پاورپوینت کامل اختلاف و پیامدهای ناگوار آن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اختلاف و پیامدهای ناگوار آن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اختلاف و پیامدهای ناگوار آن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اختلاف و پیامدهای ناگوار آن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

مقدمه

تاریخ حیات بشری همواره شاهد
منازعات و کشمکش های بین اقوام و ملل
جهان و پیامدهای ناگوار و غم انگیز آن بوده
است. تکثر در جوامع بشری امری تکوینی
بوده و واقعیتی است که بر اساس آن باید
رفتار کرد؛ ولی ثمره ناهنجار این تکثر،
اختلافاتی درپی دارد که گاه به جنگ ها و
مصایب تحمل ناشدنی و نابودی انسانها و
نابسامانی های زیادی را در زندگی بشر
می انجامد که البته در این برهه از زمان فهم
این حقیقت برای همگان بسی آسان است؛
زیرا جهان و جهانیان جنایات ددمنشانه
استکبار جهانی، آمریکا و فرزند نامشروع او
اسرائیل غاصب را شاهدند و علت دوام این
جنایات و قلدری ها چیزی جز تفرقه و
جدایی مسلمانان نیست. در این نوشتار
مختصر بر آنیم اختلاف و عوامل و
پیامدهای آن را با مطالعه در آیات قرآن کریم
و روایات اسلامی مورد بررسی قرار دهیم.

مفهوم اختلاف و وحدت

واژه «اختلاف» و «وحدت» از معدود
کلماتی است که همواره تکیه کلام زمامداران
و حاکمان بوده، ازاین رو مفهوم کلی این دو
واژه بسیار روشن است؛ اما نکته ای که نباید
مورد غفلت قرار گیرد این است که: آیا واژه
وحدت و اختلاف چون دو واژه عدل و
ظلم اند که یکی به طور مطلق مذموم و
دیگری ممدوح است و صدق مفهوم دادگری
یا ستمگری در موردی، آن عمل شایسته یا
ناشایست می نماید؟

در پاسخ باید گفت: به رغم ذهنیت افکار
عمومی، چنین نیست و اختلاف و وحدت
هیچ یک ارزش ذاتی ندارند؛ بلکه ارزش یا
ضد ارزش بودن هر کدام، متغیری از
موضوع، هدف و کیفیت رسیدن به آن است؛
به تعبیر دیگر موضوع وحدت می تواند
رعایت و التزام به قوانین الهی باشد، چنان
که قرآن کریم می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ
اللّهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ

عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ
فَاصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْوانا؛(۱) و همگی به
ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسیله
رحمت) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت
خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن
یکدیگر بودید، و او میان شما الفت ایجاد
کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید.»

و یا رعایت قوانینی باشد که با
نظرخواهی و جمع بندی آرای اندیشمندان،
کارشناسان و نخبگان ملتی یا ملل جهان، با
هدف حصول نظم و امنیت همگانی با رأی
اکثریت تصویب شود و بیشترین منافع را
برای عموم دارا باشد و در سایه آن، رشد و
شکوفایی و توسعه همه جانبه ملت یا
تجاوزات جهانی و ترقی و تعالی بشری به
دست آید. چنین وحدتی که ریشه در تفاهم
و وفاق دارد بی تردید مطلوب است و ایجاد
اختلاف در آن نارواست. ولی اگر موضوع
وحدت، اطاعت فرمان های ستمگر و
دیکتاتوری باشد که بب منافع و

برتری طلبی های خویش و اطرافیان یا قوم و
نژاد خود می نگرد و افکار عمومی و
دیدگاه های دیگران را در آن نادیده گرفته
می شود، چنین وحدتی ارزش محسوب
نمی شود و دفاع پذیر نیست. همچنین اگر
موضوع وحدت استراتژی ابرقدرتی است که
با هدف تک قطبی نمودن جهان و سلطه بر
همه ملل از طریق باج خواهی و باج دادن و
تهدید و تطمیع شکل گیرد و منافع ملت های
مستضعف نادیده گرفته شود، هیچ منصفی
حفظ چنین وحدتی را که با ظلم و ستم به
اقشار ضعیف توأم است، روا نمی داند؛ بلکه
در این موارد اختلاف و شکستن این گونه
وحدت برای جایگزین نمودن وفاقی دیگر
سزاوار است.

