پاورپوینت کامل تجلّی اکمال دین ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تجلّی اکمال دین ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تجلّی اکمال دین ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تجلّی اکمال دین ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint :
اشاره
نعمت هدایت بشر توسط انبیای عظام، بزرگ ترین موهبتی است که خداوند به بشریت ارزانی داشته و منت عظیمی است که هیچ امری با آن برابری نمی کند. دین اسلام، عصاره و نتیجه تبلیغ همه انبیای الهی و کامل ترین ادیان، و پیام آور این دین، شخصیتی است که همه انبیای گذشته، آرزوی درک حضور او را داشتند.
رسول گرامی اسلام(ص) در طول بیست و سه سال، آنچه که مأمور به تبلیغ آن بود، برای مردم بیان فرمود و در این راه مقدس، رنج ها و زحمات فراوانی متحمل شد؛ تا اینکه انسان در بند جاهلیت را از پرتگاه جهل و نادانی و ذلت بت پرستی نجات داده و به مقام و شأن خلیفهاللهی رساند. مسلم است آنچه با رنج فراوان به دست آمده، باید باقی بماند. باید بعد از رسول گرامی اسلام(ص) کسانی باشند که این دین جاودانی و همیشگی را پاسداری نمایند؛ کسانی که با درجه عصمت، به صورت صحیح مقصود خداوند را بیان نموده و بشر را به جامعه آرمانی و توحیدی موعود رهنمون سازند.
براساس آیه ((ما خلقتُ الجن وَالإنس إلاّ لِیعبُدون))،[۱] مقام عبودیت بندگان خدا و ایجاد جامعه توحیدی، هدفی است که تمامی انبیا، ادیان و شرایع الهی برای رسیدن به آن، مبعوث شدند. خداوند انسان را آفرید و غایت و هدف نهایی از خلقتش را که همان سعادت او و منتهای درجه کمال اوست، تقرب عبودی به درگاه خود قرار داد و این تقریب عبودی، همان ولایت الهی نسبت به بنده اش می باشد.
علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه ((ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یوْمَئذٍ عَن النعیم))[۲] می فرماید: سیاق خطابات آیات سوره تکاثر، عموم مردم است و توبیخ و تهدید این سوره به ظاهر متوجه طایفه خاصی نیست؛ بلکه متوجه عموم مردم است. خداوند در این آیه می فرماید: «هر انسانی از هر نعمتی که خدا به او داده، بازخواست خواهد شد».[۳] از این رو انسان باید از تمامی نعمت هایی که به او داده شده، به طریق خداپسندانه استفاده کند؛ طریقی که آدمی را به غایت و هدف از خلقتش که همان اطاعت است، برساند.
ابراهیم قمی در تفسیرش به سند خود از جمیل، از امام صادق(ع) روایت کرده است که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم معنای آیه «لتسئلنَ یومئذٍ عن النعیم» چیست؟ حضرت فرمود: «این امت بازخواست می شود از نعمت رسول الله و سپس از نعمت ائمه اهل بیتش((ع))».[۴]
بنابراین تنها راهنمای چگونگی استفاده از نعمت ها برای قرار گرفتن در مسیر اطاعت و بندگی خداوند، دین خداست که رسول گرامی اسلام(ص) آن را آورده و امامانی از اهل بیت خود را برای بیان آن دین، نصب فرموده است. پس سؤال از “نعیم”، سؤال از عمل به دین است، در هر حرکت و سکون.[۵]
بعثت رسولان و نصب امامان
قرآن کریم از نعمت های الهی فراوان یاد می کند و آن ها را بی شمار می داند: ((و إن تَعُدّوا نعمهَ اللهِ لا تُحصُوها)) [۶] و «منت» را نعمت پر اهمیت تر و والاتر می خواند و بعثت انبیا و نصب امامان را از بزرگ ترین منت ها می شمارد: ((لَقَد مَنَّ اللهُ علی المؤمنینَ إذ بَعَثَ فیهم رسولاً)) [۷] و در آیه دیگری می فرماید: ((و نرید أنْ نَّمُنَّ علی الذین استُضعِفوا فی الأرض و نَجعَلَهُم أئمهً و نَجعَلَهُم الوارثین)).[۸] خداوند متعال در آیه از نبوت با فعل ماضی سخن می گوید: «إذ بَعَثَ»؛ زیرا نبوت تمام شدنی است ـ هرچند اصل دین ماندنی است ـ اما در آیه دیگر درباره امامت فعل ماضی به کار می برد که تدریج و استمرار را می فهماند؛ گویا می فرماید: «ما هماره برای مردم امامان معصوم نصب می کنیم و مستضعفان زمین را به امامت می رسانیم». فعل مضارع، نشان می دهد که زمین هرگز بی امام نیست و تا بشر و جوامع انسانی در زمین هستند، به پیشوایان معصوم نیاز دارند.
