پاورپوینت کامل احدی قدرت تأثیرگذاری بر امام را نداشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل احدی قدرت تأثیرگذاری بر امام را نداشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احدی قدرت تأثیرگذاری بر امام را نداشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل احدی قدرت تأثیرگذاری بر امام را نداشت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
بازخوانی «سلوک فردی و سیاسی امام خمینی(ره)» در میزگرد «پاسدار اسلام» با حضور
حجج اسلام والمسلمین روحانی، ناصری، اختری و رحیمیان:
اشاره:
در سالهای اخیر مشاهده میشود که برخی از نکات برجسته و بسیار روشن سیره فردی و سیاسی امام، توسط افراد وجریاناتی که دستیابی به اهدافشان را جز در سایه غبارافکنی بر اندیشه ها و سیره عملی آن بزرگمرد، میسر نمی دانند، مورد تحریف یا شبهه قرار گرفته است. از جمله آنکه امام از ابتدا به حکومت اسلامی معتقد نبوده و به مرور و در جریان رویدادهای سیاسی به این نتیجه رسیده است! و یا ایشان در تصمیم گیری های خطیر، به ویژه در پایان عمر، تحت تأثیر دیگران از جمله اطرافیان خویش بوده اند.
در این گفتگوی تفصیلی، آقایان حجج اسلام والمسلمین سید حمید روحانی، محمدرضا ناصری، محمدحسن اختری و محمدحسن رحیمیان که جملگی از آغاز نهضت و در شرایط سخت و دشوار و دوران غربت حضرت امام، همواره از یاران و همراهان امام بودهاند، ضمن مرور سیره عملی معظم له، به این شبهات پاسخ دادهاند.
*بسم الله الرحمن الرحیم. صمیمانه تشکر می کنیم که دعوت ما را پذیرفتید و امروز توفیق داریم به مناسبت بیست و سومین سالگرد رحلت امام(ره)، در خدمت جمعی از مخلص ترین و نزدیک ترین یاران ایشان باشیم. یارانی که از سالهای آغازین نهضت و در همه شرایط سخت و دشوار و دوران غربت حضرت امام، همواره همگام و همسوی با ایشان حرکت کردند و تا کنون در طول این نیم قرن، لحظهای از راه و خط امام جدا نشدند.
بحث را این گونه آغاز می کنیم که آیا حضرت امام در مسیر نهضت، همکاری و همراهی و ارتباط با جریان های غیراسلامی و غیردینی را می پذیرفتند یا نه و تعامل ایشان با این نوع افراد و جریان ها چگونه بود؟
روحانی: بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از شما، اشاره می کنم که این گونه جلسات می توانند برای همه ما مفید و ثمربخش باشند و در شناخت حضرت امام «اعلی الله مقامه، سلام الله علیه» نقش مهمی داشته باشند. در باره مطلبی که مطرح کردید، من فکر می کنم بهتر باشد بحث را به صورت دیگری پیش ببریم و این سئوال را مطرح کنیم که اصولاً ویژگی ها و روش های امام امام در مبارزاتشان که می توان از آنها به عنوان «علم مبارزه» یاد کرد، چه بود.
وقتی به قبل از آغاز نهضت امام نگاه می کنیم، می بینیم گروه ها و سازمان های سیاسی و حتی بزرگان روحانی که در عرصه مبارزه حضور پیدا می کردند، یکی از باورهایشان این بود که اگر می خواهند مبارزه ای به ثمر برسد، باید همه اقشار جامعه با هر نوع باور، ایدئولوژی، مکتب و اعتقادی دست به دست هم بدهند تا مبارزه آغاز شود. وقتی امام مبارزه را آغاز کردند، دیدیم که حریمی را قائل شدند. از همان سال ۱۳۴۱ که نهضت آغاز شد، این گونه نبود که راضی باشند یا بپذیرند که احزاب و گروه های سیاسی، چه مارکسیست ها، چه ملی گراها، چه سکولارها و چه ناسیونالیست ها را با خودشان همراه کنند. ایشان مسیری را مشخص کردند و آن، اسلام بود و در چهارچوب اسلام، با افراد همکاری می کردند، به همین دلیل چون حاضر نشدند سیاست بازان و احزاب و گروه های سیاسی را تأیید کنند، آنها هم از ایشان حمایت نمی کردند.
یادم هست در سال ۱۳۴۲، بعد از فاجعه فیضیه، سران نهضت آزادی برای ملاقات با امام به قم آمدند. در مرحله اول آقای سیدهادی خسروشاهی را واسطه کردند. آقای خسروشاهی آمد و خدمت امام عرض کرد که اینها آمده اند و منتظر ملاقات با شما هستند. امام فرمود: «من نمی توانم با اینها ملاقات کنم». آقای خسروشاهی به امام گفت: «پس من به اینها چه بگویم؟» امام فقط این آیه شریفه را قرائت کردند که: «قَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»(صافات، ۸۹). آقای خسروشاهی گفتند: «من رفتم به آنها گفتم که امام ناخوش اند. مهندس سحابی گفت: ما می رویم عیادتشان» که آقای خسروشاهی در اینجا گفت: «خودتان می دانید، من دیگر نمی توانم با شما بیایم».
در یک مرحله دیگر، سران نهضت آزادی، آیت الله علامه طباطبایی، را واسطه کردند که امام باز هم از پذیرفتن آنها خودداری کردند. این روش امام به عنوان یک علم مبارزه، بسیار مهم است که اگر انسان می خواهد در مبارزه کامیاب و موفق شود، نباید به قشرهایی که مرموزند و با اهداف اسلامی همراه نیستند، میدان بدهد.
امروز ویژگی راه امام، بهتر مشخص شده است. در مصر و جاهای دیگر و در بیداری اسلامی می بینیم که حتی افراد ملحد، مشرک، مارکسیست و سکولارها حضور دارند و همین باعث شده خلوصی که باید در مبارزات اسلامی وجود داشته باشد، دیده نمی شود.
