پاورپوینت کامل آفتاب فروزان(نگاهی به زندگی، افکار و اندیشه های شهید مطهری) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آفتاب فروزان(نگاهی به زندگی، افکار و اندیشه های شهید مطهری) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آفتاب فروزان(نگاهی به زندگی، افکار و اندیشه های شهید مطهری) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آفتاب فروزان(نگاهی به زندگی، افکار و اندیشه های شهید مطهری) ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

به مناسبت فرا رسیدن سی امین سالگرد شهادت علّامه شهید آیت اللّه مرتضی مطهری و روز معلّم

جوانه های جاوید

سخن از اندیشمندی سرخ صورت و سبز سیرت است که جویبارهای با طراوت ایمان و معنویت در روح و روانش جاری بود، او استواری اندیشه و صلابت ایمان را در وجود خویش شکوفا نمود و با چنین کیمیایی کرامت گونه تا قلّه قرب و یقین طیّ طریق نمود و چون ردای شهادت بر تن کرد خون پاکش بر این صفای روحانی مُهر تأیید زد و آثارش که از بیان و بنان آن متفکر وارسته تراوش می نمود عطر چنین معنویتی را در فضای اذهان مشتاق معرفت و حقیقت منتشر ساخت به همین دلیل حضرت امام خمینی در فرازی از پیام شان به مناسبت شهادت این راست قامت تاریخ معاصر فرمودند:

«مطهری که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملأاعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود.»(۱)

شهید مطهری که عصاره مؤثر حوزه های علمیه و محصول صدها سال تجارب حاکم بر کانون های آموزش های دینی و معرفتی و حاصل عمر با برکت امام خمینی بود در میدان نبرد با مکاتب و مسالک التقاط و نفاق و کفر چون

ستاره ای پرفروغ درخشید و جهانی را از پرتوهای فروزان خود روشن ساخت. مردی از تبار طلایه داران نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر که از نخستین روزهای کودکی، فکر و دل خود را با قرآن مأنوس نمود و در نهج البلاغه سیر نمود و بانگرشی عمیق بر نبوّت و امامت، از خرمن حکمت اسلامی خوشه ها چید و به برکت این آموخته ها علاقه مندان را با علوم اسلامی آشنا ساخت و آنان را به تفکر در فطرت خویش و تأسّی بر انسان های کاملی واداشت که حضرت علی(ع) با آن جاذبه و دافعه ویژه خویش، در میانشان می درخشد. او عاشق خاندان وحی و نبوت بود و در این مسیر ولاء ولایت ها را پذیرا گشت تا سیره ائمه اطهار را به نگارش درآورد و از حماسه حسینی سخن گوید و تحریفات عاشورا را افشا کند و قیام و انقلاب حضرت مهدی را برای جهانیان تبیین سازد. گفتارهای معنوی، مقالات فلسفی و بحث های این استاد حوزه و دانشگاه در مقوله حرکت و شرح منظومه الهام گرفته ازجهان بینی توحیدی بود. در توضیح و تبیین مسایل دینی نیازهای زمان را در نظر داشت. آن مشعل فروزان معرفت در صدد آن بود تا علم و ایمان را با یکدیگر مأنوس سازد

و نقش امدادهای غیبی را در زندگی انسان ها و سرنوشت آنان مطرح سازد و به حق جویان تفهیم نماید، دنیا را مزرعه آخرت تلقی کرده و خود را برای سرای جاوید مهیا سازند.(۲)

در بیاناتش شور و خلوص هویدا بود، دریافت های علمی را با نهایت صداقت و صفا و نثری زیبا تحریر می نمود و به قلب های عطشناک و اندیشه های تشنه تقدیم می کرد. وقتی قلم را بر کاغذ می چرخانید بارانی از معارف و مکارم دشت های انسانیت را به شکفتن و رستن وا می داشت. در سخنش از مولایش علی مرتضی نشان داشت و همین بود که بلاغت، صراحت،پویایی، ابتکار، استواری و تازگی گفته هایش اعماق وجود را نوازش می داد، جان سوخته ای داشت که هیچ جهالت و ظلمتی را برنمی تابید، راست ایستاد تا کژی ها را بشکند، با خورشید دانش و معرفت تیرگی ها را می شکافت، چون می دید از هر سو تاختن آورده اند تا فروغ ایمان را خاموش کنند، تندبادها وزیدن گرفته اند تا مشعلی که از غار حرا افروخته شد و در کربلا فروزندگی آن تقویت شد، خاموش گردد، لحظه ای آرام نمی گرفت و با ژرف اندیشی و همه سونگری این توطئه ها را خنثی می کرد.(۳)

