پاورپوینت کامل ریشه ها و میوه های قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ریشه ها و میوه های قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشه ها و میوه های قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشه ها و میوه های قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint :

انحراف در پوشش انقلاب

حدود چهل روز بعد از قضایای لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و در ۱۹ دی ماه ۱۳۴۱ عدّه ای کشاورز با لباس های محلی از سراسر کشور در یکی از استادیوم های ورزشی تهران اجتماع می کنند، شاه در انجام مأموریت خویش برای این افراد سخنرانی می نماید و در ضمن گفته هایش به علما و روحانیت اعتراض می نماید و مزوّرانه می گوید ما در صدد هستیم کشور را به سوی ترقی سوق دهیم و به حرف های ارتجاع سیاه گوش نمی دهیم. در این اجتماع برای اولین بار شاه اصول انقلاب سفید را اعلام کرد و افزود این اصول ششگانه را به رفراندوم می گذارم، این اصول بعدها به لوایح ششگانه معروف گردید و اصولی بر آن ها افزوده شد تا به نوزده اصل رسید. پس از اعلام همه پرسی از سوی شاه، در خصوص انقلاب شاه و مردم، بر اثر انتشار اعلامیه امام خمینی و سایر مراجع مبنی بر تحریم رفراندوم، در روز ۶ بهمن که زمان اخذ رأی ملّت بود، شهرهای قم، تهران، مشهد و بسیاری از استان های کشور به صورت یکپارچه به حالت تعطیل درآمد و مردم به عزای عمومی پرداختند. کمتر کسی از خانه بیرون می آمد، چند نفر از واعظان معروف که بر فراز منبر طبق فرمان مراجع بزرگ، شرکت در این همه پرسی را تحریم کرده بودند دستگیر و به تهران انتقال داده شدند. در برخی شهرها در پناه اسلحه و قوای نظامی و انتظامی و با آوردن مأمورینی در لباس مبدّل و عدّه ای افراد بی اطلاع، رأی دادن آغاز شد. با این که جز اندکی آن هم با فشار و اختناق پای صندوق های رأی نرفتند و رسانه های وابسته به دستگاه ستم اعلام کردند: اصول پیشنهادی شاه با استقبال پرشور و بی نظیر ملّت ایران روبرو گردید.(۱) امّا رفراندوم مذکور در بین علمای حوزه و جامعه روحانیت مبارز، عکس خبری بود که در جراید داخلی و خارجی انعکاس یافته بود و رژیم که از این روند آگاهی داشت و نمی خواست سرنوشت لوایح ششگانه دستخوش سرنوشت تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی گردد، به فکر چاره جویی افتاد. در این میان یکی از مقامات دولتی به نام آقای سلیمان بهبودی بنا به درخواست علمای قم روانه این شهر گردید و بلافاصله با شخصیت های روحانی به گفتگو نشست و چند بار هم بین تهران و قم رفت و آمد کرد و دیدگاه مقامات حوزه قم را به اطلاع رژیم و بالعکس رسانید.(۲) موضع علماء و امّت مسلمان اواخر دی ماه ۱۳۴۱ – مقارن شعبان ۱۳۸۲ امام طی بیاناتی در جمع علمای قم خاطرنشان ساخت: «دستگاه حاکمه برای اغوا و اغفال ملت، دام وسیعی گسترده و به یک سلسله اعمال ظاهر فریب و گمراه کننده دست زده است و ما اگر در مقابل به بیدار کردن و متوجّه ساختن توده مردم اقدام نکنیم و از افتادن آن ها به دام استعماری که برای آنان گسترده اند جلوگیری ننمائیم ملّت اسلام در معرض فنا و نیستی قرار خواهد گرفت و منحرف خواهد شد».