قرآن کریم می فرماید: «و تَعَاوَنُواْ عَلَی
الْبرِّ و التَّقْوَی و لاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الاِثْمِ
وَالْعُدْوَان…؛(۲) و (همواره) در راه نیکی و
پرهیزگاری با هم همکاری کنید و (هرگز) در
راه گناه و تجاوز همکاری ننمائید.»

این آیه شریفه بیانگر یک اصل کلی
اسلامی تعاون بر «برّ و تقوا» است که سراسر
مسائل اجتماعی و حقوقی و اخلاقی و
سیاسی را دربرمی گیرد. طبق این اصل
مسلمانان موظفند در کارهای نیک تعاون و
همکاری کنند، ولی همکاری در اهداف
باطل و اعمال نادرست و ظلم تعاون بر «اثم
و عدوان»، به طور مطلق ممنوع است؛
گرچه مرتکب آن دوست نزدیک یا برادر
انسان باشد.

این قانون اسلامی، درست بر ضد
قانونی است که عصر جاهلیت و حتی
جاهلیت امروز نیز حاکم است که «انصر
اخاک ظالما او مظلوما؛(۳) برادر (یا دوست
و هم پیمانت) را حمایت کن، خواه ظالم باشد
یا مظلوم!»

در آن روز اگر افرادی از قبیله ای حمله به
افراد قبیله دیگر می کردند، بقیه افراد قبیله به
حمایت آنها برمی خاستند، بدون این که
تحقیق کنند حمله عادلانه بوده یا ظالمانه؛
این اصل در مناسبات بین المللی امروز نیز
وجود دارد. به طوری که اغلب کشورهای
هم پیمان، و یا آنها که منافع مشترکی دارند،
در مسائل مهم جهانی به حمایت یکدیگر
برمی خیزند، بدون این که اصل عدالت را
رعایت کنند و ظالم و مظلوم را از هم
تفکیک نمایند(؟!!) چنان که تاریخ بشر شاهد
است که تحت شعار وحدت و تبعیت محض
به ویژه آن گاه که رنگ دینی تقدس به خود
گرفته، چه مفاسد و حوادث ناگوار و جبران
ناپذیری بر جوامع بشری تحمیل گشته است
و چه بسیار از مصلحان و دانشمندان،
مظلومانه به بند کشیده شده و یا زیر چرخ
کاروان وحدت جان باخته و ملت ها و
تمدن های بزرگ بشری در سراشیبی
انحطاط افتاده اند.

اما شریعت اسلام، بر این قانون جاهلی
خط بطلان کشیده و دستور داده که
مسلمانان با یکدیگر باید (تنها) در کارهای
نیک و برنامه های مفید و سازنده تعاون و
همکاری داشته باشند، نه در گناه و ظلم و
تعدی.(۴)

باتوجه به مطالب یادشده درمی یابیم که
وحدتی ارزشمند و مطلوب خواهد بود که در
سایه اختلاف آرا پدید آید. چنین وحدتی
همان وفاق عملی یا التزام به قانون است. در
این صورت اگر چه فرد در اعتقاد و نظر،
مخالف فلان اصل یا قانون است؛ ولی چون
مورد وفاق اکثر افراد است در عمل به آن
ملتزم است.