تربیت در دامن صداقت

در سیزدهم بهمن ۱۲۸۸ ش، ۱۲ جمادی الاول ۱۳۳۸ ق در شهر فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری جنوب شهر مقدس مشهد در خانواده ای که عِطر زهد و قناعت از آن ساطع و نور تقوا آن را منوّر ساخته بود کودکی دیده به جهان گشود که مرتضی نامیده شد.

پدر مرتضی، شیخ محمد حسین مطهری که پس از تحصیلات علوم دینی در عتبات عراق در زادگاه خویش به ترویج و تبلیغ مذهب تشیع مشغول بود، انسانی فاضل، پرهیزگار و از شخصیت های مورد تکریم اقشار گوناگون جامعه به شمار می رفت و شهید مطهری از دوران کودکی تزکیه و پرورش های معنوی را از وی آموخت.(۴) آن عالم ربانی در سحرگاهان حال و هوای دیگری داشت، راز و نیاز، اشک و آه، دعا و تلاوت قرآن مونس وی بود.(۵) مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه العظمی خامنه ای او را چنین معرفی کرده اند:

پدر ایشان جزو روحانیونی بود که از جنبه های معنوی و زهد و تقوا یک فرد ممتاز بود. خود مرحوم مطهری عمیقاً به پدرشان ارادت می ورزید و احترام پدرش را در حدّ زیاد و کم نظیر نگه می داشت، بارها می گفت: انس به عبادت، ذکر و اخلاق اسلامی را از پدرم یاد گرفتم.(۶)

شهید مطهری در مقدمه کتاب داستان راستان نوشته است:

«این اثر ناچیز را به پدر بزرگوارم آقای شیخ محمد حسین مطهری که اولین بار ایمان و تقوا و راستی معظم له مرا به راه راست آشنا ساخت اهدا می کنم.»(۷)

ایشان در جای دیگر از پدر چنین یاد می نماید:

«این مرد شریف هیچ وقت نمی گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب تأخیر بیفتد، حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شب های جمعه از سه ساعت به طلوع صبح بیدار می شد و حداقل قرآنی که مطالعه می کرد یک جزء بود و با چه فراغتی و آرامشی نماز شب می خواند. در سال های اخیر با وجود این که تقریباً صد سال از عمرش می گذشت هیچ وقت ندیدم که یک خواب ناآرام داشته باشد،

این همان لذّت معنوی بود که وی را این چنین نگه می داشت…»(۸)

امام خمینی در سال ۱۳۲۶ ش به دعوت شهید مطهری به نریمان آمد، وی در این سفر به قدری نسبت به شیخ محمد حسین مطهری ارادت پیدا کرد که هر وقت شهید مطهری را می دید می پرسید احوال آقا چگونه است و بعدها با این زاهد وارسته مکاتباتی داشت و در سال ۱۳۹۳ ق مطابق آذر ۱۳۵۰ که این مرد تقوا دار فانی را وداع گفت امام این ضایعه را به آیت اللّه مطهری تسلیت گفت.(۹)

مادر شهید مطهری که سکینه نام داشت، قلبش از محبت نسبت به خاندان عترت موج می زد او می گوید زمانی که مرتضی را آبستن بودم، در رویایی راستین مشاهده کردم در مسجد محل محفلی نورانی منعقد است، ناگاه دیدم بانوی مقدّسی که دو زن او را همراهی می کردند به آن مجلس وارد گردیده و جلوه اش را افزون ساخت، وی به همراهان توصیه می نمود بر سر افراد گلاب بپاشند ولی چون نوبت به من رسید تأکید نمود سه بار گلاب بپاشید، برایم این سؤال مطرح بود که چرا درباره من این نکته را مطرح نمود. تصور کردم شاید در قلبم کدورتی وجود دارد که او می خواهد آن را بزداید و از این جهت با نگرانی پرسیدم چرا باید بر سر من سه بار گلاب پاشیده شود؟ پاسخ داد به دلیل کودکی که در رحم شماست چنین کاری ضرورت دارد. او آینده ای درخشان دارد و به جامعه اسلامی خدمات مهمی ارائه خواهد نمود، سکینه با این نوید نورانی شادمان گشت و به درگاه خداوند سجده شکر گذارد. شهید مطهری هر وقت به نریمان می آمد هنگام روبرو شدن با مادرش، بر دستانش بوسه می زد و به فرزندانش نیز توصیه می کرد چنین کنند.(۱۰)

