پاورپوینت کامل فطرت و معرفت فطری ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فطرت و معرفت فطری ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فطرت و معرفت فطری ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فطرت و معرفت فطری ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
مقدمه
مسئله فطرت به جهت ارتباط تنگاتنگ آن با ماهیت انسان و انسان شناسی(۱) از یک سوی، و پیچیده و مشکل بودن ماهیت انسانی، از سوی دیگر، از جمله مسائلی است که معرکه آراء اندیشمندان اسلامی و غرب واقع شده است. اما مسئله «وجود فطرت انسانی» در بین اهل ادیان و به اصطلاح از لحاظ درون دینی با توجه به ادلّه و شواهد دینی انکارناپذیر، تقریباً امری مسلّم و غیر قابل خدشه است. این امر با عدم بروز مناقشات و تحقیقات گسترده در این زمینه حتی تا چند دهه اخیر، ارتباط مستقیم دارد.
در یک کلام می توان اظهار داشت که اگر هدایت فطری انسانها نبود بسیاری از سنت های الهی، عقیم و سترون باقی می ماند و ثمره ای بر آنها مترتب نمی گشت: فرستادن پیامبران الهی، نزول کتاب های آسمانی، لزوم اجرای دستورهای خداوند و برقراری حکومت دینی، همه در راستای فعّال ساختن و استفاده برنامه ریزی شده از مجموعه عناصر طبیعت و فطریات نهفته در انسان است.
نهضت سیدالشهداء(ع) یک نوع پاسخ به ندای فطرت انسانی و هدایت منحرفان و غافلان از چنین فطرتی است که حضرت صلاح دید با خون فشانی و ایثار در قالب یک هدف خدا محورانه به این مهم جامه عمل بپوشاند. حیاتی بودن نهضت حسینی برای احیاء و نجات دین اسلام بر کمتر کسی پوشیده است. از طرف دیگر عطیه الهی فطرت نیز حیاتی و حساس می باشد و تعالیم اسلامی بر آن استوار است. لذا حضرت سعی کرد فطرت انسانها را بیدار کند و این سعی با مواعظ و پندهای مکرر آن حضرت حتی در آخرین لحظات زندگی و بدترین شرائط کارزار کاملاً در ارتباط است.
فطرت در لغت
فطرت از ماده «فَطَر» اشتقاق یافته است که به معنای شکافتن از طول، ایجاد و ابداع،(۲) گشودن شی ء و ابراز آن،(۳)ابتداع و اختراع (۴) آمده است.
واژه «فطرت» از آنجا که بر وزن «فِعلَه» و مصدر نوعی است به معنای نوع خاصی از آفرینش و خلقت که مخصوص انسان است می باشد. بنابراین رابطه بین دو واژه «خلقت» و «فطرت» از لحاظ منطقی عموم و خصوص مطلق است. برجسته ترین نکاتی که در تعریف های اهل لغت به چشم می خورد بر این واقعیت دلالت دارد که حداقل باید دو عنصر در یک خلقت باشد تا فطرت بر آن اطلاق گردد.
۱- اکتسابی نباشد.
۲- بی سابقه و بدیع باشد.
در اقرب الموارد بر ویژگی اول تأکید شده است: «اَلفطره الخِلقَهُ التی خُلِقَ عَلَیها المُولود فی رَحِم اُمّهِ؛ فطرت به آفرینشی گویند که مولود در رحم مادر بر آن آفریده شده است»(۵). همچنین می گوید: «الفِطرَه هی الصفه التی یتَّصِفُ بِها کلُّ مولود فی اَوَّلِ زَمانِ خِلقَتِهِ؛فطرت، همان صفتی است که هر موجودی از ابتدای خلقتش از آن برخوردار است»(۶). در لسان العرب در مورد ویژگی دوم فطرت چنین آمده است: «الفِطره الابتداعُ و الاختراعُ؛ فطرت یعنی آفرینش نو و پیدایش جدید»(۷). مؤلف لسان العرب، پس از نقل این معنا، از ابن عباس چنین نقل می کند: من معنای «فاطر السموات و الارض»(۸) را نمی دانستم؛ تا اینکه روزی دو اعرابی را دیدم که بر سر چاهی، با یکدیگر به منازعه برخاسته بودند. یکی از آن دو در مقام اعتراض به دیگری گفت: «انا فَطرتُها اَی ابتدأتُ حَفرها؛ این چاه را نخستین بار من حفر کردم». خوب است بدانیم که در دعای عرفه که یکی از محورهای اصلی بحث ماست واژه «فطر» یک بار و در وصف خداوند بکار رفته است، واژه «فِطرَتی» دوبار و در مورد انسان استعمال شده است.