نکته مهمی که در فهم این دو واژه
(اختلاف و وحدت) نباید از آن غفلت شود
این است که اصولاً، واژه «وحدت» در مسایل
اجتماعی در مواردی استفاده می شود که
نوعی «اختلاف» وجود داشته باشد، تا
همبستگی و وفاق ملی به وجود آید و بدون
هیچ گونه اختلافات، اتحاد و همبستگی
موجود بوده و نیاز به وحدت و همبستگی
ندارد، و حال آن که در اسلام دعوت به
همبستگی شده است.(۵) از سوی دیگر
برخی از اختلافات، معقول و منطقی است.
چنان که اختلافات طبیعی، مانند اختلاف
رنگها و قبیله ها لازمه آفرینش و خلقت
انسان به حساب آمده است: «و من آیاته
خلق السموات و الارض و اختلاف
السنتکم و الوانکم انّ فی ذلک لایات
للعالمین(۶)»براین اساس، معنای وحدت و
همبستگی در جامعه آن نیست که در جامعه
اختلاف رنگها، زبانها و سلیقه ها، تضارب
اندیشه و جناح بندی های سیاسی و … وجود
نداشته باشد؛ زیرا در اسلام به انتقادهای
سازنده، تضارب اندیشه و رقابتهای سیاسی
منطقی، توصیه شده و آنها از اصول پذیرفته
شده هستند که این عناصر معمولاً اختلاف
آورند. همین طور معنای همبستگی و وحدت
آن نیست که اقلیتهای مذهبی از عقاید
خویش دست برداشته و عقیده ای واحد
داشته باشند و یا برادران سنّی، شیعه و
شیعیان سنّی شوند؛ بلکه مقصود از وحدت و
همبستگی آن است که همه افراد و
گروه های یک جامعه با بهره گیری از عوامل
وحدت و همبستگی و با اتخاذ سیاستهای
اصولی و منطقی در قبال سیاستهای
خصمانه دشمن مشترک خود، متحد بوده و
از اختلافات غیر معقول پرهیز کرده و
اختلافات خود را با تبادل اندیشه حل نموده
و با صلح و صفا در کنار هم زندگی کنند.

علما و اندیشمندان، جوامع مسلمین
بدانند که اتّحاد، نخ تسبیحی است که
مهره ها را در کنار هم نگه می دارد، و ارتباط
منظّمی بین آنها برقرار می سازد، و آنها را از
پراکندگی و دورافتادگی و گم شدن حفظ
می کند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهره ها
گسسته شده، و هر کدام به جایی فرو خواهد
افتاد.

وحدت عامل مهمّ حرکت بخش برای
انقلابها بوده، و انسانها را در گذر پیشرفت به
سوی پیروزی ها، از دست اندازها و
گردنه های صعب العبور، عبور می دهد، به
ناتوانی ها توان بخشیده، و دشواری ها را
آسان می کند و ناممکن ها را ممکن می سازد.
وحدت مسلمانان، توان آنان را در برابر
دشمنان، صدها و هزارها برابر می کند،
درست مانند سدهای بزرگی که در نقاط
مختلف جهان ساخته شده و مبدأ بزرگ ترین
نیروهای صنعتی است، و سرزمین های
وسیعی را زیر پوشش روشنایی و آبیاری قرار
داده است، این قدرت عظیم چیزی جز
نتیجه به هم پیوستن دانه های ناچیز باران
نیست. بنابراین، اتّحاد و انسجام دانه های
باران باعث ایجاد سدهای عظیم با آن همه
توانایی ها شده است. وقتی که از دانه های
باران در پرتو وحدت و به هم پیوستگی
چنان آثار اعجازآمیز بروز کند، به یقین اتّحاد
و انسجام مسلمانان آثار و برکات اعجازآمیز
بیشتری در پیشرفت اهداف عالی انسانی و
جلوگیری از مقاصد غیر انسانی استعمارگران
و زورگویان خواهد داشت و موجب سربلندی
و عزّت و اقتدار بی نظیر خواهد شد.

قرآن کریم، گروه گرایی و پراکندگی را از
برنامه های مشرکان دانسته، و مسلمانان را
به شدّت از آن نهی کرده و به انسجام تحت
پوشش توحید دعوت فرموده و با صراحت
می فرماید: «وَ لاتَکونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ مِنَ
الَّذینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعا؛(۷) ؛ از
مشرکین نباشید، از کسانی که دین خود را
پراکنده ساختند، و به دسته ها و گروه ها
تقسیم شدند.»

قرآن تفرقه و اختلاف را در ردیف
عذاب های آسمانی عنوان کرده و می فرماید:
«قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی اَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابا
مِنْ فَوْقِکُمْ اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ اَوْ یَلْبِسَکُمْ
شِیَعا وَ یُذِیقَ بَعْضُکُمْ بَأْسَ بَعْض؛(۸)؛ بگو
خداوند قادر است که از بالا یا از زیر پای
شما، عذابی بر شما بفرستد، یا به صورت
دسته های پراکنده شما را با هم بیامیزد، و
طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما
به وسیله دیگری بچشاند.»

