پاورپوینت کامل مشعل معرفت ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مشعل معرفت ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مشعل معرفت ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مشعل معرفت ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

زندگی، اندیشه و اخلاق علامه شهید حاج سید مصطفی خمینی (ره)

جاذبه و دافعه

شهید مصطفی خمینی در برخوردهای اجتماعی و مسایل سیاسی بسیار عمیق قاطع و دقیق بود، و در موارد اصولی و ارزشی تقید
وافری داشت و به هیچ وجه مماشات، تساهل و تسامح را روا نمی داشت . او مصداق آیه شریفه: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم » بود;
نسبت به علاقه مندان و حامیان نهضت اسلامی و حضرت امام صمیمیت، عطوفت و رافت توام با فروتنی از خود بروز می داد . حجه
الاسلام والمسلمین دعائی می گوید: در اولین برخورد با ایشان هنگامی که به عنوان طلبه ای مبارز از کرمان وارد قم شدم، حاج
سید مصطفی بدون صحبت با نگاه نافذ و چهره متبسم خود نشان داد که قدردان و مشوق یک فرزند مبارز است . دستم را به گرمی
فشرد و از همان لحظه اول که این شیوه برخورد را دیدم با آنکه هنوز امام را مشاهده نکرده بودم، توانستم به عظمت و
صالت خانواده ای، پی ببرم که چنین فرزندانی را پرورش داده است .» (۱) ولی همین بزرگوار که با دوستان چنین رئوفانه و
محبت آمیز رفتار می کرد، در برابر اشخاص مرتبط با هیات حاکمه ایران و مخالفان قیام اسلامی و کسانی که نسبت به مسایل
ارزشی و بنیادی اسلام متعهد و مقید نبودند، به شدت واکنش منفی و نفرت آلود نشان می داد و حاضر نبود حتی یک لحظه با
آنان نشست و برخاست و معاشرت داشته باشد .

از سال ۱۳۴۹ ه . ش رابطه اش را با صادق قطب زاده، قطع کرد و دیگر او را به خانه اش راه نداد و یک کلمه هم با او صحبت نکرد،
زیرا وی به طور بی رویه اموالی را که مردم برای مبارزه به خارج از کشور می فرستادند تلف می کرد و به احکام و تکالیف شرعی
التزام نداشت . (۲) همسرش (بانو حائری) می گوید: یکی از دوستان وی ظاهرا با ساواک همکاری کرده بود و چون حاج آقامصطفی
از این موضوع با خبر شد، خشمگین گردید و روزی آن دوست به خانه آمد و سلام کرد، گرچه جواب سلامش را داد، اما سخنان او را
بی جواب گذاشت و دیگر حساب آشنایی را نکرد .

و همان روز به او گوشزد نمود که باید از منزل من بیرون بروی . در عین قاطعیت دل رحم و باشفقت بود . به خاطر دارم یک روز
صدای گریه اش را شنیدم، بعد که رفتم بالا دیدم در کنارش یک روحانی نشسته ; هر دو می گریستند . وقتی دلیلش را جویا شدم
فهمیدم آن مرد دختر کوچکش را شوهر داده است و آن شوهر می خواهد به زور دختر را به عراق بیاورد، ولی دختر به این کار
تمایلی ندارد . (۳)

حاج آقا مصطفی در مسایل شرعی، ارزشهای دینی و مفاهیم بنیادین و اصولی، به هیچ وجه با کسی رودربایستی نداشت و خیلی
صریح صحبت می کرد و اگر می دید کسی از راه راست منحرف شده است، صریحا به او می گفتند: دیگر نمی توانم با تو باشم » . و این
برخورد گاهی در حدی بود که وقتی برخی دوستان او را صدا می زدند هرگز از وی جوابی نمی شنیدند . (۴)

