پاورپوینت کامل مدرس و کابینه سیاه ۸۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدرس و کابینه سیاه ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدرس و کابینه سیاه ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدرس و کابینه سیاه ۸۷ اسلاید در PowerPoint :
۳۲
اژدهای استبداد
سید ضیاء الدین طباطبایی، فرزند سید علی آقای یزدی ازروشنفکران هم عصر «مدرس » بود که با نوشتن مقالات تند از
جنبش آزادی خواهی و مشروطه طلبی حمایت می کرد. پس از فتح تهران توسطمشروطه خواهان به اتفاق دوستانش
روزنامه «شرق » را تاسیس نمود. پس از مدتی این جریده را رها کرد و به اروپا رفت، دربازگشت از اروپا روزنامه برق را انتشار
داد و با توقیف آن،روزنامه رعد را منتشر کرد، او در روزنامه اش به سانسور می تاخت و صفحات آن را صحنه برخوردهای
شدید افکار خود با رجال ومستبدان قرار می داد، اما جالب این جاست زمانی که خودش به قدرت رسید توقیف سراسری
مطبوعات نخستین اقدام این روزنامه نگارجنجالی پس از پیروزی کودتای ۱۲۹۹ ه.ش بود.
سید ضیاء، از دوران جوانی خود به آنگلوفیل (نوکر انگلستان)بودن شهرت داشت و رفت و آمدش به سفارت انگلیس بر
کسی پوشیده نبود، حتی وظایف حرفه روزنامه نگاری خود را هم با اجازه قبلی آن سفارت خانه انجام می داد، در بخشی از
سندی که سرپرسی کاکس ازتهران برای مافوق خود لرد کرزن به لندن فرستاده می خوانیم:
«… سید ضیاء مدیر روزنامه رعد که از طرف داران پروپاقرص وثوق الدوله و از حامیان جدی قرارداد است، چهارده فقره
سوال پیش من فرستاده و به نام منافع مشترک ایران و انگلیس خواهش کرده است که جواب آن ها را ضمن مصاحبه ای که
می خواهد با من انجام دهد در اختیارش بگذارم که بعدا در روزنامه اش منتشرسازد…» سید ضیاء، در سال ۱۳۳۷ ه.ق از
طرف دولت وثوق الدوله مامور شد که به همراه هیئتی به «باکو» پایتخت حکومت تازه اعلام استقلال کرده قفقاز برود و با
دولت این سرزمین قراردادی را امضا کند.
او این کار را کرد و متن پیمان را برای تهران فرستاد، ولی دراین حین بلشویک ها وارد «باکو» شدند و قرارداد مذکور باطل
شدو زحمات سید هم به هدر رفت پس از ماموریت، از باکو به تهران آمد و در محافل سیاسی تهران برای خود جایی باز
کرد.
انگلوفیل های دولت مرد برای خوشایند سفارت خانه برای کارها به او رجوع می کردند و وی را مورد مشورت قرار
می دادند. در کابینه سپهدار رشتی مشاور و ندیم رئیس الوزرا بود و امور رسیدگی به اسرای قزاق به او محول شده بود.
رئیس کمیته آهن را هم بر عهده داشت و در شب نشینی سفارت خانه ها و محافل سیاسی، نقش فعالی راعهده دار بود و به
تدریج سیاست انگلستان را بر روی صحنه آورد.
از آن سوی، دولت بریتانیا در اواخر سال ۱۹۲۰م به ملاحظه صرفه جویی و سایر مسائل محرمانه تصمیم گرفت که نیروهای
مستقردر ایران را که انگلیسی و هندی بودند، خارج کند. ژنرال «آیرون ساید» چنین ماموریتی را پذیرفت، به عقیده وی
وافسران انگلیسی اشغال گر تنها راه سد نفوذ بلشویک ها و نهضت جنگل به سمت تهران پس از خروج نیروهای انگلیس از
ایران ایجادیک دولت مقتدر و ضد کمونیست در تهران بود که بتواند با اقتدارتمام مقابل این دو دشمن، یعنی یلشویک ها و
انقلابیون بایستد. درراستای این تفکر ژنرال «آیرون ساید» افسر قزافی به نام «رضاخان میرپنج » را یافت و او را برای انجام
کودتا مناسب دید، دولت انگلستان برای انجام کودتا و تشکیل دولت پس از آن نصرت الدوله فیروز را در نظر گرفت، اما
نامبرده به موقع و قبل از ضرب الاجل تخلیه ایران از نیروهای انگلیسی نتوانست خود رابه تهران برساند و در نتیجه قرعه
فال به نام «سیدضیاءالدین » زده شد. چون رضاخان دراین ایام فرمانده قشون قزاق در قزوین بود، سید ضیاء به این ناحیه
رفت و قرار شدهمراه با قوای قزوین به سمت تهران حرکت کنند. یادمان نرودروزنامه نگاری برای کودتا و ایجاد جو
اختناق انتخاب شده که درآخرین ماه سال ۱۳۳۵ه.ق در طلیعه تجدید حیات روزنامه رعدنوشت: «روزنامه رعد با تعقیب
رویه استقلال فکر، استقامت درعقاید راسخه آزادی خواهی و رویه وطن پرستانه… با اساسی محکم تر یک مرتبه دیگر قدم
در جاده بیداری هم وطنان خود گذارده،مداومت در انتشار نظرات سیاسی، تنقید و توضیح عقاید و حوادث اجتماعی
خواهد بود.»