قرآن به تفرقه افکنان هشدار داده و آنها
را جدای از اسلام و دشمن مسلمانان معرّفی
کرده و با قاطعیّت می فرماید: «اِنَّ الّذینَ
فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعا لَسْتَ مِنْهُمْ فی
شَی ءٍ اِنَّما اَمْرُهُمْ اِلَی اللّهِ(۹)؛ همانا کسانی که
آیین خود را پراکنده ساختند، و به گروه های
گوناگون تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه ای
با آنها نداری، سر و کار آنها تنها با خدا
است.»

عوامل و زمینه های فراوانی برای تفرقه
و تشتّت وجود دارد و همه انسان ها مسیر
حق را برنمی گزینند و گذشته تاریخ نیز به
روشنی بر این مدعا گواهی می دهد، که در
این رهگذر وظیفه جوامع مسلمان به ویژه
علما و اندیشمندان سنگین تر می شود. زیرا
عوامل اختلاف زا در بین امت اسلامی با
توجه به ترفندهای دشمنان قسم خورده
اسلام و مسلمین در این برهه از زمان (عصر
ارتباطات و تکنولوژی) بسیار زیاد است.

همگی باید به هوش باشند و بدانند که
این نعمت خدادادی (وحدت) آفاتی نیز دارد
که باید به دقت شناسایی شده و از سر راه
برطرف گردند. در حقیقت پاسداری از حریم
اخوت و وحدت و دوری از تفرقه و تشتّت،
پاسداری از حریم شریعت اسلام است؛ و
حکم نگهبانی از دین خدا هم معلوم است.
در این قسمت از بحث به جهت اختصار تنها
به مهمترین «عوامل اختلاف زا» اشاره
می کنیم:

۱ـ تعصبات مذهبی و قومی

«تعصّب»، از «عَصَب» به معنی جمع و
گروه است. تعصب همان عاملی است که فرد
را به گروه انسانی پیوند می دهد تا به حمایت
و جانبداری از آن گروه برخیزد. تعصّب
شاخص انسان و فصل واقعی و حقیقی او در
برابر حیوان است؛ زیرا حیوان تعصب ندارد.

شخص دارای تعصّب را متعصّب گویند.
متعصب خود را یک من تنهای مستقل
احساس نمی کند، بلکه خود و سرنوشت و
احساس و اعتقاد خویش را با دیگرانی که
همدرد و هم سرنوشت و هم اندیش او
هستند، مشترک احساس می کند و این
بزرگترین فضیلت انسانی و فاصل بین نوع
انسان و حیوان است. متعصب کسی است که
از خویشاوندان خود، حمایت کند. این خصلت
روانی عامل همبستگی اجتماع بوده و ملاک
و معیار انتخاب ارزشها و شیوه تفکر است.

تعصب بر دو قسم است: مذموم و
ممدوح.

تعصب مذموم، آن است که انسان از
مرام و مسلک و حزبی، به طور مطلق، حتی
پس از دانستن بطلان آن، حمایت نماید،
همان طور که مشرکان می گفتند: «انّا وجدنا
آباءنا علی امه و انا علی آثارهم
مقتدون.»(۱۰)

اما تعصب ممدوح، آن است که در راه
حق، تعصب و غیرت به خرج دهد و
مسامحه روا ندارد. حق باید چنین حامیانی
سرسخت داشته باشد، وگرنه از بین می رود،
هیچ اجتماعی نباید از این متمسکان به حق،
خالی باشد. زیرا هیچ دعوت به حقی رشد
نکرده جز با مقاومت و دفاع پیروانش از آن.
چنان که قرآن کریم می فرماید: «یجاهدون
فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم.»(۱۱)

بنابراین، تعصب نسبت به اصل حقیقت
و اهداف الهی و پای بندی به آن و پاسداری
آن از هجوم جاهلان و تأویل منحرفان،
امری پسندیده است. اما تعصب نسبت به
مرام و مسلک و حزبی، به طور مطلق، حتی
پس از دانستن بطلان آن، امری ناپسند و
صاحبش گناهکار شمرده می شود.

