پاورپوینت کامل ای یوسف زهرا… ۴۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ای یوسف زهرا… ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ای یوسف زهرا… ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ای یوسف زهرا… ۴۳ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

ای یوسف زهرا که صدها هزار یوسف از حسن جمالت حیران شده و هزاران خویشتن دار صبور از عشق دیدارت، گریبانها را شکافته
که: ای پیدای پنهان! رخ بنما، خود را هویدا کن . . شمع افروز، ظلمت ها را پنهان کن . . ابرهای تیره بلا را که باران حوادث بر سر
یاران می بارد، پس زن، بر باد ده، با آفتاب رخت، دل عشاقان را امیدبخش که هم اینک شور و شر و خوف و ضر فراگیر شده و امن و
امان از میان رفته; تنها یک روزنه امید دوستانت را نوید می دهد و تحمل سهمگین ترین رنج و بلا را بر آنان هموار می سازد که برق
ذوالفقار علی را در دست با قدرتت ببینند و چشم های رمد دیده به نور جمال دل آرایت روشن گردد .

ای آب زندگانی و ای دریای بی کران اسماء و معانی! از ندیدنت دیده هایمان گریان و اشکهایمان چون باران است . ای نوح! ای ربان
کشتی اهل بیت! غرق زدگان را دریاب و کشتی را از طوفان بلا برهان . ای نور برگزیده حق که انوار مصطفی و مرتضی از نور رخت
نمایان است، می ناب ولایت را بی ساغر و پیاله به ما بیاشامان تا زعشقت بیشتر مخمور ومست گردیم که این راه، همی عاشق
می خواهد نه عاقل و سرمست می خواهد نه خامل .

ای نفحه الرحمن! از آن دم مسیحائیت نفحه ای رحمانی بر قلوبمان بنواز که حیات تازه بگیرد، شکوفا گردد، به طرب آید و رقص
کنان بر شب پره های دیو صفت بتازد و ددان را از سر راه خوبان بردارد تا همه انسیان و پریان بر کف پایت سر نهند و چون تو لب
بگشایی استادان سخن و ادیبان بیان لب فرو بندند و چون تو دستور دهی، فرمان اطاعت تو برند چرا که خسروان جهان خاک پایت
را تاج بر سر نهند و آسمان و زمین بر سایر افلاک فخر ریزند که تو را در بر دارند هرچند تمام افلاک و فلک الافلاک به وجود
ذیجودت زنده اند و سرخوش، و زمین و زمان و خور و ماه و انس و جان و فرشته و پری، همه از پرتو رویت فروغ گیرند و به حرکت و
نشاط درآیند .

ای راز خلقت خداوندی! به جان تو سوگند که آدم و حوا برای به دنیا آوردن تو طرف از لذات بهشتی بستند و به دنیای خاکی فرود
آمدند و خضر جهان پیما، سیر آب حیات را با لعل لبت آغاز کرد و موسای کلیم با عشق دیدارت راه طور سینا را پیمود و محمد
(ص)، جاودانه ترین و کاملترین انسان در آسمان و زمین برای سلامتی تو پیوسته دعا و نیایش می کرد و آرزوی دیدنت را داشت . تو
کیستی که همه تو را می خواهند و همه یاد تو کنند . تو کیستی که ما همه در دریای هجرانت غرق شده ایم و تنها ساحل وصالت ما
را از غرق شدن برهاند .

تو کیستی؟

تو طبیب درد بی درمانی . تو رفیق راه بی پایانی، تو جان و هم جانانی، تو چراغ عالم افروز جاودانی، تو در گوهر رحمانی، تو سر
حقی و راز آفرینش، بلکه تو تجلی جمال حقی و آوای ندای حق .

