پاورپوینت کامل آمریکا،بحران و آستانه سقوط ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آمریکا،بحران و آستانه سقوط ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آمریکا،بحران و آستانه سقوط ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آمریکا،بحران و آستانه سقوط ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

آغاز سخن

مایکل مور، کارگردان برجسته آمریکایی در اعتراض به اقدامات بوش پسر در حمله به افعانستان و عراق، به بخشی از بحران های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آمریکا اشاره می کند، و می گوید:

آمریکا اول است؟!

آمریکا در تعداد مرگ ناشی از استفاده اسلحه گرم، اول است.

آمریکا در استفاده از انرژی جهان، اول است.

آمریکا در تولید دی اکسید کربن، اول است.

آمریکا در تولید ضایعات خطرناک، اول است.

آمریکا در تعداد کشته شدگان و مجروحان حوادث رانندگی، اول است.

آمریکا در امضا نکردن موافقت نامه های بین المللی مربوط به حقوق بشر، اول است.

آمریکا در بدل شدن به جامعه ای که فقیرترین قشر آن بچه ها هستند، اول است.

آمریکا در کسر بودجه در بین کشورهای جهان، اول است.

آمریکا از نظر بدهکاری در کل جهان، اول است.

آمریکا در تعداد زندانیان در همه جهان، اول است.

دقت در جامعه آمریکا، درستی همه آنچه را مایکل مور گفته است و حتی آنچه را که نگفته است، را نشان می دهد.(۱)

اجتماعی

از انبوه معضلات اجتماعی جامعه آمریکا، از یک زاویه شاید آمار رو به رشد زندانیان، افزایش خشونت علیه کودکان که ریشه در وضع در حال افزایش نا به هنجار مدارس آمریکایی دارد، مهم تر جلوه می کند.

بحران اجتماعی در سبد آمار:

در سال ۲۰۰۰ میلادی، تعدا افرادی که هرگز ازدواج نکرده بودند، به ۲/۴۸ میلیون نفر رسید که این آمار، ۹/۲۳% کل واجدین شرایط ازدواج را تشکیل می دهد. در سال ۱۹۷۰ مسیحی، تنها ۸/۳۵% مردانی که بین ۲۰ تا ۲۴ سال داشته اند، ازدواج نکردند، اما این رقم در سال ۲۰۰۰ به ۷/۸۳% افزایش یافت، و این آمار، برای مردان بین ۲۵ تا ۲۹ سال از ۵/۱۰% به ۷/۵۱% و برای زنان، این سنین از ۱/۱۹% به ۹/۳۸% رسید. تعداد کل افرادی که در سال ۲۰۰۰ در جامعه آمریکا تنها زندگی می کردند، ۰۰۰/۷۲۴/۲۶ نفر و از این میزان ۰۰۰/۱۸۱/۱۱ مرد و ۰۰۰/۵۴۳/۱۵ زن بودند.

آمار سال ۱۹۹۷ نشان می دهد که ۰۳۹/۱۸۶/۱ مورد سقط جنین، قانونی صورت گرفته است که ۱/۲۰% آن مربوط به زنان زیر ۱۹ سال و ۷/۳۱% مربوط به زنان بین ۲۰ تا ۲۴ سال، و در مجموع، ۸۱% به زنان ازدواج رسمی نکرده، تعلق داشت. از این رو، سقط جنین های قانونی که فرزندشان نامشروع بود، عدد ۶۹۱/۹۶۰ نفر را نشان می دهد، اما اگر سقط جنین های غیر قانونی را هم به حساب آوریم، این رقم، بالغ بر ۷۵۰/۵۹۰/۱ مورد را در برمی گیرد. آمار دیگری نشان می دهد که ۰۰۰/۶۷۹/۲۲ نفر از زنانی که هنوز ازدواج نکرده اند، به روش های مختلف از باردارشدن جلوگیری می کنند. شاید از دلایل این مسأله، آمار اسف بار ازدواج های به طلاق کشیده باشد. مثلاً، در سال ۱۹۹۸، ۰۰۰/۲۵۶/۲ ازدواج انجام گرفت، ولی ۰۰۰/۱۳۵/۱ مورد آن به طلاق انجامید.

