پاورپوینت کامل علل و عوامل صلح امام حسن مجتبی (ع) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل علل و عوامل صلح امام حسن مجتبی (ع) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علل و عوامل صلح امام حسن مجتبی (ع) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل علل و عوامل صلح امام حسن مجتبی (ع) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۱

سال سوّم هجری قمری است. نیمی از
ماه مبارک رمضان گذشته است، علی و زهرا
این دو نور چشم رسولخدا(ص) لحظه
شماری می کنند تا اوّلین هدیه الهی و
نخستین گل خوشبوی درخت نبوّت و
ولایت را از خدای خود در این ماه خجسته
دریافت دارند. سرانجام در نیمه ماه و در
بهترین زمان و مکان این گل خوشبو به دنیا
آمد و به امر پروردگار منّان “حسن”
نامگذاری شد.

درباره امام حسن مجتبی(ع) و
شخصیت، سیره، تاریخ و زندگی نامه وی
بسیار نوشته و گفته اند و زوایای مهمی از
زندگی وی را به روی مردم گشوده اند. ولیکن
درباره صلح آن حضرت با معاویه و علل و
عوامل پذیرش آن، گرچه سخن های زیادی
گفته شده است، ولی این مبحث هم چنان
باز است و جای بحث و بررسی بیشتری
دارد. به ویژه در این عصر که طرح پرسش ها
و یا ایجاد شبهه ها در میان جوانان و
نوجوانان، از سوی مغرضان و بدخواهان به
صورت گسترده و همه گیر در جریان است و
نیاز به پاسخ های تازه ای دارد.

لازم دیدیم، پرسش هایی که درباره صلح
آن حضرت در (ربیع الثانی سال ۴۱ قمری)
تا کنون مطرح و یا در آینده مطرح خواهند
شد، به بیان علمی و تاریخی بررسی و
سپس پاسخ آن را عرضه بداریم.

بررسی پرسش

بنابر اعتقاد مذهبی شیعیان و پیروان
مکتب اهل بیت(ع)، خلافت و جانشینی
پیامبر خدا(ص)، امری است منصوص و
معیّن از جانب پروردگار متعال و خواست و
اراده بشری در آن، راه ندارد و ارتباط بین
خدا و جانشین واقعی پیامبر خدا(ص)، خود
پیامبر(ص) می باشد.

بدین جهت رسول خدا(ص) بارها این
مأموریت را بر عهده گرفت و از جانب
پروردگار متعال، جانشین خود را معرفی کرد.

آن حضرت، در ماجرای دعوت اقربین و
انذار عشیره خود، در واقعه مباهله، در واقعه
غدیر به هنگام بازگشت از سفر حجه الوداع و
در مناسبت های گوناگون دیگر، علی بن ابی
طالب(ع) را با صراحت به جانشینی خود
منصوب کرد و در بسیاری از احادیث و
روایات نقل شده از وی، اسامی تمامی
امامان معصوم(ع) را به طور مجزّا بیان و
امامت آنان را تصریح نمود و علاوه بر
شیعیان، بسیاری از علمای اهل سنّت نیز
آن ها را نقل کرده اند.(۱)

امامت بر امت و جانشینی پیامبر
خدا(ص)، شؤونی دارد که حکومت و زمام
داری بر مردم، از جمله آن ها است. امامان
معصوم(ع) تا جایی که امکان داشت و زمینه
برای آنان مهیا بود، برای به دست گرفتن
حکومت اقدام می کردند. امام علی بن ابی
طالب (ع) به همراه همسر مهربانش حضرت
فاطمه زهرا(س) و یاری برخی از صحابه
رسول خدا(ص) پس از رحلت پیامبر
خدا(ص) برای به دست گرفتن خلافت اقدام
نمود و تلاش های زیادی به عمل آورد ولی
دسیسه های مخالفان و شرارت دنیا طلبان،
مانع از دستیابی وی به حق مسلّم خود شد و
به ناچار، از حکومت و زمام داری دور ماند.

تا این که پس از بیست و پنج سال
شکیبایی و بردباری آن حضرت، مردم به
اشتباه خود و پیشی نیان خود پی برده و به
آن حضرت روی آوردند و حکومت و زمام
داری را با وجود آن حضرت زینت دادند.