شوق و دانش اندوزی

مرتضی پس از طی ایّام طفولیّت، نزد پدر به آموختن پرداخت، در همین سنین شش یا هفت سالگی با علاقه شگفتی به مکتب خانه فریمان رفت تا برخی مقدمات عربی و فارسی را فرا بگیرد.(۱۱)

بیش از دوازده بهار از عمرش نگذشته بود که شور و شوق درونی وی را به سوی حوزه علمیه مشهد کشانید و پس از چهار سال تحصیل در این حوزه در حالی که نوجوانی شانزده ساله بود تصمیم گرفت برای ادامه تحصیلات و تکمیل معلومات به قم برود، او موقعی به چنین هجرتی سرنوشت ساز دست زد که رضاخان مخالفت سرسختانه ای را با روحانیت و مراکز علوم حوزوی ترتیب داده بود و برای کسانی که می خواستند در کسوت اهل علم و معرفت درآیند و مدرّس و مبلّغ فرهنگ اسلامی گردند فشارهای سیاسی و اختناقی فرساینده وجود داشت و فضای یأس آور و تیره و تاری توسط این دیکتاتور و با حمایت استعمار انگلستان بر مراکز مهم علوم اسلامی حاکم گردیده بود.(۱۲)

شهید مطهری در حجره ای از مدرسه فیضیه قم سکونت گزید و زندگی ساده و عاری از تکلّف اما سرشار از عزّت و قناعت را پیش گرفت، بعد از تشکیل خانواده نیز در روند زندگی او تغییری مشهود رخ نداد و تنها حجره اش به اتاقی استیجاری مبدّل گشت.(۱۳) در قم مرتضی با دقت، نظم و همّتی ستودنی به آموختن علوم اسلامی مبادرت ورزید. مطوّل را نزد آیت اللّه شهید صدوقی فرا گرفت، شرح لمعه را از محضر آیت اللّه مرعشی نجفی بیاموخت، هم چنین از استادانی چون آیات محترم: سید صدرالدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت کوه کمره ای، سید محمد محقق یزدی معروف به داماد و میرزا مهدی آشتیانی در معقول و منقول بهره مند گردید.

در سفری کوتاه که به اصفهان داشت، موفق گشت به محضر عالم ربّانی مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی برود و به لطف ارشاد و فیض بخشی وی با فرهنگ نهج البلاغه مأنوس گردد.(۱۴)

شهید مطهری می گوید: در سال ۱۳۲۰ ش که برای اولین بار به اصفهان رفتم هم مباحثه گرامیم که اهل اصفهان بود به من پیشنهاد کرد در مدرسه صدر عالم بزرگی است که نهج البلاغه تدریس می کند بیا برویم به درس او، این پیشنهاد برای من سنگین بود، طلبه ای که کفایه الاصول می خواند چه حاجت دارد که به پای تدریس نهج البلاغه برود. اما چون ایّام تعطیل بود پذیرفتم…دیدم با مردی از اهل تقوا و معنویت روبرو هستم که به قول طلّاب از کسانی است که شایسته است از راههای دور بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم…(۱۵) دست مرا گرفت و وارد دنیای نهج البلاغه کرد…از آن پس چهره نهج البلاغه در نظرم عوض شد، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد، درک محضر او را همواره یکی از ذخائر گرانبهای عمر خودم می شمارم و شب و روزی نیست که خاطره اش در نظرم مجسّم نگردد، یادی نکنم و نامی نبرم و ذکر خیری ننمایم، به خود جرأت می دهم و می گویم او به حقیقت یک عالم ربانی بود.(۱۶)

مطهری تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را از سال ۱۳۲۳ ش آغاز کردو بحث حکمت از شرح منظومه حکیم سبزواری بیاموخت.(۱۷) البته وی قبلاً به درس اخلاق امام می رفت و در جایی تأثیر آن را چنین بیان کرده است:

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدّمات فارغ نشده بودم امّا درس اخلاق که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود چنان مرا به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درس های دیگری، که طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم،

انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم راستی که او روح قدس الهی بود.(۱۸)

در سال ۱۳۲۹ ش استاد مطهری به حوزه درسی علامه سید محمد حسین طباطبایی شتافت و مبحث الهیات از شفای بوعلی سینا را نزد او آموخت. این مفسّر عالیقدر درس خصوصی دیگری را شروع کرده بود که در شب های پنج شنبه و جمعه تشکیل می گردید و در آن جمعی از اهل فضل چون شهید مطهری، امام موسی صدر و شهید دکتر بهشتی حضور داشتند محصول این جلسه پر فیض مجموعه مطالبی تحت عنوان اصول فلسفه و روش رئالیسم است که سهم شهید مطهری در آفرینش این اثر برجستگی ویژه ای دارد.(۱۹)

علامه طباطبایی اظهار داشته است: مطهری هوش فوق العاده ای داشت، علاوه بر تقوا وجهات اخلاقی بافراست بود و هرچه می گفتم هدر نمی رفت، وقتی ایشان به درسم می آمد از شدت شعف و شوق حالت رقص پیدا می کردم، در مباحث و مقالات اصول فلسفه و روش رئالیسم هم یگانه کسی که از همه جهت مطمئن بودم حرفم را هدر نمی دهد ایشان بودند، مقداری که گذشت پاورقی بر مطالب مزبور را آغاز کرد زیرا مقاله ها مجمل و فشرده بود و ما می خواستیم بازگردند و مطلب روشن تر شود و کسی که بتواند این معنا را عهده دار گردد مطهری بود.(۲۰)

تدریس و فعالیت های ارشادی

شهید مطهری علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود حوزه تدریس داشت او از جمله کتاب های ذیل را در حوزه قم درس داد: مطول در معانی، بیان و بدیع، شرح

مطالع در علم منطق، کشف المراد در کلام و عقاید، رسایل و کفایه در اصول فقه، مکاسب در فقه، شرح منظومه و اسفار در حکمت. او در سال ۱۳۳۱ ش با دختر آیت اللّه روحانی که از علمای خراسان به شمار می رفت، ازدواج کرد، خانم عالیه روحانی، همسر استاد می گوید: آقای مطهری شاگرد پدرم بود و وی را به خوبی می شناخت و چون به خواستگاری من آمد پدر احساس کرد اگر جواب ردّ بدهد گوهر گرانبهایی را از دست داده است. حدود یک سال از ازدواج من با استاد گذشت متوجه سجایای اخلاقی ایشان شدم و فهمیدم پدرم بزرگ ترین لطف را در حق من نموده است. هم دلی، انس و علاقه ای که بین من و آقای مطهری بوجود آمد هر مشکلی را در نظرم اندک جلوه می داد.(۲۱)

مطهری پس از تشکیل خانواده در سال ۱۳۳۱ ش به دلایلی که ظاهر آن ها برخی مشکلات اقتصادی بود به تهران هجرت نمود. اگرچه سبب این مهاجرت تنگدستی تلقی گردیده ولی باید آن را لطف مخفی الهی شمرد زیرا حضور پر فیض آن شهید در تهران و در جمع دانشگاهیان، روشنفکران و محافل فکری و فرهنگی سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت افراد زیادی گردید.(۲۲)

استاد مطهری از ابتدای ورود به تهران به پرتو افشانی، سازندگی فکری و معنوی تشنگان معارف ناب قرآن و عترت پرداخت و در مدرسه مروی آموزش فلسفه اسلامی را به صورت تطبیقی و مقایسه ای آغاز کرد.(۲۳) سخنرانی های روشنگر و مفید استاد همزمان با تدریس حکمت در تهران آغاز گردید، او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی سؤالات موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، همت و اخلاص در این راستا توفیقات مهمی بدست آورد.