کسی که دریابد نبوت و امامت منت خدای سبحان و لطف عظیم اوست، امامت را نیز می شناسد؛ در نتیجه امام شناس هم می شود، سپس از او پیروی می کند و سرانجام در پرتو انوار ولایت، حیات معنوی که حقیقت آب زندگانی است، از درون جانش می جوشد. آب زندگانی چونان باران و برف نیست که از آسمان ببارد یا همچون چشمه از زمین بجوشد؛ بلکه از درون جان سرچشمه می گیرد و از دل می جوشد. از این رو عالمان عامل هماره بعد از مرگ هم زنده اند: «العُلَماءُ باقون ما بَقِی الدَّهر»؛[۹] زیرا از حیات انسانی حظّی برده اند و از درونشان چشمه آب زندگی جوشیده است.
بی شک هر اجتماعی از انسان ها همواره نیازمند رهبری مقتدر است تا امور خویش را تحت تدبیر او تمشیت کند: «لابُدَّ لِنّاس مِن أمیر برٍّ أو فاجر»[۱۰]؛ اما مسئله امامت و ولایت، برتر از رهبری و تمشیت امور دنیایی مردم است و ملاک نیاز به پیامبر و امام معصوم در امور یاد شده منحصر نخواهد بود.
برخی بر ضرورت نبوت و امامت چنین استدلال می کنند: از آنجا که بشر موجودی اجتماعی و مدنی است و نظم، لازمه تمدن و آن نیز در گرو وجود قانون است، هماره به انبیا و امامانی نیاز دارد تا با وضع قوانین و اجرای آن ها، بقای نظم و پیشرفت تمدن بشری را تأمین و تضمین کنند.[۱۱]
خواجه نصیرالدین طوسی(ره) در اعتراض به این استدلال می نویسد: «…ضرورت نبوت و امامت بدان جهت نیست که در پرتو آن دنیایمان به سامان رسد؛ بلکه از آنجا که ما موجودی ابدی هستیم و تا بی نهایت راهی طولانی پیش رو داریم، این ابدیت و مسیر تا بی نهایت ـ که به نام معاد می شناسیم ـ و پیمودن طریق سعادت ابدی، خود نیازمند بعثت انبیا و نصب ائمه است.
بیان های متفاوت و مختلفی از ضرورت بعثت رسولان و نصبت امامان حق سخن رانده اند، از جمله نظر هشام بن حکم در گفت وگوی با امام صادق(ع) در موضوع امامت و ولایت، که چنین بیان می دارد: «پروردگاری که برای صیانت از اشتباه مجاری ادراکی و تحریکی انسان، قلب آفریده، آیا برای عالم و جوامع بشر، قلب و امامی نیافریده است؟ آیا چنین است که هر راه پیموده و یا هر قرائت و فهمی از دین درست باشد؛ یا کسی هست که سخن پایانی را گفته و صحیح را از سقیم بازشناساند. آن که چنین امری را بر عهده دارد، وجود مبارک امام معصوم(ع) است که قلب و عقل این عالم است و خطاهای علمی و عملی در راستای هدایت و رهبری او اصلاح می پذیرد».[۱۲]
مرکز ثقل برهان یاد شده، ابدیت بشر و نیازمندی او به معلم و مصحح عقاید، اخلاق و اعمال است که مایه رستگاری ابدی وی می گردد و ضرورت وجود انبیاء و ائمه معصوم را اثبات می کند.
