پاورپوینت کامل وحی و نبوّت در قرآن (۲) ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وحی و نبوّت در قرآن (۲) ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وحی و نبوّت در قرآن (۲) ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وحی و نبوّت در قرآن (۲) ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

نگارش و تدوین: حجهالاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفی پور

میزان کشف و تجربه

برای هر چیز میزانی است، میزان رؤیاها و حالات منامیه خواب و رؤیای پیامبران است امیرالمؤمنین می فرماید: «رؤیا الانبیاء وحی»(۱) خواب های پیامبران وحی است، اگر ما وحی را یک تجربه شهودی بشمریم باید سایر تجربه های شهودی کشف ها و رؤیاها را به آن میزان عرضه کنیم، آنچه پیامبران می یابند همه حقّ است، شیطان در آن حریم راه ندارد، چنان که در حدیث فوق فرمود شیطان نمی تواند به شکل من و اوصیای من درآید، اگر کسی پیامبر و یا یکی از اوصیای او را دید مانند این است که خود پیامبر را مشاهده کرده است، از این رو سخن پیامبر، همچون قرآن، و سنّت قطعی، میزان سنجش کشف و شهود است.

دانشمندان، سنّت و اخبار مدسوس و مغشوش را به اخبار قطعی و متواتر و قرآن عرضه می کنند و چنانچه با آنها همخوانی نداشته باشد دور می ریزند، وبه تعبیر دیگر به دیوار می زنند، در قرآن نیز متشابهات را به محکمات ارجاع می دهند و در پرتو محکمات به مفاد آنها پی می برند، در کشف و شهود نیز «میزان» کشف و شهود پیامبر و امام است، معصوم سخنش قطع آور، کردارش براساس یقین و کشف و شهودش تام است، زیرا او از ناحیه ادراک، مدرَک و مدرِک کامل و ترازو است، در حقیقت میزان قسط و متن شهود و کشف است، زیرا او حق را مشاهده می کند و بر زبان جاری می سازد، مخلص است و شیطان بر او تسلیم.

ابن عربی در این باره جمله زیبایی دارد، وی پیامبر اکرم(ص) را صاحب کشف تام (میزان کشف) دانسته می گوید: «فکان له(ص) الکشف الاتمّ فیری ما لا نری، و لقد نبّه (ع) علی امر عمل علیه اهل الله فوجدوه صحیحاً، «قوله، لولا تزیید فی حدیثکم و تمریج فی قلوبکم لرأیتم ما أری و لسمعتم ما اسمع»(۲) یعنی کشف تام و کامل از آن او(ص) است، وی چیزهایی مشاهده می کند که ما نمی بینیم، او به امری آگاهی داد که اهل الله وقتی بدان امر و دستور عمل کردند، صحیح یافتند، فرمایش او (ص) این است که اگر در سخنانتان حشو و زواید نمی بود (از لهو و لغو کلام پرهیز می کردید) و اگر در دلهایتان آشوب و آشفتگی و بلوا نبود (سالم می اندیشیدید) همانا آنچه من می بینم شما هم مشاهده می کردید و آنچه من می شنوم (وحی و کلام خدا) شما هم می شنیدید.

پیامبر اسلام(ص) در حدیث دیگر گوشزد می فرماید که خواب های انسان که درخیال متّصل صورت می پذیرند همه از مخزن الهی به طور شفاف اخذ می شوند، لیکن در بازگشت از جانب خداوند در آسمان های میانه دچار انحراف گشته و اضغاث و احلام می شوند «قال رسول الله(ص) یا علی ما من عبد ینام الاّ عرج بروحه الی رب العالمین، فما رأی عند ربّ العالمین فهو حقّ، ثمّ اذا امر الله العزیز الجبّار بردّ روحه الی جسده، فصارت الرّوح بین السّماء والارض، فما رأته فهو اضغاثُ احلام»(۳) بنابراین تا وقتی روح انسان نزد رب العالمین است هر آن چه مشاهده کند زلال و صاف و از سرچشمه می بیند، وقتی به بدن برمی گردد از جادّه صواب انحراف می یابد، و بنا به گفته قیصری «ان الخواطر الاول کلّها ربّانیه حقیقهً و انّما یتطرق الیها من تعملات النّفس و تصرّفاتها امورٌ تخرجها عن الصّواب فتصیر احادیث نفسانیه و وساوس شیطانیه»(۴) بنابراین، تجربه عارفان نیازمند عرضه به میزان است، و هر تجربه دینی را نمی توان صحیح دانست و آثار واقع بر آن مترتّب کرد. تجربه ای میزان است که فرشته وحی را چونان همنشینانی که ما به علم ضروری می شناسیم بشناسد، صدای وحی را بشنود و متن قرآن باشد، آری کلام الله ناطق (که به مرتبه هایی از قرآن ساکت بالاتر است)، آن سان که پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) فرمود تو آن چه را من می بینم و می شنوم می بینی و می شنوی، و آن گونه که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «انّ الکتاب لمعی ما فارقته منذ صحبته»(۵) قرآن کریم با من است، و از زمانی که با آن مصاحب و همراه گردیده ام لحظه ای جدا نگشته ام.