آمار کشته شدگان حوادث، نشان گر این است که در سال ۱۹۹۸ تعداد ۳۵۲/۱۳۱ نفر بر اثر حوادث مختلف کشته شده اند، که از این میزان، ۰۰۲/۸۷ مورد در حوادث رانندگی جان خود را از دست داده اند. میزان خودکشی در سال ۲۰۰۰، ۳۵۰/۲۹ مورد بود که ۲/۱% میزان مرگ و میرها را شامل می شود. در همین سال ۹۴۳/۱۲ قتل اتفاق افتاد. در آغاز هزاره سوم میلادی، ۰۰۰/۴۰۸ مورد دزدی گزارش شد که از این میزان، ۰۰۰/۱۶۱ مورد با اسلحه گرم صورت گرفت. تعداد افرادی که به هر دلیلی در سال ۱۹۹۹ با پلیس سر و کار داشته اند، ۰۰۰/۷۰۵/۴۳ نفر را شامل می شود. در آخرین سال قرن ۲۰ میلادی، تعداد رانندگان بالای ۱۶ سال که حداقل یک بار به وسیله پلیس متوقف شده اند، ۰۰۰/۲۲۷/۱۹ نفر است که ۳/۱۰% کل رانندگان آمریکایی را تشکیل می دهد. در سال ۲۰۰۰، ۹۷۶/۱۱۶/۹ مورد بازداشت نیز گزارش شده است. کل هزینه ای که آمریکا در سال ۱۹۹۶ برای اداره زندان هایش خرج کرد، ۰۰۰/۲۰۰/۰۳۳/۲۲ دلار و تعداد کل زندانیان در سال ۲۰۰۱، ۴۹۵/۹۶۵/۱ نفر بود که نسبت به سال ۱۹۹۰ که این میزان ۹۱۹/۷۷۳ نفر بوده است، بیش از ۵/۲ برابر شده است.(۲)

زندانهای آزاد و آباد؟!:

تعداد زندانیان آمریکا در سال ۲۰۰۲ برای اولین بار از مرز دو میلیون نفر گذشت. عامل این افزایش، مجازاتهای شدیدی است که برای قاچاق چیان مواد مخدر و سایر محکومین به زندانی طولانی مدت به وجود آمده است. در این میان، دولت فدرال بیشترین یعنی ۰۰۰/۱۶۲ نفر تعداد زندانی را داشت، ایالات کالیفرنیا، تگزاس، فلوریدا و نیویورک در مرتبه بعدی قرار داشتند. آمار فوق که از سوی دفتر آمارهای قوه قضائیه آمریکا اعلام شده، نشان می دهد، آمار زندانیان در ایالت های تگزاس، کالیفرنیا، نیویورک و ایلینویز و ۱۵ ایالت دیگر نسبت به سال ۲۰۰۱ کاهش یافته، به آن دلیل که آمار زندانیان آزاد شده بیشتر بوده است. همچنین، تعدادی از ایالت ها برای جبران کسری بودجه زندان، قوانین عفو مشروط را اصلاح و به اجرا درآورده اند، این اقدام باعث شد تا نرخ افزایش تعداد زندانیان از ژوئن ۲۰۰۱ تا ژوئن ۲۰۰۲ به رقم دو میلیون و صدهزار نفر برسد که ۲/۸% نسبت به سال قبل، رشد کرد. از این تعداد، ۳/۲ درصد در زندان ایالتی یا فدرال هستند، یک سوم آن نیز، دربازداشت موقت به سر می برند، و منتظر اعلام حکم اند، البته این تعداد شامل افراد بزهکار نیست. در صورت اضافه کردن این تعداد به شمار زندانیان، تعداد آن ها از چند میلیون نفر هم فراتر می رود.

مالکوم یانگ (مدیر اجرایی پروژه افزایش محکومیت ها) می گوید: با این پروژه، افزایش تعداد محکومان ادامه خواهد یافت، وی دلیل این امر را محکومیت طولانی مدت برای قاچاقچیان مواد مخدر خواند. وی گفت: این کار بخشی از طرح سخت گیری و شدت عمل برای خلافکاران است. یانگ به دنبال جایگزین هایی برای مجازات زندان است، جایگزین هایی مثل دادگاه های مواد مخدر و برنامه های درمانی. البته این تلاش ها در سطح فدرال اهمیت بسیاری دارد.