آنجا که واژه «فَطَرَ» در توصیف خداوند به کار رفته است، بر آفرینش ویژه خدا در باب تمام موجودات دلالت می کند: در اوایل این دعا چنین آمده است: «…فَطَرَ اجناس البدائع» انواع نوپدیده ها را پدید آورد.
این بیان به نحو ویژه ای بر بی سابقه بودن و ابتکاری بودن آفرینش الهی اشاره دارد؛ زیرا خود واژه «فَطَرَ» – چنانکه گذشت – بی سابقه بودن را در خود نهفته دارد. علاوه بر آن، «بدائع» جمع «بدیعه» است و با صراحت بر این واقعیت دلالت می کند که خداوند موجودات را از عدم خلق نموده است؛ به عبارت دیگر، ماده و صورت تمام مخلوقات، هر دو از ناحیه خداست و مخلوقات هیچ نمونه و مدل سابق نداشتند. بنابر این، یکی از اسماء الهی، «بدیع» است و به معنای این است که حضرت حق در آفریدن خلائق، از هیچ مدل و الگو تقلید ننموده است.
واژه «بارئ» و دیگر مشتقّات آن نیز در این دعا درباره موجودات – اعم از انسان و غیر آن – استعمال شده است؛ و معنای بی سابقه بودن در این واژه ها نیز نهفته است. مجمع البحرین در این باره آورده است: البارئ: اسم من اسمائه تعالی، و فسّر بالذی خَلَقَ الخَلقَ من غیر مثال(۹). «بارئ» یکی از اسماء الهی است و به این معنا تفسیر شده است که خداوند مخلوقات را بدون تقلید از هیچ نمونه ای، آفریده است. در کلام امیرالمؤمنین(ع) نیز درباره پدید آوردن خلائق و در وصف خدا آمده است: «فَطَرَ الخلائِقَ بِقُدرَتِهِ»(۱۰). در قرآن کریم نیز می خوانیم: «الحَمدُ لَلّهِ فاطِرِ السَّمواتِ و الاَرضِ جاعِلِ المَلائِکهَ رُسُلاً(۱۱)؛ سپاس خدای را که پدید آورنده آسمان و زمین است و فرشتگان را فرستادگان (خویش) قرار داده است». نکته قابل توجّه این است که خلق از عدم (مفاد معنای «فَطَر» و مانند آن) فقط در شأن الهی قابل تصور است. بشر گاهی تصور می کند که در برخی از فعالیت ها و محصولات خود مخترع و کاملاً مستقل است اما واقعیت امر این است که حتی در این موارد نیز می توان عناصر متعددی از تقلید یافت، زیرا دست کم می دانیم که خود طبیعت مدل ها و الگوهایی به او داده است، تا در موادّی که خداوند در اختیار او قرار داده است دخل و تصرف کند.
تعریف فطرت
تعریف لفظی فطرت را اجمالاً بیان کردیم. مراد از «فطرت» در این بحث، خلقت ویژه انسانی است که با نوعی هدایت تکوینی در دو قلمرو شناخت و احساس همراه بوده است. امّا چه ویژگیهایی این آفرینش را به خلقت ویژه تبدیل کرده است؟ این هدایت تکوینی نسبت به چه چیزی و در کجا اتّفاق افتاده است؟ در ادامه حیات، چه بر سر این هدایت نورانی و خدادادی خواهد آمد و اساساً چه نقشی در سعادت نهایی بشر ایفاء می کند؟ فطریات در ناحیه شناخت چگونه و کدامند؟ تمایلات یا گرایشهای فطری به چه کار می آیند؟ و بالاخره، اگر فطرت، تکوین است چگونه می توان از انحراف یا نابودی آن سخن به میان آورد؟
پاسخ به پر سشهای فوق، شاکله بحث ما را تشکیل می دهد.