امام علی(ع) پس از برعهده گرفتن
حکومت، برای نیک داشت حکومت و
توسعه عدالت تلاش های زیادی به عمل
آورد و با مخالفت ها و کار شکنی های
گوناگونی روبه رو گردید و در نتیجه، چند
جنگ بزرگ را متحمل شد، ولی از پا
ننشست و به خلافت خویش ادامه داد، تا
این که مورد توطئه و فتنه منافقین و گروه کژ
اندیش خوارج قرار گرفت و به دست یکی از
آنان به شهادت رسید.

پس از وی امام حسن(ع) به خلافت
رسید و پس از شهادت امام حسن(ع)
برادرش امام حسین(ع) به امامت نایل آمد.
امام حسین(ع) برای کوتاه کردن دست
غاصبان و ظالمان از حکومت و برگرداندن
خلافت به مجرای اصلی خود، تلاش
فراوانی نمود و قیام بزرگی به نام «قیام
عاشورا» پدید آورد، ولی به آن دست نیافت
و در این راه، به دست سپاهیان خلیفه
غاصب، به شهادت رسید.

امّا امام حسن مجتبی(ع) حکومتی که در
اختیار داشت، طی صلحی، آن را به دشمن
دیرینه پدرش واگذار کرد.

در حالی که امام حسن(ع) پس از
شهادت پدرش امام علی(ع) با میل و رغبت
مسلمانان و بیعت فراگیر آنان، به خلافت
رسیده و زمان حکومت را به دست گرفته
بود. مناطق بزرگی از عالم اسلام مانند یمن،
حجاز،بحرین، سواحل خیلج فارس و دریای
عمان، عراق، ایران و مناطق شرقی و
خراسان در تحت حکومت وی قرار داشته و
وی را در برابر دشمنانش یاری می کردند.

با این حال، امام حسن مجتبی(ع) پس
از حدود شش و اندی حکومت، با معاویه بن
ابی سفیان صلح کرد و حکومت را ناباورانه
به وی واگذار و از حق طبیعی و مسلّم خود
درگذشت و برای همیشه از حکومت و
خلافت ظاهری به دور ماند.

در این جا این پرسش مطرح می گردد که
آیا صلح با دشمن و چشم پوشی از حق خود
و حقوق مؤمنان و مسلمانان با مبانی شیعه و
مکتب اهل بیت(ع) منافاتی ندارد؟ اصولاً راز
پذیرش صلح امام حسن(ع) چه بوده است؟
علل و عواملی که وی را وادار به پذیرش
صلح نموده اند، چه بوده است؟

پاسخ

پاسخ پرسش های فوق را در ضمن چند
نکته بیان می کنیم:

۱ـ هر یک از پیشوایان و امامان
معصوم(ع) به یک فضیلت و برجستگی
ویژه ای مشهور و معروف شده اند، در حالی
که همه آنان، از عصمت و طهارت بهره مند و
دارای اخلاق و صفات کامل انسانی بودند و
در هیچ کدامشان نقص و ضعفی عارض
نشده و همگی در قلّه شایستگی و برتری
قرار داشتند.

در میان آنان، امام حسن مجتبی (ع) به
ویژگی بردباری و صلح خواهی معروف شده
است. وی نه تنها پس ازپذیرش صلح، بلکه
پیش از آغاز امامت و بر عهده گرفتن امر
خلافت، در دوران کودکی، به این صفت
کامل انسانی متّصف بود. رسول خدا(ص) در
حالی که امام حسن مجتبی(ع) کودکی
خردسال بود، درباره اش فرمود: انّ إبنی هذا
سیّدٌ یصلح اللّه به بین فئتین عظیمتین،
یعنی: این پسرم (حسن بن علی) همانا
شخصیت و سیّد بزرگواری است که خداوند
سبحان به وسیله او، میان دو گروه بزرگ،
صلح و آرامش برقرار می کند.

این حدیث شریف، با عبارت های
مختلف، از سوی راویان شیعه و اهل سنّت
نقل شده است.(۲)

امامان معصوم (ع) متناسب با شرایط و
اوضاع حاکم بر عصر خویش و بنابر
وظیفه ای که خداوند متعال بر عهده آنان
گذاشته بود، اقدام و به آن پای بند بودند.
اوضاع عصر امام حسن مجتبی(ع) و شرایط
آن زمان، اقتضا می کرد که آن حضرت، علی
رغم میل باطنی اش، صلح با معاویه را به
پذیرد و حکومت را به وی واگذارد و این،
وظیفه ای بود که از سوی پروردگار متعال بر
عهده وی گذاشته شده بود. بی تردید راز
بسیاری از کردار و رفتار امامان(ع)، به مرور
زمان برای شیعیان و پژوهندگان حقیقت
خواه روشن گردیده است، ولی راز و سرّ
پاره ای از آن ها شاید تاکنون شفّاف و روشن
نشده و شاید آنچه گفته می شود، تنها
گمانه ای بیش نباشد و در آینده، ادله
روشن تر و گویاتری پیدا گردد.