مرحوم حاج سید احمد خمینی خاطر نشان ساخته است: از خصوصیات بارز این مرد خدا، دشمنی پر و پا قرص با شاه و رژیم او و
جهت دار بودنش در مبارزات و صراحتش در برخورد با مسایل اصولی و آشتی ناپذیری اش در مقابل سازشکاران بود . (۵) آیه الله
خاتم یزدی اظهار داشته است: مرحوم حاج آقا مصطفی در عین حال که خیلی خوش اخلاق بود و با افراد زیادی انس و الفت
داشت برای کوچک و بزرگ احترام قایل بود، معذلک اگر کسی در هدف با او مخالفت می ورزید و نسبت به مقدسات و قیام اسلامی
خصومت داشت، آنچنان بی تفاوت از او می گذشت که اگر در مجلسی وارد می شد و مثلا تمام مردم به احترام او از جای
برمی خاستند، او از جای خویش حرکت نمی کرد و به هیچ وجه حاضر نمی شد او را تعظیم کند . آیت الله ابطحی کاشانی در تایید
این خصلت حاج آقا مصطفی می افزاید: یادم می آید که پس از حادثه پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ ه . ش، روزی یک منبری وابسته به
دربار که درویش مسلک هم بود به منزل امام آمد و خواست خود شیرینی کند . مرحوم حاج آقا مصطفی آنچنان با خشونت با او
برخورد کرد که منجر به بیرون کردن وی شد .

آری، آن انسان والا با اینکه تمام وجودش را فروتنی و رافت فراگرفته بود، در برابر چنین افرادی کوچکترین مجامله و تعارف
نداشت . (۶) او مبارزه را برای اعتلای اسلام می خواست، اگر می دید کسی از حوزه دین خارج شده یا نسبت به شریعت بی اعتنا
گردیده، سخت می خروشید و عکس العمل توام با انزجار و خشم از خود روز می داد: فردی بود که به ظاهر با رژیم شاه مبارزه
می کرد، حاج آقا مصطفی به او کمک هایی نمود، اما همین که مشخص گردید وی قصد دیگری از مبارزه دارد و غالبا دنبال بهره
برداریهای شخصی است وی را طرد نمود . تیمور بختیار – رئیس ساواک – به دلیل جاه طلبی از ایران متواری گردید و به عراق
گریخت و در این کشور پایگاهی نظامی به وجود آورد تا رژیم ایران را سرنگون سازد . وی کوشید تا با حاج آقا مصطفی ارتباط
برقرار کند و از نفوذ مردمی امام خمینی برای خود سود ببرد، اما وی هیچگاه حاضر به پذیرش بختیار نگردید . او در تمامی مراحل
زندگی همواره در موضع سیاسی خود مسیر درستی را طی کرد و از پدر بزرگوارش بخوبی آموخت که با منحرفان، فرصت طلبان،
بی دینان و چپ نمایان نباید هم سو و هم جهت شد و اگرچه همه این گروهها در حذف طاغوت همفکر بودند، ولی در انگیزه های
اصولی، اهداف و مسیر با مسلمین و مبارزان متدین مغایرت داشتند . وی در مورد مبارزین منحرف عقیده داشت که آنها آدمهای
فاسدی هستند و از مسلمانان نمی باشند و چنین افرادی از کافر بی دین بدترند; چون اینها به نام اسلام می خواهند دین و
مقدسات را از بین ببرند .

با روحانی نمایان نیز برخوردی نامهربانانه داشت . یکی از روحانیان وابسته به رژیم شاه، همراه با یکی از آیت الله زاده ها که شهرت
خوبی نداشت برای دیدار حضرت امام وارد بیت آن بزرگوار گردید . حاج آقا مصطفی به مسؤول ملاقتها با صدای بلند می گوید:
آقای رضوانی مبادا اینها را بفرستی داخل! حیا نمی کنند!؟ چرا آمده اند اینجا؟

در مورد کمک به طلاب، عقیده داشت که طلبه های مبارز اولویت دارندو در این باره می گفت: معیار ما فقط خواندن فقه و اصول
نمی باشد، بلکه طلبه باید هدف را هم تایید کند . (۷)