در سال ۱۳۳۳ ش استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد و در دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) بیش از بیست سال به نبردی عالمانه با جهل مادی گری و غرب گرایی و خودباختگی پرداخت و به شیوه ای حکیمانه و خردمندانه و با استناد به قرآن و حدیث به دفاع از فرهنگ اسلامی پرداخت و حقایق باحلاوتی از آیین اسلام را تبیین نمود رفتارش با دانشجویان به قدری صمیمی بود که آنان را مشتاق خویش ساخته بود، استاد در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا، کلیات علوم اسلامی، فلسفه شامل شرح منظومه، الهیات، شفا، مقاصد الفلاسفه غزالی و آثار دیگری در این عرصه و نیز تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی، روابط فلسفه و عرفان و… را تدریس کرد.(۲۴)

در سال ۱۳۳۶ ش به همّت جمعی از دانشوران حوزه علمیه از جمله شهید دکتر محمد جواد باهنر نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت کرد که استاد مطهری با این نشریه همکاری علمی و ارشادی داشت، بعد از تأسیس انجمن اسلامی پزشکان در سال های ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ ش استاد مطهری چراغ فروزان این تشکّل گردید و زمانی که سردی و تاریکی ناشی از اختناق سیاسی و روش های مبتذل رژیم پهلوی همه جا را فرا گرفته بود، به دل ها حرارت بخشید و اذهان را روشنایی داد، در سال ۱۳۴۶ آن شهید که سال های متمادی آرزوی تأسیس مؤسسه ای علمی و فرهنگی را داشت تا بتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف اسلامی بپردازد. سرانجام به کمک محمد همایون و حجت الاسلام و المسلمین سید علی شاهچراغی مؤسسه حسینیه ارشاد را تأسیس کرد. او با شور و حرارت و آگاهی و درایت برای برنامه ریزی در این نهاد فرهنگی اهتمام وافر از خود نشان داد و ضمن آن که شخصاً در آن جا بیانات ارزشمندی ارائه داد، شخصیت های دانشور، متفکر و صاحب نظری فراخواند تا در حسینیه ارشاد به سخنرانی بپردازند متأسفانه بر خلاف روند فکری و اعتقادی شهید مطهری این کانون علمی مذهبی از هدف های اصلی خود فاصله گرفت و شهید مطهری را با دو مانع بزرگ روبرو ساخت یکی ظاهرسازی و بسنده نمودن به یک سری شعارهای سطحی و غوغا سالاری مداحان و مانند آن ها و دیگری کارهای غیراسلامی، استبدادی و خودسرانه یکی از اعضای هیأت مدیره حسینیه ارشاد. این ها چون خنجری از پشت مانع اجرای طرح های سازنده و رشد دهنده آن متفکر سترگ گردید و او را ناگزیر به استعفا ساخت. او در استعفانامه خود یادآور شد:

میناچی با هرگونه اقدام مفید و عمیق در سطح احتیاجات نسل تحصیل کرده مخالف است و می خواهد این مؤسسه را به صورت مرکزی جنجالی و تو خالی درآورد.

و چون این ضایعه را ترمیم ناپذیر می داند از همکاری با حسینیه مزبور خودداری و در نامه ۲۹ دی ۱۳۴۷ که پیرو استعفای مورخ ۲۷/۱۰/۱۳۴۷ نوشته بود متذکر می گردد به چند دلیل نمی تواند به همکاری خود با این مجموعه ادامه دهد که بند الف آن چنین است:

طرز تفکر و هدف ما با ایشان (ناصر میناچی) در حسینیه و قهراً نوع کارها که وسیلهوصول به هدف هاست، متفاوت است، ما می خواهیم اینجا را در یک سطح عالی اسلامی در آوریم که جوابگوی نیازهای فکری امروز و آینده باشد و ایشان می خواهد اینجا را به صورت یک محیط تشریفات ظاهری و با جنجال و هیاهو و شور و واویلا اداره کند، ایشان عملاً طرفداری اقناع کاذب احساسات است و با این که اینجا با منطق سر و کار داشته باشد مخالف است و در راه آن کارشکنی می کند و تنها همین برای این که ما از هم جدا شویم کافی است .

به تعبیر مقام معظم رهبری با رفتن شهید مطهری از حسینیه ارشاد این محفل از روح تهی شد، این کناره گیری مطهری جلوه ای از تقوا و مظهری از خیرخواهی آن دانشمند شهید بود که می خواست تعلیمات و تبلیغات اسلامی را با نوعی بصیرت و معرفت توأم کند و نیز به نیازها و مقتضیات عصر توجّه نماید امّا مخالفانش طرفدار ظاهرسازی، سر و صدا، شعارهای عاری از شعور کارهای موقتی، تقویمی و کم بازده بودند.(۲۵)

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.