مسئله دیگری که امام به عنوان علم مبارزه مطرح کرد این بود که ایشان روی مردم خیلی تأکید داشت. ممکن است گفته شود گروه های سیاسی هم خیلی دم از مردم می زدند، ولی در اینجا چند تفاوت اساسی وجود داشت. اولاً مردمی که امام می خواست به آنها اتکا داشته باشد، مردمی بودند که آگاهی های لازم را کاملاً کسب کرده باشند.
یک خاطره بگویم که مربوط می شود به روز اول نهضت امام. در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ وقتی امام خبر تصویب لایحه غیرقانونی انجمن های ایالتی و ولایتی را شنیدند و در روزنامه ها اعلام شد، آمدند منزل شیخ عبدالکریم حائری «رحمه الله علیه»، بنیانگذار حوزه علمیه قم و علما و مراجع را خواستند و همه در آنجا جمع شدند.
در آنجا امام مطلبی گفتند که: «اگر ما می خواهیم اسلام در ایران از اضمحلال نجات پیدا کند، باید این خاندان پهلوی را از قدرت پایین بیاوریم. استعمار انگلیس اینها را به قدرت رسانده تا به دست اینها اسلام را از بین ببرد و ایران را به روز سیاه بنشاند». این سخن آن روز امام با شگفتی حاضران در جمع مواجه شد. آقای شریعتمداری گفته بود: «با کدام قدرت و با کدام نیرو و بمب می توانیم چنین حرفی را به زبان بیاوریم و چنین هدفی را تعقیب کنیم؟ ». امام فرموده بود: «ما قدرتی داریم که از بمب قوی تر است. آن چیست؟ مردم»، مردمی که امام آنها را از بمب قوی تر می دانست، مردمی نبودند که کورکورانه دنبال رهبر حرکت کنند و ندانند قضیه چیست. چنین مردمی خواه ناخواه در یک جایی می بُّرند و وقتی پای جان وسط می آید، اگر آگاهی نداشته باشند، متزلزل می شوند. لذا امام دو سه تا پیشنهاد دادند:
۱) تلگرام ها و نامه هایی که بین مقامات روحانی و دولت و دربار رد و بدل می شود، چاپ شود و در اختیار مردم قرار بگیرد. تا آن روز سابقه نداشت که نامه های بین علما و مراجع و شاه، دربار و دولت منتشر شود. بعداً در تاریخ آورده می شد که در یک زمانی میرزای شیرازی «رحمه الله علیه» چنین نامه ای به ناصرالدین شاه نوشته است. امام فرمودند تلگراف ها و نامه های اعتراض آمیز علما چاپ شود و در اختیار مردم قرار بگیرد تا مردم در متن حوادث قرار بگیرند.
۲) خطبا و وعاظ وظیفه دارند در سنگر مساجد و منابر به مردم آگاهی بدهند که هدف دولت از تصویب این چیست و چه نقشه ها و خیانت هایی برای اسلام در پیش است.
۳) تمام مراجع با مردم حرف بزنند. تا آن روز سابقه نداشت که مرجع تقلیدی سخنرانی کند. سخنرانی مال خطبا و وعاظ بود. امام در این باره فرمودند که مراجع با مردم حرف بزنند. خودشان از آن تاریخ از هر فرصتی استفاده کردند و با مردم حرف زدند، و لذا مردم آگاه و روشن ضمیر با امام همراه شدند و رشد یافتند. وقتی امام در سال ۱۳۴۳ از زندان آزاد می شوند، در ۲۶ فروردین خیلی صریح می گویند: «بدانید اگر خمینی هم برگردد و با شما همراه شود، مردم دیگر برنمی گردند و آگاه شده اند». امام اهل شعار نبود و واقعاً معتقد بود که مردم، بیدار و آگاه شده اند. این فرق می کرد با مردمی که روشنفکرهای سیاسی از آنها دم می زنند که از مردم فقط به عنوان ابزار استفاده می کنند.
امام در مرحله اول یک ملت روشن ضمیر و آگاه را با خودش همراه کرد که به تعبیر خودش از بمب قوی تر بودند. دوم مردم را محرم راز دانست، همه مسائل را با مردم در میان گذاشت و چیزی را از آنها پنهان نداشت. تا روزی که دستگیر شد، هریک از مقامات دولتی که می خواستند با امام ملاقات کنند، ایشان می گفت در جمع عمومی باشد و به صورت محرمانه و خصوصی با کسی ملاقات نمی کرد.
جالب اینجاست که پس از آزادی از زندان، دو تا از سخنرانی های خود را به شرح آنچه که بین او و مقامات دولتی گذشت، اختصاص داد. یکی از سخنرانی ها در ۲۱ فروردین ۴۳ بود در جمع دانشجویان دانشگاه تهران بود که با دسته گل خدمتشان آمدند و دومی هم در ۲۶ فروردین ۴۳ بود که در آنجا مفصلاً در این باره صحبت کردند.
سوم این که اتکای امام به ملت بود و در حقیقت اتکا به خدا را جدا از اتکا به ملت نمی دانست. امام مردم را واقعاً آیاتی از خدا می دانست. من این را در زندگی امام دریافتم که هرکسی بیشتر به خدا نزدیک باشد، به ملت بیشتر عشق می ورزد و بیشتر به مردم توجه دارد. اتکای امام به ملت بود، در صورتی که اتکای سازمان ها و گروه های سیاسی به قدرت های خارجی بود و حرفشان این بود که بدون اتکا به یک قدرت خارجی نمی توان در ایران مبارزه کرد.
بحث علم مبارزه امام مفصل تر از اینهاست که من بتوانم در این چند دقیقه و در دو سه نکته کوتاه بیان کنم، اما این را عرض کنم که امام از آن روزی که نهضت را آغاز کرد تا روزی که چشم از جهان فرو بست، هرگز حاضر نشد با گروه هایی که مسیرشان از مسیر اسلام و ولایت فقیه جداست، همکاری کند، به آنها نزدیک شود و با آنها اشتراک هدف داشته باشد.
