پاورپوینت کامل نمونه هایی از راه یافتگان به کوی عشق حسین(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نمونه هایی از راه یافتگان به کوی عشق حسین(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نمونه هایی از راه یافتگان به کوی عشق حسین(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نمونه هایی از راه یافتگان به کوی عشق حسین(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

تشیّع مذهب عشق و شیفتگی است و عنصر محبّت در مکتب تشیّع
دخالت تام دارد. تاریخ تشیّع نیز با یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان
سر از پا نشناخته توأم است. شیدایان و علاقه مندان به پیامبر اکرم(ص) همچون
ابوذر غفاری، مقداد، سلمان و عاشقان شیدایان علی(ع) همچون رشید هجری، میثم
تمار، مقداد، قنبر، سوده همدانی و سعصعه بن صوحان.(۱)

اوج این شیدایی که عشق نام می گیرد، در عرصه کربلا به نمایش
درآمد، چنان که علی(ع) سالها قبل از شهادت آنان در حالی که دو چشم او را اشک پر
کرده بود، فرمود: «هذا مناخ رکاب و مصارع عشّاق شهداءٍ لایسبقهم من کان قبلهم و
لا یلحقهم من بعدهم؛(۲) اینجا محل بارها (و سوار شدن) و جایگاه شهادت عاشقان
شهیدند، که کسی آنها را (بر این شهادت عاشقانه) پیشی نگرفته است و بعد از آنها
نیز کسی به آنها ملحق نخواهد شد.»

به حق شهدای کربلا عاشق حسین(ع) بودند. به همین جهت، نیز به
تمام آثار محبّت راه پیدا نمودند. آنها بر اثر عشق حسین(ع) قدرت و شجاعت و توان
یافتند تا آنجا که شب عاشورا تا صبح عبادت نمودند و روز عاشورا با تمام
خستگی ها و گرسنگی ها و تشنگی ها، مردانه جنگیدند و حماسه جاودانه عاشورا را
ورق زدند. شهدای کربلا فداکاری را به اوج رساندند، و در شهادت بر همدیگر سبقت
می گرفتند. ایثارشان تا آنجا رسیده بود که وفتی به آب زلال فرات هم دست یافتند،
به خاطر عشق حسین و بچه های او آب ننوشیدند و تشنه جان دادند.

عشق شهدای کربلا در اوج الهام بخشی و فیاضیّت بود، چرا که
همه آنها بدون استثناء با این که قبلاً شاعر نبودند، رجز خواندند و شعر گفتند.
آن هم رجزهای بی سابقه و حماسی و تاریخ ساز. این همان الهام بخشی عشق حسین است.
آنچه بیش از همه از آثار عشق در آنها پدیدار گشت، تصفیه گری، فضلیت سازی و گناه
سوزی بود.اینک به نمونه هایی اشاره می شود.

۱ـ حبیب بن مظاهر

او از کودکی عاشق حسین(ع) بود به گونه ای که او را وقتی که
به مکتب می بردند، معلم گفت: بگو «الف» گفت: حسین و… هرچه به او گفت، جواب
داد حسین، روزی پیامبر اکرم(ص) از کوچه می گذشت دید کودکان بازی می کنند پیامبر
اکرم نزد یکی از آنها نشست و شروع کرد پیشانی او را بوسیدن و با او ملاطفت
نمودن، آنگاه او را روی زانوی خود نشاند و مرتب او را می بوسید، پرسیدند علّت
چیست که با او این همه مهربانی می کنی؟ فرمود: «انّی رأیت هذا الصّبیّ یوماً
یلعب مع الحسین(ع) و رأیته یرفع التّراب من تحت قدمیه، و یمسح به وجهه و عینیه،
فانا احبّه لحبّه لولدی الحسین، و لقد اخبرنی جبرئیل انّه یکون من انصاره فی
وقعه کربلا؛(۳) براستی این کودک را روزی دیدم که با حسین همبازی بود، و دیدم که
خاک جای پای حسین(ع) را بر می داشت و به صورت و چشمان خود می کشید. پس من او را
دوست می دارم چرا که او حسین فرزندم را دوست دارد، و براستی جبرئیل خبر داد که
او از یاران (و شهیدان راه) حسین در کربلا خواهد بود.

این شخص همان حبیب بود که بعدها نامه نوشت و از حسین(ع) به
کوفه دعوت نمود، وقتی که حسین(ع) مسیرش را به کربلا تغییر داد، به حبیب نامه
نوشت: «ای حبیب! تو خویشاوندی ما را با رسولخدا(ص) می دانی، و بهتر از دیگران
ما را می شناسی، تو مرد آزاده و غیوری هستی، جان خود را از ما دریغ مدار، که
رسولخدا(ص) در روز قیامت پاداشت خواهد داد.»(۴) حبیب نامه را دریافت کرد و با
۱۱ نفر از بستگان خویش به سمت کربلا حرکت کرد، با این که پیرمرد شده بود ولی
یاد عشق حسین(ع) در او روحیه می دمید و او را سرزنده می کرد.

