پاورپوینت کامل نظر دین درباره دنیا ۶۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نظر دین درباره دنیا ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظر دین درباره دنیا ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نظر دین درباره دنیا ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

روز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و روز معلم گرامی باد

موضوع بحث، «دنیا از نظر دین است». البته ما تنها از نظر دین اسلام بحث می کنیم، مخصوصاً نظر ما به منطقی است که قرآن کریم در این باب پیش گرفته است، این منطق لازم است روشن شود، زیرا متداول ترین مطلبی که به عنوان موعظه و نصیحت از زبان دین گفته می شود همان هاست که تحت عنوان مذمّت دنیا و بدی دنیا و توصیه ترک دنیا و رها کردن آن گفته می شود. هر کسی می خواهد واعظ بشود و مردم را موعظه کند، اول مطلبی که به ذهنش می رسد: این است که برود جمله هایی شعر یا نثر در مذمّت دنیا و پیشنهاد ترک دنیا یاد بگیرد، به همین جهت به اندازه ای که این مطلب به گوش مردم خورده هیچ مطلب دیگر به گوششان نخورده است.

این مطلب با تربیت و اخلاق مردم و نوع توجهی که باید به مسائل زندگی داشته باشند مربوط است، از این نظر در درجه اول اهمیت است. اگر به طرز خوب و معقولی تفسیر شود، در تهذیب اخلاق و عزّت نفس و بلندی نظر و خوشبختی فردی و حسن روابط اجتماعی مردم مؤثّر است، و اگر به طرز نامطلوبی تفسیر شود موجب تخدیر و بی حس کردن اعصاب و بی قید کردن آنها و سر منشأ همه نوع بدبختی و بی چاره گی های فردی و اجتماعی خواهد شد.

تفسیر غلط از زهد و ترک دنیا

از قضا تدریجاً جانب تفسیر دوم چربیده، مواعظ و نصایحی که تدریجاً به شعر یا نثر در این زمینه پیدا شده غالباً به شکل دوم است و اثر تخدیر و بی حس کردن را دارد و این دو علت دارد: یکی نفوذ برخی افکار و فلسفه هایی که پیش از اسلام بوده و مبتنی است بر بد بینی به هستی و جهان و گردش روزگار و بر شریت آنچه در این جهان است که در اثر اختلاط ملت های اسلامی در میان مسلمین شایع شده است. دیگر حوادث تاریخی ناگوار و علل اجتماعی خاصی که در طول چهارده قرن در محیط اسلامی رخ داد و طبعاً مولّد بدبینی و بی علاقه گی و شیوع فلسفه های مبنی بر بدبینی گردیده است.

حالا مستقیماً باید ببینیم منطق قرآن در این زمینه چیست؟ آیا می توان همین فلسفه بدبینی را از قرآن استخراج کرد؟ یا این که در قرآن چنین مطلبی یافت نمی شود؟

زهد در قرآن

در قرآن کریم در عین این که از دنیا به عنوان یک زندگانی فانی که قابل نیست انسان آن را منتهای آرزو و آخرین مقصد قرار دهد یاد شده: «اَلمالُ والبَنون زِینَه الحیوهِ الدّنیا والباقِیات الصّالِحات خَیر عِندَ ربِّک ثواباً وَ خیرُ املاً»۱ یعنی ثروت و فرزندان رونق همین زندگانی دنیا هستند و اما اعمال صالحی که باقی می ماند بهتر است از لحاظ پاداش پروردگار و از لحاظ این که انسان به آنها دل ببندد.

قرآن با این که دنیا را به عنوان این که غایت آمال و منتهای آرزو باشد قابل و لایق برای بشر نمی داند، در عین حال نمی گوید: که موجودات و مخلوقات از آسمان و زمین و کوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان با همه نظاماتی که دارند و گردش ها و حرکت ها که می کنند زشت است، غلط است، باطل است. بلکه بر عکس این نظام را نظام راستین و حق می داند و می گوید: «وَ ما خَلَقْنا السّموات والاَرضَ وَ ما بَینَهُما لاعبین»۲ ما آسمان ها و زمین و آن چه میان آنهاست به قصد بازی نیافریده ایم. قرآن کریم به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حیوان قسم می خورد: «والشّمس وَ ضُحیها والقَمرِ إذا تَلیها».۳ «والتّینِ والزَّیتون و طورِ سینینَ و هذا البَلَدِ الاَمینِ»۴ «وَالعادِیاتِ ضَبْحاً * فالموریاتِ قَدحاً».۵ «وَ نَفسٍ و ما سَواها * فَالهَمها فُجورها و تقواها»۶ قرآن می فرماید «ما تَری فی خَلقِ الرّحمن مِن تفاوتٍ فارجِعِ البَصَر هَل تَری مِن فُطورٍ».۷