حاج آقا مصطفی با چنین روحیه ای اجازه نمی داد عناصر فرصت طلب و مساله دار به حضرت امام نزدیک شوند و از شخصیت او
سوء استفاده کنند . کسانی بودند که در ایران ارتباطات مشکوکی با برخی محافل داشتند، اینها به نجف می آمدند تا با زیارت
حضرت امام و چه بسا دریافت نامه ای و حکمی از آن بزرگوار، خود را تطهیر کنند; بعد می آمدند در ایران و مدعی می شدند که ما
رفتیم و مورد تایید قرار گرفتیم . حاج آقا مصطفی باهوشیاری چنین عناصری را شناسایی می کردو با اطلاعات خوبی که از طرق
گوناگون از ایران کسب می کرد، آگاهیهای خوبی نسبت به این افراد پیدا می کرد . اجازه نمی داد که بیت امام آلوده ارتباطات این
چنینی و سوء استفاده های افراد معلوم الحال گردد .

زهد و ساده زیستی

مرحوم حاج آقا مصطفی ساده زیستی و اعراض از مظاهر دنیوی را نزد پدر تمرین کرده بود . از آغاز جوانی زندگی را بدون تکلف
شروع کرد و تا پایان بر این نهج و روال باقی ماند و هیچ گاه حوادث روزگار زهد او را دستخوش تحول و دگرگونی نکرد . حضرت
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی در این خصوص به واقعیت های جالبی اشاره نموده اند: از آن زمانی که شخصیت پدر بزرگوارشان
برای جامعه روشن نبود، یعنی قبل از شروع مبارزه و بعد از آن، در روحیه این برادر عزیزمان هیچ فرقی پیدا نشد و خودش را یک
طلبه به حساب می آورد، زندگی او زندگی یک طلبه بود و حتی سالها در نجف که به تبع پدر بزرگوارش تبعید بود، ما با چند نفر
موفق شدیم به زیارت عتبات مقدسه و بعد هم به زیارت امام بزرگوار و این برادر عزیزمان برویم و مجالس و محافلی نیز با ایشان
داشتیم . هیچ وضع زندگی او تغییر نکرده بود . همان زندگی قم را داشت، بلکه متوسطتر و ساده تر و از نظر اثاث و البسه و غذا . . .
یک طلبه به تمام معنی بود . (۸)

با وجود آنکه حاج آقا مصطفی به درجه اجتهاد رسیده بود و می توانست سهم امام بگیرد و تصرف کند، در عین حال خرج و دخلش
کاملا دقیق بود و امام برای مصرف زندگی و امرار معاش به وی پول می داد . (۹)

یکی از مراجع تقلید نقل کرده اند که در عتبات از مرحوم حاج آقا مصطفی پرسیدم: شنیده ام از مراجع دیگر شهریه می گیری؟
فرمود: بلی . پولی را که امام به من می دهد مخارج عادی زندگیم را اداره می کند، اما چون احتیاج به کتاب دارم، بدین جهت باید از
دیگران شهریه بگیرم تا بتوانم کتب لازم را تهیه کنم . (۱۰) وصیتنامه ایشان که در تاریخ سوم ذیقعده الحرام سال ۱۳۸۹ ه . ق تنظیم
شده، ساده زیستی این علامه شهید را به اثبات می رساند:

«. . . جمیع کتابهای خود را در اختیار حسین [فرزندم] قرار می دهم، به شرط آنکه تحصیل علوم قدیمه کند در غیر این صورت به
کتابخانه مدرسه آقای بروجردی در نجف اشرف تحویل دهند; چه آنکه از وجوه، تحصیل شده و خلاف احتیاط است که ارث برده
شود . چیز دیگری هم ندارم مگر بعضی مختصر است که آن هم احتیاج به گفتن ندارد . . .» . (۱۱)