تمایز میان طبیعت، غریزه و فطرت
ما در این تفکیک با یک تفاوت تشکیکی – یا به عبارت دیگر – اختلاف در مراتب وجودی اشیاء مواجهیم. طبیعت که در زبان فلسفه از آن با اصطلاح «صورتهای نوعیه» یاد می کنند، عبارت است «از ویژگی ذاتی اشیاء بی جان که منشأ آثار مختلف آنهاست».(۱۲) مانند اینکه طبیعت آب، رطوبت است و طبع آتش، حرارت.
«غریزه» یک حالت جبری، غیر آگاهانه یا نیمه آگاهانه حیوانات است که بر خود محوری و بقای نوع استوار است و از حبّ ذات و صیانت نفس سرچشمه می گیرد. فعالیتهایی از قبیل خوردن، خوابیدن، گرسنگی و… غریزی اند و به عضو خاصی مربوط می شوند.
فطرت در مورد انسان و خصلتهای فراحیوانی او استعمال می شود؛ ناگفته پیداست که انسان علاوه بر دستگاه فطری، از دستگاه غریزی و طبیعی نیز برخوردار است. تمایز فطرت انسان از غرایز حیوانی واقعاً قابل توجّه است.
فطریات انسان همواره مقرون به قداستند. آگاهی و انتخاب و نیز پایبندی به ارزشها که از ممیزات اصلی او در مقابل حیوان به شمار می روند این امکان را فراهم می کنند که انسان اعمال غریزی خود را کنترل و تعدیل نماید و در هنگام اصطکاک آنها با ارزشها از آنها (از غرایز به نفع فطریات) صرفنظر کند؛ حتی می تواند به آنها صبغه الهی دهد. حقیقت جویی، عشق به کمال، ایثار و گذشت و… که در انسان فطری اند بر خلاف تمایلات غریزی با حسابهای مادّی قابل توجیه و سازگار نیستند. چگونه می توان، بذل مال و جان و شهادت طلبی در راه آرمان را بر اساس خود محوری و محاسبات ظاهری و مادّی توجیه نمود؟!
ویژگیهای امور فطری
برخی از ویژگیهای فطرت عبارتند از:
۱- ذاتی انسان و مقتضای نوع خلقت اویند؛ بنابراین خدادادی و غیر اکتسابی اند. به همین دلیل، تحقق آنها به علّتی غیر از علّت وجود خود انسان نیاز ندارد.
۲- طبعاً چیزی که اکتسابی نیست در تمام افراد باید وجود داشته باشد، هرچند ممکن است شدّت و ضعف داشته باشد. امام صادق (ع) در جواب زراره که از مفاد آیه ۳۰ سوره روم سؤال کرده بود، فرمودند: «فَطَرَهُم جمیعاً علی التوحید»(۱۳). خداوند «همه» انسانها را بر فطرت توحید آفریده است.
۳- «انسان به آنها درک روشن و معرفتی ویژه دارد. همانطور که ممکن است در مورد ذات خود آگاهی، علم حضوری داشته باشد بدون اینکه از لحاظ حصولی تصویری از آن داشته باشد، فطرت نیز ممکن است از نظر علم حصولی مورد غفلت و بی توجهی قرار گیرد».(۱۴)
۴- چنانکه گذشت، از ویژگی قداست و تعالی برخوردارند و این امر به خاطر این است که انسان از عنصر اختیار و عقلانیت که او را در مدار تکلیف قرار داده است، برخوردار می باشد.
۵ – عناصر فطری به دلیل آن که هویت و مایه های اولیه انسانیت را تقوّم می بخشند جدایی ناپذیر و زوال نایافتنی اند.
ابعاد فطرت
در فرهنگ اسلام واژه فطری در دو قلمرو به کار می رود یکی در مورد ادراک و آگاهی و بینش و یکی در مورد میل و خواهش و گرایش. درباره قسم اول یعنی شناخت و ادراک فطری بعداً بحث خواهیم کرد و لبّ کلام ما در این بحث این است که خداوند در عالم «ذرّ» به دلالت آیه «اَلَستُ بِرَبِّکم؟ قالوا بَلی»(۱۵) و برخی روایات معتبر، خود را به تمام انسانها شناسانده است. امّا در ناحیه گرایش های فطری به برخی موارد به اختصار اشاره می شود:
۱- حقیقت جویی
انسان این احساس و گرایش را در خود می یابد که همواره می خواهد به راز هستی و اشیاء و حوادث اطراف خود آگاه شود. این حس کنجکاوی از زمان کودکی با طرح سؤالات متناسب با این دوران شروع می شود. انسانهای اولیه و بدوی نیز در جستجوی کشف حقایق و واقعیت های اطراف خود کوشیده اند. پیدایش تمام علوم و فلسفه و کشفیات و اختراعات از پیامدهای همین حس حقیقت جویی است. هرچه انسان بتواند این گرایش را در خود پرورش دهد و در مواجهه با حقایق از لجاجت و مجادله دست بر دارد، این شعله مقدس را در خود شعله ورتر می کند. اندیشمندان و حکیمان و فیلسوفان غالباً کسانی هستند که بیش از دیگران این میل را در درون خود زنده نگه داشته اند.همین عمومیت و فضیلت خواهی و «نیک» پسندی بهترین گواه است بر اینکه چنین احساسی ریشه در نهاد و فطرت انسان دارد.
