پاورپوینت کامل تفسیر سوره حشر (اطاعت از امر و نهی پیامبر(ص) و مفهوم تفویض) ۹۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تفسیر سوره حشر (اطاعت از امر و نهی پیامبر(ص) و مفهوم تفویض) ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تفسیر سوره حشر (اطاعت از امر و نهی پیامبر(ص) و مفهوم تفویض) ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تفسیر سوره حشر (اطاعت از امر و نهی پیامبر(ص) و مفهوم تفویض) ۹۷ اسلاید در PowerPoint :
۷
«و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء والله علی کل شی ء
قدیر ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل کی لایکون دوله
بین الاغنیاء منکم و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهواواتقوا الله ان الله شدید العقاب; و آن چه را خدا از آنان
به رسم غنیمت عایدپیامبر خود گردانید [شما برای تصاحب آن] اسب یا شتری بر آن نتاختید، ولی خدافرستادگانش را بر
هر که بخواهد چیره می گرداند و خدا بر هر کاری تواناست.
آن چه را خداوند از اهل این آبادی ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول وخویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و
در راه ماندگان است، تا [این اموال عظیم]در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آن چه را رسول خدا برای شما
آورده بگیرید [و اجرا کنید]، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید; و از [مخالفت] خدابپرهیزید که خداوند کیفرش شدید
است!» بزرگان اهل سنت نیز همانند امامیه از آیه «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» اطلاق فهمیدند.
اگرچه امام فخر رازی نخست «ما اتیکم الرسول » را به همان «ما آتیکم من الغنیمه والفی ء» معنا کرده است، اما بعد
می گوید اجود این است که این آیه اطلاق دارد در هرچه که پیامبر گفت یا داد و یا نهی کرد; چه در مسائل حکومتی و چه
درتبیین احکام. قبل از او زمخشری در «کشاف » نیز همین معنا را بیان کرده است. که هم شامل حکم می شود و هم شامل
حکومت.
توضیح آن این است که خدای سبحان رسول الله(ص) را هم والی امور مسلمین معرفی کرد هم مبین و مفسر و معلم
مردم و فرمود: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس مانزل الیهم »، «یعلمهم الکتاب والحکمه » از طرف دیگر هم به ما فرمود:
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ». این اطاعت رسول، هم در مسائل حکومتی است هم در مسائل احکام، چون اولین مبین و
اولین معلم، وجود مبارک رسول الله(ص) است اگرایشان چیزی را در احکام یا در حکومت فرمود اطاعت از دستور وی
ضروری و لازم است.
گذشته از این که آیه «ما آتیکم الرسول » اطلاق دارد آن آیات هم تایید می کند.
زمخشری در «کشاف » لطیفه ای را نقل می کند و می گوید: ابن مسعود به مسلمانی که در حال احرام، لباس های رسمی و
دوخته در بر کرده بود گفت: تو که محرمی لباس های دوخته را نباید در بر کنی. آن شخص به ابن مسعود گفت: یک آیه ای
از قرآن بیاور که دلالت کند محرم نباید لباس دوخته بپوشد او همین آیه را خواند که: «ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم
عنه فانتهوا».
ما که نباید همه احکام را از قرآن بگیریم، سنت هم هست، خود قرآن فرمود من خیلی چیزها را به رسول گفتم، هم چنین
خود رسول الله(ص) به ما فرمود:
«خذو عنی مناسککم » شما دستور حج را از من بگیرید. صدها مسئله در باب حج هست که برخی از آن ها در قرآن آمده
است بقیه در قرآن نیست از سنت است، محرمات احرام چیست؟ تروک احرام چه کفاره ای دارد؟ کفاره یا قضا دارد یا ندارد؟
محرم اگر کجا بمیرد حجش قبول است و کجا حجش قبول نیست؟ هیچ کدام از این ها درقرآن نیست. درباره نماز هم
این چنین است، پیامبر(ص) فرمود: «صلوا کمارایتمونی اصلی ». در سایر ابواب نیز همین طور است.
در روایات ما یک سلسله مسائلی هست که بوی افراط می دهد، این روایات فراوان است.
مرحوم کلینی رضوان الله علیه در اصول کافی، بابی را تحت عنوان «تفویض »باز کرده است; یعنی کارهای دین به ائمه(ع)
تفویض شده است. در این روایات کلمه «تفویض » فراوان است.
بخشی از این روایات در اصول کافی است و قسمتی در کتاب های دیگر روایی.
بسیاری از این روایات را صاحب تفسیر شریف «نور الثقلین » آورده است، اینک آن روایات را نقل می کنیم تا معلوم شود که
منظور از این «تفویض » چیست؟ آیا همان تفویض مصطلح است یا معنای دیگری دارد که اعتدال است نه افراط و نه تفریط.