هرچند پیر و خسته و دل ناتوان شدم

هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم

پیرم که با قد کمان خود را به راهت می کشم

تا یک نظر بر من کنی ناز نگاهت می کشم

مهمان این دشت بلا بر یاریت آماده ام

عالم اسیر داغ تو من هم به تو دل داده ام

با زینب زهرا بگو تا جان به تن دارد حبیب

در یاری مولای خود از خون کفن دارد حبیب

هنگامی که حبیب به شهادت رسید شکستگی و حزن در چهره امام
حسین(ع) آشکار گشت، و در کنار نعش او این جمله را فرمود: «للّه درّک یا حبیب
لقد کنت فاضلاً تختم القرآن فی لیله واحدهٍ؛(۵) خدا خیرت دهید ای حبیب تو شخص
فاضل (و با کمال) بودی و در یک شب تمام قرآن را می خواندی.»

۲ـ زهیر عثمانی حسینی می شود

زهیر با کاروانی از بستگان خویش در سال ۶۰ هجری به مکّه
مشرف شد، او از طرفداران سرسخت عثمان بود، برگشت او از خانه خدا مصادف شد با
حرکت حسین(ع) از مکّه به سوی کوفه، او در مسیر حرکت نمی خواست با حسین(ع) روبرو
شود، به همین جهت هر جا حسین(ع) منزل کرد، او سعی می کرد دورتر از آن حضرت قرار
گیرد، در یکی از منزل ها وضعیّت جغرافیایی باعث شد که چادرها در کنار هم قرار
گیرند، امام حسین(ع) متوجّه شده بود که مس وجود زهیر قابلیّت تبدیل شدن به طلای
ناب را دارد، فقط نیاز به کیمیای محبّت حسین(ع) دارد، لذا شخصی را به دنبال او
فرستاد، قاصد حسین بعد از سلام گفت: «ای زهیر بن قین ابا عبداللّه الحسین مرا
فرستاده که بگویم: نزد او آیی» از شنیدن این خبر بخود لرزید، و لقمه از دستش
افتاد، و در دریایی از فکر فرو رفت،«کانّ علی رؤسهم الطّیر؛گویا پرنده بر سر او
نشسته بود»(۶) خدایا از آن چیزی که فرار می کردم گرفتارش شدم، ناگهان صدای همسر
او (دیلم دختر عمر) رشته فکر او را گسست و او را به خود آورد، زهیر؟ سبحان
اللّه پسر پیغمبر تو را خواسته و تو جواب مثبت نمی گوئی؟ چه می شود اگر محضر او
بروی و سخنان او را بشنوی؟ سخنان همسرش همچون پتک بر مغز زهیر اثر گذاشت،لذا از
جا برخاست و نزد مولای خود امام حسین(ع) رفت، این که امام چه فرمود و زهیر چه
گفت در تاریخ بیان نشده، فقط این مقدار نوشته اند که زهیر وقتی از نزد حسین(ع)
بیرون آمد چشمانش اشک آلود و ۱۸۰ درجه عوض شده بود، همان زهیری که نمی خواست
امام حسین را ببیند یک باره اعلام کرد همسرم! یاران من، خداحافظ من رفتم کربلا،
حتی مهریه همسرش را پرداخت و او را به بستگانش سپرد و خود راهی کربلا شد. آن
بانوی مؤمنه، در آخرین لحظات وداع به او گفت: خداوند یار و یاور تو باشد و تو
را به خوشبختی برساند، ولی از تو تمنّا دارم که روز قیامت نزد جدّ حسین(ع) مرا
(شفاعت کنی) فراموش نکنی. زهیر عثمانی، حسینی شد، آنچنان اکسیر محبّت حسین او
را عوض کرد، که به مرحله بسیار بالایی از عرفان رسید، تا آنجا که جمله را بزبان
جاری کرد که علی(ع) بارها می فرمود: «لوکشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر همه
پرده ها کنار رود(و همه غیب ها مشهود شود) بر آگاهی و باور من افزوده
نمی شود(چرا که همه آنها را پیشاپیش باور داشتم)». جمله بسیار بلندی است خدا یا
عشق حسین چه کرده که راه صد ساله را یک شبه طی کرده، و به قلّه عرفان رسیده
است، کار به همین جا ختم نمی شود، شعله محبّت زهیر لحظه به لحظه شعله ورتر
می شد، تا شب عاشورا فرا رسید، حسین(ع) خطبه معروف خویش را ایراد فرمود، آنگاه
چراغ را خاموش کرد که هر کس می خواهد برود آزاد است، بعد از روشن شدن چراغ و
اظهار وفاداری از سوی عباس و خویشاوندان زهیر عرض کرد: «سوگند به خدا دوست دارم
کشته شوم سپس زنده گردم، دوباره کشته شوم تا هزار بار و خدا به وسیله کشته شدن
من از کشته شدن تو و جوانانی از خاندانت جلوگیری نماید.» آری زهیر تازه لذّت
محبّت و عشق حسین(ع) را چشیده، ممکن نیست او را رها کند، لذا تا آخرین لحظه
ماند و شجاعانه در روز عاشورا جنگید و مس وجود خویش را با عشق و شهادت در راه
حسین به طلای ناب تبدیل کرد، هنگام شهادت حسین(ع) کنار او آمد و در حق او دعا
نمود.(۷)