دادگاه عالی آمریکا اخیراً از قانون «سه خلاف» ایالات کالیفرنیا حمایت کرد، حتی اگر خلاف، دزدی از یک کلوپ گلف باشد. جان اشکرافت (دادستان کل) نیز از محکومیت های طولانی مدت حمایت کرده، زیرا در برگیرنده حکمی است که بسیاری از محکومین خلاف های سبک و غیر جنایی را نیز به زندان محکوم می کند. لاری تامپسون (معاون دادستان کل آمریکا) در گزارشی اعلام نموده است: «زندان برای خلاف کاران خلاف های سبک اثر بازدارندگی بسیاری دارد.» یانگ می گوید: «جمهوری خواهان و دموکرات ها سبک کردن جرائم تخلفات را سیاسی عاقلانه نمی دانند و کمتر سیاست مدار آمریکایی از سبک کردن محکومیت ها و جرائم حمایت می کند.»

تعداد زندانیان با محکومیت بیش از یک سال ۴۷۴ نفر، به ازء هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت آمریکا می باشد، این رقم سال گذشته ۴۷۲ نفر به ازاء هر ۱۰۰ هزار نفر آمریکایی بود. در سال گذشته در ماه ژوئن ۷۳۸ هزار نفر وارد زندان موقت شدند، این رقم سال قبل ۷۰۲ هزار نفر را نشان می دهد. بسیاری افراد در زندان موقت منتظر محاکمه و یا انتقال به زندان هستند، و عده ای دیگر نیز، به دلیل شلوغی بیش از حد زندان ها، دوران محکومیت خود را در همین زندان های موقت می گذرانند. ۱۲ درصد مردان سیاه پوست بین ۲۰ تا ۳۹ سال در زندان هستند که بیشترین آمار یک گروه نژادی زندانی است. ۴ درصد مردان اهل آمریکای جنوبی و ۶/۱ درصد مردان سفید پوست در همین رده سنی در زندان به سر می برند. تعداد زنان زندانی در زندان های فدرال و ایالتی به ۹۶ هزار نفر رسید که نسبت به سال ۲۰۰۱ حدود ۹/۱ درصد افزایش یافت. تعداد کل مردان در زندان های دائم به ۳/۱ میلیون نفر می رسد که نسبت به سال گذشته ۴/۱ درصد افزایش داشته است. به این موارد باید اعدام زندانیان کمتر از ۱۸ سال را نیز اضافه کرد. بر اساس آماری که در تیر ماه ۱۳۸۲ منتشر شد، تعداد ۲۰ جوان کمتر از ۱۸ سال در آمریکا منتظر حکم اعدام اند. با توجه به این که حکم اعدام جوانان در اغلب کشورها منسوخ شده است، بنابراین، آمریکا یکی از تنهاترین کشورهای جهان است که حکم اعدام افراد کمتر از ۱۸ سال در آن وجود دارد.(۳)

دموکراسی و تلویزیون:

سازمان بهداشتی آمریکا تأکید می کند که حتی بخش های خبری تلویزیون نیز کودکان آمریکایی را به سمت خشونت سوق می دهند. طبق تحقیقات منتشر شده از سوی این گونه سازمان ها، بین خشونت تلویزیونی و رفتارهای ناهنجار ارتباط مستقیم وجود دارد. از این رو، از هر ۱۰ پدر ۷ نفر از آن ها به شدت مخالف دیدن بخش های خشونت آفرین تلویزیون توسط فرزندانشان هستند. این تحقیقات نشان می دهد که کودکان ۹ ساله، ۴ ساعت در هفته، وقت خود را به دیدن صحنه های خشونت و خون ریزی تلویزیونی صرف می کنند. موضوعی که باعث شد، ۶ سازمان بهداشت عمومی از جمله، آکادمی آمریکایی طب اطفال و جمعیت پزشکی آمریکا با صدور بیانیه ای در سال ۲۰۰۰ به شدت در این مورد هشدار دهند.

