پاورپوینت کامل نیم نگاهی به دوران جوانی حیات جابربن عبدالله انصاری جوانی و الگوی ماندگاری ۴۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نیم نگاهی به دوران جوانی حیات جابربن عبدالله انصاری جوانی و الگوی ماندگاری ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیم نگاهی به دوران جوانی حیات جابربن عبدالله انصاری جوانی و الگوی ماندگاری ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نیم نگاهی به دوران جوانی حیات جابربن عبدالله انصاری جوانی و الگوی ماندگاری ۴۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۹

درآمد

هماره با فرا رسیدن اربعین حسینی، نام «جابربن عبدالله انصاری » به عنوان نخستین زائر کربلا در اولین اربعین،،
زنده گشته و خاطره زیارت او، پرنده دل را به طواف حرم پیشوای شهیدان می کشاند.

زندگی «جابر» ، در میان شخصیتهای نامی صدر اسلام، درخشش وبرجستگی بسیاری دارد و این افتخار مرهون
زیبایی های دوران جوانی اوست; دوره ای که با پیام پیامبر و کلام دین آشنا شد و بدان روی آورد و شیفتگی و انس به آیین
اسلام را در عرصه های مختلف نشان داد و توان و نیروی جوانی خود را در راه خدمت به این فرهنگ روحبخش گذارد. به
طوری که فداکاری، پیشگامی، نشاط و تلاش او در ترویج فرهنگ دینی زبانزد همگان بود.

براستی، نقطه اوج زندگی جابر، جوانی او است. و نگاه به زوایای این دوره، سرمشق زیبایی برای جوانان ما خواهد بود.
ازاین رو، مقاله حاضر، تنها همان مقطع را در منظر قرار داده، آن را به جوانانی که در پی الگویی ماندگارند، تقدیم می دارد.

مسافر منی

با تلاش پیام آور جوان دین «مصعب بن عمیر» و همکاری یثربیانی که در بیعت نخست عقبه به آیین پیامبر رحمت(ص)
گرویده بودند، گروه بسیاری از مردم یثرب به اسلام روی آوردند. در موسم حج سال سیزده بعثت با حضور هفتاد و پنج مرد
و زن، زمینه بیعت دوم عقبه فراهم آمد. این گروه در «منی » با رسول خدا(ص)ملاقات کرده و با او پیمان وفاداری، دوستی و
حمایت بستند.

«عبدالله بن عمرو حرام » یکی از سروران و اشراف یثرب درمیان این گروه بود و فرزند نوجوان خود «جابر» را نیز به همراه
داشت.

خاطره نخستین دیدار با رسول خدا، در دره سمت راست منی وپایین عقبه، برای «جابر» بسیار فرحبخش بود; ملاقاتی که
به پذیرش اسلام انجامید و دفتر زندگی اش را زرین ساخت.

ساقی سپاه

پس از بیعت دوم عقبه، بیشتر اصحاب رسول خدا به سوی مدینه رهسپار شدند و پیامبر اکرم نیز به دستور الهی و برای
ناکام گذاردن توطئه «دارالندوه » راهی یثرب شد و در هفدم ربیع الاول سال چهاردهم بعثت با استقبال پر شور مردم، وارد
این شهر گردید;

آنگاه ساختار اولین حکومت اسلامی شکل گرفت.

در رمضان سال دوم هجرت، سپاه سیصد و سیزده نفره اسلام، باسپاه نهصد و پنجاه نفره دشمن در منطقه بدر، در برابر
هم قرارگرفتند. رسول خدا از حضور نوجوانی که زیر شانزده سال داشتند،جلوگیری کرد و زیدبن ثابت، رافع بن خدیم،
اسامه بن زید، براءبن عاذب و زید بن ارقم و چند نوجوان دیگر را از میان سپاه بازگردانید و اجازه همراهی نداد.

جابربن عبدالله نیز به دلیل خردی سن از شرکت در نبرد منع شدولیکن او با حضور در منطقه جنگ، به آب دادن
جنگجویان مسلمان پرداخت و «ساقی سپاه محمد(ص » شد.

نخستین نبرد

در سال سوم هجرت، سه هزار مرد جنگی دشمن، برای تلافی جنگ بدرراهی مدینه شدند و در منطقه «احد» در مقابل
سپاه هفتصد نفره اسلام صف آرایی کردند. حضور مسلمانان و بخصوص جوانانی که در بدرشرکت نداشتند و امکان شرکت
در نبرد احد را یافته بودند، بسیارچشمگیر بود.

جابر بن عبدالله که در هنگامه آغاز جنگ حدودا۱۷-۱۶ ساله بودنیز به شوق حضور در سپاه، خود را مهیا می ساخت، ولی
به توصیه پدر از شرکت در جنگ بازماند، زیرا عبدالله بن عمرو، او را برای سرپرستی دخترانش در مدینه گمارد و خود نیز
در احد به شهادت رسید.