درباره صلح امام حسن مجتبی(ع) نیز
علل و فلسفه هایی بیان شده است که برخی
از آن ها منطقی و قانع کننده است، ولی
ممکن است در ورای آن ها، راز بزرگتری
وجود داشته که غیر از خود آن حضرت و
امامام معصوم(ع) کسی از آن اطلاعی
نداشته باشد.

به بیان دیگر، دانش و اطلاعات امامان
معصوم(ع) به مراتب بالاتر و عالی تر از
اطلاعات و دانش دیگران است و آنچه که
آن بزرگواران از طریق الهام آسمانی به آن
دست یافته و عمل کرده اند، عقل سایر
دانشمندان و پژوهندگان عالم در دست یابی
به آن ها ناتوان است.

۲ـ در دین مبین اسلام، جهاد و جنگ با
دشمنان و بدخواهان، دارای ارج و مقام
ویژه ای است و از عبادت های بزرگ خدا
شمرده می شود، امّا باید دانست که جهاد،
اصالتاً و ذاتاً مطلوب اسلام نیست، بلکه به
دلیل ضرورت هایی که اجتناب از آن ها غیر
ممکن است، واجب و مهم شمرده می شود.

خواسته اصلی اسلام برای بشریت،
عبارت است از: آزادگی، حقیقت جویی، رفع
محرومیت فکری و اجتماعی، ستم ستیزی
و ظلم ناپذیری، رفع تبعیض نژادی و قومی،
برقراری قسط و عدالت اجتماعی، تقوا پیشه گی
و خدامحوری در تمام مراحل زندگی.

چنین ارزش های والا و آرمان های بلند
و مقدّس، در محیطی أمن و آسایش به
دست می آید و پیامبران الهی (ع) همگی
پس از رفع ستم کاری های مستکبران و
مستبدان در صدد تشکیل چنین محیطی
بودند. دعوت اصلی اسلام، همزیستی
مسالمت آمیز و صلح و آرامش بین مردم، به
ویژه میان مسلمانان است.

قرآن کریم، همه انسان های موحد و
مؤمن را به همزیستی و آرامش کامل فرا
می خواند و می فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا
ادخلوا فی السّلم کافّهً؛(۳) یعنی: ای ایمان
آورندگان، همگی به صلح و آرامش در آیید.»

در جای دیگر فرمود: «انّماالمؤمنون
اخوه فاصلحوا بین اخویکم؛(۴) همانا، ایمان
آورندگان برادران یکدیگرند، پس میان
برادران خود آشتی برقرار نمایید.»

امام حسن مجتبی(ع) که راز دار و
سنگربان مقام نبوّت و امامت است، بیش از
همه انسان ها به پاسداری از تلاش های
جدّش محمد مصطفی(ص) و عدالت پروری
پدرش علی مرتضی(ع) می اندیشید. او خود
را در برابر آن ها مسؤول می بیند و احساس
می کند که با ادامه نبرد و خون ریزی به
چنین مقصودی دست نخواهد یافت و راه
آسان تر و کم خطرتری نیز وجود دارد که آن،
صلح است. بنابراین، پذیرش صلح و آرامش،
نه تنها منافاتی با مبانی فکری و عقیدتی
مکتب اهل بیت(ع) ندارد، بلکه خواسته
اصلی آن می باشد.

۳ـ صلح امام حسن مجتبی(ع) از
انقراض شیعه و نابودی محبان و پیروان
مکتب اهل بیت(ع) به دست سپاهیان
معاویه پیش گیری کرده است.