اساساً بدبینی به خلقت و آفرینش و به گردش و نظام عالم با فلسفه اسلام یعنی با هسته مرکزی فلسفه اسلام که توحید است سازگار نیست، این گونه نظریه ها یا باید بر ماتریالیسم و مادیت و انکار مبدأ حقِ حکیمِ عادل مبتنی باشد، و یا بر اساس ثنویت و دوگانگی وجود و هستی، همان طوری که در برخی فلسفه ها یا آیین ها به دو اصل و دو مبدأ برای هستی معتقد شده اند: یکی را مبدأ خیرات و نیکی ها و دیگری را مبدأ شرور و بدی ها دانسته اند.

اما در دینی که بر اساس توحید و اعتقاد به خدای رحمن و رحیم و علیم و حکیم بنا شده جایی برای این افکار باقی نمی ماند، همان طوری که در آیات زیادی تصریح شده است.

آن چه به عنوان فنا و زوال دنیا و تشبیه به گیاهی که «در اثر باران از زمین سر می زند» و بعد رشد می کند، سپس زرد و خشک می شود، تدریجاً از بین می رود گفته شده، در حقیقت برای بالابردن ارزش انسان است که انسان نباید غایت آمال و منتهای آرزوی خود را امور مادی و آن چه از شؤون امور مادی است قرار دهد، مادیات دنیا ارزش این را ندارد که هدف اعلی باشد. این جهت ربطی ندارد به این که ما دنیا را در ذات خودش شر و زشت بدانیم.

به همین جهت است که هیچ کس از دانشمندان اسلامی دیده نشده که آن سلسله از آیات را به عنوان بدبینی به خلقت و گردش روزگار توجیه کرده باشد.

آیا علاقه به دنیا مذموم است؟

تفسیر و توجیهی که از طرف بعضی برای آن آیات شده یکی این است که گفته اند: منظور این آیات بدی خود دنیا نیست، زیرا خود دنیا عبارت است از همین اعیان و اشیای زمینی و آسمانی و هیچ یک از اینها بد نیست، اینها همه آیات حکمت و قدرت پروردگارند و نمی توانند بد بوده باشند، آن چیزی که بد و مذموم است محبت و علاقه به این امور است محبت دنیا و علاقه به دنیا بد است، نه خود دنیا. همان طوری که می دانیم در زمینه مذمّت و تقبیح محبت دنیا آن قدر به شعر و نثر گفته شده است که از حدّ احصا خارج است.

این تفسیر خیلی شایع است، از غالب اشخاص که شما بپرسید معنای بدی دنیا چیست خواهند گفت: معنایش این است که محبت دنیا بد است و الاّ خود دنیا که بد نیست اگر بد بود خداوند خلق نمی کرد.

اگر دقت بکنیم این تفسیر – هر چند خیلی معروف و مشهور است و خیلی مسلم فرض شده – بی اشکال نیست، و با بیانات خود قرآن وفق نمی دهد.

زیرا. .. باید ببینیم آیا علاقه ای که بشر به دنیا دارد علاقه فطری و طبیعی است یعنی در نهاد بشر و غریزه بشر این علاقه گذاشته شده؟ یا بعدها در اثر عوامل خاصی مثلاً به حکم عادت و تلقین یا سایر عوامل در بشر پیدا می شود؟ مثلاً پدران و مادران به فرزندان، و فرزندان به والدین خود علاقه و محبت دارند، مرد و زن هر کدام به جنس مخالف خود علاقه دارند. هر کسی به مال و ثروت علاقه دارد، به محبوبیت و احترام علاقه دارد، به خیلی چیزهای دیگر علاقه دارد.