تجلی انوار درخشان ولایت و امامت (در تکوین و تشریع) در وجود مقدس خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) از تابش خورشید روشن تر است. از این رو کسی را مجال انکار استمرار عهد امامت و مقام نبوت درباره حضرتش نیست. زعم آفل عده ای که با ارتحال وجود پیامبر اعظم(ص)، این سلسله را پایان یافته پنداشته و بشر را از آن پس از هر ولای تشریعی رها شده می دانند، توهمی ناروا و پنداری خطا بیش نیست؛ زیرا جانشینان انبیا، به ویژه امامان معصوم ـ از ذریه نبی مکرم اسلام(ص) ـ گرچه پیامبر نیستند، اما از مقام و جایگاه ولایت، کار پیامبرانه می کنند؛ چون ولایت باطنی انبیا، در امام معصوم نیز حضور و ظهور دارد و این ولایت، همان ولایت تشریعی و سرپرستی امت است که هرگز زوال نمی پذیرد.[۱۳] وجود مقدس خاتم الانبیا(ص) در غدیر خم به همین سرپرستی اصرار ورزید و فرمود: «ألسَتُ أولی بِکم مِنکم بأنفُسِکم» و پس از پاسخ مثبت همگان فرمود: «فَمَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه».[۱۴]
آنچه جامعه زنده و پویا بدان نیازمند است، سرپرستی ولی معصوم است که پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، این ولایت و امامت به وجود مبارک علی(ع) رسید. چنین جانشینی، سخنش، سخن پیامبر و خداست که در جایگاه استدلال، برهان می آورد و آنجا که مجال بیان است، حکم خدا را با حکمت و موعظت و جدال احسن بیان می کند.[۱۵]
وصی و جانشین
به تصریح قرآن کریم، پیامبران غیر خاتم، به جای خود «وصی» (جانشین کامل از نظر علم و عمل) می گذاشتند[۱۶] و امت و تعالیم خود را به دست انسانی از گونه خود می سپردند.[۱۷] بنابر این اصل مسلم قرآنی، پیامبر خاتم ـ که پس از رفتن او وحی آسمان منقطع می گردد و «هدایت تذکاری»[۱۸] و «تزکیه» و «تعلیم» نبوی از هم می گسلد ـ به طریق اولی باید «وصی» داشته باشد؛ یعنی انسانی از گونه خود او در همه چیز، هم خون و هم سرشت با او: «لحمک لحمی و دَمُک دَمی»[۱۹] در میان امت، بلکه جامعه بشری باقی بماند[۲۰] و امتداد یابد.
از همین رو پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، از ابتدا درباره «وصایت الهی» سخن گفت و هنگامی که در سال سوم بعثت آیه «انذار»[۲۱] نازل گشت، علی(ع) را به عنوان «وصی» و خلیفه خویش معرفی کرد. سال ها بعد که خداوند در جریان غدیر پیامبر اکرم(ص) را برای معرفی امام علی(ع) به عنوان «صاحب وصایت» و جانشین خاتم پیامبران الهی مأمور کرد[۲۲] و واقعه فوق قطعی «غدیر» به وقوع پیوست، به روشن ترین روش، یعنی نصب قاطع با «نص صریح»، به وسیله خود آورنده قرآن، نگهبان قرآن و امام مسلمانان تعیین گشت.
به حکم عقل و نقل نمی شود قرآن را ـ که بزرگ ترین امانت الهی از ازل تا ابد است ـ به دست هر کس داد و رفت و امت را همین گونه رها کرد. پیامبر خدا(ص) نیز هرگز چنین نکرد؛ بلکه قرآن و علی(ع) را در میان امت نهاد و به پیروی کامل از آن دو تأکید کرد[۲۳] و نجات انسان ها را منحصر در این پیروی دانست.[۲۴]
امام، مجری حدود دین
وقتی یک مکتب الهی است، همه این شئونات را نیز باید یک انسان الهی به عهده بگیرد؛ یعنی مفسر آن مکتب، مبین آن، مجری حدود و مدافع آن هم باید یک انسان الهی یا همان انسان معصوم باشد. از آنجا که عصمت از خطا و خطیئه، کار آسانی نیست، تشخیص این امر که چه کسی از هر خطایی، معصوم و از هر خطیئه ای مصون است، تنها به عهده خداوند است. عصمت مانند بعضی مقولات همچون عدالت و… قابل کشف نیست؛ زیرا امری ضروری است و تشخیص آن به عهده غیر خدا نیست. از این رو خداوند در جریان غدیر، با نصب و تعیین فردی معصوم به عنوان مبین و مفسر قرآن کریم، مجری حدود و مدافع حریم الهی، هم بعد اثباتی قضیه و هم بعد سلبی را تشریح کرده است.
