پاورپوینت کامل عدالت و احسان در سیره علی (ع) ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدالت و احسان در سیره علی (ع) ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدالت و احسان در سیره علی (ع) ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عدالت و احسان در سیره علی (ع) ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

پیش سخن

در میان همه مذاهب الهی و انسان های با انصاف جهان، فضیلت و ارزشی بالاتر از عدالت و احسان نیست; اسلام که دین انسان
سازی و جامعه سازی و تکامل است; این، دو خصلت را پس از توحید و اساس دین، در راس ارزش ها قرار داده و اهمیت فوق
العاده ای برای آنها قائل است .

قرآن می فرماید: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان » . (۱) خداوند به عدالت و احسان فرمان داده است .

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «جماع التقوی فی قوله تعالی ان الله یامر بالعدل والاحسان » . (۲) مجموعه تقوا و پرهیزکاری، در این
گفتار خدا است که می فرماید: خداوند به عدالت و احسان، فرمان می دهد .

عدالت به معنی حقیقی کلمه، یعنی هر چیزی در جای خود قرار گیرد; بنابراین، هرگونه افراط یا تفریط، تجاوز از قانون عدالت
است; نتیجه اینکه در امور اجتماعی، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل عدالت است . امام صادق (ع) می فرمایند: «المیزان
العدل » (۳) ترازوی سنجش، همان عدالت است . ترازویی که به طور دقیق، حق را از باطل جدا می سازد و حقیقت را نشان می دهد،
اندازه ها و حد اعتدال را تبیین می کند، عدالت نیز همان ترازوی دقیق سنجش در همه عرصه های زندگی انسان است .

امیرمؤمنان علی (ع) فرموده اند: «العدل، الانصاف والاحسان; التفضل » (۴) عدالت آن است که، براساس انصاف، حق مردم به آنها
داده شود، ولی احسان آن است که علاوه بر ادای حقوق، بر آنها نیکی کنی . نیز فرمود: «ان العدل میزان الله الذی وضعه للخلق و
نصبه لاقامه الحق » (۵) عدالت، ترازوی سنجش خدا است، خداوند آن را برای (حفظ حقوق) انسان ها قرار داده و آن را برای اجرای
حق و برقراری آن نصب کرده است .

فرق بین عدالت و احسان

عدالت – همان طور که گفتیم – آن است که هر چیزی در جای خود قرار گیرد; چنانکه علی (ع) فرمود: «عدالت، هر چیزی را در
جای خود قرار دادن است .» و نیز فرمود: «العدل نظام الامور» (۶) عدالت مایه نظم و تنظیم و برنامه ریزی امور است ولی احسان، به
معنی تفضل و نیکی، افزون بر عدالت است .

به عنوان مثال، هرگاه جمعی در اتوبوسی نشسته اند و هر کسی براساس برنامه و نظم در صندلی خود قرار گرفته و دیگر جای
خالی نیست، در این هنگام پیرمردی وارد اتوبوس می شود و برای او جا نیست، در اینجا هر کسی در جای خود براساس عدالت
نشسته; ولی یک نفر از روی احسان برمی خیزد و جای خود را به آن پیرمرد می دهد; بنابراین احسان در موارد حساس لازم است،
وگرنه افراد ناتوان به زحمت می افتند .

مثال دیگر: در سازمان بدن انسان، دو اصل عدالت و احسان حکومت می کند که هر کدام در جای خود لازم است . در حالت عادی،
تمام دستگاه های بدن، نسبت به یکدیگر، خدمت متقابل دارند و هر عضوی برای کل بدن، کار می کند و از خدمات اعضای دیگر نیز،
بهره مند است . این همان اصل عدالت است; ولی گاه عضوی مجروح می شود و توان متقابل را از دست می دهد، آیا ممکن است بقیه
اعضا، دست از حمایت آن عضو مجروح بردارند؟ قطعا نه! این، همان احسان است . در جامعه، برای سالم سازی، باید این دو حالت،
حاکم باشد; وگرنه، آن جامعه، جامعه سالمی نیست . بنابراین، احسان یک نوع محبت و ابراز دوستی افزون بر عدالت است، چنانکه
علی (ع) فرمود: «الاحسان محبه » (۷) احسان یک نوع محبت کردن و ابراز دوستی است .