در همین تفسیر نورالثقلین جلد پنجم، ذیل همین آیه «ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا» روایاتی از «عیون
اخبار الرضا» آورده است:
روایت اول:
وقتی مامون از امام هشتم(ع) خواست که ایمان محض را تشریح کند و مقابل آن هم رابیان کند فرمود: یکی از چیزهایی
که در محض اسلام و شریعت الهی دخیل است این است:
«والبرائه ممن نفی الاخیار و شردهم و آوی الطرداء اللعناء و جعل الاموال دوله بین الاغنیاء» انسان باید از آن که اباذر و
امثال او را تبعید کرده و از آن که تبعید شده های پیامبر را به مدینه برگرداند تبری کند. «واستعمل السفهاء مثل معاویه »
در فرهنگ قرآن کی مثل معاویه بود واقعا سفیه است چون «و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه » در این
وایت سخن از شخص نیست، حضرت نمی فرمایدمعاویه بلکه می فرماید: «مثل معاویه ». در بیان نورانی سیدالشهدا(س)
سخن از«مثل یزید» است نه «یزید» فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ بلیت الامه براع مثل یزید»، فرمود در هر عصری اگر
زمام مردم را کسی مانند یزید در دست بگیرد«فعلی الاسلام السلام ».
این چون حکم جهانی است از همان اول کلی و فراگیر است نفرمود چون یزید زمامدارشد فعلی الاسلام السلام بلکه
می فرماید «مثل یزید».
در این بیان امام هشتم(س) سخن از شخص معاویه نیست سخن از «مثل معاویه » است،که فرمود: کسی که مثل معاویه را
روی کار می آورد معاویه سفیه است و حال اینکه معاویه داعیه هوش سیاسی داشت; یعنی او چهل سال با تمام
سیاست مدارهای داخلی وخارجی زد و بند کرد: بیست سال به عنوان والی و نماینده بیست سال هم به عنوان خلیفه رسمی.
چنین کسی را امام هشتم سفیه می داند. در بحث های قبل هم آوردیم که اگر تعریف عقل این است که: «العقل ما عبد به
الرحمن واکتسب به الجنان » عکس نقیض آن این است که «ما لم یعبد به الرحمن فلیس بعقل ». اگر کسی در دلش نیرویی
دارد که بااو نتواند بهشت را کسب کند، سفیه است. عقل آن است که انسان بتواند با او خدا راعبادت کند و بهشت را کسب
کند. بعد فرمود: والبراءه من اشیاعهم والذین حاربوااءمیرالمؤمنین(ع) و قتلوا الانصار والمهاجرین و اهل الفضل والصلاح
من السابقین ».
روایت دوم:
در عیون اخبار الرضا باسناده الی یاسر الخادم قال: قلت للرضا علیه السلام ماتقول فی التفویض؟ قال ان الله تبارک و
تعالی فوض الی نبیه امر دینه فقال ماآتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا، فاما الخلق والرزق فلا خداوندمتعال،
امر دین خود را به پیامبرش واگذاشت و فرمود: آنچه را که رسول به شمامی دهد بگیرید و از آن چه نهی می کند، شما هم
دوری جویید. پس مسایل تکوینی تفویض نشد اما مسائل تشریعی تفویض شد، آفریدن و رزق را، که از کارهای تکوینی
است، خدابه عهده دارد اما تشریع و قانون گذاری را به نبی اش واگذار کرده است. چرا خلق ورزق به پیامبر و ائمه(ع)
واگذار نشد، چون خدا در قرآن فرمود: «ان الله عزوجل خالق کل شی ء و هو یقول الذی خلقکم ثم رزقکم ثم یمیتکم ثم
یحییکم هل من شرکائکم من یفعل من ذلک من شی ء سبحانه و تعالی عما یشرکون ».
روایت سوم:
روایت دیگر را که از «علل الشرایع » از امام هفتم(س) نقل می کند این است که فرمود: «والله اوتینا ما اوتی سلیمان و ما
لم یوت سلیمان » هرچه خدای سبحان به سلیمان(ع) داد به ما هم داده شد و چیزهایی به ما داده شد که به سلیمان داده
نشد«و لم یوت احدا من الانبیاء» این همان است که در زیارت جامعه هم آمده که خدابه شما چیزی داد که به احدی از
افراد نداد «قال الله عزوجل فی قصه سلیمان هذاعطائنا فامنن او امسک بغیر حساب » اما درباره رسول خدا(ص) به طور
کلی فرمود:
«و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».