اختناقی اسفناک
سید ضیاء، در عمل تواءم با خیانت و آمیخته به جنایت خویش نشان داد که نه تنها به استقلال فکر و اندیشه و آزادی واقعی
وقعی نمی نهد، بلکه اگر شرایط اقتضا کند خود چنان طوفان سهمگین وابر تیره و تاری در آسمان آزادی ایجاد می کند که
مجال هرگونه درست اندیشی و تفکر را از انسان های صالح و نیکو روش می گیرد،در برابر سیاست تازه کابینه فتح الله اکبر
سپهدار نیز دیری نپائید و نتوانست در برابر سیاست دقیق استکبار انگلیس درایران مقاومت کند. روز اول اسفند ماه
سال ۱۲۹۹ه. ش به هیاءت دولت خبر رسید که عده ای قزاق به سر کردگی رضاخان سرتیپ باچهار ارابه توپ و مقداری
تجهیزات از قزوین حرکت کرده و به سوی مرکز (تهران) در حال حرکتند، صبح روز سوم اسفند این عده درحوالی دروازه
قزوین تهران اردو زدند، سربازان نیمه شب به شهروارد شدند با تبانی روسای ژاندارم در میدان مشق موضع گرفتند
وحوالی سحر صدای شلیک توپ بلند شد… در آن شب در قهوه خانه شاه آباد دو فرسخی مهر آباد پنج نفر در جای محقری
که نیمه روشن بود، نقشه فتح تهران را ریختند:
رضاخان میر پنج، سید ضیاء الدین طباطبایی کلنل کاظم خان سیاح،ماژور مسعود خان کیهان و احمد آقا خان (امیر
احمدی)، فرمانده کل قشون به عهده رضاخان بود که به طرف تهران حرکت کرد در حالی که رجال کشور از وقایعی که در
شرف تکوین بود کاملا بی خبربودند.
به این ترتیب در کم تر از پانزده سال که از مشروطه نوپا می گذشت ما شاهد دو کودتای مسلحانه با دو ماهیت متضاد
هستیم یکی به دست محمد علی شاه قاجار مخالف مشروطه زیر فرماندهی لیاخوف روسی در سال ۱۳۲۶ه.ق و دیگری
توسط مشروطه خواه موافق احمدشاه قاجار و کسی که از آزادی بیان و رفع شرایط خفقان سخن می گفت و مطلب
می نوشت یعنی سید ضیاء الدین طباطبایی و این حادثه دومی بسی شگفت انگیز و اسفناک جلوه می نماید.
