعون و تربیت و رشد و نمو او توسط آسیه همسر فرعون و پیشنهاد شهادت گونه او در آن مقطع حساس طاغوتی و خفقان فرعونی که هر نوزاد پسری را به جرم پسر بودن می کشتند،کار ساده و آسانی نبود. یا نقش خواهر حضرت موسی(ع) در تعقیب صندوقی که نوزاد در آن بود و راه پیدا کردن به کاخ فرعونی و پیشنهاد معرفی زن شیرده در چنین وضعیتی، امری عادی به شمار نمی آمد و امکان روبه رو شدن با هر گونه مشکلات و احیاناً شکنجه و مرگ را می توانست به همراه داشته باشد. این نمونه ها نقش زنانی است که قرآن به آن می پردازد، فعالیت و مشارکت زنان را در بعد سیاسی ـ اجتماعی آن روز جامعه طاغوتی فرعون به تصویر می کشد و به ایفای نقش سنگین و طاقت فرسا، ولی زیبا ی این سه زن در رابطه با بزرگ شدن حضرت موسی(ع) اشاره می کند.

با توجه به آنچه گفته شد، به خوبی قابل فهم است که چرا در اسلام زنان چون مردان در مسایل سیاسی- اجتماعی جایگاه مناسبی داشته و دارند و از حرکت های اجتماعی و گروهی منع نشده اند؛ بلکه طبق تعالیم و دستورات مسلم قرآنی و حدیثی، مسئولیت های اجتماعی یکسان متوجه زن و مرد است. قرآن این مسئولیت را با زیبایی خاص این گونه بیان می کند: «مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی بر برخی دیگر ولایت و سرپرستی دارند و به معروف یکدیگر را امر می کنند و از منکر باز می دارند و نماز به پا می دارند و زکات می دهند و از خدا و رسولش فرمان می برند. آن هایند که خداوند به زودی مورد رحمتشان قرار می دهد همانا خداوند عزیز و حکیم است».[۱۲]

بنا به فرموده خداوند در این آیه زنان مانند مردان، دارای مسئولیت بزرگ ولایت اجتماعی هستند؛ از این رو به هدایت گری و امر به معروف و بازدارندگی از زشتی ها و ناهنجاری ها در همه زمینه های، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… می پردازند. در این آیه مردان و زنان مؤمن با همه کثرت و پراکندگی افراد، همه در حکم یک امت واحده می باشند که بعضی از ایشان امور بعضی دیگر را عهده دار می شوند. به همین جهت است که هر کدام دیگری را به معروف امر و از منکر نهی می کنند. در این آیه به دو رکن اساسی دیگر اسلام نیز اشاره و آن را به عنوان وظایف مرد و زن بیان می کند، که عبارتند از:

الف) بر پا داشتن نماز که رکن عبادت و نشانه رابطه میان «خدا و خلق» است.

ب) دادن زکات که رکن روابط مالی مردم و عبادت مالی مرد و زن می باشد.

خداوند در این آیه کریمه لزوم ارتباط اجتماعی زنان و مردان را مطرح و نقش سرپرستی متقابل زنان و مردان را بر یکدیگر از ضروریات هر جامعه اسلامی و انسانی عنوان نموده است. این ارتباط متقابل، عامل ایجاد و ابقای نظامی اسلامی در جامعه انسانی می باشد.

با نظری دقیق به مسائل اجتماعی می توان در یافت که مسائل سیاسی و حکومتی در رأس هرم مسائل اجتماعی قرار دارد. در منابع سیره و تاریخ موارد گوناگونی دیده می شود که زنان در عصر پیامبر(ص) در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی دخالت مستقیم و در صحنه اجتماع، حضوری فعال و روشن داشتند که در اینجا به دو مسئله مهم سیاسی زمان پیامبر(ص) و حضور زنان در این دو مورد تحت عنوان «هجرت» و «بیعت» اشاره می شود:

هجرت

هجرت، یک عمل سیاسی و نوعی مبارزه اجتماعی با طاغوت و زمامداران ستم پیشه در تاریخ صدر اسلام بود که زنان هم به سهم خود در این عمل سیاسی حضوری فعال داشتند. هجرت مسلمانان در آن زمان نوعی اعتراض به عملکرد مشرکان بود که می خواستند مسلمانان را با آزار و اذیت فراوان از پای درآورند. وقتی رسول خدا(ص) مشاهده کرد که سلمانان چگونه تحت شکنجه های فراوان روحی و جسمی مشرکان قرار می گیرند و حتی سمیه و عمار به سبب اسلام آوردن، شکنجه شده و به شهادت رسیدند و نیز ممکن است عده ا ی دیگر به خاطر مسلمان شدن شکنجه شده و به شهادت برسند، دستور هجرت به حبشه را به آنان داد. وجود زنان در این هجرت، نشان مشارکت سیاسی و اجتماعی آنان می باشد. هجرت مسلمانان به دو صورت انجام گرفت:

الف) هجرت گروهی به حبشه که در دو زمان و به دو صورت انجام گرفت.

ب) هجرت خود پیامبر(ص) به مدینه و سپس امام علی(ع) و فواطم و به مرور زمان عده دیگری از مسلمانان.

اولین هجرت مسلمانان در سال پنجم بعثت صورت گرفت که با مشورت و رایزنی و صلاحدید پیامبر اکرم(ص)[۱۳] و به ریاست و سرپرستی جعفربن ابیطالب راهی حبشه شدند که هجرت این گروه به حبشه به گفته مورخین دوبار و با فاصله نزدیک به هم انجام شد.[۱۴] بر حسب نقل های تاریخی دومین هجرت مسلمانان به حبشه و به سرپرستی جعفر که با نامه ای از رسول خدا(ص) برای نجاشی پادشاه حبشه همراه بوده است، سفری رسمی به شمار می آمد. نامه آن حضرت چنین آغاز می شد:

«همانا به سوی شما گسیل داشتم پسر عمویم جعفر پسر ابوطالب را که شماری از مسلمانان با او همراهند. انتظار دارم چون آنان به آن سرزمین رسیدند، جای مناسبی در اختیارشان قرار دهی».

شمار مهاجران به حبشه در این مقطع زمانی کمی بیش از هشتاد نفر بود که تعدادی از زنان[۱۵] در این هجرت حضور داشتند.[۱۶] این تعداد از زنان به اتفاق همسرانشان و به منظور حفظ عقاید دینی خود، رنج و سختی هجرت به حبشه را به جان خریدند. تصمیم زنان مهاجر از این رو اهمیت دارد که اساساً لازمه هجرت، تغییر در مبانی عقیدتی و پذیرش گزاره های جدید دینی بود که فرد بتواند جهان اطراف خود را بشناسد و تغییر دهد. این هجرت، بار سیاسی و فرهنگی زیادی را نیز به همراه داشت. برحسب روایات تاریخی دو تن از زنان به نام های ام سلمه و ام حبیبه که بعد ها افتخار همسری پیامبر(ص) را پیدا کردند، در شمار مسلمانان مهاجر به حبشه بوده اند.

گام مهم دیگر این هجرت و اثر مهمی که برآن مترتب بود، اینکه با هجرت آنان، نفوذ پیام اسلام به خارج از جزیرهالعرب آغاز شد و این مهاجران، پیام رسانان مکتب توحیدی بودند. به خصوص با درایت و تیزبینی رهبریت گروه، جعفر بن ابیطالب که با خواندن آیاتی از قر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.