(۳) امام در پیامی که دوم بهمن ۱۳۴۱ صادر فرمود و مخاطب آن برخی متدینین تهران بودند فرمود: «اساساً پیش آوردن رفراندوم برای آن است که تخلّفات قانونی قابل تعقیب که مقامات مسؤول گرفتار آن می شوند لوث شود…به نظر می رسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی، برای اسلام و قرآن و مملکت احساس خطر کرده اند، و به نظر می رسد که همان معانی را دشمنان اسلام می خواهند به دست جمعی مردم ساده دل اغفال شده اجرا کنند…»(۴) با افشاگری های امام خمینی موج اعتراض مردم به حرکت درآمد، بازار تهران تعطیل گردید و مردم به خیابان ها آمدند و فریاد زدند: رفراندوم قلّابی مخالف اسلام است. در پیشاپیش تظاهر کنندگان، علمای تهران دیده می شدند که ناگهان قوای نظامی و انتظامی به آنان یورش بردند و عدّه ای را در کامیون های نظامی ریختند و به نقطه نامعلومی بردند امّا مخالفان در تهران بر خلاف فشار و یورش مداوم نظامیان که هرگونه تحرّکی را با سرنیزه و اسلحه پاسخ می دادند از تظاهرات ضد رژیم دست نکشیدند و فردای آن روز در سوم بهمن ماه نیز این اعتراضات ادامه یافت. در همان حالی که مردم بازار را تعطیل کرده و رفراندوم را تحریم نموده بودند، مقامات دولتی در تدارک استقبال و چراغانی شهر قم و ایجاد طاق نصرت بودند زیرا شاه اعلام کرده بود روز ۴ بهمن ۱۳۴۱ ش به عنوان زیارت به قم می رود. او می خواست در قالب این نیرنگ قدرت نمایی کند و به مردم سایر شهرهای ایران وانمود کند مخالفت یکپارچه روحانیت با رفراندوم واقعیت ندارد. امّا در آستانه ورود شاه گروههای عظیمی از مردم به راهپیمایی پرداختند و اعلامیه علما را در تحریم توطئه جدید خواندند و شاه دوستان را به باد کتک گرفتند، عکس محمد رضا شاه را پاره کردند، کیوسک پلیس را شکستند، طاق نصرت را درهم کوبیدند و شعار اسلام پیروز است استبداد محکوم است سردادند. در مقابل این مخالفت ها، چندین کامیون سرباز به قم آمد و به مدرسه فیضیه حمله کردند و بسیاری از مغازه های بسته را مورد تهاجم خود قرار دادند و به نفع شاه شعار می دادند. امام در مورد این یورش های وحشیانه اظهار داشت دیگر هیچ گونه تفاهم با دستگاه حاکمه وجود ندارد مگر این که شاه برای جبران اهانت به حریم مقدّس روحانیت، نخست وزیر (اسد اللّه علم) را به عنوان مجرم از مقامش عزل کند و به این زد و خوردهای خونین و پلیسی پایان بخشد.(۵) برای آمدن شاه تمام امکانات بسیج گردید و با اتوبوس های واحد عدّه ای را از نقاط دیگر به قم آوردند و نیروهای نظامی را در همه جا مستقر نمودند. شاه پس از انجام مراسم زیارت در میدان آستانه طی نطقی مخالفین مذهبی را مورد حمله قرار داد و آنان را ارتجاع سیاه نامید و تحریم کنندگان رفراندوم را عدّه ای نفهم و قشری دانست. همین سخنان شاه، علیه خودش مورد بهره برداری قرار گرفت و او از این مسافرت نتیجه مثبتی بدست نیاورد.(۶) اگرچه رژیم روز رفراندوم( ششم بهمن ۱۳۴۱) را روز موفقیت آمیزی اعلام نمود و آن را انقلاب سفید شاه و مردم نامید و روزنامه های وابسته به ابرقدرت های غربی و شرقی عمل شاه را ستودند امّا روحانیان و نیروهای مذهبی آن را برتابیدند و به دنبال رفراندوم، به پیشنهاد امام خمینی مردم تصمیم گرفتند ماه رمضان آن سال را که از روز بعد رفراندوم آغاز می گردید به عنوان اعتراض به دولت ظالم از رفتن به مساجد خودداری کنند و برای جلب نظر عموم مردم در طول این ماه، مساجد تعطیل گردد و دلایل آن هم به جهان اسلام و مسلمانان اعلام گردد، به همین دلیل در سراسر کشور وضع فوق العاده ای پیش آمد و محراب، مسجد و منبر تعطیل شد و از علمای نجف هم خواستند این گونه عمل کنند. اما به دلیل تهدید و ارعاب دستگاه ستم و نیرنگ رژیم دوام نیاورد و شاه در صدد جلب روحانیان ملایم بود و از سوی دیگر علیه علمای مبارز و مقاوم تبلیغات منفی را آغاز کرد.(۷) در ۲۸ بهمن ۱۳۴۱ علمای قم اعلامیه نه امضایی را صادر کردند که در ذیل آن نام شخصیت هایی چون آیات گرام امام خمینی، علامه طباطبایی، میرزا هاشم آملی، سید محمد رضا گلپایگانی و مرتضی حائری دیده می شد.