خاطراتی را در این زمینه عرض می کنم. شنیده بودم که بعضی از دوستان و همکاران ما گفته بودند ما با کمونیست ها اشتراک هدف داریم. امام فرموده بودند: «ممکن است در جهت سرکوب کمونیست ها با شاه اشتراک هدف داشته باشیم، اما با کمونیست ها اشتراک هدف نداریم».
خاطره دوم را آقای دعایی نقل کردند که وقتی خدمت امام رفته و راجع به تیمور بختیار با ایشان صحبت کرده بود که بختیار اصرار دازد با نزدیکان امام همکاری کند و به امام نزدیک شود، امام فرموده بود: «اگر روزی بختیار بخواهد در ایران به قدرت برسد، من دست شاه را می فشارم».
این جور نبود که هرکسی که به مبارزه علیه شاه برخاسته بود، امام با او همراهی و همکاری کند.
رحیمیان: نکته جالب را اقای روحانی یادآور شدند که قبل از حضرت امام، عموما از مراجع ـ تا آنجا که من بیاد دارم ـ هیچ سخنرانی ای نشنیدیم، درحالی که امروزه مرسوم شده است مراجع هم برای مردم سخنرانی کنند. این خیلی جالب است. کأنّه امام پایه گذار این نکته بود که مراجع هم وارد عرصه سخنرانی و صحبت مستقیم با مردم شوند.
ناصری یزدی: زیاد هم به امام پیغام داده بودند. آیت الله خوانساری از طریق حاج آقا مجتبی تهرانی گفته بودند که به آقا بگویید حالا که شما مرجع شده اید، کمتر صحبت کنید. امام گفته بودند من تکلیف و وظیفه دارم که صحبت کنم.
روحانی: امام فرمود: «من به آنها جواب دادم، سخنرانی هایم از سخنرانی های حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) خیلی کمتر است».
رحیمیان: نکته ای که اشاره کردید، داستانی از حضرت سیدالشهدا(ع) را در ذهنم تداعی کرد. همسویی عمیق و شگفت انگیزی بین شیوه مبارزه حضرت امام و شیوه حضرت امام حسین(ع) وجود دارد و این خودش داستان بسیار جالبی است و بحث مفصلی را می طلبد. از جمله در باره همین موضوع مورد بحث، حضرت سیدالشهدا(ع) در مسیر کربلا به شخصی برخوردند ولی او همراه حضرت نشد، اما پیشنهاد کرد که اسب یا امکاناتی را در اختیار حضرت بگذارد. اگر اعتقادش همراه نهضت امام حسین(ع) بود، طبعاً خودش باید می آمد. حضرت جواب داد: «مَا کنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»(کهف، ۵۱).
امام در مسیر نهضت دقیقاً به این آیه عمل کرد که هرگز مضلین را عضد و پشتیبان خود قرار نداد و حاضر نشد با هیچ فرد، جریان و گروهی که خارج از مدار اسلام و حق بود، همکاری کند. علاوه بر مسئله بختیار و مارکسیست ها نمونه بارزترش را عرض می کنم. همه دوستان حاضر در جلسه حضور ذهن دارند که در طول مدت اقامت در نجف، چقدر بعثی ها از زمان حسن البکر و بعد از آن در دورانی که با شاه سر قضیه اروندرود اختلاف پیدا کردند، مسئولین مختلفشان بارها خدمت امام آمدند- البته با همین خصوصیتی که اشاره کردید که هیچ وقت ملاقات خصوصی وجود نداشت. از آن جلساتی که در خانه امام به روی همه باز بود و هرکسی از هر جا که می توانست در آن نیم ساعت هرشب خدمت امام برسد. آنها می آمدند و اظهار همراهی و همکاری و درخواست می کردند که امام بپذیرد که در مورد مخالفت با شاه با ایشان همدلی و همراهی کنند، ولی امام هرگز و حتی برای یک بار هم روی خوش به اینها نشان نداد و اینها هر بار با عصبانیت و ناراحتی از محضر امام خارج شدند.
یکبار که خود ما را دستگیر کردند و مراحل سختی را طی کردیم، دستِ آخر آمدند و عذرخواهی کردند و گفتند اشتباه شده، شما آزادید. رئیس استخبارات عراق گفت: «سلام ما را به سید- منظورش امام بود- برسانید و بگویید که ما در مورد موضوع رژیم ایران و شاه با شما همراه هستیم و آماده ایم با شما هر نوع همکاری ای را بکنیم و هر نوع امکانات و سلاحی را در اختیار شما بگذاریم»؛ یعنی همکاری مطلق و بدون سقف!
به هر حال امام روی خوش به آنها نشان نداد. یادم هست که بعضی از آقایان در آن زمان به حساب همراهی با صدام اعلامیه هایی را علیه شاه دادند، درحالی که حضرت امام به هیچ وجه نپذیرفتند. البته همان هایی که علیه شاه اعلامیه دادند، با تغییر شرایط، موضعشان ۱۸۰ درجه عوض شد.
اختری: وقتی حسن البکر ایرانی ها را اذیت و به خانه ها حمله کرد و افراد را گرفت و زندانی کرد، امام بسیار ناراحت بود. آنها آمدند که این کارشان را توجیه کنند. امام فرمود: «شما این کارها را کرده اید». آنها گفتند، شاه هم این کارها را کرده، سرِ مرز این جوری شده. امام فرمود: «اگر او این کارها را کرده، غلط کرده، اما شما هم غلط کردید» و به آقای نخجوانی گفته بود: «حتماً همان کلمه ای را که من می گویم ترجمه کن». امام می خواست بگوید که کاری که هر دوی شما انجام دادید، نامشروع است. امام نخواست به خاطر اختلافی که با شاه دارد، خدای نکرده کار آنها را توجیه کند. این نکته مهمی است.
در باره نحوه حرکت و مبارزات حضرت امام، نوع اندیشه به حرکت درآوردن مردم و نحوه به پیروزی رساندن انقلاب امام اهمیت زیادی دارد که با معمول انقلاب های دیگری که در دنیا اتفاق افتاده است و می افتد، خیلی تفاوت دارد. در این انقلاب ها، بعضی از کسانی که در فکر انقلاب بودند، حتی مسلمان ها و شیعیان و کسانی که قبل از امام در این زمینه حرکت کرده بودند، معتقد بودند باید رژیم را با کار مسلحانه، ساقط کرد. اینها که می خواستند حکومت را به دست بگیرند و کودتا کنند، چون خودشان نمی توانستند، با دولت ها و قدرت های دیگر همراه می شدند و یا پشتیبانی می گرفتند.
