پاورپوینت کامل پی آمدهای رعایت حق و تکلیف ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پی آمدهای رعایت حق و تکلیف ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پی آمدهای رعایت حق و تکلیف ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پی آمدهای رعایت حق و تکلیف ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

۵

در مقاله پیشین تحت عنوان آثار و اهداف حق و تکلیف از هدف خلقت و برخی آثار و اهداف آن همانند: تحصیل معرفت و تعالی به حقایق و آرامش روحی و اطمینان درونی و امنیت فردی و اجتماعی سخن به میان آمد. در ادامه مباحث در آغاز ویژگی های اصناف چهارگانه مردم در جامعه اسلامی را، با تکیه بر سخنان حضرت امیرالمؤمنین(ع) بیان می کند و پس از آن در ادامه به پاورپوینت کامل پی آمدهای رعایت حق و تکلیف ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint از جهت فردی و اجتماعی می پردازد و اموری مانند: تعدیل قوای انسانی و اقسام قسط و عدالت اجتماعی و نجات از خواهش های نفسانی و دوری از رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی و اصلاح و آبادانی دنیا و آخرت و آزادی انسان ها از اسارت ها و کمالات معنوی، توضیح می دهد.

اصناف چهارگانه مردم در جامعه اسلامی

آنان که با خدا عهد و پیمان بستند تا تعالیم او را در زندگی فردی و اجتماعی پیاده کنند و خود را مکلف به اجرای تکالیف الهی دانسته اند، همیشه به دنبال زندگی اجتماعی سالم بوده و طالب سلم و صفا و آرامش اند، چنان که صفای باطن مؤمنان، صلح ظاهری با دیگران را به همراه دارد. اما آنان که در میان اجتماع به دنبال ایجاد موج و ظلم و فساد و ناامنی اند تا به نفع شخصی و خیالی خود برسند، هرچند به ظاهر ادعای مسلمانی داشته باشند، ولی طعم اسلام و دین را نچشیده اند. امیر بیان امام علی(ع) در خطبه ای بسیار زیبا مردم را در جامعه اسلامی به چهار صنف تقسیم کرده و علل ناامنی را با این دسته بندی تعیین می کند، هرچند این بیان، ترسیمی از اجتماع مسلمین بعد از رحلت پیامبر(ص) است، ولی در بسیاری از ملل قابل تعمیم است. آن امام بزرگوار که درود خدا بر او باد، درباره گروههای چهارگانه می فرماید:

«أیّها النّاس انّا قد أصبحنا فی دهرٍ عنودٍ و زمنٍ کنودٍ یعدّ فیه المحسن مسیئاً و یزداد الظالم فیه عتوّاً، لاتنتفع بما علمنا و لانسأل عمّا جهلنا و لانتخوّف قارعهً حتّی تحلّ بنا و النّاس علی أربعه اصنافٍ؛(۱) ای مردم همانا ما صبح کردیم در روزگاری که کینه توز و ناسپاس است، روزگاری که نیکوکار، گنهکار به شمار می آید و ظالم بر تعدّی خود می افزاید، نه از آنچه بدان علم داریم بهره می گیریم و نه از آن چه نمی دانیم می پرسیم و نه از حادثه مهمی که تا بر ما فرود نیاید می ترسیم. در این زمان مردم چهار دسته اند.»

۱. کسانی که در زمین دست به فساد نمی زنند، زیرا روحشان ناتوان و شمشیرشان کند است و از تمکّن مادی بی بهره هستند.

۲. آنان که شمشیر کشیده و شرّشان را آشکار نموده اند و لشکر سواره و پیاده را برای کشتار آماده کرده اند. دین را برای تحصیل اموال بی ارزش دنیا تباه نموده برای اینکه یا ریاست گروهی را به عهده گیرند یا برای کسب شهرت بر منبری بالا روند و خطبه بخوانند. چه تجارت بدی که دنیا را بهای جان خود بدانی و با آنچه نزد خداست معاوضه کنی.

۳. گروهی با عمل آخرت دنیا را می طلبند و با اعمال دنیوی مقامات اخروی را طلب نمی کنند سعی دارند که خود را فروتن و متواضع جلوه دهند، گامها را کوتاه برمی دارند، دامن خود را جمع می کنند، خود را همانند مؤمنان می آرایند و پوشش الهی را ابزاری برای نفاق و دنیاطلبی خود قرار می دهند.