تحقیقات دکتر کریج اندرسون – روان پزشک دانشگاه ایالتی أیوا – نشان می دهد که خشونت تلویزیونی، علائم فیزیولوژیکی خطرناکی را در کودکان پدید می آورد. مثلاً صحنه های خشونت بار، هیجان زا، ضربان قلب را افزایش می دهد، و قلبی که تحت تأثیر هیجان قرار گیرد، فرد را به سمت بی رحمی سوق می دهد. جان مورای پزشک اطفال و استاد دانشگاه کانزاس در منهتن مطالعاتی را در خصوص رابطه خشونت و مغز انجام داده است. وی در آزمایشات خود برای یک گروه، صحنه های کشتار و درگیری و برای گروه دیگر، نمایش نامه ای بر گرفته از کتاب مقدس را پخش کرد. حاصل آن بود که صحنه های خشونت بار، فعالیت سمت راست مغز را که مسؤول ذخیره سازی خاطرات دردناک است را افزایش می داد. از دهه ۱۹۸۰ میلادی و با ظهور خشونت هالیوودی، خشونت در برنامه های تلویزیونی نیز گسترش یافت. اما قبل از آن نیز، خشونت رسانه ای وجود داشته است. به همین دلیل، به دنبال ترور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ دولت آمریکا یک میلیون دلار برای مطالعه مسأله خشونت در تلویزیون تحت عنوان یک طرح تحقیقاتی بزرگ، به نام بررسی رابطه تلویزیونی و رفتارهای اجتماعی اختصاص داد. نتایج این بررسی نشان داد که بین رفتارهای خصمانه کودکان و مشاهده صحنه های خشونت آمیز تلویزیون ارتباط وجود دارد. دکتر کیمبرلی بر طرح کودکان و تهدیدهای پیش رو که از سوی مدرسه بهداشت عمومی هاروراد اجرا شد، نظارت داشت. او در پی این تحقیق گفت: رشد روزافزون مشاهده تلویزیون در منازل آمریکایی را می توان عامل افزایش چشم گیر جنایت بین المللی ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ دانست. امروزه کودکان آمریکایی در حدود ۲ ساعت در روز را به مشاهده تلویزیون و صحنه های مربوط به حوادث و جنایت های وحشتناک می گذرانند. نتیجه آن نیز، وقوع ۲۰ الی ۲۵ حادثه در هر ساعت یعنی معادل ۴ برابر جرایم بزرگسالان آمریکایی است.(۴)

نظام آموزشی ناکار آمد:

۲۰ سال قبل، کمیسون ملی ویژه کیفیت آموزشی در آمریکا، به شدت کاهش کیفیت سیستم آموزشی این کشور را مورد انتقاد قرار داد. ریچارد نیکسون نیز در کتاب فرصت را دریابیم به مواردی از نامطلوب های نظام آموزش و پرورش آمریکا اشاره کرده است از جمله: در دهه های اخیر، استادانی که به تدریس علاقه ندارند، و دانشجویان تنبلی که حال درس خواندن ندارند، بی سر و صدا ساخت و باخت کرده اند، استادان، برای کم کردن از بار تدریس، کار را آسان می گیرند، اغلب امتحان هایی را می گیرند که نیاز چندانی به تسلط بر موضوع ندارد، دانشجویان هم اغلب از این وضع راضی اند. نتیجه این که، توانایی فارغ التحصیلان روز به روز کمتر می شود. علی رغم این که هزینه سرانه ای که آمریکا خرج آموزش هر دانش آموزی می کند، بیش از سایر کشورهای بزرگ صنعتی است، ولی عملکرد مدارس کشورهای بزرگ صنعتی از مدارس آمریکا بیشتر است. در مطالعات معلوم هم شده است که توفیق دانش آموزان به بالابردن بودجه بستگی ندارد، بلکه تابع عوامل اساسی تری چون ایجاد انگیزه در محصل، درگیری فعال خانواده با وضعیت آموزشی محصلان و مدارس مرتب و منضبط است.