این علاقه ها آیا فطری و طبیعی هر کس است یا مصنوعی است و در اثر سوء تربیت پیدا می شود؟

بدون شک این علایق، طبیعی و فطری است و در این صورت چگونه ممکن است بدو مذموم باشد، و وظیفه انسان این باشد که این علایق را از خود دور بکند. همان طور که مخلوقات و موجودات بیرون از وجود انسان هیچ کدام را نمی توان گفت شر است و خالی از حکمت است، و همان طور که اعضا و جوارح بدن انسان هیچ کدام بی حکمت نیست، یک رگ ریز، یک عضو کوچک، یک مو در بدن انسان یا حیوانی یافت نمی شود که زاید و بی حکمت بوده باشد، همین طور هم در قوا و غرایز و اعضای روحی انسان، در میل ها و رغبت های انسان هیچ میل و رغبت و علاقه ای طبیعی و فطری نیست که بی حکمت باشد، هدف و مقصدی نداشته باشد؛ همه اینها حکمت دارد؛ علاقه به فرزند، علاقه به پدر و مادر، علاقه به همسر، علاقه به مال و ثروت، علاقه به پیش افتادن و تقدّم، علاقه به احترام و محبوبیت همه اینها حکمت های بزرگی دارد که بدون اینها اساس زندگی بشر از هم پاشیده می شود.

به علاوه خود قرآن کریم همین محبت ها را به عنوان نشانه های حکمت پروردگار ذکر می کند؛ مثلاً در سوره روم در ردیف این که خلقت بشر و خواب و بعضی چیزهای دیگر را از آیات و نشانه های حکمت و تدبیر خداوند ذکر می کند، می فرماید: «وَ مِن آیاتِه ان خَلَقَ لَکمْ مِنْ اَنفسِکم اَزواجاً لِتَسکنوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکم مَوَدَّه و رَحمهً اِنّ فِی ذلِک لآیاتٍ لِقَومٍ یتَفَکرونَ»۸ یعنی یکی از نشانه های پروردگار آن است که از جنس خود شما آدمیان برای شما جفت و همسر آفرید و میان شما مودّت و محبّت ایجاد کرد، و در این حقیقت، نشانه ها از تدبیر و تسخیر و حکمت پروردگار است برای کسانی که در این مسائل فکر کنند.

اگر محبت همسر بد می بود، در این آیه به عنوان یکی از نشانه ها و آثار حکمت و تدابیر حکیمانه خداوند ذکر نمی شد.

مسلّماً این علاقه در طبیعت مردم نهاده شده، و خیلی واضح است که این علایق مقدمه و وسیله ای است برای این که امور جهان نظم و گردش منظّم خود را داشته باشد، اگر این علایق نبود نه نسل ادامه پیدا می کرد و نه زندگی و تمدن پیش می رفت و نه کار و کسب و حرکت و جنبشی در کار بود بلکه بشری در روی زمین باقی نمی ماند.

راه حل ها

این دو تفسیر و دو نظر درباره دنیا، یکی نظر کسانی که عالم دنیا را بالذات عالم شر و فساد و تباهی می دانند، و یکی نظر کسانی که خود دنیا را خوب می دانند اما علاقه و محبت به دنیا را بد می دانند.

اما آنها که به تمام دنیا و هستی با نظر بدبینی نگاه می کنند و هستی و حیات را شرّ و تباهی می دانند راه چاره و راه حلی هم برای سعادت بشر و نجات او از بدبختی ندارند مگر پوچی گرایی و خودکشی، سخیف ترین سخنان همین سخن است و بدبخت ترین مردم دنیا هم همین اشخاص هستند. اینها به قول «ویلیام جیمز» مانند موشی که در زیر تله جیر جیر می کند باید آه بکشند و ناله کنند.

ولی آنهایی که گفته اند خود دنیا بد نیست علاقه به دنیا بد است، می گویند چنین نیست که باید سوخت و ساخت، راه حل برای سعادت بشر و نجات او از بدبختی این است که با این علاقه ها مبارزه و ریشه آنها کنده شود. آن وقت انسان از چنگال شرور رهایی می یابد و شاهد سعادت را در آغوش می گیرد.

در جواب این گروه باید گفت: گذشته از این که قوا و میل ها و رغبت های طبیعی و فطری که در روح است طبق یک نظر فلسفی دقیق – که اخیراً روان شناسی هم آن را تأیید کرده – قابل قلع و قمع کردن و ریشه کن کردن نیست و حداکثر این است که در اثر ریاضت ها و مجاهدت ها پس رانده شود و به شعور باط

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.