پاورپوینت کامل تلاش ها و مبارزات فرهنگی امام هادی علیه السلام ۸۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تلاش ها و مبارزات فرهنگی امام هادی علیه السلام ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تلاش ها و مبارزات فرهنگی امام هادی علیه السلام ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تلاش ها و مبارزات فرهنگی امام هادی علیه السلام ۸۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۱
قسمت اول
گذری بر اوضاع فرهنگی جامعه
دوران امامت امام علی النقی
علیه السلام به دلیل گسترش فرهنگی در
گرایش های اعتقادی و بحث های علمی که
از برخورد میان مکتب های کلامی و
تحولات فرهنگی مختلف ناشی شده بود از
ویژگی خاصی برخوردار است. در این دوران،
مکتب های عقیدتی گوناگونی چون «معتزله»
و «اشاعره» گسترش یافته و پراکندگی آرای
فراوانی در سطح فرهنگی جامعه پدید آمده
بود. مباحثی کلان چون جبر و تفویض،
ممکن یا ناممکن بودن رؤیت خداوند،
تجسیم و مباحثی از این قبیل، افکار عمومی
جامعه را دست خوش تاخت و تازهای فکری
کرده بود. سرچشمه این تحولات فکری، در
رویکرد دولت عباسی به مسائل علمی و
فرهنگی و نیز هجوم فلسفه و کلام دیگر
ملل به سوی جامعه مسلمانان خلاصه
می شود. دستگاه حکومتی، کتاب های علمی
دانشمندان ملل دیگر را به عربی ترجمه
می کرد و در اختیار مسلمانان می گذاشت. این
روند از زمان مأمون آغاز شد و به تدریج
ادامه یافت و به اوج خود رسید. او تلاش
فراوانی در ترجمه کتاب های دیگر ملل، به
ویژه یونان داشت و بودجه بسیاری را در این
راه هزینه کرد.
«جرجی زیدان» در این باره می نویسد:
«مأمون هم وزن کتاب های ترجمه شده طلا
می داد و به قدری به ترجمه کتابها توجه داشت
که روی هر کتابی که به نام او ترجمه می شد، از
خود علامتی می گذاشت و مردم را به خواندن و
فرا گرفتن آن علوم تشویق می کرد. با
دانشمندان خلوت می نمود و از معاشرت با آنان
لذت می برد».(۱)
پس از آن، این روند تا آنجا ادامه یافت
که ثروتمندان و بزرگان دوره عباسی نیز به
این کار مبادرت ورزیدند و دانشمندان را
گرامی داشتند. رفته رفته تعداد کتاب فروشان
و کاغذ فروشان در بغداد فزونی می یافت و
انجمن های علمی و ادبی تشکیل می شد و
مردم بیش از هر کار به مباحثات علمی و
مطالعه می پرداختند. این رویه همچنان در
دوره عباسی رو به رشد نهاد و کتاب های
بسیاری از زبان های یونانی، سریانی، هندی،
نبطی و لاتین ترجمه گردید.(۲) عباسیان
لحظه ای دانشمندان غیرمسلمان را از خود
دور نمی کردند. متوکل و مهتدی، دانشمندان
را بر تخت می نشاندند و با آنان شراب
می نوشیدند و امیران و وزیران خود را در
برابر آنها ایستاده نگه می داشتند، به گونه ای
که هیچ بزرگی در مقابل آنها حق نشستن
نداشت.(۳) نزدیکی بیش از حد خلفا با غیر
مسلمانان و احترام بیش از اندازه به آنها،
عقاید شوم و ضد اسلامی آنها را به روشنی
بر ملا می ساخت. به خوبی آشکار است که
این احترام و صرف آن همه بودجه های
هنگفت، صرفاً جهت دانش پروری و علم
دوستی نبوده است. آنان با جمع آوری
کتاب های علمی گوناگون جایگاهی مناسب
را در گسترش مناظره های علمی فراهم
آوردند که اهداف مشخص و از پیش تعیین
شده ای را در این موضوع دنبال می کرد.