امام سجاد (ع) می فرماید: «آن تعصبی که
صاحبش گناهکار شمرده می شود این است که
فردی، انسانهای بدکردار وابسته به خویش را از
افراد نیکوکار و وابسته به قوم دیگر، بهتر بداند و
با ارزش تر شمارد. ولی دوست داشتن
وابستگان، از تعصب های مذموم نیست. بلکه
یاری کردن بستگان، برای ظلم به دیگران، از
نوع تعصب باطل و مذموم است.»(۱۲) و این نوع
تعصب (مذموم) است که خروج از ایمان
شمرده می شود؛ امام صادق (ع) از پیامبر
اکرم (ص) نقل می فرماید: «کسی که خودش
تعصب بورزد یا دیگری برای وی تعصب ورزد،
حقیقتا طوق (گردن بند) ایمان را از گردن خارج
کرده است.»(۱۳)

تعصب در وهله اول در روان کسی شکل
می گیرد که توان و حال فکر کردن را ندارد.
برای راحتی خود و شانه خالی کردن از زیر
بار این عمل سخت، نظر کسانی را می پذیرد
که به آنها تعلق دینی، یا ملی دارد. در فراشد
تعصب، آراء و اندیشه های گوناگون یکی پس
از دیگری ایجاد و بدان گردن نهاده می شود
و سپس نسبت به آن تعصب ورزیده
می گردد. اما تعصب نسبت به عقیده ای،
دلیل استحکام آن عقیده در روان متعصب
نیست، بلکه دلیلی است بر انحراف روان و
داشتن نظری سطحی و تقلیدی. به مرور
زمان این روحیه فردی به روحیه ای جمعی
دگرگون می شود که پیامدهای اجتماعی
خاصی را نیز به همراه دارد. البته افراد نادری
را می توان یافت که روانشان تهی از تعصب
باشد، یا تعصب در درون آنها از بین برود.
ازاین رو، اسلام در جهت دهی تعصب کوشید،
نه حذف و از بین بردن آن؛ زیرا حذف یک
خصیصه روانی در مدت زمانی کوتاه عملی
مشکل و شاید غیرممکن باشد. سفارش
اسلام به فرموده امام علی (ع) این بود که
«عصبیت را در جهت کسب صفات عالی، انجام
کارهای شایسته و امور نیکو، حفظ حقوق
همسایگان، وفای به عهد و پیمان و عصیان در
مقابل اعمالی که موجب تکبر است، به کاربرید.»
شاید بتوان گفت تعصب نوعی «وضع رفتار»
است. تعصب یا وضع رفتار، آمادگی عصبی و
روانی برای فعالیت نفسانی و جسمانی است.
یعنی وجود تعصب فرد را برای واکنش
معینی آماده می کند. عقاید با تعصب پیوند
نزدیک دارد؛ زیرا آنچه را فرد درباره شیئی یا
گروهی راست می پندارد، به یقین در تعیین
آمادگی او برای واکنش در برابر آن به
شیوه ای بیش از شیوه دیگر کمک می کند.
در شکل گیری تعصب، «تقلید» بیش از هر
چیزی نقش دارد؛ یعنی ممکن است فرد بر
اثر تقلید از پدر و مادر یا استاد خود و یا
دیگران تعصب پیدا کند. تعصب بیشتر به
میل به قبول نظر رایج جامعه بستگی دارد تا
به تجربه فردی.(۱۴)

تعصب نقشی اساسی در تاریخ صدر
اسلام داشته است. ابوطالب در مقاطع
مختلفی از تعصب قبیله ای بهره برد. حتی
بنی هاشم، چه مسلمان و چه کافر، به علت
تعصب و دفاع از فرد خود، سختی های
محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب را
تحمل کردند. همین ویژگی و خصلت روانی
عربها نقش بسیاری در حفظ جان
پیامبر(ص) داشت.(۱۵) بعد از اسلام این
خصلت روانی در جهت تثبیت هدفهای
اسلام به کار گرفته شد، ولی بعد از رحلت
پیامبر و به ویژه در زمان حکومت امویان به
حالت اولیه برگشت. بنابراین تعصب در
تاریخ اسلام، هم دارای نقش مثبت است:
آنجا که در پیشبرد هدفهای اسلام مؤثر بوده
است، و هم دارای نقش منفی است: آنجا که
یا از موانع گسترش اسلام بوده است، یا از
عوامل انحراف آن.

۲ـ خودپرستی یا کبر و غرور

خودپرستی و خودمحوری انسان خود
پرست یا خود محور، کسی است که
هوسهای او بت و محور او گشته است؛ به
طوری که جز سود و منافع خویش، به چیز
دیگری نمی اندیشد و همه چیز را فدای
مصالح مادی خود می نماید و این خصلت
شیطان است؛ زیرا اولین تفرقه و ناهماهنگی
از هنگام استکبار «ابلیس» از سجده آدم آغاز
شد. ریشه خودپرستی را می توان در
مقوله هایی، چون «کبر»، «عجب»،
«حسادت»، «ترس» و… جستجو نمود.