آری، گاهی دشمن غداری، به جامعه ای حمله کرده و به قتل و غارت می پردازد، یا حوادث ناگواری چون بیماری، سیل و زلزله و
طوفان، بسیاری را بی خانمان می سازد; در این گونه موارد، اصل عدالت با همه قدرت و تاثیر عمیقش به تنهایی کارساز نیست . باید
احسان نیک اندیشان و دست لطف و کرم آنها به یاری مردم مصیبت زده بشتابد و نابسامانی های آنها را، سامان بخشد; وگرنه
شیرازه جامعه از هم پاشیده شده و آثار شوم آن بر همه جامعه، سایه می افکند و گاهی موجب هرج و مرج در ابعاد مختلف می شود .

با این توضیح به زندگی درخشان علی (ع) در رابطه با دو اصل عدالت و احسان مروری می کنیم، که به راستی اعجاب آور و
تحسین برانگیز بوده و درس های بزرگ زندگی درخشان اجتماعی را به ما می آموزد .

نگاهی به عدالت علی (ع)

بحث و گفتار، پیرامون عدالت علی (ع) بسیار دامنه دار و همچون دریای ناپیدا کرانه ای است که نمی توان به ساحل آن رسید; آنچه
در اینجا ذکر می شود به عنوان نمونه است:

۱ – برده ای را به حضور علی (ع) آوردند که از بیت المال دزدی نموده بود، علی (ع) فرمود: باید حد سرقت بر او جاری گردد . بر
همین اساس، انگشتان دست او را به عنوان دزدی، قطع نمود . (۸)

۲ – بی عدالتی های عثمان در مصرف بیت المال در عصر خلافتش، باعث شد که مسلمانان به او اعتراض شدید نمودند; در راس آنها،
ابوذر غفاری، بسیار اعتراض کرد . سرانجام عثمان دستور داد تا ابوذر را به سرزمین داغ و بد آب و هوای «ربذه » تبعید کنند; روزی
که او را از مدینه به سوی ربذه می بردند، حضرت علی (ع) او را بدرقه کرد و به او فرمود: «یا اباذر انک غضبت لله فارج من غضبت له ،
ان القوم خافوک علی دنیاهم، و خفتهم علی دینک » (۹) ای ابوذر، تو برای خدا خشم کردی، پس به او امیدوار باش; مردم به خاطر
دنیای خود از تو ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنها ترسیدی .

به این ترتیب حضرت علی (ع) با تایید ابوذر غفاری، آنان را که به بیت المال خیانت می کنند دنیاپرست خوانده و محکوم نمود .

۳ – پس از عثمان، مسلمانان با اجتماع بی نظیری به محضر حضرت علی (ع) آمده و با او به عنوان خلیفه بیعت کردند، چند روزی
از این حادثه نگذشت که گروهی از سرشناسان مانند: طلحه، زبیر، عبدالله بن عمر و سعد ابی وقاص که در عصر خلافت عثمان از
بیت المال سوء استفاده می کردند، دیدند با حکومت حضرت علی (ع) دستشان از استفاده ناروا از بیت المال کوتاه شده است لذا با
جوسازی ها، آن حضرت را در فشار قرار دادند، علی (ع) با کمال قاطعیت در برابر آنها ایستاد، آنها را منحرف و دنیاپرست و ستمگر
خواند و سوء استفاده از بیت المال را به عنوان ظلم به حق مظلومان نامید و پس از سرزنش شدید آنها فرمود: «و ایم الله لانصفن
المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق و ان کان کارها» (۱۰) سوگند به خدا، داد مظلوم را از ستمگر
می گیرم و افسار ستمگر را آن چنان می کشم تا به آبشخور حق وارد گردد، گرچه ناخوش آیند او باشد .

۴ – هنگامی که علی (ع) زمام امور خلافت را در کوفه در دست داشت و اموال بسیار از بیت المال در اختیار آن حضرت بود، روزی
برادرش عقیل، به محضرش آمد و گفت: «مقروض هستم و از ادای آن عاجز می باشم، قرض مرا ادا کن .» علی (ع) فرمود: «قرض تو
چه اندازه است؟» عقیل گفت: صد هزار درهم . علی (ع) فرمود: «سوگند به خدا آنقدر ندارم که بتوانم قرض تو را ادا کنم، صبر کن
تا جیره شخص من برسد، تا آخرین حد توان، به تو کمک می کنم . . .»

