پاورپوینت کامل قاسم بن حسن(ع) اسوه نوجوانان ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قاسم بن حسن(ع) اسوه نوجوانان ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قاسم بن حسن(ع) اسوه نوجوانان ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قاسم بن حسن(ع) اسوه نوجوانان ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

اشاره

حماسه خونین نورستگان وارسته ای چون قاسم بن حسن انسان ها را ازلاک غفلت بیرون می آورد و به آنان راه و رسم از
خودگذشتگی وفداکاری می آموزد و با ارج نهادن و زنده نگاه داشتن یاد مقدس چنین در خون خفتگان و پرتوافشانی
نوجوانانی چون قاسم دلهاطراوت یافته و قلب ها جرعه های روان بخشی را دریافت می کنند.
قاسم با این که در دشت کربلا هم چون نگینی در محاصره مخالفان ودشمنان دیانت قرار گرفت اما با اراده ای آهنین و
مصمم هم چون صلابت کوه زیر اشعه سوزان آفتاب کربلا با لب های تشنه و بدن زخم خورده ایستاد و شهادت را با آغوش
باز پذیرفت تا زیر بار ذلت وستم نرود و کشته شدن با عزت را از حلاوت شیرین ترین غذا یعنی عسل برتر دانست.
این روح با صلابت به نوجوانان درس فداکاری،معنویت و آزادی می دهد و آشنایی با زندگی و مبارزاتش می تواندالگویی
برای نوجوانان تشنه ارزش ها باشد.
معرفی قهرمانی که برای ارتقای خوبی ها رنج توان فرسایی را متحمل شد برای انسان های تشنه فضیلت چشمه آرامش را
جاری خواهد ساخت. از سوی دیگر در روح و روان جوانان احساسات زودگذری وجود دارد که بایدآن ها را به نیکوترین
وجه هدایت کرد و حس غرور و نشاطی که به طور فطری و غریزی در وجودشان نهفته است به سوی اسوه های اصیل
وقهرمانان میدان فضیلت معطوف داشت تا جاذبه تقوا و دیانت را به خوبی درک کنند و با روی آوردن به قله های کمال و
کرامت ازدره های سقوط و مرداب های متعفن رهایی یابند و از ظلم، جهل وهرگونه ناروایی تنفر جویند.

شمیم شکوفایی

رمله یا نفیله کنیز خوش خویی بود که در بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) روزگار می گذرانید او بوی عطر معنویت را از
این مکان استشمام می کرد و خدا را شاکر بود که این لیاقت را به دست آورده که در چنین بوستان باصفایی به
خدمت گزاری مشغول شود و درخانه ریحانه جهان، سید جوانان بهشت و دومین فروغ امامت چون پروانه می چرخید.
خلق و خوی آن امام همام، چون اشعه ای فروزان بر وی گرما و روشنایی می بخشید. نفیله جزو آن کنیزانی بود
که نمی خواست از خانه امام برود و چنین سعادتی را از دست بدهد،حتی اگر آزادش هم می کردند چنین تمایلی نداشت.او
به این واقعیت رسیده بود که با وجود میزانی چون امام که پیش روی او است می تواند جنبه های تقوا را از راه تزکیه درون
به دست آورد و با استمداد از نصایح و اندرزهای سودمند آقایش حضرت امام حسن مجتبی(ع) شالوده یک زندگی حقیقی
را استوار نماید.
نفیله رفته رفته مسیر پارسایی را طی می کرد و سازندگی خود رااز طریق عبادت پی گرفت و سرانجام این افتخار را به
دست آوردکه به عنوان ام ولد (مادر فرزند) برای حضرت امام حسن(ع)پسرانی آورد که همه اهل رزم و حماسه آفرینی
بودند و در قیام شکوه مند کربلا از خود رشادت های قابل تحسین بروز دادند.
نفیله در سال ۴۶ ه. ق و به نقلی در سال ۴۷ ه.ق باردار گردید و دریکی از شب های این سال که مدینه در آرامش شبانه سر
بر بسترنهاده بود. درد زایمان بر تمام وجودش مستولی گردید تا آن که فجر صادق آغاز گشت و شب به سحرگاه دل پذیر
روز دیگر پیوست.اینک نوزادی دیده به جهان گشود که سیمایش چون ماه شب چهاردهم می درخشید. اشک شوق بر
صورتش دوید و مادرانه به آن کودک خوش سیمانگریست. کودک را در قنداق سفیدی پیچیدند و در دامن حضرت امام
حسن(ع) نهادند. آن حضرت وی را در آغوش کشید و در گوش راست او اذان و در گوش دیگرش اقامه گفت و در واقع با
این سنت وی را تقدیس نمود. در روز هفتم سر کودک را تراشیده و به وزن مویش نقره صدقه دادند. امام به یاد فرزند
جدش که قاسم نام داشت این کودک را قاسم نام نهاد و از آن تاریخ نفیله را ام قاسم صدا می زدند. این نام هم هویت کودک
را روشن می کرد و هم یادآور نخستین طفل رسول اکرم(ص) بود. قاسم از لحاظ سیما به پدر شباهت زیادی داشت و نیز
کشیدگی قامت و حسن خلق امام راداشت. این کودک از همان ماه های نخستین ولادت با صدای فرح بخش پدر و
نوازش های آن حضرت آشنا گردید و به تدریج رشد نمود و بااطرافیان انس و ارتباط برقرار کرد.