۴. گروهی دیگر با پستی و خواری و نداشتن امکانات از کسب قدرت محروم مانده اند و خویشتن را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند. ایشان هرگز از زاهدان نبوده اند.(۲)

این طوایف چهارگانه ای که بیان شد، مردمی نیستند که خواهان امنیت اجتماعی در جامعه باشند، چون در نهاد و نهان خود امنیتی احساس نمی کنند.

آنان که درون خود را پر از آشوب و اضطراب می بینند برایشان چندان خوشایند نیست که دیگران در آرامش باشند، ولی جز آنان گروه اندکی هستند که یاد قیامت چشمانشان را بر همه چیز فروبسته و ترس قیامت اشکهایشان را جاری ساخته است. این گروه مردم را به سوی خدا دعوت می کنند،… آن قدر نصیحت کردند که خسته شدندو…(۳) در دین داری و تکلیف مداری نیرومند، افرادی نرمخو و دوراندیش، در عبادت الهی متواضع، در سختیها بردبار، دارای نفسی قانع، شهوتشان در حرام مرده، مردم به خیرشان امیدوار و از اذیت و آزارشان در امان هستند.(۴)

این گروه در همه اعصار و امصار بسیار اندک و نادراند و قلّت ایشان سبب فقدان امنیت اجتماعی و جهانی است و اگر روزی این قلت تبدیل به کثرت گردد و اکثر افراد جامعه دست از خواهشها و تمایلات نفسانی خویش بردارند و خود را با تعالیم و اوامر الهی هماهنگ سازند، به جای تسلیم پذیری در مقابل هواهای نفسانی، خود را مکلف به تکالیف الهی بدانند آن گاه جامعه بشری به حقوق حقّه خود رسیده و صلح و امنیت در میان آنها نهادینه خواهد شد، وگرنه تا زمانی که کبر و غرور و خودخواهی حاکمان غیر دینی به جای تعالیم انسان ساز اسلام حاکم باشد، ناامنی همواره در دنیا حاکم است.

استاد بزرگوار علّامه طباطبایی (ره) فرمودند: دین کاری می کند که فرد در همه اعمال فردی و اجتماعی، خود را در مقابل خالق مسؤول بداند و این نوع تفکر در اندیشه فرد غیر دینی وجود ندارد، پس اگر سود قانون یک واحد فرض شود، سود دین بیش از هزارهاست و کسانی که در نابودی دین می کوشند و چشم به قانون می دوزند به کسی می مانند که پای درست خود را با دست خود بریده، پای چوبین به جای آن بگذارند. خلاصه دین بهترین و عالی ترین روشی است که می تواند اجتماع بشر را منظم ساخته و بیش از هر روش دیگر مردم را به رعایت قوانین اجتماعی وادار نماید.(۵)

۱. تعدیل قوای انسانی

انسان موجودی مرکب از جسم و روح یا نفس و بدن و دارای دو جنبه فطری و طبیعی است که هر یک از دو جنبه او قوایی دارد؛ قوای فطری انسان، او را به گرایشهای معنوی سوق می دهد و قوای طبیعی، او را به سمت امور مادی متمایل می سازد، همان گونه که برای انسان عقل نظری است و عقل عملی، کار عقل نظری ادراک است و کار عقل عملی اعمال معقول.در بعد نظر دارای قوای متعددی، چون حس، خیال، وهم و عقل نظری و در بعد عمل دارای نیروی متعددی، مانند غضب، شهوت و عقل عملی است. انسان در نشئه طبیعت ملازم با این قواست و کمال هر قوه در نفس، صورت هم سنخ خود را شکل می دهد و هر کس بر اساس همان هندسه عمل می کند: «قل کلّ یعمل علی شاکلته».(۶)

کمال قوّه واهمه را شیطنت، قوه غضبیه را سبعیت و کمال قوه شهویه را بهیمیّت گویند، اگر همه همّت و تلاش انسان در خوردن و خوابیدن و لذت مادی خلاصه شود، وی جزء بهائم و چهارپایان است و اگر افزون بر این خصایص سعی در اذیت و آزار دیگران هم داشته باشد، در ردیف سباع و درندگان است و اگر با داشتن این خصلتهای مذموم حیله و مکر و سایر رذائل اخلاقی را نیز به کار گیرد، جزء شیاطین است، اما اگر در پی تلاش، برای تحقق قوه عاقله باشد و آن را در مسیر ادراک حقایق عوالم وجود سیر دهد، انسان است.