امام به این جور روش ها معتقد نبود. همان طور که حاج آقای روحانی اشاره کردند، امام معتقد بود که باید مردم را به میدان آورد و باید از طریق مردم اقدام کرد و با این حرکت انقلاب را به پیروزی رساند. قبل از محرم ۴۲ و سخنرانی امام در روز عاشورا، ایشان به مبلغین و منبری هایی که برای محرم به استان ها، شهرستان ها و روستاها می رفتند، تأکید فرمودند که بروید و مردم را متوجه و بیدار کنید. امام بر بیداری مردم بسیار تأکید داشتند و آن سال در اکثر استان ها و شهرستان ها منبری های متعهد، با بهره گیری از جریان عاشورا روشنگری کردند که تأثیر بسیار گذاشت و بعد هم به سخنرانی امام در روز عاشورا و سپس زندانی شدن ایشان منجر شد.
امام در نجف اشرف درس حکومت اسلامی را که شروع کردند، بعد از روز سوم چهارم عده ای از حضرات خدمت امام جمع شدند و از ایشان درخواست کردند که جنابعالی که می فرمایید باید حکومت اسلامی تشکیل داد، الان تکلیف ما چیست؟ یعنی برویم مبارزات مسلحانه یاد بگیریم و گروه های مسلحانه درست کنیم؟ امام فرمود: «نه، شماها فقط بروید مردم را روشن و آگاه کنید که اسلام غیر از این چند بابی که در نماز و طهارت و زکات و خمس و حج هست، احکام دیگری هم دارد، دستورات اقتصادی هم دارد، دستورات اجتماعی هم دارد، دستورات قضائی هم دارد». امام فرمود: «شما بروید مردم را روشن کنید، جوان ها وقتی خودشان یاد گرفتند، برای تشکیل حکومت می آیند. شما طلبه ها لازم نیست بروید گروه مسلحانه تشکیل بدهید».
زمانی که در سوریه سفیر بودم و بعضی از الجزایری ها و مصری ها که به ملاقات ما می آمدند، شیوه امام را که برایشان توضیح می دادم، واقعاً خیلی خوشحال شدند. می گفتم: «امام معتقد نبود بروید مسلحانه با دولت بجنگید، باید به سمت حرکت مردمی بروید.» و امروز می بینیم خیزش اسلامی در کشورهای منطقه، رویکردی است که از انقلاب اسلامی آموخته اند و یک حرکت مردمی و عمومی به راه تا به پیروزی رسید.
رحیمیان: در تأیید نکاتی که فرمودید، این آیه قرآن در ذهنم تداعی شد: «حَسْبُک اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»(انفال، ۶۴). این شیوه قرآن است که اگر خدا باشد و مؤمنین باشند، خدا می گوید همین کافی است و دیگر امریکا و کمک گرفتن از بیگانه و غیر مؤمنین، اعم از احزاب چپ، و راست، بهایی، مارکسیست، کمونیست، منافق و سلطنت طلب وجهی ندارد، اما وقتی موضوع گسستن از خدا و مؤمنین باشد، برای رسیدن به مقصد ناچار می شوند دست نیاز به انواع جریان ها و گرایش های شیطانی دراز کنند.
به هر حال نکته دیگر این که ظاهراً همه دوستان این جمع، در درس حکومت اسلامی امام حضور داشتند. اگر یادتان باشد، در یکی از روزهایی که امام بحث حکومت اسلامی را به اوج رسانده بود، یکی از آقایان بلند شد و گفت: «حالا ما باید چه کار کنیم؟» فکر می کرد با آن حرارتی که امام ایجاد کرد، باید اسلحه و تفنگی بخریم و به طرف مرز برویم و شاه را ساقط کنیم. امام فرمودند: «فعلاً تولیدمثل کنید!». آنجا همه نگاهها متوجه حاج آقا مصطفی شد! چون در اینجا تولیدمثل دو معنا می توانست داشته باشد، یکی تولیدمثل به معنای متعارفش و دیگری کادرسازی و آگاه سازی مردم.
در اول نهضت طرفدارهای تفکر حضرت امام خیلی محدود بودند. حتی در قم، قبل از شروع نهضت، مراجع ثلاثه از امام مشهورتر بودند، ولی وقتی امام نهضت را شروع کرد، ابتدا خود حوزه ها و روحانیت به امام پیوستند، ابتدا شاگردان حضرت امام بودند و بعد عامه روحانیت آمدند، شبکه مساجد شکل گرفت و مؤمنین آگاهی های لازم را پیدا کردند و تدریجاً زمینه برای نهضت و شکل گیری حکومت اسلامی فراهم شد.
ناصری: در باره موضوع مبارزه دوستان اشاره کردند، اما مطلبی که در مورد امام باید بیشتر به آن توجه کنیم و پایه و اصل حرکت امام در اندیشه ها و پایه ریزی حکومت است، این است که امام چون یک مجتهد قوی در دین بود و دین را به معنای واقعی اش شناخته بود و نیز یک عارف حقیقی بود و شناخت واقعی نسبت به خدای متعال داشت، وابستگی و تعلق عجیبی که به خدا و اهل بیت(ع) داشت، مایه همه اندیشه ها و کارهایش خدا بود و رضایت خدا و اسلام. امام از کسانی نبود که سیاسی باشد و بعد بیاید و به اسلام گرایش و اعتقاد پیدا کند. معتقدم امام سیاست را از اسلام گرفته است، یعنی سیاستش عین دیانت است. این طور نبود که مثل احزاب و گروه های دیگر که تدینشان فرم خاصی است و سیاست و حرکت سیاسی شان فرم دیگر، تدینش یک طرف باشد و حرکت سیاسی اش طرف دیگر. امام با خدا، عشق به خدا و اطاعت خدا عجین بود و به دلیل عجین بودنش با خدا، به بندگان خدا عشق می ورزید.