در فراق پدر

جعده دختر اشعث بن قیس -همسر امام حسن(ع)- با تحریکات معاویه و بر حسب خصومتی که با آن حضرت داشت.ماده
سمی را در ظرف شیر امام دوم شیعیان ریخت و آن حضرت چون روزه اش را با این نوشیدنی گشود، حالش منقلب گشت و
کوزه را برکناری نهاد و درد شدیدی در خود احساس کرد و به جعده فرمود:خدا تو را هلاک کند که مرا کشتی. سوگند به
حق که پس از من بهره ای از اولاد و آسایش نصیبت نخواهد شد.
چون اهل خانه از این وضع باخبر شدند آشفته گردیدند. در این میان قاسم بیش از همه ناراحت بود و از این بابت لحظه ای
قرار وآرام نداشت. تمام وجودش التماس به اطرافیان بود که پدرش را ازآن وضع برهانند. اما گویا آن سم خطرناک اثر
خود را بخشیده بودو پس از خوردن زهر، امام متجاوز از یک ماه بر بستر بیماری لحظات پرمشقتی را گذرانید و در آن
شرایط ناگوار چون به امام عرض کردند:چرا به معالجه مبادرت نمی ورزی، فرمودند: مرگ درمانی ندارد وسپس به
موعظه آنان اقدام فرمود. قاسم چون متوجه گردید که این بیماری به شهادت والدش منجر خواهد گشت، در موجی از
حزن واندوه فرو رفت و گویی دنیا در نظرش تیره و تار گشت، آخر اوتازه با پدر بزرگوارش انس برقرار کرده بود و جای
بوسه های آن حضرت را بر گونه های خویش حس می کرد. گوهر گران بهایی را از دست می داد. چرا ناراحت نباشد طفلی که
از خو گرفتن به پدرش مدتی کوتاه می گذرد، حق دارد از این وضع اسف انگیز اندوهگین باشد.
به تدریج نفس امام به شماره افتاد و گویا لحظات مفارقت فرارسید. حضرت امام حسین(ع) خود را بر روی بستر برادر
انداخت وگویا آن دو ستاره درخشان آسمان امامت آهسته با یکدیگر مطالبی می فرمودند. قاسم در لابلای گریه و زاری
مراقب بود که از گفت وگوی پدر و عمو سر در بیاورد اگر چه متوجه مضمونی از آن عبارات نشد، ولی با حال و هوای
کودکی چنین استنباط کرد که لحظات جدایی از پدر فرا رسیده و به زودی غبار یتیمی بر چهره اش خواهدنشست.
حضرت امام حسن(ع) در فرازی از وصیت خویش به برادرفرمود: تو را سفارش می کنم ای حسین(ع) به بازماندگان از
خاندان و فرزندان که از خطا کارشان درگذری و از نیکوکارانشان بپذیری و برای آن ها جانشین و پدری مهربان باشی…
برخی مورخان به این موضوع اشاره کردند که حضرت امام حسن(ع)،قاسم نورسته اش را وصیتی نمود و تعویذی بر
بازویش بست و فرمود:هرگاه رنج و المی بر تو وارد شد آن را بازگشوده و قرائت نما وبر محتوایش عمل کن و از آن چه
دستور داده شده پیروی نما.
با رحلت امام که در آخر صفر سال ۴۹ ه.ق روی داد، فریاددردناک مصیبت از خاندان بنی هاشم برخاست و ضجه و
ناله های جگرسوز فرزندانش به آسمان رفت. قاسم خود را بر روی بدن امام انداخت و زنان و دختران بنی هاشم هرچه
کوشیدند نتوانستند او رااز پدرش جدا کنند او دست کوچک خود را برگونه های پدر می کشید ودر حالی که چهره اش با
اشک مرطوب بود، می گفت: مرا به که می سپاری و قصد داری به کجا بروی؟ امام حسین(ع) وی را از بدن برادر جدا کرد و
فرمود: قاسم جان، گریه نکن. من به جای پدرت هستم و چون فرزندانم عزیز می باشی، اما هم چنان غریو ناله کودک یتیم
در فضا پراکنده می شد. بر طفلی سه ساله بسیار گران است که پدر را ببیند و قادر نباشد با او سخن بگوید و امام
دیگرنمی توانست او را در آغوش بگیرد و غرق در بوسه اش سازد، با دیدن بازی های کودکانه اش تبسم نماید و او را به
جاهای مختلف مدینه ببرد و با اصحاب و یارانش آشنا نماید. با رحلت امام پرونده همه این عواطف و ارتباطهای سرشار از
محبت و مودت که با رایحه معنویت و نسیم فرحزای روحانیت آمیخته بود، بسته گردید.