معاویه بن ابی سفیان به دلیل کینه های
عصر جاهلیت و نبردهای خونین قریش بر
ضد رسول خدا(ص) که بسیاری از آن ها با
آتش افروزی و فرماندهی پدرش ابوسفیان
شعله ور می شود و از این سو با رهبری
پیامبر اکرم(ص) و مجاهدت های
امیرمؤمنان(ع) به پیروزی سپاه اسلام
می انجامید، قلبی آکنده از عداوت و دشمنی
نسبت به خاندان پیامبر(ص)و فرزندان
امیرمؤمنان(ع) و یاران و شیعیانش در خود
احساس می کرد. خلافت امام علی بن ابی
طالب(ع) و جنگ صفین، آتش کینه نهفته
وی را شعله ور و او را به تلاش آشکار و
پنهان در نابودی مکتب اهل بیت(ع)
واداشت.

ادامه نبرد امام حسن(ع) با معاویه و
احتمال پیروزی سپاهیان شام بر سپاهیان
عراق، آرزوی دیرینه معاویه را برآورده
می کرد و او با این بهانه شیطانی، ریشه
اسلام ناب محمّدی را می خشکانید و به
جای آن، اسلام تحریف و تفسیر شده
امویان را ترویج می نمود.

امام حسن(ع) به این مسئله، فطانت
داشت و بدین جهت در برابر گلایه ها و
انتقادهای برخی از یاران و شیعیان
می فرمود: «ویحکم، ما علمت، واللّه الُّذی
عملت خیر لشیعتی ممّا طلعت علیه الشمس
او غربت. ألا تعلمون انّنی امامکم مفترض
الطّاعه علیکم واحد سیّدی شباب اهل
الجنه بنصّ من رسول اللّه(ص) علیّ؟
قالوا: بلی. قال (ع): أما علمتم انّ الخضر(ع)
لمّا خرق السّفینه و أقام الجدار و قتل
الغلام، کان ذلک سخطالموسی بن عمران،
اذ خفی علیه وجه الحکمه فی ذلک،(۵) و
کان ذلک عند اللّه تعالی ذکره حکمه و
صواباً…(۶)؛وای بر شما، چه می دانید به
آنچه که من انجام دادم، به خدا سوگند آنچه
که من انجام دادم(یعنی صلح با معاویه)
برای شیعیان من، بهتر است از هرچه که بر
آن خورشید می تابد و بر آن غروب می کند.
آیا نمی دانید من امام شما هستم که پیرویم
بر شما واجب و فرض است.(آیا نمی دانید)
من یکی از دو سید و سالار جوانان بهشت،
به نصّ رسول خدا(ص) هستم؟ گفتند: بلی،
می دانیم. امام (ع) فرمود: آیا دانسته اید این
موضوع را که حضرت خضر(ع) هنگامی که
کشتی را سوراخ، دیوار را بازسازی و پسر
بچه ای را کشت، موجب ناراحتی و خشم
حضرت موسی(ع) گردید؟ زیرا حکمت و
فلسفه چنین اموری بر موسی(ع) پنهان و
ناآشکار بود، در حالی که آن ها در نزد
پروردگار متعال، حکیمانه و بر طبق
صواب بود.

امام حسن مجتبی(ع) در سخنی دیگر،
در پاسخ کسی که وی را پس از پذیرش
صلح، با جمله «یا مذلّ المؤمنین» خطاب کرد،
فرمود: «ما أنا بمذلّ المؤمنین ولکنّی
معزّالمؤمنین. انّی لمّا رأیتکم لیس بکم
علیهم قوّه، سلمت الأمر لأبقی أنا و أنتم بین
أظهر هم، کما عاب العالم السّفینه لتبقی
لأصحابها، و کذلک نفسی و أنتم لنبقی
بینهم؛(۷) من، خوار کننده مؤمنان نیستم،
بلکه عزّت دهنده آنان می باشم. زیرا
هنگامی که دیدم شما(شیعیان) را توان
برابری و ایستادگی با آنان (سپاهیان شام)
نیست، أمر حکومت را واگذاردم تا من و
شما(علی رغم میل آنان) باقی بمانیم. همان
طوری که شخص دانایی، یک کشتی را
عیب دار می کند تا برای مالکان و
سرنشینانش باقی بماند (و از دستبرد
غارت گران و ظالمان محفوظ بماند). داستان
من و شما این چنین است، تا بتوانیم میان
دشمنان و مخالفان باقی بمانیم.

هم چنین امام حسن(ع) در پاسخ به
پرسش ابوسعید، درباره علت پذیرش صلح با
معاویه فرمود: «ولولا ما أتیت لما ترک من
شیعتنا علی وجه الأرض احد الّا قتل؛(۸) اگر
من این کار را انجام نمی دادم(و با معاویه
صلح نمی کردم) هیچ شیعه ای از شیعیان ما
در روی زمین باقی نمی ماند و همگی(به
دست سپاهیان معاویه) کشته می شدند.