آری حیله گران انگلیس از جمله ژنرال ماژور دیسترویل وقتی دیدندعامل وحدت عقیدتی و انسجام دینی مردم به همراه
قدرت معنوی روحانیت شیعه و مقاومت علما به رهبری شخصیت هایی چون مدرس،خیابانی و کوچک خان قرار داد
وثوق الدوله را خنثی کرده اند وآن چه از آن انتظار داشتند عایدشان نگردید برای آن که بتواننداین سم مهلک را به خورد
ملت ایران بدهند، لایه ای روی آن کشیدندو آن را به نام کودتای ۱۲۹۹ بروز دادند. در همان زمان مدرس بادرایتی که
داشت متوجه شد این حرکت ساخته و پرداخته انگلستان وروح قرارداد۱۹۱۹ می باشد و گفت از روزی که سید ضیاء
رئیس الوزراء شده استقلال کشور در مخاطره افتاده است، پس از چهل سال که اسناد وزارت خارجه انگلستان انتشار یافت
نظر شهید مدرس رابه اثبات رسانید، نامه ای که نورمن وزیر مختار انگلیس به نایب السلطنه هندوستان می نویسند; این
پیش بینی آیه الله شهیدسیدحسن مدرس را تاءئید می نماید، در این نامه راجع به کودتاآمده است: رضاخان همان
کارهایی را انجام می دهد که اگر قرارداد۱۹۱۹م به وجود آمده یا به اجرا درآمده بود ما از آن بهره مند می شدیم، حال آن که
در آن جا ما باید تلفات بدهیم وپول خرج کنیم در این جا به خرج خود ایرانی ها ما این کار رامی کنیم، سند دیگری این
حقیقت را فاش می کند که از برنامه های این کودتا آن بوده تا تمامی افراد سرشناس و متنفذترین تهران از بین بروند و
علمای شیعه سرکوب شوند.
بامداد روز سوم اسفند ماه اعلامیه ای به امضای رضاخان به دیوارهای تهران چسبانیده شد که در آن گفته شده بود: «ما
برای پایان دادن به این اوضاع ناگوار کمر همت بسته و آمده ایم تاخائنین را به سزای خود برسانیم و حامی حکومت
نیرومند در خورشان عظمت کشور باشیم، حکم می کنم که مردم فقط صلاح کشور و وطن را در نظر گرفته خود را برای
خدمت گزاری آماده کنند، در تهران و شهرستان ها حکومت نظامی اعلام گردید و جمعی از روحانیان ونمایندگان و افراد
سرشناس و صاحب لقب توقیف یا تبعید شدند،مجلس شورا که در شرف افتتاح بود تعطیل گردید.
قنسولگری های انگلیس در تمامی نقاط کشور با کودتا چیان همکاری داشتند وبامداد روز چهارم اسفند همه نقاط تهران
در دست قوای قزاق بود.
اعضای کابینه سپهدار تنکابنی متواری شدند و خودش به سفارت انگلیس پناهنده گردید. احمد شاه تحت فشار انگلیس
فرمان نخست وزیری را به سید ضیاء داد و نامبرده پس از اخذ حکم مزبورکابینه ای تشکیل داد که در تاریخ به کابینه سیاه
معروف است، وی وضعی را برای ایران ایجاد کرد تا نفوذ انگلستان را بیش از بیش مستحکم نماید.
این کودتا به اختناق تدریجی و اعمال اسف انگیز مستبدانه ای منتهی گردید که بر اثر آن عده ای از مردان پاک سرشت پس
ازسالیان دراز در زندان و تبعید به سر بردن در کام اژدهای استبداد و بیداد از بین رفتند و ثانیا گروهی از رجال شریف،
شایسته و لایق و سیاستمداران ارجمند را از صحنه های اجتماعی سیاسی خارج نمود و ایران را به گردابی بس مخوف و
هولناک غوطه ور ساخت.
محبوب محبوس
مدرس قهرمان در مجالس چهارم، پنجم و ششم بارها به ماهیت انگلیسی کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ه.ش و عواقب زیان
آور آن اشاره داشته است، از جمله در جلسه چهارم، مورخه پنج شنبه پنجم مردادسال ۱۳۰۰ه.ش هنگام مخالفت با
اعتبارنامه سلطان محمد خان عامری نائینی چنین گفت: «…هر کس شکی داشته باشد که این وضعیات که پیش آمده
وضعیاتی بوده که به دست یک ایرانی نبودبنده او را تکذیب می کنم …یک دوستی [انگلستان] که هیچ وقت مااز او انتفاع
نبردیم یک بیرقی به دست یک کسی داد که بر ضداساس مملکت و استقلال مملکت و مشروطیت…
اقدام کنند …کودتایی بر خلاف مجلس، بر خلاف قانون اساسی،برخلاف مایه قانون اساسی که قرآن باشد…» مدرس پس
از نشان دادن مصدر کودتا در عدم صلاحیت سلطان محمد خان برای حضور درمجلس چنین گفت: «ما مسلمان هستیم…
اگر آقای [سلطان محمدخان] بگوید سیاست را نمی دانسته بنده تکذیب می کنم… اگر خدای نخواسته آن قدر استعداد
نداشت که آن سیاست [کودتا] را بفهمد،انصافا و قانونا قابل این مجلس نیست و اگر فهمید بعد از این این اقدامات را نکند..
