پاورپوینت کامل نفس مسوله و راه های رهایی از آن ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نفس مسوله و راه های رهایی از آن ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نفس مسوله و راه های رهایی از آن ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نفس مسوله و راه های رهایی از آن ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
۶
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون ».
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا دارید، و هر کس باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است و باز از
خدا بترسید، در حقیقت خدا به آن چه می کنید آگاه است.
نفس مسوله غیر از نفس اماره است، نفس اماره را انسان می شناسد کسی از خیابان عبورمی کند نفس شهویه او، او را امر
به معصیت می کند و او با این که می داند که این معصیت است مرتکب می شود، بعد یا توبه می کند یا در فکر توبه است. اما
انسان،نفس مسوله را نمی شناسد. نفس مسوله انسان را به زشتی امر نمی کند بلکه اغوامی کند و زشتی ها را خوب، جلوه
می دهد. نفس مسوله تمام خصوصیات روانی هر کس راشناسایی می کند ولی می داند هر کس از چه چیزهایی خوشش
می آید. این روانی هر کس رادرونی ما است می داند که هر شخص را از چه راهی باید به دام انداخت، اوروان شناس ماهری
است، لذا چیزی که ظاهرش همان است که ما می پسندیم، رنگ و لعاب دین به آن می دهد و همه سمومات را پشت آن
رنگ و لعاب دینی پنهان می کند و به صورت یک تابلو زرین درمی آورد. این، کار نفس مسوله است. این که برادران یوسف
تصمیم گرفتند او را به چاه اندازند، در نزد خود این کار را پسندیده می دانستند، آن که گفت: یوسف را می کشیم، تصمیم
بدی بود، اما دیگران نشستندو مشورت کردند و سپس گفتند: او را به چاه می اندازیم، وقتی به چاه انداختیم:
«یخلو لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین » حضرت یعقوب(ع) هم به آنان فرمود: «بل سولت لکم انفسکم
اءمرا»، آن نفس مسوله به چاه انداختن برادرتان را برای شما زیبا جلوه داد. یا سامری وقتی که گوساله پرستی را
ترویج می کند، می گوید: «سولت لی نفسی » بعضی از شواهد قرآنی تایید می کند که سامری آدم بزرگی بود و گفت: «انی
بصرت بما لم یبصروا» او آدم معمولی نبود نظیر همان که: «واتل علیهم نباء الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها» او نظیر بلعم و
امثال او بود. خدای سبحان به او معنویتی داده بود اما لایق نبود لذا از همین معنویت،بساط گوساله پرستی را ترویج کرد و
گفت: «سولت لی نفسی ».
در قیامت پرده ها کنار می رود و خدا می فرماید: اینان کسانی بودند که «یحسبون انهم یحسنون صنعا» کار بد می کردند
ولی می پنداشتند کار خوبی است. خیلی ها تحت ولایت نفس مسوله اند و خیال می کنند کارهای شان خوب است.
شناسایی نفس مسوله و نجات از تسویل او کار آسانی نیست تا انسان بفهمد این کاری که انجام می دهد ظاهر وباطنش
برای خداست یا نه، اول و آخرش برای خداست یا نه، حسن فعل و فاعلیش کنارهم جمع شده یا نه، مدت ها طول می کشد،
از این رو در دنیا خیلی سخت است که انسان خود را محکوم کند، تا آن جا که ممکن است خود و کارهایش را توجیه
می کند اما درآخرت که همه پرده ها کنار رفت می فرماید: نیازی نیست که ما کارهای انسان را به اوگزارش بدهیم: «بل
الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره ». اگر ده ها عذر هم بیاورد باز خودش می داند چه کرده است چون بساط نفس
مسوله و اماره در قیامت کنارمی رود و مائیم که مامور نفس اماره بودیم و نیرنگ خورده نفس مسوله، آن دشمنان را کنار
می زنند و ما را تنها وارد محکمه می کنند، دیگر در درون ما کسی نیست که کارهایمان را توجیه کند.
پس تسویل و نفس اماره در آخرت نیست لذا هیچ نمی توانیم کارمان را توجیه کنیم ونسبت به هر کاری که کرده ایم
بصیریم، پس ناچاریم اعتراف بکنیم هم خود ما اعتراف می کنیم هم همه اعضا و جوارح ما شهادت می دهند: «فاعترفوا
بذنبهم فسحقا لاصحاب السعیر».