کمال وجودی انسان بر سایر موجودات به جهت برخورداری از قوای مختلف است که به مقتضای آن قابلیت پذیرش صورتهای مختلف را داراست، هر یک از قوا وقتی به حدّ کمال خود رسید، در عالم آخرت به صورت هم سنخ خویش ظاهر می شود، زیرا صورت اخروی تابع ملکات نفسانی است که آدمی در همین دنیا برای خود تحصیل کرده است. اگر انسان در صراط زندگی به واسطه قوه عاقله تعادل سایر قوا را حفظ کرده باشد، در طریق انسانیت است و با همین صورت در آخرت ظاهر می گردد و اگر قوه عقل وی تحت رهبری قوای دیگر قرار گیرد، باطن و صورت حقیقی او تابع همان قوّه قرار می گیرد. این مطلبی است که در حکمت متعالیه به اثبات رسیده است.

حکیم متألّه ملاصدرا در همین زمینه چنین آورده است:

هر نفس که امروز خود را بدین تمتعات حیوانی و مستلذّات جسمانی و طیّبات دنیا که خبیثات آخرت اند عادت داد و متخلق به صفات بهیمی و سبعی شد، در روز قیامت و به روز نشئه آخرت با بهائم و حشرات محشور می گردد، و هر که عقل را مطیع و فرمان بردار و حکم پذیر نفس اماره ساخت و در خدمت قوای بدنی کمر بندگی بر میان جان بست و ملک را خادم شیطان هوا گردانید و جنود ابلیس پرتلبیس را بر سلیمان عقل فرشته نهاد سروری داد، لاجرم مالک دوزخ وی را سرنگون در سجّین جحیم اندازد.(۷)

امام خمینی (ره) در آثار فلسفی، عرفانی و اخلاقی خود نظیر شرح اسفار ملاصدرا، شرح جنود عقل و جهل، شرح چهل حدیث و برخی آثار دیگر در مقام اثبات موضوع برآمده و چنین آورده اند:

صورت انسانی در عالم آخرت که یوم بروز صور غیبیّه و ملکات نفسانیه است، به طور کلی از هشت صورت خارج نیست، پس معلوم می شود که صورت انسانیه یکی از این هشت صورت است و بقیّه صورت غیر انسان است.(۸)

ایشان معتقد است که مشرکان و ملحدان و همه آنان که در مقابل تعالیم انبیاء ایستاده اند و با آنان مبارزه کرده اند، چون دارای اعمال پلیدی هستند، به صورت انسان محشور نخواهند شد، می فرماید:

مشرک چون قلبش از فطرت الهیه خارج و از نقطه مرکزی کمال، متمایل و از بحبوبه نور و جمال منحرف است و به انیّت خود و دنیا و زخارف آن مصروف است، از این جهت با سیرت و صورت انسانیّه محشور نگردد و به صورت یکی از حیوانات منکوس الرأس محشور شود.(۹)

در شرح دعای سحر می فرماید:

از اهل نظری شنیدم که می گفت مقتضای تجسم و ظهور ملکات در جهان آخرت، این است که برخی با داشتن صورتهای متعدد محشور شوند و در آن واحد به صورت خوک و موش و سگ و غیره باشند.(۱۰)

امام صادق(ع) می فرماید: «انّ المتکبّرین یجعلون فی صور الذّر؛(۱۱) اهل تکبّر در روز قیامت به صورت های مورچه محشور می شوند.» نیز روایت است که «یحشر بعض الناس علی صورٍ تحسن عندها القرده و الخنازیر؛(۱۲) بعضی از مردم در روز قیامت با چهره هایی محشور می شوند که میمونها و خوکها از آنان زیباترند.»

توضیح مطلب آن که انسان موجودی تک بعدی همانند فرشته یا حیوان نیست که عقل یا شهوت محض باشد، بلکه معجونی از عقل و شهوت است که باید شهوت و غضب را تحت حاکمیت عقل تعدیل کرد یکی از مهم ترین آثار تعالیم وحیانی و فواید احکام الهی و نتایج تکلیف محوری دینی، تعدیل قوای انسانی و تثبیت جایگاه واقعی مقام خلیفه اللهی اوست. خداوند انبیاء و احکام را فرستاد و انسانها را مکلّف به رعایت احکام کرد تا بوسیله آن تعادل قوا را حفظ کرد تا با حفظ آن از جاده انسانیت خارج نشود، بلکه صورت و سیرتی انسانی به خود بگیرد، ظاهر و باطن او هماهنگ و یکسان باشد. بنابراین، نتیجه شیرین تکلیف، تعدیل قوا و ثمر تلخ روی گردانی از آن ناهماهنگی و ناموزونی در شاکله وجودی انسان است.