. البته نباید راضی بشود که در این مجلس باشد تا بعد از این عموم مردم بدانند کسی که این اقدام [شرکت در کودتا] را
می کند از این حق و بودن در این اساس ملی محروم است…» و در سخنی دیگر خطاب به سلطان محمد خان گفت:
«جدامی گویم همان طورکه سید ضیاء تکیه خودش را به جای دیگر داد وملت ایران او را نابود ساخت، شما هم مثل همان
اگر تکیه تان رابه جای دیگر داده اید ان شاء الله الرحمن این ملت و همین وکلایی که می بینید که به نظر شما نمی آیند ان
شاء الله شما را هم نیست و نابود خواهند کرد…» ماموران کابینه سیاه که مدرس را چون خاری در چشم خود می دیدند، در
نخستین لحظات این روحانی وارسته را دستگیر نمودند، چون برای بردنش به خانه اش آمدند. ایام فروردین بود و درختان
تازه شکوفه داده بودند در باغچه خانه سید درخت زردآلویی بود که پر از گل بود، آقا آماده شد، اهل خانه نگران و آشفته به
نظر می رسیدند. در این میان مدرس لب به سخن گشود و گفت ناراحت نباشید این زردآلوها وقتی رسید به خانه باز
می گردم بر حسب اتفاق همان گونه که سید پیش بینی نموده بوددر عمر کوتاه این کابینه که ۹۳ روز به طول انجامید،
محبوس بودو پس از آن به خانه بازگشت.
عاملین کودتا ابتدا مدرس را در محل قزاق خانه قدیم برای چندروز زندانی کردند و سپس با گاری پستی او را به قزوین
انتقال داده و همراه عده ای دیگر از آزادی خواهان حبس نمودند. در تمام مدتی که مدرس محبوس بود رفتار اعتراض آمیز
خود را نسبت به «کابینه سیاه » ادامه داد و برای رهایی خویش از کسی کمک نخواست، برای اثبات عزت نفس این شهید
همین کافی است که چون سایر زندانیان، از بستر زندان استفاده نمی کرد و به هنگام خواب سرش را روی عمامه اش
می گذاشت و عبایش را بر روی خود می کشید ومی خفت. یک روز مدرس افسر نگهبان زندان را فرا خواند و به وی گفت: آیا
می توانی پیام مرا به عموزاده ام برسانی، نامبرده می پرسد منظورتان کیست، مدرس جواب داد: سید ضیاء را
می گویم(چون سید بود مدرس او را اینگونه خطاب می کرد.) از قول من به او بگو: تو باید همه ما را هنگام دست گیری
می کشتی و یا به دارمی زدی، اما حالا که این کار را نکردی، مطمئن باش که دیگر کاری از دستت ساخته نیست و خودت را
خسته می کنی، چند نفر اززندانیان با شنیدن سخنان مدرس گفتند آقا این چه پیغامی است که برای سید ضیاء
می فرستید؟ چرا کار یادش می دهید؟
مدرس لبخندی زد و گفت خیالتان آسوده باشد، از دست سید ضیاءدیگر هیچ کاری بر نمی آید. این بار هم مدرس
رست حدس زد و پس از حکومت نود روزه دولت سید ضیاء سقوط کرد و مدرس و همراهان وی آزاد شدند.
از پشت پرده
وزیر مختار انگلیس (نورمن) در هفتم اسفند۱۲۹۹ه.ش، ضمن تلگرافی فوق العاده محرمانه به لردکرزن اطلاع داد:
«…سید ضیاء محرمانه به من گفت که در حال حاضر به قوای نظامی انگلستان احتیاج شدید دارد و بنابراین سربازان
انگلیسی که در قزوین هستند، عجالتا نباید خاک ایران را ترک کنند.
رئیس الوزرای جدید به من گفت که اگر بریتانیا بخواهد نفوذ وقدرت سابق خود را کماکان در کشور ایران داشته باشد
باید ظاهررا رها کند و باطن را بچسبد، به این معنی که نفوذ خود را درآینده به عکس سابق از پشت پرده اعمال و طوری
رفتار کند که سیمای بریتانیا حتی المقدور به چشم ملت ایران نخورد.» اماسید ضیاء از این سو در مدت کوتاهی که قدرت
را در دست داشت،خواست با اقدامات وسیعی طبقات مختلف مردم را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 