عقیل گفت: بیت المال در اختیار تو است، آیا با این حال، مرا به جیره خود وعده می دهی؟ مگر جیره تو چه اندازه است؟ اگر همه
آن را هم به من بدهی، دردی را دوا نمی کند . علی (ع) به او فرمود: ای برادر! هر کدام از من و تو نسبت به بیت المال به منزله یک
نفر هستیم – در این هنگام علی (ع) با برادرش در طبقه بالای دارالاماره که مشرف به بازار کوفه بود، گفتگو می کردند – علی (ع)
به عقیل فرمود: اگر گفتار من تو را قانع نمی کند، به کنار این صندوق ها که در بازار پیدا است و پول های تاجران در میانشان
ست برو، و آنها را بشکن و از پول آنها بردار .» عقیل عرض کرد: ای امیرمؤمنان! آیا به من امر می کنی که صندوق های عده ای را که
توکل به خدا نموده و مقداری پول اندوخته اند را بشکنم؟ علی (ع) فرمود: آیا تو به من دستور می دهی که در بیت المال را که از آن
مسلمانان است بگشایم، با این که توکل به خدا نموده و آن را بسته اند؟ و اگر می خواهی، شمشیرت را بردار، من نیز شمشیرم را
برمی دارم و با هم به شهر «حیره » می رویم; در آنجا، بازرگانان ثروتمند زیاد هستند، به خانه یکی از آنها یورش می بریم و مالش را
غارت می کنیم .

عقیل عرض کرد: آیا دزدی کنم؟ علی (ع) فرمود: اگر از مال یک نفر دزدی کنی، بهتر از آن است که از اموال همه مسلمانان دزدی
کنی، چرا که بیت المال ، مال همه مسلمین است . . . .» (۱۱)

در روایت دیگر آمده، روزی عقیل از برادرش علی (ع) درخواست کمک از بیت المال کرد، علی (ع) فرمود: «صبر کن تا روز جمعه
فرا رسد; عقیل تا روز جمعه صبر کرد، پس از اقامه نماز جمعه، علی (ع) به عقیل فرمود: «درباره کسی که به همه این مسلمانان (که
در مسجد برای نماز اجتماع کرده بودند) خیانت کند چه می گویی؟» عقیل گفت: «چنین کسی، شخص بسیار بدی است » علی (ع)
فرمود: «تو با درخواست کمک (زیادتر از حقت) از بیت المال، به من، دستور می دهی که به این مسلمانان خیانت کنم .» (۱۲)

۵ – پیرمردی به نام «عاصم بن میثم » به محضر علی (ع) – در آن هنگام که بیت المال را تقسیم می کرد – آمدو عرض کرد: من پیر
و فرتوت هستم، به من زیادتر بده . امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «سوگند به خدا! این اموال از دسترنج من به دست نیامده و آن را
از پدرم به ارث نبرده ام; بلکه امانتی در دست من است که باید حدود آن را رعایت نمایم .» سپس برای آنکه به آن پیرمرد احسان
شود، به حاضران فرمود: «رحم الله من اعان شیخا کبیرا مثقلا» (۱۳) خدا رحمت کند کسی را که به پیرمرد افتاده کمک کند . به این
ترتیب عواطف مردم را در مورد کمک رسانی به آن پیرمرد جلب نمود .

۶ – در کوفه، عصر خلافت علی (ع)، جمعی از ایرانیان که قبلا برده اعراب بودند و علی (ع) آنها را آزاد کرده بود، به عنوان موالی و
حمراء خوانده می شدند، هر روز به مسجد می آمدند و پای سخنرانی علی (ع) می نشستند و بهره می بردند، بعضی از خودخواهان
تیره دل عرب، مانند «اشعث بن قیس » که نژادپرست بود و عجم ها را تحقیر می کرد، به عنوان اعتراض به امیرمؤمنان علی (ع)
چنین گفت: «ای امیرمؤمنان! این افراد (حمراء) پیش روی تو بر ما چیره شده اند و تو از آنها جلوگیری نمی کنی . . . امروز، من
نشان خواهم داد که عرب چه کاره است؟»