روایت چهارم:
روایت دیگر که از اصول کافی نقل می کند این است که ابی اسحاق می گوید من به محضرامام ششم(ع) وارد شدم و
شنیدم که می فرماید: «ان الله عزوجل ادب نبیه علی محبته » خداوند متعال، پیامبر(ص) را بر محور محبت تعلیم کرد،
«فقال و انک لعلی خلق عظیم ثم فوض الیه » کارها را به او واگذار کرده است «فقال عزوجل ما آتیکم الرسول فخذوه و ما
نهیکم عنه فانتهوا» بعد به ما فرمود: «من یطع الرسول فقداطاع الله »
روایت پنجم:
روایت دیگر این باب که یونس عن بکار بن بکر عن موسی بن اشیم ظاهرا نقل می کندکه: من در محضر امام نشسته بودم
«فساله رجل عن آیه من کتاب الله عزوجل فاخبره » مردی از آیه ای از قرآن سؤال کرد، حضرت آیه را معنا کرد، «ثم دخل
علیه داخل فساله عن تلک الایه فاخبره بخلاف ما اخبر الاول » سپس مرد دیگری وارد شد واز همان آیه سؤال کرد، اما
حضرت آن را به طرز دیگری معنا کرد «فدخلنی من ذلک ما شاء الله » شبهه ای در من پیدا شد «حتی کان قلبی یشرح
بالسکاکین » گویا بااین کاردها دارند قلبم را شرحه شرحه می کنند گفتم من آن جا پیش قتاده و امثال اوبودم، آن ها یک
نواخت حرف می زدند، اما این جا که آمدم این شخص یک آیه را چند جورمعنا می کند.
فقلت فی نفسی ترکت ابا قتاده بالشام لایخطی ء فی الواو و شبهه » یک واو کم وزیاد نمی کرد چون آنها تقلیدی بود یک
چیزهایی را حفظ کرده بودند و می گفتند، اماعلوم ائمه علیهم السلام الهی است و بطون قرآن را یکی پس از دیگری
معنامی کردند.
همین داستان را مرحوم آقای حکیم رضوان الله علیه در «حقایق الاصول »استعمال لفظ در اکثر از یک معنانقل می کند.
«فجئت الی هذا یخطی ء هذا الخطاء کله [معاذ الله] آن مرد با خود گفت: این امام، این همه اشتباه می کند و هر وقت کسی
می آید آیه را یک جوری معنا می کند.
«فبینا انا کذلک » در همین حال بودم که «اذ دخل علیه آخر» یک شخص سومی واردشد «فساله عن تلک الایه فاخبره
بخلاف ما اخبرنی و اخبر صاحبی » برای این شخص سوم به طرز سوم معنا کرد نه به طرزی که برای من معنا کرد و نه به
آن طرزی که برای آن شخص قبلی معنا کرد، «فسکنت نفسی فعلمت ان ذلک منه تقیه » در این هنگام بود که آرامش یافتم
و فهمیدم که حضرت این کار را از روی تقیه می کند. البته احتمال این که تقیه نباشد و تفسیر بطون قرآن باشد هم هست،
مرحوم مجلسی رضوان الله علیه در شرح حال ذریح آورده است که «ذریح » در تفسیر آیه «ثم لیقضواتفثهم ولیوفوا نذورهم »
آیه را به سبک جدیدی معنا می کند، عبدالله بن سنان به حضور امام صادق(ع) عرض می کند که: ما از ذریح در زمینه آیه
مطلب جدیدی شنیدیم وگفت از شما شنیده و شما این آیه شریفه را برای ما طبق مناسک حج معنا کردید وبرای او طور
دیگری معنا کردید، فرمود: آری برای او طوری دیگر معنا کردم اما «ومن یحتمل مثل ما یحتمل ذریح » چه کسی می تواند
حرف های ما را مثل ذریح حمل بکند.
این دعا و تقاضا در یکی از فرازهای نورانی زیارت جامعه آمده که: «و محتمل لعلمکم » این از آن جمله های بسیار برجسته
است که وقتی انسان می خواند باید باحضور قلب بخواند و مسئلت کند که ای اهل بیت عصمت و طهارت آن توفیق را
بدهید که محتمل علم شما باشم چون خود آن ها فرمودند که احادیث ما «صعب مستصعب » است که «لایحتمله الا نبی
مرسل او ملک مقرب او عبد امتحن الله قلبه للتقوی ».
این ها که خبر نیست دعا و جمله انشائیه است; یعنی از خدا می خواهم که توفیقی دهد که من محتمل علم شما باشم،
شما فرمودید معارف و علوم ما را فقط انبیا وصلحا و بندگان خاص می فهمند، من هم به دامن شما بالاخره محتجب و
پناهنده شدم ومی خواهم از علوم شما استفاده کنم.