البته آنچه از بررسی زندگی علمی امام
هادی علیه السلام در مناظره های علمی به
دست می آید، برتری مبانی اعتقادی شیعه را
در این برهه از زمان آشکار می سازد. گذشته
از این مطالب، پیدایش این همه آرا و نظرات
گوناگون، سبب آشفتگی در اوضاع فرهنگی
و اجتماعی گردیده و حاصل این آشفتگی، در
پیدایش گروه های گوناگونی چون: غلات،
واقفیه، صوفیه، مجسّمه و… نمود یافت.
حاکمیت نیز از این آشفتگی فرهنگی، برای
دست یابی به اهداف خود بهره می جست.
عباسیان می خواستند از این جریان ها به
عنوان حربه ای برای تضعیف مبانی فکری و
اعتقادی مسلمانان بهره برداری کنند.
در این میان، تیز بینی امام در شناخت
خط توطئه و استحاله فرهنگی، نقشه های
دین ستیزانه آنان را آشکار می ساخت. اگر
چه مراقبت شدید از ایشان، اندکی آنان را در
رسیدن به هدف ننگین شان یاری می داد و
عدم دسترسی به امام، مشکلات جامعه
اسلامی را افزون تر می کرد، ولی امام با
نهایت درایت، در خنثی کردن این
توطئه های فرهنگی می کوشید.
تلاش های گسترده امام در
زمینه های فرهنگی
یکی از پر دامنه ترین تلاش های امام در
دوران زندگی شان، فعالیت های ایشان در
زمینه های فرهنگی بود که برخی از
مهمترین آنها در قالب های ذیل انجام
می پذیرفت؛
۱. مبارزه فرهنگی با گروه های
منحرف عقیدتی
همان گونه که گفته شد، دوران امام
هادی علیه السلام، اوج پیدایش مکتب های
گوناگون عقیدتی بود که بستر آن با ایجاد
فضای فکری از سوی حکومت عباسی
فراهم شده بود. گردانندگان و نظریه پردازان
این حرکت ها را نیز مشتی عناصر فریب
خورده، فرصت طلب و سودجو تشکیل
می دادند. این گروه ها عبارت بودند از:
الف) غلات
«غلات»، انسان هایی تندرو، افراطی و
بی منطق بودند که درباره امامت، مبالغه بیش
از اندازه نموده و امام را تا سر حد الوهیت و
پرستش بالا می بردند و با بهره گیری از
عقاید انحرافی خویش، بسیاری از واجبات
الهی را حرام و بسیاری از گناهان کبیره را بر
خود حلال شمرده بودند.
گاه خود را از سوی امام، که خدا قلمداد
شده بود، پیامبر معرفی کرده و بسیاری از
موجبات بدنامی شیعه را در عصر گسترش
فرهنگ ها فراهم می آوردند. آنان سعی
داشتند تا وجوهاتی را که مردم ساده و
بی آلایش به امام می پرداختند، به چنگ
آورند و با تشریع بدعت های مختلف در دین،
به امیال نفسانی خود رنگ شرعی و دینی
بدهند اما امام به سختی با آنان مبارزه کرده،
آنان را طرد می کرد.
سران این فرقه عبارت بودند از: «علی بن
حسکه قمی»؛ «فارس بن حاتم»؛ «حسن بن
محمد مشهور به ابن بابا قمی»؛ «قاسم یقطینی
یا قاسم بن یقطین» و «محمد بن نصیر نمیری
یا فهری».(۴) که هر کدام از این افراد، به
گونه ای در تشریعات این گروه سهیم بودند.