۲- کمال جویی و مطلق گرایی
یکی از ویژگیهای برجسته روحی انسان حس مطلق گرایی و کمال جویی است. یکی از بزرگان در این زمینه می فرماید: «یکی از فطرتهایی که جمیع سلسله بنی الانسان مخمّر بر آن هستند و یک نفر در تمام عایله بشر پیدا نشود که بر خلاف آن باشد، و هیچیک از عادات و اخلاق و مذاهب و مسالک و… آن را تغییر ندهد و در آن خلل وارد نیاورد، فطرت عشق به کمال است… اگر چه در تشخیص کمال و این که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست، مردم کمال اختلاف را دارند.»(۱۶)
حقیقت امر این است که انسان تا زمانی که به آن کمال مطلق نرسد، همواره در تلاش و تکاپوی به سوی کمال است. آن موجود کامل و آن حقیقت ناب و والا که انسان می خواهد به او برسد و با خضوع و پرستش آن مراتب عشق خود را به او اعلام کند جز ذات خداوندی – که کمال مطلق است – چیز دیگری نیست؛ اگر در مقابل دیگران خضوع هایی می کند بدین سبب است که مطلوب خودش را نیافته و ندانسته و با توهّم دنبال مطلوب بدلی می گردد. پس در واقع فطرت انسانها در جستجوی مطلوب حقیقی یعنی خداست.
حضرت سید الشهدا(ع) در صبح عاشورا وقتی که سپاه دشمن برای نبرد، به او روی آوردند دعایی دارد که در انتهای آن به خدا چنین عرض می کند: «…فَاَنتَ وَلی کلِّ نِعمَهٍ وَ صاحِبُ کلِّ حَسَنَهٍ و مُنتَهی کلِّ رَغبَهٍ؛ تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواسته ای»(۱۷).
این بیان حضرت به صراحت بر همین گرایش فطری دلالت دارد و بیانگر این واقعیت است که مقصد تمام کشش ها و کوشش ها در نهایت خداست.
بدین وسیله تأکید می کنیم که هیچ یک از تمایلات فطری انسان از جمله عشق به کمال هیچگاه تعطیل بردار نیست؛ همانند تیری که از کمان رها گردید، به ناچار باید در مقصد و منزلی فرود آید. امّا برخی انسان ها در اثر عدم یا سوء تربیت در مصادیق اشتباه می کنند و متعلق عشق به کمال را به درستی درنمی یابند، انسان تربیت یافته نمی تواند به پول و مال و پست و مقام و… آرام و قرار گیرد. آیه شریفه قرآن می فرماید: «اَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب؛ آگاه باشید که تنها با یاد خداست که دلها آرام می گیرد»(۱۸).
علّت ساکت نشستن و آرام نگرفتن انسانها با رسیدن به معشوق های مجازی این است که قلب انسان، گم شده خویش را تنها در کمال مطلق و معشوق حقیقی یعنی خدا می یابد؛ و تا زمانی که به این مقصد و مقصود نایل نیاید، آشفته و بی قرار است؛ زیرا هر حبّی محبوب و هر عشقی معشوق و هر مضافی مضافٌ الیه می طلبد و به اصطلاح، این دو «متضایفین» می باشند.