امام به خاطر عشق و وابستگی ای که به خدا داشت، به بندگان خدا عشق می ورزید و لذا بر اساس وظیفه و تکلیف شرعی می خواست احکام اسلام را پیاده کند. تمام تراز و شاغول و خط قرمزش، اسلام و خدا بود و بر خلاف بعضی ها که از سیاست امام حرف می زنند، من اصلاً امام را در وادی سیاست نمی بینم، بلکه او را در وادی دین می بینم. بر مبنای تشخیص دینی و اعتقادی اش، پیش می رفت و اگر در جایی مطابق با دین و رضایت خدا نبود، هرچه و هرکه را بود، کنار می گذاشت، یعنی در حرکت، تراز و میزان داشت که همانا رضایت خدا و پیاده کردن احکام دین خدا بود و لذا وقتی می بینند دار و دسته شاه با آن وابستگی ها، با اسلام و خدا و حرکت خدایی نمی خوانند، با آنها مبارزه می کند. بر مبنای این مبارزه کرد که باید حاکمیت خدا در جامعه باشد و دین و رضایت خدا پایه و اساس حرکت باشد و مردم رشدشان و کمالشان در مسیر انسانیت باشد که فقط از این ناحیه میسر می شود.
بنابراین تنها هدف این است که انسان ها را به خدا برساند و احکام خدا در جامعه پیاده شود. لذا می بینیم هر حرکتی که از امام سر می زند یا هر حرفی که می زند، در همین راستاست. از طرف دیگر اگر عزیزترین اطرافیانش حتی اگر خیلی هم انقلابی باشد و خیلی هم عالی پیش برود، اما اگر در جائی پایش را کج بگذارد و موضعش خلاف آن چیزی باشد که باید باشد، امام فوراً جلویش را می گیرند.
امام یک عاشق دین، عاشق مردم و عاشق خدا بود و می خواست احکام دین خدا را پیاده کند، خدا هم کمکش کرد. تا جایی که از همه سیاستمداران دنیا جلو افتاد و دست همه را خواند و پاتکش را هم به همه شان زد. خود اینها دارند اعتراف می کنند.
این جنبه الهی بودن امام و وابستگی اش به خدا، طوری است که خدا در همه مسائل کمکش کرد که «المؤمن ینظر بنور الله»(حضرت رسول ص) حرکت امام با نور خداست که پرده ها برایش باز و بسیاری از حقایق برایش منکشف و توطئه های دشمن برایش آشکار میشود. اینها نشأت گرفته از آن است. به نظر من اگر مبنا و پایه همه حرکت ها و کارهای حضرت امام را درک کنیم، آن وقت متوجه می شویم که برخورد امام با منافقین، با دوست، با رفیق، با نزدیک ترین فرد، با حاج آقامصطفی و احمدآقا، برخورد پسری و پدری و برادری و قوم و خویش و رفاقتی نیست، بلکه برخورد اسلامی است.
*بسیار خوب! خیلی متشکر. این هم بحثی بود که زیربنای موضع گیری های حضرت امام بود.
روحانی: امام به طور کلی با گروه ها و احزاب سیاسی هیچ گونه ائتلاف و اشتراک هدفی نداشتند و حاضر به همکاری با آنها نبودند. یکی از دوستان متأسفانه در مصاحبه ای گفته بود امام در نجف که بودند، گروه های سیاسی را می پذیرفت. امام هرگز کسی را به عنوان یک گروه سیاسی مشخص نپذیرفت. یادم هست که مرحوم مشهدی حسین که در بیت امام کار میکرد، یک وقتی آمد و با تعبیر خاص خودش گفت: «حاج آقا! جبهه ملی آمده و می خواهد شما را ببیند!». امام اینها را نپذیرفتند. بعد اینها آمدند و به ما متوسل شدند.
*چه کسانی بودند؟
اعضای جبهه ملی بودند. آقای حسن ماسالی، آقای حمید سنائی و آقای صابری که در بغداد فعالیت می کردند. اینها وقتی می آمدند خدمت امام به صورت یک فرد عادی یا دانشجو ممکن بود بتوانند با امام دیدار کنند، اما وقتی عنوان مثلاً جبهه ملی را روی خودشان می گذاشتند، امام آنها را نمی پذیرفتند.
رحیمیان: آن موقع ماسالی مسئول کنفدراسیون دانشجویان ایرانی منطقه خاورمیانه در بغداد بود.
روحانی: وقتی به عنوان جبهه ملی آمدند و مشهدی حسین به امام گفت از جبهه ملی آمده اند شما را ببینند، امام اجازه ملاقات ندادند. اکثر ملاقات امام با اینها، بیرونی و در جمع طلاب بود و خصوصی با اینها ملاقات نمی کردند.
در ایران هم اگر یادتان باشد، در آستانه پیروزی انقلاب، امام در مدرسه رفاه بود و فداییان خلق اعلامیه دادند که ما فردا راه پیمایی می کنیم و به مقر امام می رویم. امام بلافاصله دستور دادند دفتر اعلام کند که از پذیرفتن اینها معذوریم. امام در مرداد سال ۱۳۵۶ پیامی دادند که در کتاب صحیفه امام، جلد سوم، صفحه ۲۰۳ چاپ شده است. امام در این پیام خیلی صریح می فرمایند: «دشمنان علیه روحانیت و اسلام نقشه می کشند و گاهی از راه مسلط کردن عمّال خبیث خود بر کشورهای اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت، بهائیت و وهابیت و گاهی از طریق احزاب انحرافی که امروز مکتب بی اساس مارکس با شکست مواجه هست و بی پایگی آن برملا شده است، عمّال و اجانبی که خود ضد مکتب آن هستند، در ایران از آن تقلید می کنند. من صریحاً اعلام می کنم که از این دستجات خائن چه کمونیست، چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشیع و از مکتب مقدس اهل بیت عصمت(ع) به هر اسم و رسمی متنفر و بیزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب می دانم».