آری، این شخص خیال کرد که کار امام(ع) تقیه است، البته احیانا احتمال تقیه هم هست، لذا می گوید: «فسکنت نفسی
فعلمت ان ذلک منه تقیه قال: ثم التفت الی فقال لی: یابن اشیم ان الله عزوجل فوض الی سلیمان بن داود فقال: «هذا
عطاونا فامنن او امسک بغیر حساب » و فوض الی نبیه صلی الله علیه و آله و سلم فقال:
«ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» فما فوض الی رسول صلی الله علیه و آله و سلم فقد فوضه الینا» من
آرامش یافتم و دانستم که این کارامام(ع) تقیه است. آن گاه امام به من توجه کرد و فرمود: ای پسر اشیم. خداوندمتعال
آن چه را که به داود داده بود به سلیمان تفویض کرد و فرمود: این بخشش ماست، آن را بی شمار ببخش یا نگه دار، بسیاری
از معارف را خدا به پیامبرش تفویض کرد و فرمود: «آن چه را که رسول به شما داد بگیرید و آن چه را که نهی کرد ازآنها
پرهیز کنید» سپس هرچه را که خدا به پیامبر داد اختیار آن را در اختیار ماقرار داد.
روایت ششم:
روایت دیگری را هم از امام باقر(س) زراره نقل می کند که «ان الله عزوجل فوض نبیه امر خلقه لینظر طاعتهم ثم تلا هذه
الایه ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا; خداوند متعال مردم را به نبی اش (ص) واگذار کرد، سپس
امام علیه السلام این آیه را تلاوت کرد که ما آتاکم الرسول…».
روایت هفتم:
فضیل ابن یسار می گوید که: سمعت اباعبدالله(ع) یقول لبعض اصحاب قیس الماصر ان الله عزوجل ادب نبیه فاحسن
ادبه فلما اکمل له الادب قال: «انک لعلی خلق عظیم »خداوند متعال، پیامبرش را تاءدیب کرد و پرورش داد و هنگامی که
ادب در وی به مرحله کمال رسید فرمود: «همانا تو صاحب خلق عظیمی ».
معلوم می شود خلق عظیم تنها این نیست که انسان خوش اخلاق باشد، بلکه ملکات علمی، کیفیت کشورداری هم جزء
خلق عظیم است وگرنه ارتباطی ندارد که بفرماید خدااو را تاءدیب کرد و به اخلاق عظیم رساند بعد امر مردم را به او
واگذار کرد دراحکام و حکومت هر دو: «ثم فوض الیه امر الدین و الامه ».
از این عبارت «امر الدین والامه » معلوم می شود که «ما آتاکم الرسول » اطلاق دارد و احکام و مسائل حکومتی هر دو را
شامل می شود. «امر الدین و الامه لیسوس عباده » امر دین و امت به او واگذار شد تا بندگان خود را سیاست کند. این
همان است که: دیانت عین سیاست است.
چون در روایت قبل هم داشتیم که هر چه برای پیامبر است در اختیار ائمه علیهم السلام است، پس ائمه هم «لیسوسوا
عبادالله » می شود، از همین رو است که درزیارت جامعه می خوانیم «یا ساسه العباد».
و در بیان نورانی حضرت امیر(س) در نامه ای که برای معاویه نوشت فرمود: «و متی کنتم یا معاویه ساسه الرعیه » شما کی
سیاستمدار بودید کجا درس سیاست خواندید چه کسی قدرت سیاست عباد را به شما داد. معلوم می شود آن چه را که
امویان داشتند اصلاسیاست نبود سفاهت بود. در این جا امام صادق(ع) فرمود: ثم فوض الیه امر الدین والامه لیسوس
عباده فقال عزوجل «ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».
چرا رسول الله مفوض است چون مسدد و موید است، اول خدا خوب با فرشته غیب او راتسدید کرد و تایید کرد بعد کارها
را به او واگذار کرد.
روایت هشتم:
باز در همان تفسیر نورالثقلین ذیل آیه کریمه «ما آتاکم الرسول فخذوه » آمده است که زراره می گوید: من از امام باقر و امام
صادق علیهما السلام شنیدم که فرمودند: «ان الله تبارک و تعالی فوض الی نبیه امر خلقه لینظر کیف طاعتهم » خدای
سبحان امر مخلوق ها را به نبی اش واگذار کرد تا نظر کند ببیند که مردم در برابر امر رسول صلی الله علیه و آله چه
می کنند، بعد به این آیه استدلال کرد که: «ما آتاکم الرسول فخذوه و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 