۳- زیبا دوستی
انسان بر اساس خلقت ویژه خود فضیلت زیبایی حسی و معنوی را درک می کند. زیبایی حسی مانند آثار هنری و زیبایی معنوی خود بر دو نوع است:
نوع اول معانی و مفاهیم را شامل می شود مانند زیبایی موجود در فصاحت و بلاغت قرآن و غیر آن. نوع دوم که برتر از نوع اول است در ارتباط با کمالات روحی و اخلاقی است مانند زیبایی گذشت، بزرگواری، انصاف، استقامت، تقوا، عفت، عدالت و… در اینجا نمونه دیگری از زیبائی معنوی را در نهضت حسینی (ع) بیان می کنیم:
حضرت زینب کبری (س) که در میان دیگر اسرای اهل بیت (ع) در مجلس عبیداللّه بن زیاد در کوفه حضور داشت وقتی که آن ملعون از پاسخهای دندان شکن آن بانوی بزرگوار به ستوه آمده بود برای تسکین شکست روحی خود از زینب (س) پرسید: کار خدا را با برادر و خویشانت چگونه دیدی؟
حضرت زینب (س) پاسخ داد:
«ما رأیت الاّ جمیلاً…؛ من جز نیکی و زیبایی چیزی ندیدم».
براستی، برای شهادت و ایثار در راه دین خدا و بذل جان در جهت این آرمان مقدس، جز واژه «جمیل» چه چیزی می تواند برازنده باشد؟
انحراف فطرت یا انحراف «از» فطرت
هرگونه پژوهشی در زمینه آفات یا حجابهای فطرت، خواه ناخواه مبتنی بر بحث امکان انحراف از فطرت است. تردید در عنوان فوق اشاره به این واقعیت دارد که اگر فطرت یک امر تکوینی و سرشتی است، طبعاً پایدار و تغییرناپذیر بوده، تبدیل و تغییر آن غیر ممکن می نماید. پس چگونه می توان درباره آن، سخن از انحراف به میان آورد؟!
خداوند نیز در قرآن کریم بر عدم تبدیل و تحویل سرشت انسانی تأکید نموده است:
«فَاَقِم وَجهَک لِلدّینِ حنیفاً فِطرَتَ اللّهِ التی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لاتَبدیلَ لِخَلقِ اللّهِ ذلک الدین القیم و لکنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یعلمون؛ پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونی نیست، این است دین مستقیم ولی بیشتر مردم نمی دانند»(۱۹).
بنابراین شاید بهترین برداشت ما در این زمینه این باشد که مجموعه عناصر در سرشت انسانی بحکم اینکه از سنخ وجود و فیض اند که از خدای منّان به این گل سرسبد هستی اعطاء شده اند از منظر وجودشناسی هیچ جنبه منفی ندارند امّا مسئله مهم این است که درچه جهتی به کارگرفته شوند؛ بعلاوه اینکه، ذاتی و سرشتی بودن امور فطری برای انسان نباید به ما چنین القاء کند که همه آنها به صورت بالفعل و در ابتدای حیات در ما یافت می شوند، بلکه به حالت استعداد و بالقوه اند و در اثر شرایط خارجی و عوامل محیطی و اجتماعی تضعیف یا تقویت می شوند، این عوامل در پیدایش یا از بین بردن کلّی آنها نمی توانند نقش ایفا کنند، ولی باید توجه داشت که فطریات انسان گاهی در اثر عوامل تضعیف کننده، رو به افول می گذارند و آثار عینی مثبت از آن ها ظاهر نمی گردد.
خداوند می فرماید: «انّا هدیناه السّبیل امّا شاکراً و امّا کفوراً؛ ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به انسان نمودیم (بعد از آن دیگر نوبت خود اوست که) سپاسگزار این نعمت باشد یا کفران نماید»(۲۰).
انتخاب گری انسان از یک طرف و وجود آفات و عوامل غفلت زا مانند پیروی از هوای نفس، گمان ورزی، تقلیدهای بی معیار، احساس بی نیازی کاذب، استکبار و خودبرتر بینی، شخصیت گرایی و عجول بودن در قبول و ردّ، از اطراف دیگر، بیانگر این واقعیت است که وجود فطرت به تنهایی نمی تواند علّت تامه برای هدایت باشد. چنانکه در روایت آمده است: «کلُّ مُولُودٍ یولَدُ عَلَی الفِطرَهٍ حَتّی یکونَ ابواه یهوّدانه و ینصّرانه و یمجسّانه»(۲۱)، طبق بیان ابن اثیر در نهایه معنای حدیث نبوی (ص) این است ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 