پاورپوینت کامل مصاحبه با فرزند و همسر شهید، خانم دکتر لاله افتخاری ۴۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با فرزند و همسر شهید، خانم دکتر لاله افتخاری ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با فرزند و همسر شهید، خانم دکتر لاله افتخاری ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با فرزند و همسر شهید، خانم دکتر لاله افتخاری ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

۳۳

ضمن معرفی خود بفرمائید چه نسبتی با شهید دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما
با سلام به پیشگاه حضرت ولی عصر(عج) و با درود به نایب برحقش حضرت آیت الله خامنه ای.
بنده لاله افتخاری هستم فرزند شهید محمد حسین افتخاری و همسرشهید محمد علی عامریان

از سابقه تحصیلی خود در زمان رژیم منحوس پهلوی و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی بگوئید:
– بنده در زمان طاغوت در شهرستان شاهرود در خانوده ای مذهبی واهل علم متولد شدم و در همانجا به تحصیل علم
پرداختم ولی بیشتر از دوره ابتدائی نتوانستم در آموزشگاههای شهر خودمان شرکت کنم و با اینکه رتبه اول را به دست
آورده بودم ولی به علت نامناسب بودن فضای آموزشی مجبور به ترک تحصیل شدم مادرم فرمودند: اگر می توانید رعایت
اصول دینی و حفظ حجاب نمائیدبروید و در همین مدارس درس بخوانید فقط باید در مقابل خداوندجواب داشته باشید
و اختیار ادامه تحصیل را به خودم واگذارکردند، ولی خودم هرچه فکر کردم دیدم باید رضای خدا را به دست آورم و چون
در مدارس آن زمان خیلی سخت گیری می کردند و با اسلام مخالفت می شد بنابراین تصمیم گرفتم تحصیلات کلاسیک را
رها کنم ونزد مادر بزرگوارم که به تدریس علوم حوزوی برای خانمها مشغول بود ادامه تحصیل دهم. مادرم در حال حاضر
در حسینیه ای که به نام شهید افتخاری نامگذاری شده و پدر شهیدم آن را بنا و اداره می کرد، مشغول تبلیغ و تدریس
هستند. در این حسینیه به امورفرهنگی فرزندان شهدا از سال های اول انقلاب توسط پدر و مادرم پرداخته می شد و هنوز
هم ادامه دارد در سن ۱۶ سالگی به راهنمایی پدر و مادرم در حوزه علمیه سمنان به تدریس و حتی اداره آنجا مشغول شدم
پس از چند ماه بر اثر مزاحمتها واشکال تراشی های ساواک مجبور به بازگشت به شهر خودم شدم و یک سال قبل از انقلاب
با همسرم ازدواج کردم و در زمان ازدواج هم شرط کردم که در صورت ایجاد شرایط مناسب تحصیل، اجازه ادامه تحصیل
داشته باشم که خوشبختانه این شرط توسط خانواده همسرم پذیرفته و استقبال شد. در اوائل انقلاب هم به دلیل
کوچکی فرزندان موفق به ادامه تحصیل نشدم چرا که برای من از همه چیزمهم تر تربیت صحیح فرزندان بود و هر موقع
که احساس می کردم ومی کنم که فرزندان نیاز به توجه بیشتر دارند مهمترین کارهای خود را از جمله درس خواندن را
تعطیل می کنم.
بالاخره در سال ۶۸ موفق شدم در دوره متوسطه فارغ التحصیل شوم ودر همان سال نیز در کنکور شرکت کردم و در
رشته الهیات در شهرمشهد پذیرفته شدم (رتبه سوم رشته علوم انسانی سهمیه شاهد) وعملا از سال ۶۹ این دوره را
شروع و در سال ۷۳ با معدل بالای نوزده فارغ التحصیل شدم و رتبه اول کلیه گرایشهای رشته الهیات را به دست آوردم و
در همین سال برای کارشناسی ارشد شرکت کردم و بحمد الله بدون استفاده از سهمیه، رتبه اول علوم قرآن و
حدیث دانشگاه تهران و تربیت مدرس را به دست آوردم. این دوره را هم در سه ترم فشرده با معدل بالای ۱۹ به اتمام
رساندم و در سال ۷۵در دوره دکترای همین رشته شرکت کردم و با رتبه اول قبول و درحال حاضر ترم پنجم این دوره را
می گذرانم و بحمد الله معدل همه این ترمها بالای ۱۹ است.
پایان نامه دوره کارشناسی ارشد باعنوان «مفردات غریب القرآن » پایان نامه برگزیده اولین نمایشگاه دستاوردهای علمی
پژوهشی دانشجویان ممتاز بسیجی سراسرکشور شد.
در سال های ۷۵ و ۷۶ و ۷۷ در پنجمین و ششمین و هفتمین مجمع سراسری طلاب و دانشجویان ممتاز شاهد و ایثارگر به
عنوان دانشجوی برتر انتخاب شدم.
هم چنین در سال ۷۵ به عنوان دانشجوی نمونه شاهد دانشگاه تهران و در سال ۷۷ به عنوان دانشجوی نمونه کشوری
برگزیده و لوح تقدیر از دست ریاست محترم جمهوری دریافت کردم.