خداوند در بعد اثباتی قضیه فرمود: ((الیوم اکملتُ لکم دینَکم و أتمَمْتُ عَلیکم نِعمتَی وَ رضیتُ لَکم الاسلام دیناً))؛[۲۵] یعنی تکمیل دین و تتمیم نعمت، به نصب انسان کامل معصوم است. خداوند در این آیه شریفه از واژه »الیوم» استفاده کرده است؛ واژه ای که گاه خداوند برای بیان مطالب خیلی مهم از آن استفاده می کند و با این سبک، پسندیدن و کامل کردن و تمام کردن کار را تشریح کرده است؛ زیرا خدای سبحان چیزی را که کامل و تام نباشد، نمی پسندد. این سه اوصاف ثبوتی مکتب است. بخش سلبی و منفی قضیه نیز در آیه دیگری از سوره مائده تشریح شده است، آنجا که می فرماید: ((یا أیها الرَّسولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إلیک مِن رَبِّک و إنْ لَمْ تَفعَلْ فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ))[۲۶]؛ یعنی اگر رسول خدا(ص) ـ که مکتب را از خداوند دریافت کرده و به امت اسلامی رسانده است ـ جریان ولایت علی بن ابی طالب(ع) و امامت آن حضرت را برای امت اسلام بیان نکند و به آنان نرساند، مثل آن است که رسالت خود را برای مردم نگفته باشد؛ چون امامت، متمم و مکمل و مایه رضوان الهی نسبت به این دین و نیز مبین، شارح و مجری حدود دین است.[۲۷]
ولایت علی(ع)، عصاره رسالت انبیای الهی
گذری کوتاه بر زندگی پیامبر اسلام(ص) نشان می دهد که بسیاری از آرمان های والای اسلامی به تمامه تحقق نیافته بود. این نکته به خوبی در شیوه های عملی مردم زمان پیامبر(ص) و در شهر مدینه که مرکز جهان اسلام آن روز بود، نمود داشت. موضع گیری های پس از رحلت پیامبر(ص) نیز نمونه بارز این مدعاست. از این رو لزوم اتخاذ یک استراتژی اصیل که ضامن سلامت حرکت اسلامی و تحقق اهداف عالیه اسلام در سراسر جهان و تعمیق فهم ارزش ها و معیارهای مکتب الهی پیامبر خاتم محمد مصطفی(ص) باشد، کاملاً مشهود بود. این امر نمی توانست تحقق یابد، مگر آنکه رهبری فکری و سیاسی امت به کسانی واگذار شود که ادامه دهنده اصیل و مورد تأیید رسالت محمدی(ص) بوده و از شایستگی ها و صلاحیت های لازم جهت تداوم حرکت بنیادین پیامبر اسلام(ص) و حفظ طراوت و پویایی همیشگی دین بهره مند باشند. بنابراین خط امامت علاوه بر تداوم و حفاظت رسالت محمدی، ضرورتی تاریخی است که امتداد طبیعی مکتب و لزوم حمایت از آن، وجودش را ایجاب می کند. مهم تر از آن، مسئولیت تبیین و تفهیم مفاهیم دقیق قرآن و تشریع اسلامی را بر عهده دارد.
پیامبر(ص) در معرفی وصی و جانشین خود در بیانات مختلف امام علی(ع) را برادر، وصی، خلیفه پس از خود و کسی معرفی می کند که باید آنچه را که امت پس از رحلت رسول خدا(ص) در آن دچار اختلاف می شوند، برای آن ها تبیین کند: «مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه؛ إنَّ هذا أخی و وَصیی و خَلیفَتی فیکم و فاسمعوا لَه و اطیعوهُ» [۲۸]؛ «یا علی أنت منّی بمَنزلَهٍ هارونَ مِن موسی إلاّ أنّهُ لا نبی بعدی»[۲۹]؛ «أنت تُبَینُ لأمّتی مَا اختلفوا فیه بَعدی»[۳۰].[۳۱]
امام علی(ع) نیز ولایت خود را عصاره رسالت همه انبیای الهی می داند و می فرماید: ما آمدیم که هم مسائل علمی شما را تنظیم کنیم، هم مسائل عملی شما را. اگر بخواهید در بخش های علمی حرکت کنید، ولایت ما قطب آسیای علوم است و اگر بخواهید در مسائل اخلاقی، فضایل نفسانی حرکت کنید، ولایت ما، قطب آسیای اعمال است. هم در علم و هم در اعمال باید به مدار یک محور حرکت کرد.[۳۲]
از نظر حضرت(ع)، انبیا آمدند و مردم را از جهل علمی رهاندند، عالم کردند، از جهالت عملی رهایی بخشیدند و عاقل کردند: «فَهُداهُم به من الجَهالَهٍ وَ أنقَذَهم مِن الضَّلالَهٍ»،[۳۳] در حقیقت رسول خدا(ص) با هدایت مردم، آن ها را بیمه کرده و از ضلالت و گمراهی نجات داده است. در زیارت اربعین امام حسین(ع) نیز می خوانیم: «بَذَلوا مُهجَتَهُ فِیهِ لیستنقِذَ عِبادَک مِن الجَهالَهِ و حَیرَهِ الضَّلاله».[۳۴] امام حسین (ع) قیام کرد و به شهادت رسید تا از سویی مردم را عالم کند و از سوی دیگر بعد عالِم را عاقل کند؛ یعنی مردم را از گمراهی نجات دهد تا براساس عقل عملی، خوب بفهمند و خوب تصمیم بگیرند.[۳۵]
بنابراین ائمه اطهار((ع)) تجسم کامل حیات اسلامی و روح پر معنای رسالت محمدی هستند که علی رغم محدودیت های زمان حیات خویش، به انجام وظایف الهی خویش پرداخته اند و نشان دادند که «امامت» در سیر تاریخ یک حقیقت واحد و زنده است.