پس از پایان ناموفق جنگ احد، پیامبر اکرم(ص)سپاهیان را به تعقیب دشمن فرا خواند و جز آنان که تا پایان جنگ همراه
اوبودند، اجازه شرکت به کسی را نفرمود، در این میان، جابر پس ازآگاهی از شهادت پدر، و تصمیم پیامبر، خدمت آن
حضرت رسید و چنین گفت:

«پدرم به خاطر هفت خواهرم، مرا در مدینه گذاشت و گفت: پسرم!سزاوار نیست که این هفت زن را بی سرپرست در
مدینه بگذاری، و من هم در راه جهاد، تو را بر خود مقدم نمی دارم، پس نزد خواهرانت بمان! من هم به فرموده پدرم در
مدینه نزد خواهرانم ماندم و درجنگ احد شرکت نکردم. اکنون مرا به همراهی با خویش سرافرازگردان.»

رسول خدا به جابر اذن حرکت داد و تنها او بود که در احد شرکت نداشت و لیکن در این غزوه که «حمراءالاسد» نامیده
شد، همراه سپاه بود.

جابر می گوید: «اولین غزوه ای که شرکت کردم، حمراءالاسد بود»

پاداش پیامبر

جابر در تمام غزوات در کنار پیامبر بود و به گفته خود وی، درنوزده غزوه از بیست ویک غزوه(بجز بدر و احد)شرکت کرد
و جنگید.

در سال چهارم هجرت، پس از پایان غزوه «ذات الرقاع » رسول خدا با همراهان خویش به سمت مدینه پیش می رفتند، و
جابر چون سوار بر شتر ناتوان خود بود، واپس می ماند، تا آنکه رسول خدا به او رسید و باب گفتگو را با وی گشود و چنین
فرمود:

تو را چه می شود؟ چرا عقب می مانی؟!

ای رسول خدا! شترم مانده است!

شترت را بخوابان.

جابر شتر خود را خواباند و رسول خدا نیز شتر خود راخواباند و گفت:

عصای خود را به من بده .

جابر بی درنگ عصا را به پیامبر داد و آن حضرت چند بار شتر رابه آن برانگیخت و سپس دستور داد تا جابر برآن سوار
شود، جابرمی گوید: چون بر آن سوار شدم، با شتر پیامبر به خوبی، مسابقه می داد!

آنگاه رسول خدا فرمود:

جابر! شترت را می فروشی؟

ای رسول خدا! آن را به شما می بخشم.

نه! آن را به من بفروش.

به چند می خرید؟

به یک درهم .

نه، با این قیمت مرا مغبون می کنی!

به دو درهم.

نه!(به همین ترتیب رسول خدا بالا می رفت تا به یک اوقیه ظاهرا چهل درهم رسید، با شگفتی گفتم:

شما به این مبلغ راضی هستید؟

آری

شتر مال شما!

رسول خدا هم پذیرفت و سپس گفت:

جابر! تاکنون همسر اختیار کرده ای؟

آری!

جابر در پاسخ اینکه چرا دوشیزه ای اختیار نکرده ای چنین گفت:

ای رسول خدا! پدرم در احد به شهادت رسید و هفت دختر از اوبه جای ماند، ناچار زنی گرفتم که بتواند آنها را جمع
آوری وپرستاری کند.

بخواست خداوند راه صواب پیموده ای.

سپاه چون به مدینه رسید، جابر داستان فروختن شتر خود را به همسرش گفت: او نیز از این معامله خشنود شد. سپس
جابر صبحگاهان شتر را بر در مسجد رسول خدا خواباند و در مسجد، نزدیک پیامبرنشست، رسول خدا چون از مسجد
بیرون آمد و شتر را دید، فرمود:

این چیست؟

شتری است که جابر آورده است.

جابر کجاست

(جابر به سرعت نزد پیامبر شرفیاب شد، آن حضرت به او فرمود:

برادر زاده ام! شترت را ببر که مال تو است.

پیامبر آنگاه به بلال فرمود: جابر را ببر و یک اوقیه به وی بده.

جابر می گوید: همراه بلال رفتم و او اوقیه ای به من داد، بخداقسم که پیوسته رو به فزونی بود و اثرش در زندگی، دیده
می شد…

دین پدر

پس از شهادت عبدالله بن عمرو در «احد» ، جابر در اندیشه پرداخت دین و بدهی پدر بود. پس از پایان غزوه ذات الرقاع،
روزی پیامبر از جابر، در باره بدهی پدر چنین سؤال فرمود:

دیون پدر را چه کردی؟

به حال خود باقی است .

به چه کسی بدهکار بود؟

فلان مرد یهودی.

زمان پرداختش کی است؟

وقت خشک شدن خرما.

هنگام خشک شدن خرما، با کسی صحبت مکن و فقط مرا خبرده و هرصنف از خرماها را جدا قرار ده.

جابر با رسیدن خرما و خشک شدن، آنان را تقسیم کرد و رسول خدارا خبر داد، پیامبر نیز پس از حضور، در کنار هر
صنف از خرماهارفته، مشتی از آن را برمی داشت و سر جای خود قرار می داد، سپس دستور داد تا طلبکار را دعوت کنند،
پس از حضور مرد یهودی، رسول خدا رو به او کرد و فرمود:

از میان این خرماها، هر صنفی را که می خواهی انتخاب کن وطلب خود را بردار !

ممکن است تمام آن با طلب من برابری نکند!

هر صنف را که می خواهی، انتخاب کن و طلب خود را بردار.

مرد یهودی، به یک نوع از خرمای موجود اشاره کرد و به مقدارطلب خود از آن برداشت، در حالیکه مقدار زیادی از آن
نوع خرماهنوز باقی مانده بو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.