استاد سید محمد سجادی که افتخار معاشرت و شاگردی حضرت امام را داشته، طی خاطره ای می گوید: با اینکه حاج آقا
مصطفی از بزرگان فاضل و شاگرد درس امام بودند، ولی از نظر اقتصادی با دیگر طلبه ها در یک حد بود; یعنی محل سکونت و
شهریه ای که پدر به ایشان می دادند با دیگر شاگردان تفاوتی نمی کرد و این امری آشکار بود و چیزی نبود که مخفی بماند . (۱۲)

مرید و مراد

مرحوم حاج آقا مصطفی نقل کرده است که برادری داشتم که چند سالی زنده بود و بعد وفات کرد، با وجود این وضع، هر وقت
پدرم از او یاد می کرد خیلی ناراحت می شد . (۱۳) طبیعی است که آن بزرگوار هم اهل عطوفت و محبت است و در انسانهای
وارسته ای چون ایشان حالات عاطفی بسیار قوی می باشد و انگیزه های الهی و ارزشی به روابط این گونه بزرگان با خانواده و
فرزندان نوعی تقدس و معنویت می بخشید و اگر آن فرزند در مسیر حق و اعتلای اسلام و آگاهی جامعه گام برمی دارد، علاقه از
مرزهای عادی فراتر می رود و مرحوم حاج آقا مصطفی عالمی بود که پدر با انگیزه های مقدس به او ارادت می ورزید . قطعا حضرت
امام بیش از هر فرد دیگری این شخصیت برجسته را می شناخت و عظمت او را درک می کرد; چرا که چندین سال متوالی از نزدیک
او را تعلیم و پرورش داده بود و ویژگیهایی در او شکوفا شده بود که امام را شیفته خود کرده بود . کمالات نفسانی و مشخصات
باطنی آن شهید موجب علاقه زایدالوصف امام نسبت به وی گردید . وقتی حضرت امام توسط رژیم پهلوی به ترکیه تبعید گردید .
ظرف یک هفته چندین نامه برای فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفی فرستادند تا در یک سو میزان عطوفت خویش را نسبت به وی
بروز داده و نیز حضور معنوی خویش را در ایران تثبیت نمایند .

امام هنگام ورود به ترکیه یک خط تلگراف با این عبارت به قم مخابره می نمایند: «نور چشمی آقا مصطفی خمینی – ایران – قم – با
سلامت وارد آنکارای ترکیه شدم . به هیچ وجه نگران نباشید، حالم خوب و راحت هستم! خمینی ۱۳/۸/۱۳۴۳ .» و وقتی در هتل
معین مستقر می شوند، بلافاصله نامه ای دیگر خطاب به ایشان می نویسند که در طلیعه آن آمده است: «۲۹ جمادی الثانی ۱۳۸۴ ه .
ق نور چشم محترم آقا مصطفی ایده الله تعالی و وفقه لمرضاته بحمدالله تعالی وله الشکر که قبل از ظهر روز چهارشنبه وارد
آنکارا (ترکیه) شدم . . . از جهت من نگران نباشید حالم خوب و نگرانی بحمدالله نیست . خداوند ان شاء الله خیر مقدر فرماید .» (۱۴)

در روز رحلت آن شهید والامقام امام در حاشیه مفاتیح الجنان با سوز دل چنین تحریر فرمودند: «باسمه تعالی . انا لله و انا الیه
راجعون، در روز یکشنبه نهم شهر ذی قعده الحرام ۱۳۹۷، مصطفی خمینی نور بصرم و مهجه قلبم دارفانی را وداع کرد و به جوار
رحمت حق تعالی رهسپار شد . . .» (۱۵)