(۸) در فرازی از این اعلامیه آمده بود: با این اختناق جان فرساو سخت گیری دستگاه انتظامی که حتی برای طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمایی یا پخش آن، اشخاصی به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع می شوند، روحانیت ملاحظه می کند که دولت مذهب رسمی کشور را ملعبه خود قرار داده (است)… اینک که (دولت) به وسیله حبس، زجر و اهانت به طبقات مختلف ملت، از روحانیین و متدینین، تسلط خود را بر ملت احراز نموده، بدون اعتنا به قوانین اسلام و قانون اساسی و قانون انتخابات، دست به کارهایی زده که عاقبت آن برای اسلام و مسلمین خطرناک و وحشت آور است. خداوند ان شاء اللّه دولت های ما را از خواب غفلت بیدار کند و بر ملت مسلمان و مملکت اسلام ترحم فرماید.»(۹) امام خمینی هفتم اسفند ۱۳۴۱، مطابق اول شوال ۱۳۸۲ ه.ق به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر در جمع طلاب، روحانیان، اهالی قم و زائران حرم حضرت فاطمه معصومه(س) سخنانی ایراد فرمودند که در فرازی از آن آمده بود: آقایان محترم… با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون بایستید… این سرنیزه ها به زودی خواهد شکست، دستگاه حاکمه با سرنیزه نمی تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست می خورد اکنون هم درمانده…است و روی درماندگی به این بی فرهنگی هایی که ملاحظه می کنید دست می زند. ما میل نداشتیم کار به این رسوایی ها بکشد. چرا باید شاه مملکت این قدر از ملت جدا باشد که وقتی پیشنهادی (رفراندوم) می دهد با بی اعتنایی و عکس العمل منفی مردم مواجه گردد. خوب است که قدرت عبرت بگیرند و بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند، به جای قانون شکنی و به زندان کشیدن علما و محترمین و به جای سرنیزه و قلدری، در مقابل درخواست ملّت تسلیم شوند…»(۱۰) شاه در ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ ش در پایگاه وحدتی دزفول طی سخنانی، نسبت به مقام مراجع و روحانیت اهانت هایی روا داشت و تهدید کرد به زودی مخالفان را به شدت سرکوب می کند.(۱۱) نوروز سال ۱۳۴۳ با سالروز شهادت امام صادق(ع) مصادف بود و امام طی ارسال پیام های جداگانه خطاب به علمای بلاد فرمود امسال ما عید نداریم و عید را عزای عمومی اعلام کرد و از آنان خواست از فرصت بدست آمده استفاده کرده، مردم را ازجنایات و خلاف کاری های شاه مطلع سازند.(۱۲) البته امام تأکید داشت صرفاً به دلیل فرا رسیدن سالروز شهادت امام صادق(ع) عزای عمومی اعلام نشده است و متذکر گردید: «مادر این عید عزا داریم برای مصیبت ها و لطمه هایی که در این سال به اسلام وارد شد، در این سال به اسلام تجاوز شد، علمای دین و روحانیون مورد اهانت قرار گرفتند. در این سال استعمار توطئه هایی را علیه اسلام تدارک دید، عمال پلید استعمار به قرآن جسارت کردند.»(۱۳) مراجع تقلید و علمای اعلام، اعلامیه هایی مبنی بر نداشتن عید در این سال منتشر نمودند، عدّه ای از روحانیان مبارز مصمّم گردیدند ضمن ذکر مصائب وارد شده بر خاندان عصمت و طهارت، اشاره ای به مسایل تأسف بار ایران کنند و از این رهگذر اقدام به روشنگری نمایند. مبارزین مؤمن و معتقد به قم می رفتند تا در نزدیک مکان به قلب جنبش ضد ستم، حضور یابند. در اعلامیه تاریخی و توفانی امام آمده بود: «آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع می دانند…موجودیت دستگاه (پهلوی) رهین شکست این سد است…من چاره را در این می بینم که این دولت مستبد به جرم تخلّف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پای بند احکام اسلامی و غم خوار ملت ایران باشد روی کار بیاید».