خبرنگار لوموند در مصاحبه ای که در سال ۵۶ با امام انجام داد، سئوال کرد: «آیا شما در اقدام سرنگونی شاه با کمونیست ها همکاری می کنید؟» امام به شدت این سخن را رد کرد و فرمود: «من حتی به یاران و پیروان خود در ایران هم گفته ام که حتی برای سرنگونی شاه هم هرگز با مارکسیست ها همکاری نکنند». امام با این متد کلی، ناسیونالیست ها، مارکسیست ها و سوسیالیست ها و کسانی را که تحت ایسم های وارداتی کار می کردند، به رسمیت نمی شناخت و حاضر نبود با آنها همکاری کند.
امام با عناصر منحرف چه آنهایی که مخالف اندیشه ولایت فقیه هستند، چه آنهایی که التقاطی فکر می کنند، مخالف بود. آنهایی که خودشان را در خط امام می دانند، ولی انحرافی فکر می کنند، از امام دم می زنند،ولی با اینها همکاری می کنند، دارند به امام خیانت می کنند و در حقیقت می خواهند راه امام را به انحراف بکشانند. کسانی امروز با دستاویز قرار دادن راه و خط امام و زیر پوشش مکتب ایرانی، اسلام ایرانی و جمهوری ایرانی دارند نقشه ها و نیرنگ هایی را پیش می برند تا بتوانند خط امام و راه امام را به بیراهه بکشانند و البته این جریان که مربوط به امروز و دیروز نیست. وقتی انقلاب پیروز شد، عده ای آمدند و پیشنهاد جمهوری ایرانی و جمهوری دموکراتیک را دادند، ولی امام به شدت همه آنها را رد کرد. الان هم همین جریان دارد به شکل دیگری و تحت عنوان جمهوری ایرانی یا مکتب ایرانی یا اسلام ایرانی دنبال می شود. همه اینها نقشه ای است برای ایجاد تفرقه و تشتت میان ملت اسلام. می خواهند آن وحدتی را که امام ایجاد کرده بود، با شیوه های مختلف از ما سلب کنند و متأسفانه ما هم در برخی از موارد دچار اشتباه شدیم. این جریان اصولگرا و اصلاح طلب که امروز روی زبان همه افتاده و هیچ کدام معنایش را نمی دانیم، سوغاتی است که از انقلاب فرانسه به ما رسیده است. در جریان انقلاب فرانسه کسانی که هنوز پایبند به اعتقادات قرون وسطی بودند، نامشان شد اصولگرا…
*بنیادگرا…
روحانی: بنیادگرا و آنهایی که جریان جدایی دین از سیاست را ترویج می کردند و خواهان جدایی دین از سیاست بودند، شدند اصلاح طلب. همین را هم برای ما به ارمغان آوردند و ما هم بدون این که تحقیق کنیم، به ریش گرفتیم و جمعی شدیم اصولگرا و جمعی شدیم اصلاح طلب و آن وحدت اسلامی که امام میان ما ایجاد کرد و همه را زیر پرچم توحید گرد آورد، از بین بردیم. وقتی ملت ایران، انقلاب را به پیروزی رساند، نه عرب و عجم و ترک و فارس مطرح بود، نه چپ و راست. همه پیرو یک خط و اسلام ناب محمدی بودند. رهبر عظیم الشأن ولی فقیه بود. مردم مسئله ولایت فقیه را با دل و جان پذیرفتند و با اصل ولایت فقیه توانستند این انقلاب را به ثمر برسانند، ولی متأسفانه این جریان ها راه دیگری را برای ایجاد اختلاف در جامعه ما به وجود آوردند.
رحیمیان: مطالبی که از متن صحیفه امام اشاره کردید، آخرین سطرهای وصیت نامه حضرت امام را تداعی کرد که آخرین کلمات صحیفه ۲۱ جلدی امام است. امام در آنجا می گویند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوس و اسلام نمایی بعضی از افراد ذکری از آنان و تمجید کرده ام، ولی بعد فهمیدم از دغل بازی آنان اغفال شده ام. آن تمجیدها درحالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند. نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود و میزان در هرکس، حال فعلی اوست.» این آخرین جمله حضرت امام است. امام با همه عظمت و جایگاه رفیعی که دارد، خاضعانه تعبیر می کند که در اثر دغل بازی آنها اغفال شده ام. به هر حال آیا این مسئله مخصوص به زمان حضرت امام است؟ دو جور است، بعضی ها با دغل بازی و سالوسی خودشان را اسلام نما جلوه دادند، درحالی که نبودند؛ بعضی ها شاید واقعاً پیرو امام بودند، علاقمند به امام بودند، ولی یک روز دچار ارتداد – ارتداد به معنای سیاسی و انقلابی و خط امامی- دچار برگشت و سقوط شدند. نمونه بارزش شیخ علی تهرانی است. شیخ علی تهرانی از آنهایی بود که به عنوان یک شاگرد علاقمند به امام، افراط گری زیادی هم در تعبیراتش نسبت به حضرت امام داشت…
روحانی: انسان در عین حال گاهی از ایشان چیزهایی می بیند که نمی تواند بگوید واقعاً نسبت به حضرت امام خلوص داشت. من اولین بار آقای شیخ علی تهرانی را سال ۱۳۵۶ در سوریه دیدم. به حرم حضرت زینب(س) مشرف شده و با حاج آقامصطفی در صحن نشسته بودم. حاج آقامصطفی معرفی کرد که ایشان شیخ علی تهرانی است. جلد اول کتاب نهضت امام تازه از چاپ درآمده بود. در باره حضرت امام گفت: «به نظر شما تندروی امام باعث خونریزی ۱۵ خرداد نشد؟ اگر با احتیاط بیشتری حرکت می کرد، آیا خون مردم مصون نمی ماند؟» بعد از گذشت بیش از ۱۴، ۱۵ سال این حرف را زد. این نشان می دهد که در طرف لجاج و انحرافی بود.