پرورش در بیت امامت

نفیله در این وضع حساس نمی توانست به گونه ای موضع بگیرد که قاسم احساس بی پدری نکند و چنین نشانی روانش را
مخدوش نکند، از این جهت کوشید تا قاسم با کودکان هم سن خود بیش از گذشته مانوس شود و تلاش کرد تا این
فرزندش نیکوروش و خوش خو به بار آید،زیرا وی فرزند امامی است که به شهادت رسیده و باید فضایل وملکات او بر
تقوای پدر و اصالت و شرف خانوادگی استوار باشد.او به خوبی می دانست که محبت حقیقی به همسر شهیدش را می توان
درقالب ایجاد فضایل امام، در وجود نسل او بروز داد. قاسم بایدبه موقعیتی ارتقا یابد که بتواند از خود و خاندان خویش
دفاع کند و در این راه لازم است جرات او تقویت شود و چون نفیله به تنهایی از عهده وظایف محوله در رابطه با تربیت این
کودک برنمی آمد، از عموی قاسم حضرت امام حسین(ع) استمداد طلبید. چون قاسم نیاز به وجودی داشت که بر اثر
وابستگی به او در خوداحساس عزت و امنیت می کرد. احساس تعلق به عمویش به خوبی می توانست این نیاز را برطرف
کند، به علاوه حضرت امام حسن(ع) دروصیت به برادرش تاکید نموده بود که سرپرستی و پرورش کودکانش را بپذیرد
بدین گونه، در پی شهادت دومین امام، چهره حماسه آفرین سومین پیشوا به مایوسان امید و به محرومان حرمت و
به مظلومان نوید عدالت داد و این خورشید آسمان ولایت، وصی امام مجتبی(ع) گردید تا در کنار وظیفه سنگین امامت
جامعه مسلمین ودفاع از جبهه حق و افشای باطل، ولی فرزندان برادر باشد.
حسین(ع) این مظهر عطوفت و چشمه جوشان صفا و مهربانی قاسم راچون فرزندش گرامی داشت و نیکوترین احترام ها
را به او ارزانی نمود و از طرق گوناگون اسباب شادمانی وی را تامین ساخت.به گونه ای که فقدان پدر بزرگوار او را بی تاب و
نگران نسازد.قاسم نیز عمویش را عاشقانه دوست می داشت و در تکریم آن فروغ امامت از هیچ گونه کوششی دریغ نمی کرد.
با وجود رسالت بزرگ وحساس بودن زمان، حضرت امام حسین(ع) نسبت به فرزندان برادرش عنایت ویژه ای از خوش
بروز می داد و نهال های این بوستان را به شکوفایی واداشت. برنامه های تربیتی و دقت های پرورشی آن حضرت سبب گردید
تا قاسم از همان دوران صباوت ارزش ها را تقدیس نموده و تمام وجودش را بارقه ای معنوی فراگیرد.بدین منوال قاسم
که نشانه هایی از خصال نیکوی پدر بزرگوارش را دربرداشت برخی صفات برجسته اخلاقی را از محضر حیات بخش عمویش
فرا گرفت و در خودبروز داد.
این فرزند دلیر اسلام که مبارزه با سیاهی و تباهی را از پدرفراگرفت، درس حماسه، فداکاری و ستم ستیزی را نزد
عمویش آموخت وبر اساس تربیت های خانوادگی و شایستگی های ذاتی با وجود صغر سن توانست حق را از باطل تمیز
دهد و چنین نگرشی وجودش را مشحون نفرت از پلیدی و شیفتگی نسبت به حقیقت ساخته بود. آن یادگاردومین
خورشید تابناک تاریخ تشیع ناظر فضیلت کشی و جهالت پروری و اشاعه منکرات توسط امویان بود. بدین سان قاسم بن
حسن(ع)دوران کودکی را تا رسیدن به سنین نوجوانی تحت مراقبت و تربیت سرشار از معنویت عمویش سپری کرد و
کسی پرورش او را عهده داربود که از نظر زهد، تقوا و عبودیت، یگانه روزگار محسوب می گشت و اسوه پایداری در برابر
ستم و حمایت از حقانیت آیین نبوی به شمار می رفت، شخصیت بی بدیلی که در وجودش هدف الهی و راز قدسی وپرتو
علوی نهفته و شبستان سیاه بشری را به گونه ای روشن کرده که این پرتو افکنی تا همیشه تاریخ استمرار دارد. قاسم
جرعه هایی از فضایل این امام همام را به کام جان خویش ریخت و به عنوان نوجوانی پاک طینت و باصفا به مقتضای تربیت
در بیت امامت واشتیاق به معرفت، مدینه فاضله ای را در کربلا پدید آورد.