(۱۴) در دوم فروردین ۱۳۴۲ که با ۲۵ شوال (سالروز شهادت امام صادق(ع)) مقارن بود، بطور معمول در نقاط گوناگون از جمله شهرهای مذهبی مجالس سوگواری و مراسم ماتم داری برپا بود. در مدرسه فیضیه که در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه بود، مجلس عزاداری با حضور طلاب، زوّار حرم و اقشار گوناگون مردم قم، برقرار گردید، از آن سوی نیروهای امنیتی که بسیاری از آنان را از تهران به قم انتقال داده بودند در میدان آستانه و حوالی این مدرسه قابل مشاهده بودند. در داخل این مجلس نیز برخی تحرّکات تأمل برانگیزی صورت می گرفت و گویی حوادثی خطرناک و خونین در حال وقوع است. در این هنگام یکی از واعظان معروف قم(حجهالاسلام انصاری) بر فراز منبر رفت و درباره امام ششم، نقش حوزه علمیه و حفظ احکام اسلام و حراست از استقلال ایران به سخنرانی پرداخت که ناگهان بدون مناسبت و ضرورت عدّه ای به صورت دسته جمعی مشغول صلوات فرستادن شدند که این وضع وعظ ناطق را با مشکل مواجه ساخت و او هرچه درخواست کرد بی جا صلوات نفرستند، موثر واقع نشد، حجهالاسلام سید رضا موسوی اردستانی نیز به این وضع اعتراض نمود، اما همچنان مزاحمان اجازه نمی دادند سخنران، بیانات خود را به پایان برساند و او از منبر پایین آمد، در این حال یکی از مأمورین رژیم طاغوت از طریق بلندگو فریاد زد: به روح رضا شاه کبیر صلوات، مجلس به هم ریخت و هر کس می کوشید به سوی درب خروجی برود و خود را از این وضع نجات دهد. سرانجام مدرسه از جمعیت خالی شد و صرفاً تعدادی روحانی و عدّه کمی از مردم باقی ماندند. در این حال حدود هزار نفر مأمور مسلّح به طلاب حمله ور شدند و با فریادهای جاوید شاه به هر کس می رسیدند او را به قصد کشت می زدند. روحانیون به دفاع برخاستند و با آجر به این هتاکان متجاوز یورش بردند، در این هنگام صحنه عوض شد و نیروهای امدادی شهربانی وارد صحنه شدند و مدرسه فیضیه میدان نبرد گردید و رگبار گلوله شروع شد و عدّه ای از طلبه ها از ارتفاع بالا به سوی پایین پرتاب شدند آنان به این وضع اکتفا نکردند و با گاز اشک آور و سرنیزه به مردمی حمله کردند که در اطراف این مدرسه اجتماع کرده بودند و احتمال حمله آنان به مأمورین می رفت. گروههای پنج یا شش نفری به حجره های طلاب یورش می بردند و قرآن، مفاتیح و کتب حدیث، لباس طلبه ها و امکانات دیگر را به آتش می کشیدند، آنگاه روحانیان را زیر ضربات مشت و لگد مضروب می ساختند، در این ماجرای خونین و اسف بار عدّه ای به شهادت رسیدند و صدها نفر زخمی و مجروح شدند، مأمورین اجساد کشته شدگان را با خود بردند.(۱۵) برخی منابع تاریخی به نقل از شاهدان عینی ماجرا را، این گونه نوشته اند: درست در آخرین لحظاتی که خورشید دامن خود را از شهر قم جمع می کرد و هوا رو به تاریکی می رفت، از یک سوی در مدرسه، توسط سرهنگ مولوی جنایتکار دستور حمله صادر گردید، به دنبال آن دهها کماندوی ورزیده و تعلیم دیده که از سرسپردگان چنگیز زمان بودند، طلّاب بی پناه را که فاقد هرگونه وسیله دفاعی بودند، همچون گرگ های وحشی مورد یورشی وحشتناک قرار دادند، در این تهاجم دَدمَنشانه دهها نفر از طلبه های مدرسه فیضیه و دیگر روحانیان به سختی مجروح، مصدوم و یا به شهادت رسیدند. برخی را از طبقه دوم مدرسه به رودخانه پشت آن یا صحن مدرسه پرتاب نمودند، مأموران شقاوت پیشه هر کدام از طلّاب را که دستگیر می کردند، کنار حوض مدرسه می آوردند و او را وادار به گفتن «جاوید شاه» می نمودند و اگر کسی امتناع می کرد چنان او را می زدند که بیهوش می گردید. تاریکی شب بخشی از آثار این جنایات خونین ضحّاکان زمان را پوشانید و آنان که به شهادت رسیدند به نقطه نامعلومی انتقال دادند. خون هایی را که در صحن مدرسه می درخشید تا جنایات مدعیان دموکراسی را افشا کند، شستند، ولی هرگز این سرخی خون کشته شدگان از ذهن امّت مسلمان و صفحه تاریخ پر افتخار مبارزات روحانیت شیعه محو نخواهد گردید.