حضرت علی (ع) خطاب به او و امثال او فرمود: «این عرب های شکمباره در بستر نرم به استراحت پرداخته اند، ولی همین حمراء
(ایرانیان آزاد شده) در روزهای گرم، برای تامین هزینه زندگی زحمت می کشند; آنگاه شما از من می خواهید این زحمت کشان
(بینوا) را از خود دور کنم، تا خودم جزء ستمگران گردم؟ هرگز چنین نخواهم کرد . . .» (۱۴)

حضرت علی (ع) روزهای جمعه، همه اموال بیت المال را به مستحقین می رسانید و زمین آن را جارو می کرد، سپس دو رکعت نماز
در آنجا بجا می آورد و پس از نماز، می فرمود: «این نماز در روز قیامت گواهی می دهد که من همه بیت المال را به صاحبانش دادم و
برای خود چیزی برنداشتم .»

یکی از شیعیان می گوید: اموالی از بیت المال از منطقه جبل (کرمانشاه و اطراف آن) به کوفه آورده بودند، آن حضرت با نظم و
برنامه دقیقی، آن را به سران هفت قوم (که در آن وقت مردم کوفه در هفت بخش، مشخص شده بودند) داد، تا آنها، همه آن اموال را
به طور مساوی بین افراد تقسیم کنند; در پایان کار، یک قرص نان باقی ماند، علی (ع) دستور داد آن را هفت قسمت نموده و همان
قسمت شده ها را بین هفت بخش مذکور تقسیم نمود . (۱۵)

۷ – در نهج البلاغه خطبه ۲۲۴، دو ماجرای عجیب در رابطه با احتیاط و دقت علی (ع) در رعایت عدالت در تقسیم بیت المال آمده
است . ماجرای اول داستان آهن گداخته و عقیل است، که چون معروف است از بیان آن صرف نظر کرده و به ذکر ماجرای دوم
می پردازیم; روزی «اشعث بن قیس » (که از منافقان کوردل و دشمنان سرسخت علی (ع) بود) تصمیم گرفت با ترفندهای مرموز،
خود را به امیرمؤمنان علی (ع) نزدیک کرده و به گمان باطل خود شاید بتواند از بیت المال بهره بیشتری ببرد، حلوایی آماده کرد
و در آوندش ریخت و شب هنگام به در خانه علی (ع) آمد و کوبه در را به صدا درآورد; علی (ع) در را گشود، و او حلوا را تقدیم کرد،
علی (ع) آن چنان از آن حلوا اظهار نفرت کرد که فرمود: «گویا آن را با زهر مار خمیر کرده بود، به او گفتم: آیا این حلوا، بخشش
است یا زکات و یا صدقه؟ زکات و صدقه بر ما خاندان حرام است .» اشعث گفت: نه زکات است و نه صدقه; بلکه هدیه است، علی (ع)
فرمود: «سوگند کنندگان در سوگ تو بنشینند و مرگت باد! آیا از راه دین خدا وارد شده ای که مرا فریب دهی؟ آیا نظام عقل تو به
هم خورده یا دیوانه شده ای و یا هذیان می گویی؟ سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر افلاک آن است به من ببخشند، تا با
گرفتن پوست حبه جویی از دهان مورچه ای، خدا را نافرمانی کنم; نخواهم کرد و به راستی که دنیای شما در نزد من، از برگی که
ملخ آن را به دندان گرفته و آن را جویده است، پست تر می باشد; علی را به دنیای ناپایدار و خوشی آن چه کار؟ ! . . .» (۱۶) به این ترتیب
علی (ع) هدیه رشوه نمای اشعث را رد کرد و راه نفوذ و تطمیع او را برای تجاوز به بیت المال و آسیب رسانی به عدالت، مسدود نمود
.

۸ – «بکر بن عیسی » می گوید: علی (ع) در عصر خلافتش به مردم کوفه می فرمود: «ای کوفیان! هرگاه از میان شما رفتم و به سوی
آخرت کوچ کردم و جز خانه و مرکبم چیز دیگری گذاشتم، من خائن هستم .» او هزینه ساده زندگی اش از غذا و لباس و . . . را از
بیت المال تامین نمی کرد، بلکه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.