پاورپوینت کامل قهرمان نهی از منکر ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قهرمان نهی از منکر ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قهرمان نهی از منکر ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قهرمان نهی از منکر ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

سیری در زندگی و مبارزات آیه الله شیخ محمد تقی بافقی (قدس سره)

پیکار با پلیدی

رضا خان، قبل از به دست گرفتن قدرت حداقل در ظاهر، سنت های دینی و شعائر مذهبی را رعایت می نمود و در محافل و
مجالس مذهبی شرکت می کرد، ولی پس از رسیدن به سلطنت ماهیت ضد اسلامی خود را آشکار نمود، نخستین قضیه ای که به
سبب آن مردم آگاه شدند که دیگر او رضاخان قبلی نمی باشد، ماجرای نوروز سال ۱۳۰۷ ه . ش است . (۱)

در این زمان زائران زیادی از اطراف و اکناف و نیز نقاط مختلف قم به حرم مطهر حضرت معصومه (س) آمده بودند تا طبق
سنتی دیرینه توام با جذبه های معنوی حرم و عطر گلستان عترت هنگام تحویل سال را درک کنند به خصوص آن که ایام با ماه
مبارک رمضان سال ۱۳۴۶ ه . ق مقارن بود و چنین ویژگی بر حالات روحانی آن اجتماع می افزود، اما ناگهان همسر رضاخان همراه
ندیمه ها و دختران به تقلید از مردم و شاید برای تنوع به قم آمد و در لحظات قبل از تحویل سال در غرفه های بالای ایوان آیینه
نشست، و حرمت آن آستان باقداست و نیز چنان اجتماع باشکوه را پاس نداشت و چادر را از سر برداشت، مردم از این حرکت
وقیحانه و اهانت آشکار به شدت ناراحت شدند و فریاد اعتراض بلند گردید .

در آن موقع فردی روشن ضمیر به نام سید عبدالله ناظم که از پرورش یافتگان مکتب مرحوم بافقی بود، مردم را به نهی از این
منکر فراخواند فریاد زد: چرا اجازه می دهید در خانه دختر هفتمین فروغ امامت عده ای از خدا بی خبر با وضعی ناهنجار و کشف
حجاب حضور یابند؟

صدای صلوات های پیاپی مردم به عنوان تصدیق سخنان این سید در آن فضا پیچید . شیخ محمد تقی بافقی بنا به برنامه قبلی که
هر جمعه در مسجد بالاسر دعای ندبه می خواند آن روز که با ۲۷ رمضان مقارن بود به حالت خضوع و تضرع کامل این دعا را زمزمه
می نمود، جمعی از مؤمنین او را از وضع پیش آمده، مطلع ساختند، شیخ درنگ را لازم ندانست و اظهار داشت: سید ناظم را صدا
بزنید، چند لحظه بعد او به حضور استادش آمد و علت احضارش را جویا گردید . شیخ خطاب به این شاگرد برجسته اش گفت: برو
با صدای بلند از سوی من به آنان بگو رفع حجاب خاصه در حرم نواده پیامبر حرام می باشد . او پیام آیه الله بافقی را به خانواده شاه
رسانید، اما همسر شاه به ندیمه هایش گفت اعتنایی نکنید و زیر لب ناسزا می گفت و به حالت بی حجاب و بزک کرده با بادبزنی
چتری خودش را باد می زد . سید که دید پیام هیچ اثری ندارد، خود را به حاج شیخ محمد تقی بافقی رسانید و گفت: ثمری ندارد،
چاره ای دیگر بیندیشید . مرحوم بافقی فریاد زد چقدر بی شرم هستند و خود به سوی ایوان آیینه راه افتاد و در حالی که جمعیتی
عصبانی او را همراهی می نمودند با ابهت و قدرت تمام خروش برداشت: اگر مسلمان هستید باید حجاب را مراعات کنید و در غیر
این صورت به احترام حضرت فاطمه معصومه (س) هم که شده نباید به این حالت در چنین مکان مبارکی بیایید، زن شاه که
سخت در این ماجرا تحقیر شده و اوضاع را به نفع خود ندید، از جای برخاست و تولیت آستانه را فراخواندو به وسیله او از طریق
تلفن با رضاخان ارتباط برقرار کردو از وضع پیش آمده سخن گفت، شاه ضمن آن که به رئیس شهربانی قم بد و بی راه می گفت (که
چرا اجازه داده به زن شاه توهین کنند) گفت خودم به قم می آیم . موقعی که وی عازم قم گردید، دیگر حرم و صحن تقریبا خلوت
شده بود، شاه با نیروهای مسلح و گروهی دیگر چون تیمورتاش در کنار صحن شمالی از ماشین پیاده شد و رئیس شهربانی را
خواست، چون وی حاضر گردید گفت: آن سید و شیخ کجایند؟ او که از شدت هراس توان سخن گفتن نداشت، گفت: شیخ را
دستگیر نمودیم، ولی آن سید فرار کرد . شاه با عصای تعلیمی بر دهانش کوبید به طوری که دو دندانش شکست و خون از دهانش
جاری شد و بعد دستور داد درجه هایش را کنده و راهی تهرانش نمایند!

