پاورپوینت کامل تمدن غرب در سراشیبی سقوط ۲ ۵۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تمدن غرب در سراشیبی سقوط ۲ ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تمدن غرب در سراشیبی سقوط ۲ ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل تمدن غرب در سراشیبی سقوط ۲ ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

در مقاله پیشین گفتیم تمدّن غرب به دلائلی در سراشیبی سقوط قرار گرفته و آثار و نشانههای این افول را کما بیش مشاهده میکنیم. البته این مایه شگفتی نیست که این تمدن که شاخصه اصلی اش ارتقای علمی و جهش فناوری و رشد چشمگیر تکنولوژی است، رو به افول و سقوط باشد و یا این نگاه را ساده اندیشی بنامیم که چگونه این تمدّن بزرگ و غول آسا رو به سقوط برود؟! تاریخ بشر در بستر خود شاهد سقوط تمدّنهای بزرگی بوده که در روزگاران گذشته پرچمدار بوده و اکنون آثارشان در ویرانهها دفن شده و بیش و کم از زیر خاک سر بیرون می آورد. آشوریها، کلدانیها، اشکانیان، ساسانیان، سلجوقیان و… و تبارها و نژادها و رژیمهای حاکم در گذشته به نسبت شرائط زمانشان کم قدرتتر از رژیمهای قدرتمند کنونی نبوده اند، اما امروز از آنان جز افسانه ای درهم شکسته باقی نمانده و سنگهای حجّاری شده و کاسه و کوزههای شکسته تفسیری است بر کاخهای جبروت آن کاخ نشینان که تأمّل در تاریخ زندگی آنان و عبرت گرفتن از آن میتواند چراغ راه آینده انسانها باشد. از اینرو قرآن کریم بخشی از آیات خود را به ترسیم سرگذشت پیشینیان اختصاص داده، با این هدف که انسانها به وضع موجود مطمئن نباشند و خط مشی خود را بگونه ای انتخاب کنند که بدفرجامی حاصل آن نباشد. علل و عوامل سقوط تمدنها نکته مهم در این مقال بررسی علل و عواملی است که سقوط تمدّنها را در پی دارد و نیز عواملی که موجب ثبات و بقای آن میگردد. هر چند تفصیل بیان این عوامل از حوصله این مقال بیرون است اما به اختصار میتوان گفت: اگر یک تمدّن و فرهنگ با فطرت آدمیان که فطرت خدائی است همسوئی داشت، اگر ایمان و عقل و منطق را که شالوده فکر آدمیان است اساس تمدّن و فرهنگ ساخت، اگر عطوفت و مهر را مبنای عمل با آحاد تحت حاکمیت قرار داد، اگر تمام ارکان قدرت را عاریتی و امانتی دانست که آفریدگار جهان به آنان سپرده است، بی تردید شانس ماندگاری برای چنین تمدّنی به واقعیت نزدیکتر خواهد بود چرا که به نص صریح قرآن آنچه برای خیر بشریت نقش دارد در زمین میماند «و اما ما ینفع النّاس فیمکث فی الارض»(سوره رعد آیه ۱۷) قرآن کریم باطل را به کفهای روی آب و حق را به آب و جواهرات تشبیه میکند که یکی در معرض فنا قرار دارد و دیگری دارای خصلت ماندگاری است، چرا که حق برای انسانها سودمند و مایه خیر بشریت است. ناگفته پیداست که این ماندگاری فرهنگ و تمدن برای پویندگان حق به معنای بقای تخت و تاج و ابنیه و آثار نیست، چرا که عناصر مادی در آزمایشگاه طبیعت فرسوده و متلاشی میگردد و به فرض ماندن تمدّن و فرهنگ، چیزی فراتر از اینهاست. بلکه معنای ماندگاری فرهنگ حق و تمدّن منطبق با فطرت آدمیان، ماندن فکر و اندیشه، معنویت و مفاهیم و جریان انسان ساز و فضیلت پرور است همانگونه که انبیاء بزرگ و رهبران آسمانی و ایده و آرمان الهیشان در قالب دین و آیین ماندگار شده است. در حالیکه از نمرود و فرعون و قیصر و کسری جز بدنامی و بدفرجامی اثری نیست. نام ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(صلوات اللّه علیهم) بر تارک تمدّنها می درخشد و تا از فرهنگ و معنویت اثری هست نام و یاد این طلایه داران توحید تداعی میشود. اینها قافله سالاران فرهنگ آسمانی بودند که موهبت و مائده آسمانی را به زمین آورده و جهان مرده را روح و حیات بخشیده اند. این است معنای ماندگاری حق…و اگر در تاریخ پرماجرای اسلام جز بدنامی از معاویه و یزید و مروان و هارون و مأمون و منصور باقی نمانده برای اینست که اینها بنام اسلام و آیین حق، پرچمدار باطل وگمراهی و ستم و استبداد بوده و فرهنگ قیصر و کسری را پاسداری میکردند. اگر از اینها کاخهای سبز و سرخ و هزار و یک شب بغداد مانده باشد این تمدّن و فرهنگ اسلام نیست، حقیقت فرهنگ و تمدّن اسلامی را در مکتب عدل و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام و وارثان ولایت و پرچمداران فرهنگ و انقلاب و ستم ستیزی چون مکتب امام صادق(ع) و قیام عاشورای حسینی(ع) و ادامه این فرهنگ را در تداوم رهبری دینی باید جستجو