(۱۶) به دنبال انتشار این خبر أسف بار، در شهرهای قم، مشهد، تهران و برخی شهرستان های بزرگ مراجع عظام و علماء به مدت یک هفته از برگزاری نماز جماعت اجتناب نمودند. در مشهد مقدّس تظاهرات پرشوری به راه افتاد. با شروع ماه محرم در دوم خرداد ۱۳۴۲ مجالس سوگواری با شکوه هرچه تمام تر برگزار شد، این ایام بهترین فرصت را برای روحانیت فراهم نمود تا در شرایط فقدان وسایل تماس با مردم، بتوانند از طریق منابر مردم را از وقوع این رویدادهای تلخ و خونین باخبر کنند. در آن سال شعارهای سیاسی با نوحه های عزا و ماتم ترکیب گشت و در واقع حرکتی انقلابی به شمار می آمد و غالب سخنرانی ها در مخالفت با استبداد، دعوت مردم به استقامت و دفاع از اسلام در مقابل آمریکا و اسرائیل صورت می گرفت. امام تأکید می نمود سخنرانی جهت روشن کردن مردم نسبت به حقایق روز باشد، اعلامیه شهربانی نگرانی دولت را از سیاسی شدن مراسم ماتم داری و مجالس روضه اعلام می داشت.(۱۷) امام خمینی به منظور مقاومت در برابر رژیم و هرچه باشکوه تر برگزار شدن مراسم عاشورا، خطاب به گویندگان مذهبی اعلامیه ای صادر نمود که در فرازی از آن آمده بود: «از سید مظلومان فداکاری در راه شریعت را فرا گیرید. از توهم چند روز حبس و زجر نترسید. سکوت در این ایام، تأیید دستگاه جبّار و کمک به دشمنان اسلام است. اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید نزد خدای تعالی، ملّت مسلمان مسؤول هستید از ارعاب سازمان ها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید…»(۱۸) اما دستگاه ستم که هرگونه افشاگری و روشنگری را به ضرر خود می دید، برخی از واعظان را به سازمان های امنیتی می برد و به آنان اخطار می کرد در ایام محرم و صفر جز ذکر مصائب چیزی نگوئید و از بازگویی مطالبی در سه محور زیر امتناع کنید: ۱- علیه شاه چیزی بر زبان نیاورید ۲- علیه اسرائیل چیزی نگویید ۳- به مردم نگوئید اسلام در معرض خطر است.(۱۹) همچنین ساواک موظف گردید به روحانیت توصیه کند درباره این موضوعات سخنرانی کنند: ۱- تجلیل از شیعه اثنی عشری که اعلیحضرت حامی آن است ۲- وقف و املاک سلطنتی ۳- دولت اسلامی منافع و مصالح دُول مسلمان را در نظر دارد شاه با اطلاع از اوضاع جاری کشور و احتمال بروز مشکلاتی برای رژیم، لازم دانست تا شخصاً نسبت به جریانات کشور موضع گیری کند و به گونه ای مبارزین را از هرگونه اقدامی برحذر دارد از این روی در سخنرانی دوم خرداد ۱۳۴۲ مخالفان اصلاحات ارضی و برخی طرح های دولت را دشمن کشور دانست و افزود این رفتارها به ضرر مذهب شیعه تمام می شود و این ها می خواهند شیعیان در سرزمین های خود عقب افتاده بمانند. بیان این مطالب از سوی کسی که خود و تشکیلاتش بزرگترین دشمنان شیعه بودند و ضرباتی به جامعه اسلامی وارد ساخته بودند علاوه بر عوام فریبی بیانگر یک نوع هراس از قیام مردم به رهبری امام خمینی بود. وعاظ و روحانیان با استفاده از منابر و محافل مذهبی پاسخ این اباطیل شاه را دادند و به همین دلیل شاه با خشم بیشتری در ششم خرداد۱۳۴۲ در کرمان گفت: دیگر دنیای ارتجاع سیاه فرو ریخته است و دیگر نمی تواند از مردم سواری بگیرد، متشنج نمودن جوّ عمومی و گرفتن ماهی از آب گل آلود دیگر سپری گردیده است.(۲۰) راهپیمایی با شکوه با فرا رسیدن ماه محرم سال ۱۳۸۳ ه.ق امام کلاس سراسر انقلاب را افتتاح کرد و در اعلامیه ای وعاظان را که با مردم در دورترین نقاط شهری و روستایی در تماس ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.