راه های رهایی از نفس مسوله
چه کنیم که از شر تسویل رهایی یابیم و اطمینان پیدا کنیم که کارهای ما ازروی تقوا و برای خدا است؟ قرآن دو راه به ما
نشان می دهد:
عمومی و تخصصی. در این جا اندکی درباره این دو راه سخن می گوییم:
راه عمومی: اشتیاق به مرگ
راه عمومی، راهی است که پیمودن آن برای همگان میسور است و هیچ کس می تواندبگوید که چون درس خوانده نبودم
این مسایل برایم حل نشده بود و مفهوم نفس مسوله و نفس اماره را نمی دانستم.
قرآن «هدی للناس » است و هیچ مطلبی در آن نیست که کسی نفهمد، گرچه برخی آیات آن را فقط خواص می فهمند، اما
مضمون همان آیات، در آیه های دیگر به صورت آسان تربیان شده است تا عامی ترین مردم آن را بفهمند. میل و اشتیاق به
مرگ، ملاک و معیاربسیار خوبی است تا بتوانیم از شر تسویل نجات یابیم.
هر کس مرگ را دوست دارد بداند که برای آینده اش خیر فرستاده است و هر کس ازمرگ می ترسد بفهمد که آینده
خوبی ندارد. در سوره مبارکه جمعه به یهودیان می فرماید: شما اگر آدم های خوبی هستید، اولیای الهی هستید، تقاضای
مرگ کنید:
«قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیا الله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین و لایتمنونه ابدا بما قدمت
ایدیهم و الله علیم بالظالمین ».
علاقه به مرگ یک اصل کلی است، خداوند فرمود: یهودیان چون پیش فرست بدی دارندبه مرگ علاقه ندارند.
بین عمل و گرایش به موت رابطه تنگاتنگی هست، ممکن نیست کسی سالم باشد ولی عسل یا قند در ذائقه او شیرین
نباشد، در روایات آمده است که: هیچ تحفه ای برای مومن شیرین تر از مرگ نیست و هیچ لذتی در تمام مدت عمر مومن
به اندازه لذت مرگ نبوده است.
گاهی انسان آرزو می کند دستش به خاک قبور معصومین(ع) و به ضریح آن ها برسد یاافتخار و آرزویش این است در
شهری که مرقد و بارگاه آنان هست زندگی کند چه رسدبه این که معصومین علیهم السلام به بالین او بیایند. مرحوم
کلینی رضوان الله علیه نقل می کند که چهارده معصوم علیهم السلام هنگام احتضار به بالین انسان می آیند و به عزرائیل
دستور می دهند که روح او را آهسته قبض کن، او هم اطاعت می کند و انسان مثل این که دسته گلی را بو کند، راحت
می میرد. پس برای انسان مومن، هیچ لذتی در هیچ مرحله عمر انسان به اندازه لذت مرگ نیست.
حضرت امیر علیه السلام هم در نهج البلاغه می فرماید: «لولا الاجال التی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم
طرفه عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب ».(خطبه ۱۹۳)
عده ای هم راضی اند که در دنیا بمانند برای این که رنج بیش تری ببرند و تقدیم و پیش فرست بیش تری داشته باشند
وگرنه لحظه ای حاضر نبودنددر دنیا بمانند.
مرگ هم مثل حیات، حقیقتی است و یک امر عدمی نیست، انتقال ازدنیا به آخرت را مرگ می گویند. هر انتقالی دو
چهره دارد: نسبت به منقول الیه امرفقدانی است; یعنی نسبت به منقول الیه وجدان و اصول انسانی که می میرد از دنیاوارد
برزخ می شود نسبت به برزخ میلاد است نسبت به دنیا هجرت است این که ما کسی رااز دست می دهیم نباید خیال کنیم او
نابود شد برای این که او به یک عالم دیگری منتقل شد که: «انما تنتقلون من دار الی دار» پس مرگ هم مثل حیات یک
حقیقتی است وجودی و مخلوع و امثال ذلک و شیرین هم هست اگر کسی هر لحظه آماده است برای مرگ این «طوبی له و
حسن مآب » اما عده ای از دنیا و زیستن به ستوه آمده اند وخیال می کنند مرگ، نابودی است، دیگر نمی دانند عذاب تازه و
بعد از مرگ شروع می شود.
کسی که دست به خودکشی می زند و می گوید من تا زنده ام احساس دارم و این احساس مایه تالم و رنج من است،
می خواهم بمیرم و نابود بشوم، خیال می کند وقتی مرد مثل سنگ و خاک می شود و احساس و رنجی ندارد در حالی که
اول درد او از مرگ شروع می شود، او چون مرگ را نشناخته به سراغ مرگ می رود، اما مرگ که در لسان انبیاعلیهم السلام
انتقال از دنیا به برزخ و چیز بسیار شیرینی است. اگر کسی واقعااز مرگ بدش می آید معلوم می شود پیش فرستی ندارد،
و اگر از مرگ خوشش می آید معلوم می شود که پیش فرستی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 