کرد. خلاصه آنکه جلوههای تمدن و فرهنگ را به جای آنکه در ابنیه و آثار و حجاری و تذهیب جستجو کنیم ـ هر چند اینها نیز آثار هنری هنرمندان تاریخ است ـ بیش از آن فرهنگ و تمدّن را در اندیشه و دانش و عملگرایی اخلاقی و حق جویی و نوع دوستی و خیررسانی باید کاوید. دموکراسی غربی یا تروریسم دولتی! نکته دیگر درباره تمدّن غربی نوع دموکراسی و تفسیری است که از این واژه میکند. هرگاه غربیها قصد تصرّف کشوری را به منظور اجرای سیاستهای سرکوب و سلطه گرانه خود میکنند، پرچم دموکراسی را بر می دارند! و با این عنوان به دخالت سیاسی، نظامی و قتل و غارت و شکنجههای قرون وسطائی دست می زنند. نمونه این سیاست را در اشغال عراق و افغانستان دیدیم و دیگر موارد که مردم جنایات صدام سفّاک و دیکتاتور را از یاد برده و آرزو میکنند صدام مانده بود و آمریکا نمی آمد! با اینهمه بوش در آخرین روزهای ننگین ریاست تروریستی خود در عراق از دموکراسی دم زد که پاسخ خود را از مردم عراق و آن خبرنگار قهرمان دریافت کرد. نمونه دیگر آن قتل عام مردم مظلوم غزه و ددمنشی رژیم اشغالگر است و زشتترین چهره اش که با طراحی آمریکا و حمایت دولتهای غربی و عربی بدنام صورت گرفت و بیشرمانهترین سخن اظهارات بوش بود که حماس را مقصّر اعلام کرد و وزیر خارجه اش با وقاحت تمام گفت: جنگ ما جنگ ارزشهاست! آری، ارزش و حقوق بشر و دموکراسی در تفسیر غربی و آمریکایی آن، یعنی یک ملت را از حقوق اولیه و آب و غذا و دارو و اظهار عقیده و انتخاب سرنوشت محروم کردن و اهریمن درنده ای چون اسراییل را در جنایت هایش سلاح و تجهیزات دادن و این حوادث هرچند بسیار تلخ است اما درسهای آموزنده ای به ملتها می دهد یعنی بیش از پیش نظام ارزشی غرب و وابستگان به آمریکا و دولتهای خود فروخته عربی را شناساند. گذشته و آینده سلطه غربیها بر این اساس است که میگوییم تمدّن غربی رو به افول است. چرا که در این تمدّن نه تنها از ارزشهای فرهنگی و اخلاق و معنویت و مفاهیم آسمانی خبر و اثر نیست بلکه این تمدّن به محو ارزشهای متعالی و حقوق انسانی کمربسته و غرور علمی و روح استکبار اهریمن این تمدّن را در نوردیده است. از آن تاریخ که فناوری و تکنولوژی و دانش مادی، غربیها را در جهان مطرح کرد (که البته نباید فراموش بکنیم که این انقلاب علمی و صنعتی چنانکه در مقاله پیشین اشاره کردیم از علوم و دانشمندان اسلامی مایه گرفته است) متعاقب آن غرور و سرکشی غرب آغاز شد و سلطه استکباری بر کشورها کلید خورد و دراین سو و آن سوی جهان به گشت و گذار پرداختند تا منابع ثروت را در جای جای جهان کشف کنند و به غارت و چپاول آن بپردازند و مقدمه این چپاول سلطه سیاسی و یا سلطه نظامی و مزدور گماری در رأس حاکمیت کشورهای تحت سلطه بود که تاریخ پرماجرای این سلطه را با رنجنامه ملتهای کشورهای تحت ستم در مجالی دیگر باید به گفتگو نهاد. در همین شرائطی که این قلم در دست نگارش است جنایات غربیها به سردمداری آمریکا در کشورها از جمله کشورهای اسلامی همچون عراق، افغانستان، فلسطین اشغالی و غزه قهرمان و مظلوم و زخم خورده به جائی رسیده که مردم جهان جنایات آیشمین و هیتلر را فراموش کرده اند. همه اینها جلوههای تمدّن غربی و حقوق بشر آمریکایی است، هرچند همانگونه که قبلاً گفتیم جایگاه تمدّن غربی به موجب عملکرد سردمداران استکبار جهانی امروزه به نازلترین مرتبه رسیده و روز به روز تنفر و انزجار جهانی از عملکرد این دولتها و بیش از همه دولت خودکامه و متجاوز آمریکا به چشم میخورد. بوسه وداع و انتفاضه کفش!! نمونه این را در برخورد ملتها در تظاهرات علیه سیاستهای رئیس جمهور در حال احتضار آمریکاـ بوش میبینیم. کار به جایی رسیده که خبرنگار عراقی الزیدی خبرنگار تلویزیون عراق این عنصر جنایتکار و سفّاک تاریخ را در یک جلسه مطبوعاتی در عراق با لنگه کفشهای خود هدف میگیرد و هنگامی که این سفّاک از دموکراسی در عراق حرف می زند، به نیابت ملّت عراق کفشهای خود را از پای درآورده و به دهان بوش پرتاب میکند و میگوید: «این بوسه وداع ایست ای سگ!» که این پاسخ تاریخی برای این خبرنگار آزاد به عنوان یک سند ثبت میگردد و بدون تردید اگر مراقبتهای امنیتی و حفاظت و ترس نبود میلیونها انسان دیگر دهان بوش را با لنگه کفش میکوبیدند. اینست پاسخ تحقیرآمیز برای سران خودکامه و سلطهگر غرب چه آمریکا، چه انگلیس و یا هر متجاوز دیگر که در شرائطی که بدترین جنایات ضد بشری و قرون وسطایی در غزه و عراق و افغا