یک سایت اینترنتی آمریکایی در گزارشی که مربوط به سال ۱۹۸۳ است می گوید: کشور در خطر است و به این وسیله از تضعیف مدارس دولتی در آمریکا که به از دست دادن سلطه آمریکا بر اقتصاد جهانی می انجامد، هشدار داد. پس از انتشار این گزارش، تلاش های بسیاری برای بالابردن استانداردهای آموزش، بهبود وضعیت مدارس و ارتقای سطح معلمان و دانش آموزان صورت گرفت، اما علی رغم گذشت دو دهه، تغییرات چشم گیری در نظام آموزش آمریکا به وجود نیامده. در تحقیقی که از دانشجویان سال اول و دوم دانشگاه های آمریکا در سال تحصیلی: ۲۰۰۰ – ۱۹۹۹ به عمل آمد، یک سوم آنان اظهار کردند که مجبور بودند، برای جبران افت تحصیلی خود، در یک کلاس جبرانی شرکت نمایند. تولیدکنندگان که فارغ التحصیلان دانشگاه های را استخدام می کنند، می گویند که از هر دلاری که صرف آموزش این دسته از کارکنان می شود، نیمی از آن بر کارهای جبرانی اختصاص می یابد، تنها ۴۱ درصد کافرمایان معتقدند که فارغ التحصیلان مدارس دولتی، دارای مهارت های متناسب با بازار کار هستند. این در حالی است که ۴۷ درصد اساتید دانشگاه ها، فقط همین دسته از دانش آموزان، را منظم و درس خوان می دانند.(۵)

اقتصادی

مشکلات عمیق اقتصادی آمریکا نیز بر خلاف آنچه ادعا می شود، کم نیست، کسری بودجه چند میلیاردی، افزایش بیکاری و کاهش ارزش دلار، تنها نمونه هایی از بحران اقتصادی آمریکا است.

سیر نزولی کسری بودجه:

کسری بودجه آمریکا از ۱۰۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۹ به چند صد میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ رسیده است. از این رو، آمریکا می کوشد کمی رشد ناخالص ملی خود را به دروغ، بزرگ جلوه دهد. کسری بودجه شگفت انگیز آمریکا نشان می دهد که جهان تولید می کند و آمریکا که عملاً در خزانه چیزی ندارد، آن را مصرف می کند. بخش اصلی کسرهای آمریکا از سرمایه گذاری کشورهای اروپا، ژاپن، کشورهای جنوب و نفت خیز و حتی کشورهای فقیر جهان در آمریکا جبران می شود. چرا این همه سرمایه به آمریکا می رود؟ شاید پاسخ به این سؤال آن باشد که آمریکا را کشور امن ثروتمندان می دانند. البته روند سرمایه گذاری خارجی در آمریکا رو به کاهش گذاشته است، از جمله: تنها از ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲، ۱۶۵ میلیارد دلار کمتر از سال های قبل سرمایه گذاری در آمریکا صورت گرفت. بنابراین کسری بودجه آمریکا یک امر جدی است که رو به رشد است. خبرگزاری مالی – اقتصادی بلومبرگ در ۱۹ آوریل ۲۰۰۳ اعلام کرد: بوش رئیس جمهور آمریکا کسری بودجه ۳۰۰ میلیارد دلاری را بدون در نظر گرفتن هزینه های جنگ در عراق برآورد کرده است که این کسری با گنجاندن هزینه های جنگ در عراق و هزینه های تدابیر نظامی کاهش مالیات ها و عدم تأمین درآمدهای ناشی از رکود اقتصادی در آن کشور، افزایش یافته است. هوست کوهلر مدیر کل صندوق بین المللی پول در اول ژوئن ۲۰۰۳ در جریان اجلاس گروه ۸ در اوپان فرانسه از آمریکا خواست در مورد کسر بودجه ۴۰۰ میلیارد دلاری خود یک تصیمم اساسی اتخاذ کند. به هر روی، کسری بودجه ۳۰۰ و ۴۰۰ میلیارد دلاری هر یک از یک زاویه دید، درست به نظر می رسد. چون، بر اساس گزارش روزنامه خلق، چاپ چین در ۱۳ می ۲۰۰۳، کسری بودجه دولت فدرال آمریکا در ۷ ماه سال مالی ۲۰۰۳ به مرز ۲۲۰ میلیارد دلار رسیده است. طبق گزارش دفتر کنگره ای بودجه آمریکا، انتظار می رود، دولت این کشور سال ۲۰۰۳ را با کسری بودجه بالغ بر ۳۰۰ دلار به پایان ببرد.

کسری بودجه حداقل دو بحران به وجود آورده است:

۱ – رکود اقتصادی: فاکس نیوز در ۱۶ می ۲۰۰۳ گزارش داد که مجلس سنا روز گذشته پس از بحث و جدل های دیک چنی، معاون رییس جمهور آمریکا، کاهش ۳۵۰ میلیون دلار از لایحه مالیات را برای سال های ۲۰۰۴، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.