سپس گفت آن شیخ را بیاورید . تیمورتاش به مسجد بالا سر حرم رفت و شیخ بافقی را که در حال موعظه و نصیحت عده ای بود با
حالتی از جسارت و بی احترامی بیرون کشید و به ایوان آیینه آورد . چشم رضا خان بر قیافه نورانی آن استوانه تقوا افتاد، در حالی
که بنای فحاشی و استهزاء نهاده بود عمامه اش را برگردنش انداخت و او را نقش بر زمین نمود و با لگد به جان آن زاهد وارسته افتاد
و در حالی که با عصای ضخیمی به سر و صورت وی می زد، پرسید: چه کسی به تو گفت به ملکه ایران توهین کنی؟ شیخ با شجاعت
و در کمال اطمینان و قوت نفس گفت: توهین نکردم، وظیفه ام بود که نهی از منکر کنم، زیرا بی حجابی آن هم در بارگاه دختر
پیامبر (ص) حرام است و هنوز هم بر این روش معتقدم . رضاخان گفت: پیش من زبان درازی می کنی! بعد دستور داد چند افسر او
را بزنند . شیخ محمد تقی بافقی حسرت گفتن آخ را بر دل او نهاد و بدون هیچ ناله و اظهار عجز و شکوه ای این وضع را تحمل
می نمود و تنها می گفت: یا امام زمان یا امام زمان (عج) شاه که به تصور باطل خویش با این اهانت و ضرب و شتم دل همسر خود را
به دست آورده و زهر خویش را ریخته بود، دستور داد با یکی از ماشین ها، شیخ را همراه وی به تهران بیاورند و در زندان شهربانی
محبوسش نمایند . (۲) موضع گیری تند و ظلم ستیزانه آیه الله بافقی موجب گردید تا طرح حجاب زدایی از زنان مسلمان جامعه
ایرانی به تعویق افتد . (۳)

آیه الله سید محمود طالقانی که در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی به قم آمده و در مدرسه فیضیه سخنرانی نموده بود، خاطرات
خویش را از این فاجعه چنین بیان داشت: «. . . در و دیوار این مدرسه خاطرات پنجاه ساله من است، الآن دارد آگاهم می کند .
دیوانه ام می کند . شما نشسته اید نمی دانید، این در و دیوار چقدر برایم الهام بخش است . فریاد اعتراض شیخ محمد تقی بافقی توی
همین صحن زیر تازیانه رضاخان این جا به گوشم می رسید . چکمه پوشان رضاخانی که با توپ و تانک حمله کردند به این مرقد
مطهر، ما در میانشان بودیم . کتک خوردیم، سر نیزه خوردیم، بعد از یک سال که از زندان بیرون آمد مرحوم شیخ محمد تقی
بافقی به حضرت عبدالعظیم تبعید شد من دیدنش رفتم، بازوهایش را نشان داد، هنوز جای تازیانه رضاخان بود . . .» . (۴)

طالقانی پیام آیه الله بافقی را در گوش داشت که در تبعیدگاه به وی فرمود: به طلاب بگویید بیندیشید . به فکر آینده باشید در
چنگال رضاخان باید مکتب را حفظ کرد و طالقانی از پیشگامان اجرای این پیام شد، به میان مردم بازگشت و مکتب را در ظاهر و
باطنش پاس داشت . (۵)

ایام تبعید

آیه الله العظمی اراکی اظهار داشته است: مرحوم بافقی مرد مبارزی بود، به ستیز با رضاخان برخاست، بعد هم تبعید شد و به
زندان افتاد، اما آن گونه محکم و پابرجا بود که سخنان بعد از زندانش با قبل از آن تفاوتی نداشت . خانه ایشان (تبعیدگاه) در
خیابانی واقع شده بود که رفت و آمد نظامیان در آن حوالی زیاد بود و درب اتاق شیخ درست مقابل درب حیاط بود، ولی شیخ بر
این موضوع که او را زیر نظر دارند و هر آن ممکن است مزاحمش شوند، هیچ توجهی نداشت، بی اعتنا به همه چیز در همین جایگاه
جلسات گفت و شنود داشت . من خودم مکرر در همان جا خدمت ایشان رسیدم . (۶)

می گویند برنامه رضا خان این بوده که در پی بهانه ای قتل عامی در شهر مقدس قم راه بیندازد و ماجرایی شبیه آن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.