۴ـ صلح امام حسن(ع) عمل به تقیه بود.

تقیه، یکی از مختصّات و معارف بلند
اسلامی، به ویژه مکتب اهل بیت(ع) است.
مفهوم تقیه این است که انسان در مواردی از
روی ناچاری و ضرورت، خود را مخالف
عامه مردم (ناآگاه) و یا حکومت غاصب و
ستم کار نشان ندهد و به منظور حفظ اسلام،
یا جان و ناموس خود و یا مسلمانی از ابراز و
اظهار برخی از معتقدات و یا کردار و
رفتار خود چشم پوشی و وضعیت موجود را
تحمل کند.

صلح امام حسن(ع) نیز این چنین بود.
آن حضرت برای حفظ اسلام و مصون
ماندن آن از هرگونه انحراف و اعوجاج و
جلوگیری از کشتار بی رحمانه مسلمانان، به
ویژه کشتار هدفمند پیروان مکتب اهل
بیت(ع)، به ظاهر با قدرت و سلطه زمان
خود کنار آمد و حکومت را به وی سپرد.
پیداست که تصمیمات تقیه ای، تصمیمات
اجباری و لاعلاجی است و تمامی امامان
معصوم(ع) در عصر امامت خویش با این
مسئله روبه رو بودند، غیر از آخرین آنان،
حضرت حجت بن الحسن(ع) که در عصر
قیام و حضور وی، هیچ تقیه ای جایز
نمی باشد.

امام حسن مجتبی(ع) نیز در حدیثی به
آن اشاره کرد و فرمود: أما علمتم انّه ما منّا
أحد الّا و یقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه،
الّا القائم الّذی یصلّی روح اللّه عیسی بن
مریم(ع) خلفه، فانّ اللّه عزّ و جلّ ـ یخفی
ولادته یغیب شخصه لئلّا یکون لأحد فی
عنقه بیعه اذا خرج؛(۹) آیا دانستید به این که
از ما (امامان معصوم(ع)) کسی نیست، مگر
این که بیعت طاغی زمانش برگردن اوست،
مگر قائم (آل محمد(ص)) همان امامی که
روح خدا، حضرت عیسی بن مریم(ع) در
پشت سرش نماز می خواند. چه این که
خداوند متعال، ولادتش را پنهان و وجودش
را غایب نمود، تا در آن هنگامی که قیام
می کند، بیعت هیچ کس بر عهده او نباشد.

امام حسن مجتبی(ع) در جای دیگر، در
پاسخ معترضان به صلح فرمود: «…و انّ أبی
کان یقول: و أیّ شی ء أقرّ للعین من التّقیّه،
انّ التّقیه جنّه المؤمن، ولولا التّقیّه ما
عبداللّه…(۱۰) پدرم (امام علی بن
ابی طالب(ع)) می فرمود: چه چیزی چون
تقیّه، مایه روشنایی چشم است؟ همانا تقیه
سپر مؤمن است و اگر تقیه نبود، خداوند
سبحان، پرستش نمی شد.

پیش از همه امامان معصوم(ع)، خود
امیرمؤمنان(ع) پس از رحلت پیامبر
اکرم(ص) به مدت بیست و پنج سال با این
وضعیت روبه رو بود و به اجبار و اکراه، از
حق خود چشم پوشی کرد.

امام حسن مجتبی(ع) نیز ناچار بود برای
حفظ اسلام و وحدت مسلمانان، چنین امر
مکروهی را به پذیرد. خود آن حضرت در این
باره فرمود: «و انّ هذا الأمر الّذی اختلفت
فیه أنا و معاویه حقّ کان لی، فترکته له، و
انّما فعلت ذلک لحقن دمائکم و تحصین
اموالکم،(۱۱) و ان ادری لعلّه فتنه لکم و
متاع الی حینٍ؛(۱۲) همانا در این امری که من
و معاویه درباره آن اختلاف داشتیم(یعنی
حکومت و خلافت اسلامی) حقّ من بود،
ولی ان را ترک و به وی واگذاردم و این کار
را به خاطر حفظ جان و خونتان و هم چنین
حفظ مال و دارائی هایتان انجام دادم، و
نمی دانم شاید این

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.