پاورپوینت کامل گامی به سوی عدالت اجتماعی (۵) (عدالت و کرامت انسانی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گامی به سوی عدالت اجتماعی (۵) (عدالت و کرامت انسانی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گامی به سوی عدالت اجتماعی (۵) (عدالت و کرامت انسانی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گامی به سوی عدالت اجتماعی (۵) (عدالت و کرامت انسانی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

۵۸

از مسائلی که به عنوان اندیشه زیربنایی فلسفی در عدالت اجتماعی قابل طرح است نوع نگرش درباره انسان و معیارهای
ارزشی او است. اگر انسان را به دوراز مشخصه های اعتباری یا قراردادی و نژاد و رنگ و با دیده کرامت ذاتی و
اکتسابی بنگریم در داوری خود نسبت به اصل برابری و عدل از انحراف به دور خواهیم ماند.

همان گونه که بینش الهی از آغاز تعلیم داده همه انسان ها از یک شجره پدید آمده ومبدا و آفریدگار همه آنها یکی است و
تیره ها و قبیله ها و رنگ و نژاد، مشخصه هایی هستند که بر اساس یک فلسفه عمیق اجتماعی، یعنی بازشناسی انسان ها از
یکدیگر پدیدآمده و امتیاز و ارزش را تنها تقوی و تقرب الهی تعیین می کند. چنان که آیه کریمه:

«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفواان اکرمکم عند الله اتقیکم » بیان کننده این
حقیقت است.

در حالی که اگر از زاویه ای دیگر به انسان و جایگاه او بنگریم و رنگ و نژاد وطبقه و جنسیت و مانند آن را در این داوری و
تعیین شخصیت حقوقی انسان دخالت دهیم نتیجه به گونه ای دیگر خواهد بود. چنان که تاریخ استکبار و استثمار
بیان کننده است، خاستگاه ستم های اجتماعی و تبعیض و برده داری نقطه آغازینش اندیشه های استکباری و خودبزرگ
بینی ها و القائات و تلقینات موهومی در قالب فلسفی بوده که مرزبندی های اجتماعی و توهین و تحقیر دیگران و تضییع
حقوق مستضعفان را باعث شده است; یعنی اول انسان ها را تحقیر کردند و عقلشان را ربودند و شخصیت شان را گرفتندو
سپس به زنجیر بردگی و استضعاف کشیدند. تحمیق، توهین و تحقیر و جنگ های روانی در این رابطه سلاحی در دست
نخبه گان! برای بی شخصیت کردن توده ها و سلب اعتماد آن هابوده که به دنبال آن راه ستم پذیری و تحمل تبعیض را
هموار ساخته است.

قرآن کریم در داستان های مستکبران و مستضعفان به طور مکرر بر این مطلب اشاره دارد. از جمله در داستان فرعون و
برخورد او با قوم خود چنین می آورد: و فرعون درمیانه قومش آواز داد که ای قوم من، آیا فرمان روایی مصر از آن من
نیست و آیا این رودها را که از زیر (قصر من و تحت فرمان من) روان است نمی نگرید؟

بنابراین من بهترم از این فرد بی مقدار که سخن واضح نمی گوید پس چرا دست بندهای زرین بر او نازل نشده یا چرا
فرشتگان او را همراهی نمی کنند؟ پس قومش را تحمیق کرد و گمراه نمود تا از وی اطاعت کردند: «فاستخف قومه
فاطاعوه ».

شیوه مستکبران همواره این بوده که بر مظاهر قدرت و زر و زور تکیه کنند و آن را نشانه حقانیت خود بدانند و دیگران را
به دلیل نداشتن زر و زور و خاستگاه پایین اجتماعی تحقیر نمایند و به دنباله روی فرا خوانند و به بردگی و اسارت بکشند
و حق حیات را از آنان بگیرند و انواع ظلم و ستم را بر آنها روا دارند.