۲. اقامه قسط و عدالت اجتماعی

یکی دیگر از آثار تکلیف اقامه عدل است. این موضوع همیشه مورد بحث بوده و امروز نیز یکی از مباحث مهم مجامع علمی است. عنوان مزبور که بعد از تعدیل قوای انسانی قرار گرفته، روی عنایت و توجه خاصی بوده است، بدان جهت که اعتقاد ما بر این است که نتیجه تعدیل قوای انسانی تنظیم امور در نظام اجتماعی است، یعنی تا انسان قدرت نیابد که در میان قوای درونی خود تعادلی ایجاد کند برای وی اقامه عدل و قیام به قسط ممکن نخواهد بود، زیرا تحقق اجتماع به فرد است و تا در فرد اصلاح و تعادل ایجاد نشود جامعه اصلاح نخواهد شد. اگر افراد موجود در اجتماع انسانی در ادای حق نفس و خالق خویش ناتوان باشند، چگونه در احقاق حقوق یکدیگر توانمند خواهند بود.

در فلسفه اسلامی قاعده ای است که می گوید: «فاقد شی ء نمی تواند معطی شی ء باشد» به بیان دیگر، معطی شی ء فاقد آن نیست.

بهره برداری از اصل مزبور در موضوع مورد بحث به این معناست که جامعه و امور اجتماعی پدید آمده از افراد و از اعمال آنهاست. افرادی که جامعه ای را شکل می دهند اگر از عدالت محروم باشند، آن جامعه نمی تواند جامعه ای عادل باشد، پس نباید انکار کرد که قدرت قیام به قسط و اعمال عدالت و اجتماع عدل پیشه، متفرع بر وجود افراد متعادل در جامعه است، چنان که در معنا و مفهوم عدل گفته شده که: «یضع الامور مواضعها؛(۱۳) عدل یعنی قراردادن هر چیزی در موضع و محل خویش». حال اگر کسی قادر نبود، قوای انسانی را در نهاد خویش متعادل سازد و از هر قوه ای در محل خود استفاده کند و اگر کسی همه افراط و تفریطها را در امور نفسانی و اعتقادی اعمال می کند آیا می تواند اقامه کننده عدالت و قسط در میان خانواده و جامعه باشد؟ هرگز! زیرا هر اثری مناسب مؤثر است و هر کاری مشابه کارگر، اگر مؤثر نامتعادل بود و کارگر ناموزون و مبدأ اثر در هرج و مرج: «فهم فی أمرٍ مریج».(۱۴) چگونه اثر معتدل، کار معتدل و موزون و هماهنگ از او پدید می آید؟ پس تعادل قوا فقط در پرتو ایمان به خداست، چون آن کس که تسلیم حق نیست، اسیر نفس است و آن کس که در اسارت نفس به سر برد، در قیام به عدل دستی نخواهد داشت.

نفس مسوّله و امّاره همه لذات و منافع را برای خود و آلام و مضار را برای دیگران می خواهد و این عمل نفس، مجالی برای تحقق عدل باقی نمی گذارد، بلکه اساس عدل را ویران می سازد و قلمرو ظلم را گسترش می دهد. سرّ اینکه متدیّن راستین عادل است و مؤمن واقعی دادگر، آن است که عدل جزئی از دین و شعبه ای از مکتب اسلام است و مؤمنان مطابق دستور اسلام موظف به اقامه عدل شده اند: «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان»(۱۵) و رسول خدا(ص) یکی از مسؤلیتها و تکالیف اصلی خود را از جانب خداوند قیام به عدل دانسته و فرمود: «و امرت لأعدل بینکم».(۱۶) بسط عدل از مهم ترین اهداف رسالت (۱۷) و بهترین دلیل لزوم دین داری و خدامحوری در حیات انسانی(۱۸) به شمار آمده است.