رحیمیان: به هر حال عده ای واقعاً علاقمند و معتقد بودند، منتهی بعدها تدریجاً به هر دلیلی مصداق «وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَینَاهُ آیاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیطَانُ فَکانَ مِنَ الْغَاوِینَ»(اعراف، ۱۷۵) شدند؛ بعد امام می گوید: «میزان حال فعلی افراد است». این نکته بسیار مهم و سرنوشت ساز است که علاوه بر این که اگر جریانی دچار انحراف فکری و اعتقادی است، همراهی و ائتلاف با آنها از منظر امام پذیرفته نیست. چنانچه با سالوس خودش را طرفدار اسلام ناب جلوه داد و بعد که آشکار شد، امام می فرماید: «میزان حال فعلی افراد است» و باز مسئله را منتفی اعلام و به نحوی استغفار می کند. اگر هم فردی احیاناً معتقد باشد، ولی در حال حاضر دچار ارتداد و بازگشت از آن اعتقاد شده باشد، همین حکم را دارد.
نمونه دیگر اینکه حضرت امام در نامه ای که به آقای محتشمی در زمان وزارت کشورش نوشتند، صریحاً راجع به نهضت آزادی حرف آخر را زدند. یکی از نکاتی که در آن نامه آمده، عجیب است. گاهی در ضمن مباحث، صحبت ها و پیام های امام نکات ظریف و مهمی است که با گذشت زمان آشکار می شود. امام در آنجا تصریح می کنند که آنها با تفسیر قرآن گفتنشان مردم را منحرف می کنند. جالب است آن آقایی که همچنان مدعی پیروی از خط حضرت امام است در حالی که خودش روحانی و معمم است، یک عضو ارشد نهضت آزادی که امام آن جور توصیفشان می کند و حتی روی مسئله تفسیر قرآن کردنشان انگشت می گذارد که عامل انحراف مردم است، در جلسه ماهانه منزل ایشان می آید و تفسیر قرآن می گوید! بعد بعضی از آقایان، با عنوان عضو دفتر امام می روند می نشینند در آن جلسه و زانو می زنند و تفسیر قرآن آقای کذا را گوش می کنند!
روحانی: نتیجه اش این می شود که مرکز و مؤسسه ای که برای دفاع از خط امام بنا شده، کانونی می شود برای مخالفین امام و عواملی از نهضت آزادی، طرفداران مهدی هاشمی و منتظری و جریان های انحرافی دیگر. جالب اینجاست که حتی عبدالله نوری که در دفاعیاتش رسماً مرحوم آسید احمد آقای خمینی «رحمه الله علیه» را دروغگو می خواند، مرتبط با آنجاست. مؤسسه نشر آثار امام به وضعی دچار شده که می بینیم گاهی خودش تیشه به ریشه امام می زند.
اختری: این مطلب خود به خود یادآور این نکته است که تاریخ مرتباً تکرار می شود و ما این حوادث را در طول تاریخ مشاهده کرده ایم. کسانی که با حضرت رسول(ص) از زمان حیاتش بودند، حالا با هر نیت و عقیده ای، می بینیم بعد از حضرت رسول(ص) خطوط مختلفی را ایجاد کردند و مهم تر از آن در دوران خلافت حضرت علی(ع)، کسانی که ۲۵ سال کنار حضرت ایستادند، وقتی مسئله قدرت طلبی و حکومت و مسائل ظاهری مطرح شد، منحرف شدند، مثل زبیری که حضرت علی(ع) او را از اهل بیت خودش می نامد، می فرماید: «زبیر تا وقتی که فرزند شوم او، عبدالله بزرگ نشده بود، با ما بود». زبیر جزو کسانی بود که در آن جلسه اولِ مسجد، بعد از رحلت حضرت رسول(ص)، اولین کسی بود یا جزو کسانی بود که بلند شد و اعتراض کرد که چرا حق حضرت علی(ع) را غصب کردند؟ اما بعد می بینیم خلاف رویه قبل موضع گیری می کند.
وقتی به این نکاتی که در اینجا اشاره شد، نگاه می کنیم، می بینیم حقیقتاً ایمان به خداوند متعال در کار نبوده، برای اعتقاد به خدا و دلسوزی نسبت به اسلام نبوده. وقتی به همه کسانی که امروز در خط انحراف و جزو مخالفین ولایت فقیه و رهبری و نظام جمهوری اسلامی هستند، نگاه می کنیم؛ می بینیم آنچه که آنها را به بدبختی کشانده، قدرت طلبی و جاه طلبی است، برای این که اینها احساس می کنند جایگاه ندارند و یا چون نتوانستند قدرت را به دست بگیرند، این طور موضع گیری می کنند و کارشان به جایی رسید که نظام جمهوری اسلامی و طرفداران امام را متهم به خشونت کردند و بعدها در روزنامه هایشان امام حسین(ع) و امیرالمؤمنین(ع) را هم متهم به خشونت کردند و گفتند: «خشونت های حضرت علی باعث شد که امام حسین به شهادت رسید». به همین نحو هم امام را متهم به خشونت کردند. ولی آقایان حاضر نشدند حتی یک اطلاعیه بدهند و اینها را محکوم و از امام دفاع کنند. امروز هم می بینیم اینها نه تنها از امام و از اهداف امام دفاع نکردند، بلکه حاضر شدند عملا با آمریکا و تمام گروه های ضد انقلاب و حتی با گروه هایی مثل سلطنت طلب ها، رضا پهلوی و امثال اینها همصدا شوند.
*یکی از مسائلی که در طول سال ها گاهی در معرض نفی یا اثبات قرار می گیرد، پیام ها و مکتوبات حضرت امام است که نمونه اش نامه حضرت امام در مورد نهضت آزادی و آقای منتظری و یا موارد مشابه است که در این قضیه تشکیک شده که آیا دستخط امام هست یا نیست؟ آیا امام خودشان اینها را نوشته اند یا کس دیگری نوشته است؟ گاهی مرحوم حاج احمد آقا را متهم می کردند. آیا اصلاً امکان داشت که مطلبی یا نامه ای با امضای امام یا مهر امام منتشر شود و نامه امام نباشد و کسی جرئت جعل نامه های امام را داشت؟
ناصری: آقایان تفصیلش را بهتر می دانند، اما آنچه که ما دیدیم و می دانیم، در مورد نامه ها و نوشته ها و اعلامیه ها و نظرات، امام قبل از این که حکمی یا اعلامیه ای را صادر کنند هیچ وقت بدون فکر یا بدون تأمل کاری را نمی کردند. همیشه بخصوص در تصمیم گیری های مهم، مدت ها طول می کشید که اطلاعات را جمع آوری می کردند و بعد نظر می دادند.