امتحان جدّی
هر کسی و هر امتی یک امتحان جدی داشته است تا معلوم شود آیا هرچه خدا می گوید، قبول می کند یا نه؟ در امت اسلامی مظهر این امتحان، ولایت امیرالمؤمنین(ع) است تا مشخص شود امت تا چه اندازه از دستورات خداوند برای پس از رحلت رسول اسلام(ص) اطاعت می کنند و چه اندازه ربوبیت تشریعی خدا را قبول دارند.
امام رضا(ع) در حدیث معروف «سلسله الذهب» می فرماید: «کلمه لا إله إلاّ الله حِصنِی فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عذابی»[۳۶] در حدیث دیگری نیز آمده است: «ولایه علی بن ابی طالب حِصنی».[۳۷] در جمع میان این دو حدیث می توان گفت: توحید، حصن خداوند است؛ زیرا اساس همه دین است، اما توحید فقط در خالقیت و ربوبیت تکوینی نیست؛ بلکه در ربوبیت تشریعی نیز می باشد. «لا إله إلاّ الله» یعنی «لا خالِق إلاّ الله، لا ربّ تکوینا إلاّ لله، ولا ربَّ تشریعاً إلاّ الله». مظهر ربوبیت تشریعی نیز، ولایت علی(ع) است. از این رو اصل مسئله ولایت، با توحید ارتباط دارد. ولایت، سمبل ربوبیت تشریعی الهی است؛ یعنی آنچه را که خدا گفته است، بپذیریم.[۳۸]
امت اسلام بعد از رحلت پیامبر(ص) با یک امتحان جدی روبه رو شد که متأسفانه در آن دوران، بدون رعایت حق ولی خدا و عدم پذیرش امر الهی، انحراف بزرگی در مسئله جانشینی حضرت و سنت نبوی ایجاد شد؛ به طوری که تاریخ اسلام در طی قرن ها شاهد رخدادهای مهمی بود.
نخستین فریاد در آسمان مدینه
انحراف در دستگاه رهبری اسلام خطر بزرگی بود که می توانست تمام زحمات پیامبر(ص) را بیهوده سازد؛ به گونه ای که اسلام و شعائر دینی رواج داشته باشد، اما اخلاق، معنویت و عدالت اسلام از درون پوک و فرسوده گردد. اگر پس از رحلت پیامبر(ص) دستگاه خلافت اسلامی در استمرار رسالت قرار می گرفت و به توصیه های حضرت عمل می شد، وضع مسلمانان در بستر تاریخ به گونه ای دیگر بود.
نخستین فریادی که در تقابل با این انحراف، در آسمان مدینه پیچید و سکوت و سیاهی شب را شکست، سخنان دخت نبی گرامی اسلام(ص) در برابر تحریف تعالیم قرآن بود. آن حضرت وقتی دید آشکارا سنگ آغازین تحریف گذاشته شده و گروهی که روزگاری با پدرش در جنگ بودند و به عنوان «ابناء الطلقاء» مسلمان شده بودند، آداب و رسوم جاهلی را با پوشش اسلام بازگرداندند و به کرسی خلافت نشستند، به مقابله با آن پرداخت؛ اما دریغ و درد که برخی ناآگاهان بر سر منابر، تمام گفته های حضرت فاطمه(س) در دعوی فدک را در این خلاصه کرده اند که او تنها به دنبال ارث پدر بوده است؛ گویی انحراف در دستگاه رهبری برای کسی چون حضرت فاطمه(س) چندان مهم نبوده است.
افرادی همچون سلیمان کتانی وقتی با ذهنی عالمانه و دور از تعصبات به بررسی تاریخ و زندگی حضرت زهرا(س) می پردازند، اذعان می دارند که: حضرت فاطمه(س) با همه وجود دریافته بود که درخواست فدک از طرف او، سبب بازگشتن زمین به او نمی شود ـ البته او خواستار نخلستانی نبود ـ بلکه او ارث دیگری را خواستار بود و مطالبه می کرد؛ ارثی که در آن عزت نفس، اصالت حق، میوه شیرین رسالت و امتداد راه پدرش بود.[۳۹]
پس از درگذشت پیامبر(ص)، در هر چیزی خللی پدید آمد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 