امیرمؤمنان علی(ع) برقراری عدل و برپایی قسط را لازم انجام تکالیف، ادای حقوق متقابل و مسئولیت پذیری افراد دانسته و فرمود: «فاذا ادّت الرعیه الی الوالی حقّه و أدّی الوالی الیها حقّها عزّ الحقّ بینهم و قامت منهاج الدین و اعتدلت معالم العدل»(۱۹) زمانی که مردم حق رهبری را ادا کنند و رهبر حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزیز می شود و راههای دین استوار و نشانه های عدالت برقرار می گردد.

عدالت متاعی نیست که رایگان یا با بهای اندک به دست آید، شعار عدالت سردادن چون هزینه ای در بر ندارد بسیار آسان است، چنان که دشمنان انبیاء و ائمّه و مخالفان دین، شعارشان عدالت خواهی، بلکه عدالت گستری بود. امروزه نیز همه سردمداران ظالم و مستکبران عالم این شعار را بسیار رساتر از متدیّنان سر می دهند، امّا عمل به عدالت و عادل حقیقی بودن نیاز به ارکانی دارد که بدون آن پایه ها، خیمه عدل برپا نمی شود. حضرت علی(ع) برای استقرار بنای عدل چهار پایه و اساس را برشمرده است: «العدل علی أربع شعبٍ: علی غائص الفهم و غور العلم، و زهره الحکم و رساخه الحلم، فمن فهم علم غور العلم، و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحکم، و من حلم لم یفرّط فی أمره و عاش فی الناس حمیداً؛(۲۰) عدل بر چهارپایه استوار است: فکری عمیق، دانشی به حقیقت رسیده، داوری نیکو و بردباری و حلمی استوار و مقاوم، پس کسی که درست تأمل کرد به حقیقت علم رسید و آن که به حقیقت دانش رسید، از چشمه زلال شریعت سیراب گردید و کسی که حلیم و شکیبا شد، در کارش زیاده روی نکرد و با مردم حیات و زندگی پسندیده ای داشت».

بنابراین، یکی از آثار و فواید دین داری و تکلیف مداری، عدالت گستری و قسط محوری در زندگی فردی و اجتماعی است.

اگر کسی مسؤولیت دینی را پذیرفت در پرتو آن عادل بودن را پذیرفته است و اگر کسی خود را در مقابل تعالیم دین آزاد به حساب آورد و گردن به هیچ تکلیفی ننهاد، هر چند شعار عدالت بدهد یا به ظاهر خود را عامل عادل بداند نه عادل واقعی است و نه اعمال و رفتار او عادلانه است.

می توان گفت یکی از اهداف شارع در وضع تکالیف، نجات فرد و جامعه از ظلم و استقرار عدل در شخصیت وجودی فرد و اجتماع است. بسیاری از مسائل حقوقی و تکلیفی محدود به عدالت است و حقیقت عدالت را باید از وحی الهی با کمک عقل برهانی که آن نیز حجت شرعی است، تلقی کرد و در پرتو تکالیفی دینی آن را در جامعه محقق ساخت.

۳. نجات از خواهشهای نفسانی

نفس دارای معانی متعددی است که یکی از آنها نیروی جامع صفات مذمومه است که اوصافی چون خشم و غضب، شهوت، بخل و حسد از آن سرچشمه می گیرند. این همان

معنایی است که انبیا و اولیای الهی از آن اجتناب می کردند، چنان که حضرت یوسف(ع) فرمود: «و ما أبرّئ نفسی انّ النفس لأمّاره بالسوء الّا ما رحم ربّی؛(۲۱) و من نفس خودم را تبرئه نمی کنم، زیرا نفس قطعاً به بدی امر می کند مگر کسی را که خدا رحم کند.»

رسول خدا(ص) نیز درباره آن فرمود: «أعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛(۲۲) پلیدترین دشمن تو، نفس تو است که در دو طرف تو قرار دارد.» و حضرت امیر مؤمنان(ع) فرمود: «نفسک أقرب أعدائک الیک؛(۲۳) نزدیک ترین دشمن به تو هوای نفس تو است.»

دشمن تو نفس کافر کیش تواست

و آن هوای طبع بداندیش تواست

دشمن تو خود تویی ای تیره رو

دیگران را بی سبب دشمن مگو

در جان آدمی نفس و عقل به هم آمیخته شده اند، آن کس که عقل را کنار زد و تابع نفس نکوهیده و مذموم شد به چاه گمراهی افتا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.