اندرا ای ماه تابان که بی تو ماه خسوف گشته و آفتاب کسوف . تا خیالت بر سنگ خارا افتد، رود روان از آن جاری گردد و تا شعاع
نافذ دیده ات بر صخره صفا افتد ، همچون لعلی شهوار بدرخشد و تا از سر لطف بر قلب تاریک ما نظری کنی، نور قرآن در آن پدید
آید و جاودانگی یابد . ای که رویت چو گل محمدی و زلف مویت شاخ شمشاد بوستان علی، اگر غمگین فراقت باشیم، هرچند از
فراقت می سوزیم، جانمان آن لحظه به جان تو قسم، شاد و خوش است که به یاد تو است، چه رسد آفتاب رخ بتابد و عاشقان
ویت بر سر پایت جان سپارند تا آنگه «غطا» که برداشته شود و با «بصر حدید» به جمالت نظاره کنند و نور محمد و علی و حسن و
حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن را در گوشه گوشه رخسارت، با جان دل و با دیده بصیرت بین
ببینند که آن فوز اعظم و حیات اکمل است . ای قبله حوایج و ای کعبه آمال! امشب که شب ولادت تو است محبان و دوستانت ،
گرد هم می آیند تا در این عید فرخنده و زیباترین شب سال به هم تبریک و تهنیت گویند و به نیایش و مناجات پروردگار بپردازند
شاید مفتح الابواب و قاضی الحاجات به خاطر تو ای جان جانان، نیازهایشان را برطرف سازد و آرزوهایشان را برآورده کند که به
خدائی خدا سوگند بالاترین آرزوی مشتاقان و عاشقان، دیدن رویت و شنیدن سخنت و فدا شدن در راه مقدست می باشد که گر ز
آب لطف گلزارهای دنیا نمی یابد، سالهای سال گلزارها بی گل نماند و گر گوشه چشمی ز مرحمتت به ما کنی که مست تجلی
دیدارت هستیم برای همیشه بر سایر کائنات فخر فروشیم که مورد لطفت قرار گرفتیم و بی گمان سیراب از کوثر ولایتت خواهیم
شد تا در صف حشر جزء منتظران به حساب آئیم و بی حساب به روضه رضوان راه یابیم .

داستان ولادت: و اینک، دوستان ! داستان ولادت را بشنوید:

جناب حکیمه خاتون دختر امام جواد علیه السلام داستان ولادت را چنین تعریف می کند:

امام ابومحمد حسن بن علی (عسکری) علیهما السلام در پی من فرستاد و فرمود: ای عمه مهربان! امشب افطارت را در منزل ما
قرار ده چرا که امشب نیمه شعبان است و همانا خدای تعالی حجت خود را در روی زمین، امشب پدید می آورد .

مادرش کیست؟

نرجس .

جانم به فدایت! اثری از حاملگی در او نمی بینم!

مطلب همان است که گفتم .

حکیمه، عمه امام عسکری ادامه می دهد: خدمت رسیدم و سلام کردم و نشستم، سپس نرجس خاتون وارد شد و خواست برای
احترام، کفشم را از پایم درآورد و به من گفت: سرورم! حال شما چه گونه است؟

جواب دادم: بلکه تو سرور من و سرور خاندان من هستی .

با تعجب روی به من کرده گفت: این چه حرفی است که می زنید؟

گفتم: دخترم! امشب خدای تبارک و تعالی به تو فرزندی عطا می کند که سید و سرور اولین و آخرین است .

حکیمه خاتون گوید: او خجالت کشید و سخنی نگفت . من هم نماز عشا را به جای آوردم و سپس افطارم را در منزل امام تناول
کردم و به سوی رختخواب روانه شدم که مقداری استراحت کنم .

نیمه شب برخاستم و نماز شب را خواندم . پس از نماز سری به نرجس خانم زدم، دیدم هیچ اثری در او نیست . تعقیبات نماز را
خواندم، آنگاه دوباره خوابیدم . ناگهان نرجس از خواب بیدار شد و به سرعت نماز شبش را به جای آورد و به رختخوابش برگشت تا
بخوابد . من همچنان دلواپس بودم . بیرون آمدم که فجر کاذب را ببینم، و او پیوسته به خواب خوش فرو رفته بود . در قلبم اندکی
تردید افتاد که ناگهان ابومحمد سلام الله علیه صدا زد : عمه! عجله نکن! به زودی این امر انجام خواهد پذیرفت . من شروع به
خواندن قرآن کردم، سوره سجده و سوره یاسین را تلاوت می کردم که ناگهان نرجس خاتون سراسیمه از خواب برخاست، به سوی
او دویدم و گفتم: خدا نگهدارت باشد، چه احساسی داری؟

گفت: احساس وضع حمل .

به او گفتم: قلبت را محکم نگه دار و خود را آماده ساز که مطلب همان است که گفته شد .

سپس مقداری زمان گذشت و وضع حمل به خوبی انجام شد . آنگاه که فهمیدم آن حضرت به دنیا آمده، لباس را از رویش پس زدم،
دیدم به سجده افتاده . او را در بغل گ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.