پاورپوینت کامل خاموش کنید چراغان را ۳۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاموش کنید چراغان را ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاموش کنید چراغان را ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خاموش کنید چراغان را ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

آمد محور دائره الافلاک اهل بیت عصمت تا ز نور رخش روشن سازد آسمان و زمین را، آمد سرو گلستان لاله زار زندگی تا بزداید با
برق ذوالفقارش خس و خاشاک هرزه را و از ریشه برکند نهال ثمره خبیثه ای که در سرزمین سقیفه به دست نا اهلان کاشته شد تا
در طول هزار و اندی سال، کینه و عداوت را در دلها بیفشاند و ساده اندیشان را با اندیشه های غلط از ذوی القربای پیامبر دور کند
و زمینه را برای جولان خطهای کژ دور از ولایت هموار سازد که با نام نبرد با بدعت، بدعتهای نوین را جایگزین سنتهای قویم
نمایند و در دراز مدت، امت محمد را از خط و رسم محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم) و آل بیت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم)
جدا سازند و آنان را به بیش از هفتاد فرقه پاره پاره نمایند .

نیمه شعبان آمد تا “فرقان” را به دنیا آورد، فرقانی که حق و باطل را از هم جدا سازد و باطل افروزان را از صحنه حق خواهان
بیرون اندازد .

نیمه شعبان فرا رسید دوستان ! پاورپوینت کامل خاموش کنید چراغان را ۳۶ اسلاید در PowerPoint . . اینک دمی از نیمه شب گذشته و چراغ مهدی روشن کرده است جان و
دل را، و آسمان و زمین را . . فلک الافلاک از تابش رخش و خورشید جهانتاب از شعاع نور سرمدی سیمایش، روشن و متلالی است .

چو آفتاب جمالش از مشرق “سامرا “برآمد، ذره ذره جهان در برابرش سر تعظیم و اطاعت فرود آورد و هرچند خفاشان تیره بخت
در پی ربودنش بودند، لیک

مهر ” نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون “از سوی اکرم الکاتبین بر جبین مبینش نقش بسته و دنیای آن روز و این روز را به حیرت
و شگفتی واداشته که عجبا! هزار سال و اندی است دوست و دشمن او را تعقیب می کنند، نه دوستان به وصلش می رسند و نه
دشمنان به گرد اثر گامش پی می برند . . فراقش قلب دوستان را چو شمع شب تار می سوزاند و ترس از مهابت و جلالش قلب
دشمن را می شکافد . و او همچنان صابر و شکیبا منتظر یک اشارت است، لباس رزم بر تن پوشیده و سیف علی را در دست گرفته و
آماده نبرد با قاسطان و ناکثان و مارقان دوران است و گر مشیت ” او ” نبود تاب و توان این همه ستم بر دوستان را نداشت ولی چه
کند که گوش به فرمان مولا است و تا دستور عرشی صادر نشود چاره ای جز صبر و تسلیم نیست .

از دفتر عمر ما اگر ورقی مانده است آن را در طبق اخلاص می گذاریم و تقدیم جانان می کنیم که صد هزار جان ناقابل فدای غمزه
ای از دوست .

به حق آنکه در این دل بجز ولای تو نیست

ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست

جانم بی غم نباد اگر فدای تو نباشد، دیده ام روشن مباد اگر در انتظار تو نباشد، وجودم بی جود و عدم سا باد اگر برای تو نباشد،
قلبم نامبارک باد اگر در هوای تو نباشد، ذره ذره عالم رو به فنا باد اگر سرگشته ثنای تو نباشد .

به حق روی چو ماهت، بیا . . بیا . . که مرا بی تو زندگانی نیست، چه اینکه زندگیم به یاد روی تو است و همیشه سجده گاهم آستان
بارگه تو است که ای کاش بر خاک مقدس پایت، تا ابد سر به سجده می ماندم و در نفخ صور با همان خاک پاک بر می خاستم و با آن
نشانی، بی حساب به روضه رضوان می شتافتم .

ای سروران را تو سردار وای سران را تو فرمانروا . . ای رحمت نا متناهی و ای نور لایزالی . . ای دلبر ما . . ای مقصد و مقصود ما . . ای
قبله ما . . ای رونق جان . . ای پیشوای دوران . . ای چرخش گردان . . ای دستگیر عاشقان . . ای یاور مستضعفان . . ای سرو گلستان
ولایت . . ای ماه شبستان امامت . . ای خسرو خورشیدوش . . و ای بالاترین آرزوی آرزومندان . . اینک اگر زمان بازگشتن نرسیده
است، بساط صفحه دل را پیش پایت می گستریم تا کرم نمائی و به خانه دل عاشقان فرودآئی: کرم نمای فرود آی خانه خانه تو است
.

ای جان پاک خوش گهر تا چند باشی در سفر . . بازآ به سوی کوی ما . . بازا که جان پیروانت از جور دوران به لب رسیده، و از هر
سوی دشمن با ترفندهای گوناگون بر آنها یورش برده و اگر ” انتظار ” قدومت نبود، به جان تو سوگند نومیدی، صبحشان را شام
می کرد و زندگیشان را تیره می ساخت و این روزنه امید است که آنان را همچنان توانمند ساخته و امیدوار، که همانا ما را امیدی
جز فیض بحر فضلت نیست و ما را نثاری جز گوهر ثنایت نیست و ما را راهی جز صراط مستقیم ولایتت نیست . . دوستانت را
دریاب و از رزمگاه بلا به بزمگاه عشق سالکان راه معشوق ببر .

و ما . . همچنان به امید دیدارت زنده ایم و پس از سالها روزه غم به امید روز عید، روزشماری می کنیم تا کی آن روز فرا رسد که با
وصالت افطار کنیم و رنجهای زمان را همه یک جا به فراموشی سپاریم که بی گمان عید دیدن رخ یار، مرهم زخمهای بی شمار است
.

یعقوب وار وا اسفا همی زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

اینک که آینه جان نقش تو را در دل گرفته است، نقشی جز نقش تو در آن نقش نمی بندد و نگاری جز وجود تو در آشکار و پنهانش
جای نمی گزیند . به خدائی خدا سوگند دلی که جز هوای تو کند دل نیست .

اگر یاران تو سنگ اند، تو مرجانی و اگر دیگران جسم اند تو خود جانی . اگر تشنگان زلال معرفت در پی شناخت رب الارباب به
دنبال سراب می روند، آب را تنها نزد تو می یابند که تو خود آب حیاتی و دیگران سراب . و گر خردهای خردمندان همه یک جا
جمع گردند بی خط و نشان تو، امی و نادان خواهند بود، توئی که باید خط دهی و توئی که باید راه را از چاه بنمایانی و گرنه همه به
بی راهه می روند چون تنها یک صراط مستقیم است و به خدا می پیوندد و آن صراط تو و راه تو است .

روی تو چون خوی تو پیامبر خوبی و حسن ایزدی است، پس با چنین برهان واضح و دلیل روشن اگر جهانیان به تو ایمان نیاورند،
با چه برهانی ایمان خواهند آورد ؟

خلق عظیم را تو از