راه تجربه صحیح

۱. نخست باید حواس پنج گانه ظاهری کنترل شوند، به همه جا ننگرد، به هر سخنی گوش ندهد، غذای طاهر بخورد، دست و پا و سایر اعضا به مسیر صحیح به کار گرفته شوند، و…

۲. قلب و دل را پالایش دهد، دل را آزاد کند و در قید و بند خدا قرار دهد، دل را حرم خداوند بداند و بنا به سروده آن عارف نامی:

زدست دیده و دل هر دو فریاد

که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفولاد

زنم بر دیده تادل گردد آزاد

۳. به مقدار لازم با خدا خلوت گزیند و از مردم فارغ گردد، به ویژه شب ها برای خویش بوده، راز ونیازی داشته و به فکر کار روزانه دنیایی نباشد، به سخن دیگر از راه نوافل به خدا تقرّب جوید، که این بهترین راه تقرّب است.

پویندگان این راه کم نیستند، یکی حارثه بن مالک است که از این طریق به جایی رسید که بهشت و دوزخ، هم چنین دوزخیان و بهشتیان، نعمت و عذاب آنان و… را مشاهده کرد و شهود خود را به پیامبر(ص) عرضه داشت، یعنی کشف و شهود خویش را به «میزان» که همان «کشف تام معصوم» است عرضه کرد، پیامبر کشف او را صحیح دانست و فرمود: «هذا عبدٌ نوّر الله قلبه بالایمان، ابصرتَ فاثبت» فقال یا رسول الله: ادع الله لی أن یرزقنی الشهاده معک، فقال اللهم ارزق حارثه الشهاده»(۶)

این بنده ای است که خداوند قلب او را به نور ایمان نورانی کرده، سپس فرمود: بینا گشتی، چشم بصیرتت باز شد، مواظب حال خود باش، و بر این راه استوار بمان، سپس از پیامبر خواست دعا بفرماید شهادت نصیبش گردد، پیامبر(ص) دعا فرمود و حارثه دهمین نفر بود که در پیکار موته همراه جعفر بن ابی طالب به درجه رفیعه شهادت نایل آمد.

امام امیرالمؤمنین (ع) نیز بر این نکته تکیه دارد که مؤمنان و پارسایان کسانی هستند که یقین و باورشان به بهشت مانند یقین و باور کسی است که آن را دیده است که چگونه اهل آن در آن به خوشی به سر می برند، و ایمانشان به آتش دوزخ هم چون ایمان کسی است که آن را دیده است که اهل آن چگونه در آن به عذاب گرفتارند «فهم والجنه کمن قدرآها، فهم فیها منعّمون، و هم والنار کمن قد رآها فهم فیها معذّبون»(۷)

۴. با برهان عقلی همگام باشد، خدا و پیامبری که با برهان شناخته نشود و اعتقادی که بر اساس دلیل و برهان نباشد کارآمد نخواهد بود، یاران موسی (ع) با دیدن معجزه به او گرویدند و با شنیدن صدای گوساله سامری، گوساله پرست شدند، چون در کارشان بینش نبود، برهان نبود، از این رو امام علی بن ابی طالب می فرماید: خداوند را به اسماء و صفاتش بشناسید و پیامبر را به رسالت و پیامبری، و اولوا الامر را به امر به معروف، عدل و احسان «اعرفوا اللّه باللّه والرّسول بالرّساله و اولی الامر بالامر بالمعروف والعدل والاحسان»(۸)

ما این درایت، بینش صحیح و استدلال قوی را در سخن منصور بن حازم ملاحظه می کنیم، او گوید: «قلت لابی عبدالله(ع) انّی ناظرتُ قوماً فقلت لهم: ان الله جلّ جلاله أجلّ و اعزّ و أکرم من ان یعرف بخلقه بل العبادُ یعرفون بالله،فقال: رحمک الله»(۹) به امام صادق عرض کردم با گروهی مناظره داشتم، به آنان گفتم خداوند جلیل اجلّ از آن است که به واسطه مخلوقاتش شناخته شود، بلکه بندگانش به وسیله خدا شناخته می شوند، فرمود خدایت رحمت کند.

خداوند متعال می فرماید:

«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»(۱۰)

آنان که در راه ما جهاد گرند به یقین راههای خود را بر آنان می نمایانیم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است. نیز بر این مطلب ظاهر این آیه دلالت دارد: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ»(۱۱)