برتری طلبی و طغیان ره آورد همین زورمندی و زرمداری بوده چنان که باز هم درآیات مربوط به داستان فرعون آمده
است: «ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعالیستضعف طائفه منهم یذبح ابنائهم و یستحیی نسائهم انه کان من
المفسدین; فرعون در زمین طغیان کرد، مردمان را گروه هایی ساخت، گروهی از آنان را استضعاف کرد،فرزندانشان را
می کشت و زنانشان را باقی می گذاشت، همانا او از مفسدان بود».

روحیه استکباری در گذشته و حال منشا سلطه گری و به اسارت گرفتن توده های مردمی و استضعاف و قتل و کشتار بوده
و فساد اخلاق و افساد در زمین را در پی داشته است.

و در تعبیر قرآن فرعون سمبل این جریان است و شاید به همین دلیل است که داستان فرعون و قیام موسی در برابر او
بیش از هر داستان دیگری در قرآن تکرار شده است.

این داستان ها جریان سلطه گری اقطاب قدرت و طاغیان بر توده های مستضعف را که سرگذشت همیشگی انسان است،
به تصویر می کشد. هم چنان که بیان عواقب عبرت انگیزطاغوت مصر نیز نموداری است از اضمحلال قطب استکباری و
فروپاشی نظام ظلم و ستم، ورحمت و منت خداوند بر مستضعفان که آنان را از ذلت و اسارت می رهاند و وراثت زمین را به
آنها می سپارد: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین; و اراده ما بر این قرار
گرفته که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم ».

به همین دلیل است که خداوند جثه پلید و بی روح جبار مصر را از نیل به ساحل می افکند تا درسی برای دیگر جباران
باشد که عاقبت طغیان و تجاوز را بنگرند وعبرت گیرند: «فالیوم ینجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیه…; امروز بدن تو را
ازغرق می رهانیم تا نشانه ای برای آیندگان و اعقاب تو باشد».

هرچند به بیان قرآن در ادامه همین آیه: بسیاری از مردم از آیات الهی غفلت دارند و از این سرگذشت های عبرت انگیز
درس نمی آموزند; به ویژه جباران و خودکامگان که عبرت آموزی برای آنها مفهومی ندارد تا با سرنوشتی مانند فرعون
دست به گریبان شوند که آن هنگام دیگر جای عبرت نیست و دیر است که راه نجاتی برای آنان باشد.

این سلسله خودخواه و سردرآخور را که چیزی جز خون مستمندان سیر نمی کند یا خشم خداوند قهار باید سر جای خود
بنشاند و یا طوفان خشم و عصیان توده ها که آن هم پرتوی از خشم خداوند است. تاریخ حیات انسان ها آن چه مدون یا
غیر مدون است ترسیم گر چنین عواقب نکبت باری برای ظالمان و طاغیان است و «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار; وسیله
عبرت بسیار است، اما گیرنده عبرت اندک ».

درسی برای مظلومان

این وقایع اگر برای طاغیان و سرکشان مایه عبرت نیست، امابرای مظلومان و توده های دربند می تواند درس آموز باشد
تا بدانند قدرت های استکباری و دژهای استوارشان چون لانه عنکبوت سست و بی اعتبار است و آن گاه که اراده خداوندی
تعلق گیرد آنان را به قعر جحیم روانه خواهد ساخت و قدرت های افسانه ای شان را درهم خواهد شکست. از این رو،
ملت های دربند نباید به خود هراس راه دهند. آنها باید بدانند هرگاه برای اقامه حق و عدل قیام کنند،
خداوندپشتیبانشان خواهد بود. این در حالی است که اگر در برابر ظلم و ستم سکوت کنند درحقیقت به ستم کاران یاری
رسانیده و باید طولانی تر شدن دوران ستم پذیری را انتظارکشند که هر کس ظالم را یاری رساند خداوند وی را بر او
مسلط و چیره خواهد ساخت:

«من اعان ظالما سلطه الله علیه ».