نقش قرآن را در زندگی خود چگونه ارزیابی می کنید؟
– احساس می کنم که انسان هر چه گم شده داشته باشد در قرآن می تواند پیدا کند و اگر انسان قرآن را با عشق و اخلاص
و ذوق بخواند فکر می کنم همان چیزی هست که ائمه علیهم السلام می فرمایندکه انسان وقتی با قرآن باشد هیچوقت
احساس تنهایی نمی کند،احساس غربت نمی کند.
من فکر می کنم انسان هم گم شده هایش رامی تواند در قرآن خواندن پیدا کند، به شرطی که با توجه باشد وسعی کند
زندگی خود را قرآنی کند آن طوری که خدا می خواهد، مسلم است هیچ کلامی بالاتر از کلام خدا و هیچ محبتی بالاتر از
محبت خدانیست بنابراین انسان با خواندن قرآن بی نیاز از دیگران می شود.

فکر می کنید حالا که با قرآن آشنا هستید و حتی تحصیلاتتان قرآنی است اگر چنین نبود زندگی شما چه فرقی با اکنون
داشت؟
– آشنایی با قرآن و انس با قرآن برای انسان بهترین نعمت وسرمایه است اگر از نظر علمی به قرآن نزدیک نشده بودم
شایدزمان هایی از زندگی ام به بطالت می گذشت که الان بحمد الله چنین نیست.

از فرزندانتان برای خوانندگان ما بگوئید:- ۳ فرزند پسر دارم که پسر بزرگم حسین در رشته حقوق دانشگاه شهید
بهشتی مشغول تحصیل هستند. فرزند دومم حسن در دوره پیش دانشگاهی مشغول هستند و فرزند کوچکم علی در سال
اول دبیرستان به تحصیل مشغول است که بحمد الله همگی از نظر تحصیلی موفق هستند. من از هر سه فرزندم به خاطر
تحمل زحماتی که به خاطردرس بنده داشتند تشکر می کنم.

در مورد پدر شهیدتان کمی برای خوانندگان ما توضیح دهید:
– ایشان علاوه بر واجبات، مستحبات خود را هم انجام می دادند و ازکارهای مکروه پرهیز داشتند، شهید داروساز بود و
بطور مستمر درجبهه ها حضور داشت. ایشان بسیار مقید به امر به معروف و نهی ازمنکر بود و سعی می کرد این کار را با
ظرافت های خاص خود انجام دهد تا تاثیرگذار باشد مثلا وقتی می دید خانمی برای خرید دارومراجعه کرده است و
حجاب مناسب ندارد، ۵۰% قیمت دارو رانمی گرفت و می گفت این مقدار را تخفیف می دهم تا بار دیگر که مراجعه می کنی
با حجاب کامل بیایی او همه جان و مال خود را درخدمت اسلام و مردم قرار داده بود.
پدرم در عملیات کربلای چهاردر حالی که همرزم همسرم بود به فیض عظمای شهادت نائل آمد.

از ویژگیهای همسر شهیدتان محمد علی عامریان بگوئید:
– او در پشت جبهه در یک کارگاه شخصی به ساخت تانکرهای مورد نیازجبهه می پرداخت و به این طریق به جبهه ها کمک
می کرد. از مهم ترین ویژگی های شهید، حسن اخلاق و دستگیری از درماندگان بود و به کظم غیظ شهرت داشتند. ایشان
هرچه بیشتر به شهادت نزدیکتر می شدندحالت خاصی در چهره شان محسوس بود.
و در حالی که خودشان با سکوت و حالت عادی می گذراندند انسان درک می کرد که بالاخره موقعیت خاصی دارد پیش
می آید. چندین بارایشان برای جبهه ثبت نام کردند و ظاهرا با رفتن ایشان موافقت نشد که ایشان را با توجه به موقعیت
کاری پشت جبهه، حضور ایشان را مؤثرتر می دانستند و یا کمک های دیگر.این بار که ایشان به جبهه اعزام شدند به صورت
غیر مترقبه اتفاق افتاد و ایشان گفتند که من باید بروم، به خاطر همین هم ایشان فرصت نوشتن وصیت نامه هم پیدا
نکردند و وصیت نامه ایشان قطرات خونی بود که از ایشان باقی مانده بود و حتی مدارکی هم که می خواستند ببرند بنده
برایشان آماده کردم که عکس و حتی فرمی هم باید پر می شد بنده پر کردم و فورا هم به شهادت