امام صادق (ع) می فرماید: «برادری با
سردمداران و قدرتمندان و دوستی با متکبران
تحقق نمی یابد.»(۱۶)

آن کس که خود را از دیگران برتر
می داند و هیچ ارزشی برای غیر خود قائل
نیست، ضمن تحقیر مستمر دیگران، اسباب
کینه جویی و دشمنی را فراهم می سازد.
شرط پایداری دوستی و همبستگی، احترام
متقابل است. انسان خودپرست و متکبر،
هویت و ارزشی برای دیگران قائل نیست و
تنها خویشتن می بیند و حال آن که
همبستگی و اخوت، عکس این را طلب
می کند؛ یعنی باید خود را فدای دوست و
همنوع کرد.

امام علی (ع) می فرماید: «به خاطر
برادرت، مال و جان خود را بذل کن (فدا
کن).»(۱۷) به نظر آن حضرت، مبدأ تمام
عقده هایی که منجر به اختلافات می گردد،
خودپرستی و خودمحوری است و این تلازم
به اندازه ای است که آن حضرت از اختلاف
نیروها به اختلاف هوسها تعبیر می فرماید و
خودمحوری و خودپرستی را بزرگترین
خطری می داند که هویت جامعه اسلامی و
پیشرفت آن را تهدید می کند.(۱۸)

ازاین رو، برای مقابله با این آفت و
ریشه های اختلاف سازان، همه مسلمانان
لازم است که به مقابله و پیکار علیه
خودپرستی به پاخیزند؛ زیرا جهاد و مبارزه با
دشمنان بیرونی فقط سبب پیروزی یک
انقلاب یا نظام می گردد و آنچه باعث تداوم
و ماندگاری این نظام می شود، چیزی جز
مبارزه با دشمن درونی نیست. بر همین
اساس است که پیامبر اسلام (ص) خطاب به
گروهی از مسلمانان که پیروزمندانه از میدان
جنگ برگشته بودند، فرمودند: «آفرین بر
گروهی که جهاد کوچکتر را انجام داده و جهاد
بزرگتر هنوز برآنان باقی است.» و هنگامی که
از ایشان سؤال شد که جهاد بزرگتر کدام
است؟ فرمودند: «جهاد با نفس»(۱۹)

امام علی (ع) در این باره می فرماید:
«اعلموا ان جهاد الاکبر، جهاد النفس
فاشتغلوا بجهاد انفسکم تسعدوا؛(۲۰) بدانید
که بزرگترین جهاد، مبارزه با نفس است، پس
به جهاد خویش اشتغال ورزید تا سعادتمند
شوید.»

۳ـ جهل و کج فهمی معارف عالیه
اسلام

یکی از بزرگترین عوامل اختلاف، و
عله العلل دشمنی ها و تفرقه ها، جهل
مسلمانان نسبت به هم و معارف عالیه
اسلام راستین است؛ جهل به عقائد و احکام
مذاهب اسلامی و جهل به تاریخ اسلام و
تاریخ مذاهب و جهل افکار و اندیشه های
گروه ها و افراد موجود در جامعه است.

هرکسی از اسلام، پیش خود، برداشتی
خاص دارد و برای آن اصول و فروعی را
معین می کند که گاهی با آنچه دیگران
پنداشته اند، مخالف و باعث خروج از اسلام
است.

جهل به تاریخ اسلام، سنت معمول
هنگام نزول وحی را از خاطرها محو نموده
است و منشأ فتنه ها و بدعتها را در ابهام نگه
داشته است.

جهل پیروان مذاهب از مذاهب دیگر،
جهل جناح های سیاسی و اقلیت های
مذهبی از ایده و مسلک یکدیگر، باعث
بدگمانی ها و تهمت های زیادی نسبت به
هم، دشمنی و صف آرایی در مقابل یکدیگر
و پندارهای نادرست در پیدایش مذاهب
یکدیگر گردیده است.

آری، کج فهمی ها و دور شدن مسلمانان
از معارف اسلامی، بلای عمده و ریشه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.