عرصه ایثار

شب عاشورا است، اصحاب چون پروانه بر گرد وجود امام حسین(ع)حلقه زده اند. حضرت این آخرین شب را از لشکر
عبیدالله بن زیادفرصت گرفته است تا بر محمل نیاز بنشیند و با محبوب راز گوید.هم چنین بیعت را از اصحاب بر می دارد
و راه را برای انتخاب بازمی گذارد. زیرا شهادت عرصه عشقی عالی است و گام نهادن در آن اندیشه می طلبد و در این وادی
عقل راکب وجود است تا زمانی که او را به کرانه عشق برساند.
آن گاه باید پای از آن بیرون کشید و دل به دریای محبت سپرد وبلا را در عرصه عظیم ترین ابتلائات به جان خرید تا
رخصت پروازتوان یافت. امام اصحاب را نزدیک خیمه ای جمع کرد و آن خطابه بسیار معروف شب عاشورا را برای آن ها
بیان فرمود. با کمال اطمینان روحی و قدرت قلب با یاران خویش سخن گفت و به آنان تذکر داد که فردا روز فداکاری و
شهادت است و اصرار می ورزید که در رفتن یا ماندن مختارید و تاکید فرمود که چون شب درآید شماکه یاران من هستید
هر یک دست برادری و فرزندی از آن من بگیریدو بروید. از این تاریکی شب بهره گیرید; زیرا مقصود این جماعت کینه توز
من می باشم و چون مرا یابند به شما تعرضی نرسانند. همه خاموش بودند.
چشم ها از ورای حصار پلک ها آرام و شرمسارانه سرک می کشیدند و یک آسمان بهت، بر دلها سنگینی می کرد. مورخین
گزارشی از رفتن اصحاب ننوشته اند و جز اظهار فداکاری و پایداری از یاران امام چیزی نقل ننموده اند. و چون یاران و
اصحاب بر آمادگی برای حماسه سازی و شهادت تاکید نمودند. امام سر برداشت و با آهنگی که گرمی و نرمی در آن آمیخته
بود، به ترسیم حادثه بزرگ عاشوراپرداخت و فرمود هر کس می ماند بداند فردا چیزی جز شهادت ن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.