به عنوان نمونه علی بن حسکه قمی، امام
هادی علیه السلام را پروردگار جهانیان
می دانست و خود را از سوی ایشان پیامبر
هدایت انسانها معرفی کرده بود. او تمامی
واجبات و فروع دینی، مانند زکات، حج، روزه
و… را به شدت زیر سؤال برد. محمد بن
نصیر نمیری، بر بدعت های علی بن حسکه،
جواز ازدواج با محارم (مادر، خواهر، دختر)،
حلّیت لواط و اعتقاد به تناسخ(۵) را افزود.(۶)
امام با موضعی صریح و جدی، ضمن
برائت و دوری جستن از آنان، حتی دستور
قتل یکی از آنان را صادر کرد. ایشان برای
نمایاندن چهره کریه آنان، در پاسخ شیعیانی
که از عقاید منحرف علی بن حسکه پرسیده
بودند، چنین نگاشت:
«ابن حسکه ـ که نفرین خدا بر او باد ـ
دروغ گویی بیش نیست و من او را در شمار
دوستان و شیعیان خود نمی پندارم. خدا او را
لعنت کند. به خدا سوگند، پروردگار جهانیان،
محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم و پیامبران
پیشین او را مگر به آیین یکتا پرستی و دستور به
بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات و انجام حج و
دوستی و ولایت بر خلق نفرستاد. او نیز مردم را
جز به سوی پرستش خداوند دعوت نکرده
است. ما جانشینان پیامبر صلی اللّه علیه و آله و
سلّم و بندگان خدا هستیم که هرگز به او شرک
نخواهیم ورزید. اگر اطاعتش کنیم، رحمت او
شامل حالمان شده و اگر از فرمان او سرپیچی
کنیم، گرفتار عذاب دردناک او خواهیم شد. ما
نمی توانیم برای خدا نشانه ای بیاوریم، ولی خدا
برای ما و همه آفریدگانش، نشانه و دلیل فرو
فرستاده است. من از کسی که چنین سخنانی
می گوید، بیزاری می جویم و از چنین گفته هایی
به خدا پناه می برم. شما نیز از آنان برائت و
بیزاری جویید و آنان را در فشار قرار دهید.»
در ادامه، امام، دستور قتل آنان را صادر
می کند.(۷) گفتنی است امام به قتل فارس بن
حاتم که از سران غلات بود نیز فرمان داد.(۸)
که به محض صدور این فرمان یکی از
شیعیان امام، او را از صحنه روزگار محو و
دل امام را شاد کرد.
ب) صوفیه
از دیگر اندیشه های منحرفی که با رخنه
در جامعه اسلامی، سبب بدنامی شیعه و
تشویش افکار عمومی جامعه مسلمانان شده
بود، «تصوف» بود. پیروان این مکتب، با
نمایاندن چهره ای زاهد، عارف، خدا پرست،
بی میل به دنیا و پاک و منزه از پستی ها و
آلایش های دنیایی، مردم را گمراه می کردند.
آنها نیز چون غلات از همگی این عنوان ها
در راستای اهداف سود جویانه خود در
زمینه های گونه گون بهره مند می شدند. آنها
در اماکن مقدسی چون مسجد پیامبر
صلی اللّه علیه و آله و سلّم گرد هم می آمدند
و به تلقین اذکار و اوراد با حالتی خاص
می پرداختند، به گونه ای که مردم با دیدن
حالت آنها می پنداشتند با پرهیزکارترین افراد
رو به رو هستند و تحت تأثیر رفتارهای عوام
فریبانه آنان قرار می گرفتند. امام هادی
علیه السلام نیز با واکنش هایی سریع و به
هنگام، این توطئه عقیدتی را کشف و خنثی
ساخت. نگاشته اند روزی آن حضرت با
گروهی از یاران صمیمی خود در مسجد
مقدس پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و
سلّم نشسته بودند. گروهی از صوفیه وارد
مسجد النبی صلی اللّه علیه و آله و سلّم
شده و گوشه ای از مسجد را برگزیده، دور هم
حلقه می زنند و با حالتی ویژه، مشغول تهلیل
می شوند. امام با دیدن اعمال فریب کارانه
آنها، به یاران خود فرمود:
«به این جماعت حیله گر و دو رو توجهی
نکنید. اینان هم نشینان شیاطین و ویران
کنندگان پایه های استوار دینند. برای رسیدن به
اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه خود، چهره ای
زاهدانه از خود نشان می دهند و برای به دام
انداختن مردم ساده دل، شب زنده داری
می کنند. به راستی که اینان مدتی را به گرسنگی
سر می کنند تا برای زین کردن، استری بیابند.
اینها لا اله الا اللّه نمی گویند، مگر این که مردم را
گول بزنند و کم نمی خورند مگر این که بتوانند
کاسه های بزرگ خود را پر سازند و دل های
ابلهان را به سوی خود جذب کنند. با مردم از
دیدگاه و سلیقه خود درباره دوستی خدا سخن
می گویند و آنان را رفته رفته و نهانی، در چاه
گمراهی [که خود کنده اند] می اندازند. همه این
وردهایشان، سماع و کف زدنشان و ذکرهایی که
می خوانند، آوازه خوانی است و جز ابلهان و
نابخردان، کسی از آنان پیروی نمی کند و به
سوی آنان گرایش نمی یابد. هر کس به دیدار
آنها برود، چه در زمان زندگانی او و چه پس از
مرگ او، گویی به زیارت شیطان و همه بت
پرستان رفته است و هر کس هم به آنان کمک
کند، مانند این است که به پلیدانی چون یزید و
معاویه و ابوسفیان یاری رسانده است».