*آیا امکان داشت اطلاعات غلط به ایشان داده شود؟
ناصری: ایشان به یکی دو مورد که اکتفا نمی کردند. بیشتر وقت ها از افراد موثق سئوالاتی می کردند. مجموعاً به خبرها دقت و آنها را پیگیری و کسب اطلاع می کردند. بعد از انقلاب هم از طریق مسئولین مختلف، اخبار را پیگیری و کسب اطلاع می کردند. قبل از انقلاب هم یادم هست، اوایلی که گروه مؤتلفه تشکیل شده بود، ما کوچک تر بودیم…
* مگر شما جزو مؤتلفه هم بودید؟
ناصری: بله.
*در چه سنی؟
ناصری: آن موقع مدرسه آقای مجتهدی می رفتم. فکر می کنم ۱۴، ۱۵ ساله بودم. آن موقع وارد تشکیلات مؤتلفه شدیم و مسئول هیئتی که در آن بودیم، مرحوم آقای صادق اسلامی بود. در آنجا جلسات حلقه ای وجود داشت و خیلی هم حساب شده بود و افراد این حلقه، افراد آن حلقه را درست نمی شناختند و از طریق رابط با هم ارتباط داشتند، اما در قتل منصور، دوستان اشتباه کردند. ساواک شنود گذاشته بود و یک سرنخ پیدا کرد و آقایان لو رفتند. بعد آمدیم قم و تا سال ۴۵ که در قم بودیم و ساواک هنوز پیگیری می کرد. وقتی امام آمدند نجف، شب بعدی که با دوستان رفتیم نجف، به حجره ما در قم ریختند تا ما را دستگیر کنند. تازه آن موقع فهمیدم که ساواکی ها مترصد بودند بیایند و ما را دستگیر کنند. خداخواهی بود که ما شب قبل فرار کرده و به آبادان رفته بودیم و بعد هم از طریق خرمشهر به بصره و نجف رفتیم.
گاهی وقت ها که خودمان یا دوستان می رفتیم قم، اگر اعلامیه ای از امام چاپ می شد و یک جمله یا یک خط یا یک نقطه کم و زیاد می شد، امام فوری می گفتند عوضش کنید، ولو چند هزار تا بود. یادم هست شب ششم بهمن و قبل از رفراندوم شاه بود و امام اعلامیه تندی داده بودند. ۶۰ هزار تا از آن اعلامیه را دوستان چاپ کردند. مرحوم آسید محمدتقی خاموشی و دو سه تا از دوستان دیگرشان شبانه به زیرزمین ها اطراف تهران رفته و چاپخانه هایی را پیدا کرده بودند که دور از نظر ساواک باشد. خدا رحمت کند آقای صادق امانی دست اندرکار چاپ این اعلامیه ها بود و می خواست به نحوی این اعلامیه ها را توزیع کند. ۶۰ هزار اعلامیه بدون اطلاع ساواک چاپ شده و خیلی مخفیانه به دست دوستان داده شده بود که فردا پخش کنند اما یک کلمه عربی آن اشتباه نوشته شده بود، امام فرمودند: «یا این را اصلاح کنید یا پخش نکنید». شبانه خودم و دو سه تا از دوستان در مدرسه آقای مجتهدی تقسیم شدیم و هر کدام ده هزار تا پنج هزار تا از این اعلامیه ها را شبانه تا صبح تصحیح کردیم که فردایش پخش شد.
به هر حال امام دقت عجیبی در نوشته هایشان داشتند و مراقب بودند کلمه ای کم و زیاد نشود و به آنچه که می گویند عمل شود و خلاف آن عمل نشود. شبی بود بعد از شهادت حاج آقامصطفی، یاسر عرفات سیدی عرب را با نامه تسلیت خدمت امام فرستاده بود. اتفاقاً من در دفتر امام بودم و کس دیگری نبود و خودم سید را خدمت امام بردم. او عربی که صحبت می کرد، امام می فهمیدند، اما می خواستند نکاتی را من به آن آقا بگویم. آن ملاقات تمام شد. آقای جلال الدین فارسی تسلیت نامه یاسر عرفات را همان جا ترجمه و ضمیمه کرده بود. ساعت ده شب، من، حاج احمدآقا، آقای املایی، آقای دعایی و آقای فردوسی در بیرونی امام نشسته بودیم. می خواستند این ترجمه را به خارج بفرستند تا بچه ها در آنجا چاپ کنند.
*یعنی خارج از عراق؟
بله، می خواستند بفرستند اروپا که چاپ شود. در نامه، عرفات نوشته بود: «فوت فرزند شما را تسلیت می گوییم»، درحالی که ما معتقد بودیم که این شهادت بوده است. دوستان پیشنهاد کردند حالا که می خواهیم مخابره کنیم، این را شهادت بنویسیم. ما گفتیم: «نه! اگر می خواهیم این کار را بکنیم از امام بپرسیم». حرف شد که بپرسیم یا نپرسیم. بالاخره تصمیم بر این شد از امام بپرسیم، چون تعهدمان این بود که هر کاری می کنیم از امام بپرسیم. آقای فردوسی نزد امام رفت و همزمان احمدآقا هم برای کار خودش رفت داخل. امام هنوز بیدار بود. آقای فردوسی به امام گفت که چنین قصدی داریم. امام هم فرمودند: «نخیر! حق ندارید یک نقطه کم و زیاد کنید. همان طوری که نوشته است، بنویسید». آقای فردوسی آمد و به ما گفت که باید همین طوری بنویسید. عشق و علاقه امام به فرزند موجب نشد که امر خلاف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 