۳ـ حربن یزید ریاحی توبه می کند

حر هنگامی که از نزد عبیداللّه بن زیاد خارج شد، این صدا را
شنید «ابشر یا حر بخیر؛ بشارت می دهم(و یا بشارت تو را) ای حر به نیکی»(۸) وقتی
با امام حسین(ع) روبرو شد، حضرت دستور داد او و همراهان او را و حتی به اسب های
آنها آب دهند، و خود نیز به عدّه ای از آنها از جمله حر با دست مبارک خویش آب
داد، آنگاه نماز جماعت بر پا نمود حُر به حضرت اقتدا کرد، آرام آرام، زمینه
نفوذ محبت حسین(ع) در او فراهم گشت، اوّلین گام نفوذ محبت این بود که حر از روی
دلسوزی عرض کرد: «اگر بخواهی به راه خویش ادامه دهی و کار را به جنگ بکشانی،
کشته می شوی» امام حسین(ع) در جواب او سخنانی فرمود، که محبّت خود را همراه عشق
به شهادت در درون او تشدید و تقویت نمود، از جمله فرمود: «آیا مرا از مرگ
می ترسانی؟ و آیا اگر مرا بکشید مرگ از شما خواهد گذشت؟(۹)…شأن من شأن کسی
نیست که از مرگ می ترسد، چه آسان است جان باختن در راه رسیدن به عزّت و زنده
نمودن حق، مرگ در راه رسیدن به عزّت جز حیات جاودانی نیست و زندگی ذلّت بار جز
مرگی که هرگز حیات و زندگی را در پی ندارد، نیست. آیا مرا از مرگ می ترسانی؟!..

درود باد بر کشته شدن در راه خدا ولی(این را بدانید که
هرگز) توانایی نابودی عظمت و عزّت و شرف من را ندارید، پس در این صورت هیچ باکی
از مرگ ندارم.»(۱۰) همین سخنان سراپا عشق خدا و عشق به شهادت بود که حُر بن
یزید را نیز به سمت و سوی عشق حسین و شهادت کشاند، این محبّت به سرعت به بار
نشست، و به خوبی مس وجود حر را به طلای ناب تبدیل نمود، بعد از هشت روز (دوّم
تا دهم محرم) یعنی روز عاشورا آهن ربای محبت حسین حر بن یزید ریاحی یزید را
برای ابد حسینی ساخت، لذا رو کرد به غلامش «قرّه بن قیس» که اسبم را آب بده و
آماده کن، ولی در همان لحظات نگاهش به سمت خیمگاه محبوبش حسین(ع) بود، و این
نگاه معنای داشت و آن این که، اسبم را آب بده، در حالی که محبوبم و معشوقم حسین
و فرزندانش تشنه می باشند، پرچم سفیدی دست گرفت، در حالی که بشدت به خود
می لرزید، مهاجر بن اوس به او گفت:به خدا قسم در هیچ جنگی تو را چنین ندیده
بودم که این گونه برخود بلرزی و اگر به من می گفتند که شجاع ترین مرد کوفه
کیست؟ تو را معرّفی می کردم، پس این چه ترسی است که در تو می بینم؟ حُر گفت: به
خدا سوگند خود را بین بهشت (یاری حسین…) و دورخ(طرفداری از یزیدو…) مخیر
می بینم، و سوگند به خدا که هیچ چیز را بر بهشت (و عشق حسین) برتری نمی دهم اگر
چه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.»(۱۱) یا للعجب محبّت حسین چه کرده، همین مرد
درست هشت روز جلوتر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.