وقتی سخنان امام به اینجا رسید، یکی
از حاضران با انگیزه ای که امام از آن آگاهی
داشت، پرسشی مطرح کرد که سبب ناراحتی
ایشان شد. او پرسید: «آیا این گفته ها در حالی
است که آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟»
امام با تندی به او نگریست و فرمود:
«دست بردار از این پرسش! بدان که هر
کس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز این
چنین مشمول نفرین و طعن و لعن ما نمی شود.
[آنان که این اعمال را انجام می دهند و به حقوق
ما نیز اعتراف دارند [پست ترین طایفه
صوفیانند؛ چرا که تمامی صوفیان با ما مخالفند و
راهشان نیز از ما جداست. آنها یهودیان و
نصرانیان امت اسلامند. همین ها هستند که
سعی در خاموش کردن نور الهی دارند،
ولی خداوند نورش را بر همگان به طور
کامل خواهد تاباند هر چند که کافران
ناخشنود باشند.»(۹)
ج) واقفیه
«واقفیه» از دیگر فرقه های دوران امامت
امام هادی علیه السلام بودند که امامت علی
بن موسی الرضا علیه السلام را نپذیرفته و
پس از شهادت پدر گرامی ایشان، امام موسی
بن جعفر علیه السلام، متوقف در ولایت
پذیری ائمه شده و در امامت و رهبری
جامعه دچار ایستایی شدند. آنان با انکار
امامان پس از امام کاظم علیه السلام و
موضع گیری در مقابل امامان، حتی مردم را
از پیروی ایشان منع کردند. امام هادی
علیه السلام نیز برای اثبات جایگاه امامت و
پیشوایی خود با آنان دست به رویارویی
فرهنگی زد و آنان را نیز به سان غلات و
صوفیان، مشمول لعن و نفرین خود کرد تا
آنان را به مردم بشناساند. در این باره
«ابراهیم بن عقبه» در نامه ای به امام هادی
علیه السلام می نویسد: «فدایت شوم! من
می دانم که ممطوره (واقفیه) از حق و حقیقت
دوری می کنند، آیا اجازه دارم در قنوت نمازهایم
آنان را نفرین کنم؟» امام با صراحت تمام
پاسخ مثبت داد(۱۰) و این گونه بر اندیشه های
گمراه کننده آنان خط بطلان کشیدند.
سرکردگی این گروه را «علی بن ابی حمزه
بطائنی» بر عهده داشت که از زمان امامت
علی بن موسی الرضا علیه السلام از پرداخت
مالیات های اسلامی به امام خودداری کرده و
به نشانه مخالفت و رد صلاحیت ایشان، به
رفتارهایی از این قبیل دست می زد. آنها
رویّه خود را هم چنان تا عصر امام هادی
علیه السلام ادامه دادند. روزی امام یکی از
آنان، به نام «ابوالحسن بصری» را دید و
چون او را قابل هدایت و بیداری یافت، به او
رو کرد و فقط در یک جمله به او فرمود:
«آیا زمان آن نرسیده که به خود آیی؟» سخن
روح فزای ایشان در وی اثری ژرف بر جای
نهاد و سبب تغییر رویه و بیداری
او گردید.(۱۱)
د) مجسّمیه
این گروه می پنداشتند خداوند جسم
است. آنان برداشت هایی بسیار سطحی و
ابتدایی از دین داشتند و از درک مجرّدات و
چیزهایی که از سیطره جسم و ماده خارج
است، بسیار ناتوان بودند. از این رو، همواره
بسیاری از حقایق هستی را که خارج از دایره
ماده بود، انکار می کردند یا آن را تا عالم مادّه
پایین می کشیدند. کم کم آنها و اندیشه های
بدوی و یکسویه شان در بین شیعیان رسوخ
کرد و عقاید آنان را نیز تحت تأثیر
سطحی نگر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 