آنقدر در عبادت پروردگارت کوشا باش تا به مقام یقین دست یازی، زیرا به مقام یقین رسیدن فرع بر عبادت و بندگی است، حق تعالی در آیه دیگر می فرماید: «وَکذَلِک نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیکونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»(۱۲) این گونه ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمودیم تا از جمله یقین کنندگان باشد. ملکوت آسمان ها و زمین با مقام یقین ارتباط تنگاتنگ دارد، خداوند در مقام بیان تفسیر آثار یقین می فرماید: «کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَینَ الْیقِینِ»(۱۳)اگر علم الیقین داشتید به یقین دوزخ را می بینید، سپس آن را قطعاً به عین الیقین در می یابید، هم چنین می فرماید: «کلاَّ إِنَّ کتَابَ الأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیینَ * وَمَا أَدْرَاک مَا عِلِّیونَ *کتَابٌ مَّرْقُومٌ * یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»(۱۴) تو چه دانی که علیون چیست، کتابی است نوشته شده، که مقرّبان آن را مشاهده خواهند کرد.(۱۵)

قرآن راهکار یک تجربه کارآمد، صحیح، دینی و الهی را در روی کرد «خودشناسی» دانسته می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیکمْ أَنفُسَکمْ لاَ یضُرُّکم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکم بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ»(۱۶) ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما باد به رعایت و مواظبت از نفس خودتان چه آنان که گمراه شده اند گمراهیشان به شما زیان نمی رساند، اگر شما خود راه را از دست ندهید، بازگشت همه شما به خدا است، و پس از آن آگاهتان می سازد به آنچه عمل می کردید.

این آیه برای انسان هدفی فرض کرده که به سوی او راه بپیماید و در پیمودن راه گمراه نگردد، و آن هدف جز «سعادت» و سرانجام نیک چیزی نیست، و به هر حال انسان چه گمراه و چه سعادتمند به سوی خدا گام برمی دارد، انسان گمشده ای را به نام «سعادت» جستجو می کند و همه جا را می کاود تا بدان دست یازد، این گمشده و غایت مطلوب نزد خداوند است، جز این راهها مختلف می باشند یکی انسان را به هدف نهایی و رستگاری هدایت می کند و دیگری زیانکارش می سازد، چنان که می فرماید: «یا أَیهَا الإِنسَانُ إِنَّک کادِحٌ إِلَی رَبِّک کدْحًا فَمُلاقِیهِ»(۱۷) ای انسان همانا تو کوشا برای رسیدن به پروردگار خویش هستی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد، و گروهی (حزب الله) به رستگاری می رسند «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۱۸) آگاه باش حزب و دسته خدا همگان رستگارانند، و گروهی به هلاکت می رسند «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَهَ اللّهِ کفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ»(۱۹) آیا نمی نگری کسانی را که به جای شکر نعمت خداوند کفر ورزیده و قوم خود را به هلاکت کشاندند.

به هر روی دو راه وجود دارد، و بر دین باوران است که به خود بپردازند «علیکم انفسکم» و از دیگران که اهل گمراهی اند صرف نظر کنند و بدانند که حساب گمراهان با پروردگار آنان است، «تِلْک أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کسَبَتْ وَلَکم مَّا کسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کانُوا یعْمَلُونَ»(۲۰) آنان امّتی بودند که اگر اطاعت کردند و اگر معصیت نمودند، برای خود کردند و گذشتند، شما هم آنچه انجام می دهید برای خود می کنید، و شما جوابگوی کردار آنان نخواهید بود و از آنها بازخواست نخواهید شد.

پس بر مؤمنان است که به کار و هدایت خود بپردازند و ضلالت و شیوع گناهانی که از مردم می بینند آنان را لغزش ندهد، مردم، اینان را مشغول نکنند و اینان هم به کار مردم نپردازند، حق حق است گرچه مردم، آن را ترک گویند، و باطل باطل است گرچه مردم بدان روی آورند «قُل لاَّ یسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیبُ وَلَوْ أَعْجَبَک کثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»(۲۱)ای صاحبان خرد ناب شما تقوای الهی پیشه سازید، باشد که رستگار گردید.

شایان دقّت است، راهی که قرآن به سلوک و پیمودن آن دعوت فرموده همان «نفس» مؤمن است «علیکم انفسکم» زیرا وقتی گفته می شود: زنهار راه را گم مکن، بدان معنا است که راه را نگهداری کن و از آن جدا مشو، پس معنای این که می فرماید: زنهار نفسهایتان را از دست ندهید معلوم می شود نفسها همان راه هستند نه راهروان، آن سان که نظیر آن را در این آیه می فرماید:

«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَن سَبِیلِهِ»(۲۲) به درستی که این است راه و روش من (پیامبر) در حالی که راه مستقیم و همواری است، پس پیروی کنید از این روش و پیرو هر راهکاری نباشید، که خداوند به کیفر کردارتان از راه خود متفرّق می سازد.

بنابراین نفس ما، راه هدایت ما است، نه از جهت این که نفس یکی از رهروان راه هدایت است، یعنی نفس مؤمن همان راهی است که باید پیمود، و همان خط و مسیری است که به پروردگار منتهی می گردد و به سعادتش می انجامد.

در مقابل، اگر نفس خود را فراموش سازیم خدا را فراموش کرده ایم، یعنی اگر راه را فراموش کردیم به منتهی الیه راه نمی رسیم، «وَلا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ»(۲۳) مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند به کیفر این فراموشیشان نفس شان را از یادشا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.