ریشه بی عدالتی در افکار فلسفی

گفتیم ستم و تبعیض نشات گرفته از تحقیر وبی اعتبار ساختن انسان ها است و آن گاه به بند ذلت کشیدن آن ها. جای
شگفتی است که بینش دوگانه درباره انسان و در نتیجه طبقه بندی های اجتماعی، نه تنها از کاخ سلطه گران سر بیرون
کرده، بلکه در اندیشه های سیاسی و فلسفی نیز ملاحظه شده است.

چنان که در افکار سیاسی ارسطو، فیلسوف معروف یونانی، چنین فلسفه ای به چشم می خورد. وی با دلائل خود! درصدد
اثبات این مدعا است که «به حکم قوانین طبیعت برخی از آدمیان آزاده و گروهی دیگر بنده اند و بندگی برایشان هم
سودمند است و هم روا». و سپس به دفاع از این مطلب پرداخته که «گروهی از آدمیان; یعنی مردم بربر همه جا و بنا به
طبیعت خود بنده اند و گروه دیگر یعنی یونیان همه جا و بنابه طبیعت آزاده اند!» به عقیده وی: غیر یونیان برای تازیانه
خوردن به یغما رفتن و برده شدن آفریده شده اند. از این رو قانون نویسان، روحی دو گونه قانون متباین تدوین کرده بودند
یکی به جهت افراد مملکت که به قانون مدنی موسوم بود و دیگری برای اهالی بلاد تابعه و سکنه مستعمرات که قانون
اقوام نام داشت و حقوق دانان غربی آن را قانون بین الملل قلمداد کرده اند.

انسان شناسی فلاسفه غربی!

پس از ارسطو در اندیشه فلاسفه غربی نیز کم و بیش باتفکراتی از این قبیل رو به رو می شویم. چنان که از «هگل »
فیلسوف آلمانی نقل شده که او زور را حق دانسته و دولتی را که در جنگ غالب آید ذی حق می داند.

هم چنین در افکار «نیچه » شاعر و فیلسوف آلمانی حادتر از این را می توان یافت که پایه فلسفه اجتماعی غربی ها را تشکیل
می دهد. نیچه می گوید: «این سخن باطل است که مردم قبائل و ملل در حقوق یک سانند و این عقیده با پیشرفت عالم
انسانیت منافی است. مردم باید دو دسته باشند یکی زبردستان و خواجگان و یکی زیردستان و بندگان و اصالت و شرف
متعلق به زبردستان است و آنها غایت وجودند و زیردستان آلت ووسیله اجرای اغراض ایشان می باشند. ترقی دنیا و بسط
زندگانی انسان به وسیله بزرگان و زبردستان صورت می پذیرد که معدودند و جماعت اکثر باید اسباب کار ایشان باشند.
هیاءت اجتماعیه و مدنیت برای پیشرفت کار آن طبقه شریف تشکیل شده است نه چنان که گمان رفته است که زبردستان
برای حفظ زبردستان اند. زیر دستان ونیرومندان که خواجه گان اند باید پرورش یابند تا از ایشان مردمان برتر به وجودآیند
و انسان در مدارج صعود و ترقی گام زند.» به نظر نیچه اصول اخلاقی ای که مردم تاکنون از آن پیروی کرده اند در صلاح
عامه و طبقه اکثر; یعنی زیردستان ترتیب داده شده است نه در صلاح زبردستان و طبقه شریف. این است که باید اصول را
به هم زد و اصولی باید اختیار کرد که در صلاح حال شریفان باشد. نیچه ادیان آسمانی واندیشه فلاسفه الهی را و از جمله
تعلیمات مسیح(ع) را مورد حمله قرار داده که به برابری و عدل توصیه کردند. وی می گوید:

اخلاق مسیحی اخلاق بندگی است و اخلاق خواجگی را تباه کرده است و گفت و گوی برادری و برابری و صلح طلبی و
رعایت حقوق زنان و رنجبران و امثال این سخنان که امروز در دنیا شایع شده از آن منشا است و خدعه و تزویر و فریب است!
و مایه فقرو ضعف و انحطاط می باشد و باید این اصول را نابود کرد و اصول زندگی خواجگی بایداختی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.