آری، در این حادثه غمناک، چنین عزیزی – با آن سوابق عاطفی و فوق العادگیهای علمی و ارزشی – از امام گرفته می شود، اما
ایشان در این ماجرای تلخ، برخورد الهی و انسانی از خود نشان دادند که بسیار فوق العاده و استثنایی بود و کسی اشک ایشان را
خارج از محیط اندرون، در حوزه درسی و ملاقاتهای بیرونی ندید و اولین واکنش نسبت به این حادثه، همان تعبیر زیبای به
یادماندنی است: «مصطفی امید آینده اسلام بود» این تعبیر نشان می دهد امامی که همه وجود و توان خویش را به خاطر خدا و
اسلام صرف نموده است; معذلک در یک حالت عرفانی دستان مبارک خویش را بر زمین نهاده و سه مرتبه آیه استرجاع را به زبان
جاری کردند، گویی به تعبیر یکی از عرفا یک مرتبه امام تمامی علاقه و محبت خود به فرزند را به خاطر خدا از قلب خود بیرون
کردند و به جای آن مهر و حکمت الهی قرار گرفت . (۱۶)

مصطفی علاقه شگفتی به پدر داشت و این محبت از صورت اشتیاق فرزندی وپدری خارج شده و فوق العاده بود . او در زندگی اش
هم نشان داد که نسبت به امام چقدر از خودگذشتگی و فداکاری دارد، در سختی ها با پدر همراه شد ونسبت به مشکلات او بی تفاوت
باقی نماند . (۱۷) در اکثر آثار علمی و نوشته های خویش از حضرت امام به الوالد، المحقق، مدظله یا الوالد العلامه تعبیر می کند و در
جایی می نویسد: «النحریر الاکبر والعالم الاعظم والمبتکر المنخم، در مساله طلب و اراده نگاشته است: «المحقق الفحل النحریر
فی الفن الوالد المعظم الجلیل مدظله العالی و در تفسیر قرآن یادآور شده است: الاستاذ الملاذ الوالد الممتاز فی کلیه العلوم
التدوینیه .» چنانچه در مقدمه همین تفسیر امام را این گونه معرفی می کند: «الوالد المحقق برموز الکتاب و بعض اسراره .» (۱۸)

تجلیل وی را از امام در این عبارت جالب بنگرید: «الوالد الکامل، الجامع بین الشتات العقلیه و النقلیه والراحل بقدمیه العلمیه
والعملیه الی قصوی مدارج العلوم النظریه والتطبیقیه و الی نهایه مباحث العلوم المتعارفه المتشمه .» (۱۹)

درک اسرار پدر

حاج آقا مصطفی به مصداق «الولد سر ابیه » اسرار پدر را درک می کرد و تعالیم تربیتی علمی او را در جان خویش تعبیه کرد و در
نظر و عمل بروز داد . وقتی به نوشته هایش می نگریم، مشاهده می شود که تفکرات حضرت امام در علوم معقول و منقول در نوشتار
این شهید وجود دارد در حیات پربرکتش نیز یار و همراه و مایه امید آن روح قدسی بوده . (۲۰)

اهل نظر معترفند تنها کسی که بیش از همه توانست از رموز نظرات امام بهره ببرد، حاج آقا مصطفی بود که دقتهای اصولی،
فقهی و فلسفه ایشان را اخذ کرد و خود حاج آقا هم مقدار زیادی از مسایل جدید را با تراوشهای ذهنی، ابتکار و ذوق خویش به آن
اضافه کرد و در منظومه امام چون ستاره ای درخشید . از جنبه های مظلومیت این عالم آن است که پدرش نخواست بر حسب
مصالحی در مورد پسرش اظهار نظر کند و اگر امام وی را معرفی کرد، آن وقت مشخص می گردید که این شهید چه در گرانبهایی
بود که مظلومانه از دست رفت، او با الهام از اندیشه پدر دقت زیادی در روایات می کرد ویک روایت را آن چنان می شکافت که از دل
آن چندین نکته به دست می آورد و می گفت این حدیث در واقع چند روایت بوده که راوی آنها را جمع کرده است و به همین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.