پاورپوینت کامل «جستارهائی در یک همگامی طولانی با انقلاب و نظام اسلامی» ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل «جستارهائی در یک همگامی طولانی با انقلاب و نظام اسلامی» ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «جستارهائی در یک همگامی طولانی با انقلاب و نظام اسلامی» ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل «جستارهائی در یک همگامی طولانی با انقلاب و نظام اسلامی» ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
در گفت و شنود پاسدار اسلام با آیت الله شیخ غلامرضا رضوانی خمینی
غائله سبز کم غائله ای نبود. بیست میلیون دلار فقط امریکا خرج کرد.
اشاره:
آیت الله شیخ غلامرضا رضوانی خمینی از شاخص ترین یاران و از جمله حواریون حضرت امام(ره) در نجف اشرف به شمار می آمد او پیش از هجرت به نجف در قم نیز افتخار شاگردی امام را داشت اما حدود ۷ سال قبل از امام به نجف مهاجرت کرده بود و با تبعید امام به نجف اشرف در صف اول انصار ایشان قرار گرفت و تصدی اموری چند از بیت حضرت امام را عاشفانه عهده دار شد و در عین حال از جانب حضرت امام در کنار چند مجتهد دیگر به عضویت حوزه استفتاء امام درآمد. همین مقام فقاهت و اجتهاد آیت الله رضوانی همراه با اعتماد دیرین نسبت به ایشان بود که امام را بر آن داشت تا وی را به عنوان عضو فقهای اولین دوره شورای نگهبان منصوب نماید. مسئولیت خطیری که جز در یک فاصله چند ساله و بعد از رحلت امام همچنان به عنوان عضو فقهای شورای نگهبان منصوب و تا کنون از سوی مقام معظم رهبری ادامه یافته.
ضمن تشکر صمیمانه از ایشان که علیرغم کسالت و استنکاف همیشگی از مصاحبه، استثناء فرصت این گفتگو را برای تقدیم به «امت پاسدار اسلام» در اختیار ماهنامه پاسدار اسلام قرار دادند.
سلامتی و شفای عاجل معظم له را از خداوند خواستاریم.
جنابعالی از قدیمی ترین یاران و همراهان حضرت امام در نجف و پس از انقلاب هم همواره در خدمت اسلام و انقلاب بوده اید، لذا خاطرات جنابعالی در تبیین گوشه هایی از تاریخ انقلاب مغتنم خواهد بود. برای آغاز گفتگو ابتدا مختصری در باره خودتان مطالبی را بیان بفرمایید.
بنده در سال ۱۳۰۹ در خمین به دنیا آمدم. در سال ۱۳۲۷ یا ۲۸وارد حوزه قم شدم و شروع تحصیلات طلبگی ما در قم بود. اساتید بنده در آن مقطع آقای آشیخ عبدالجواد جبل عاملی، آقای مجاهدی ـ که اهل تبریز بودـ مرحوم آقای مشکینی و. .. بودند.
هنگامی که در خمین بودید، به عنوان یک همشهری با امام و خانواده ایشان آشنایی داشتید؟
مرحوم امام با مرحوم والد من همبازی بودند. آن روزها خمین این قدر گسترش پیدا نکرده بود و همه خمینی ها با یکدیگر نسبت و آشنایی داشتند. من با خود امام تا قم نرفته بودم، آشنا نبودم و در آنجا با ایشان آشنا شدم.
در چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
در سال ۱۳۳۴ و پنج فرزند پسر دارم و سه تا دختر
درس امام را از چه سالی شروع کردید؟
سال، ۱۳۳۴،۱۳۳۵ درس اصول ایشان را می رفتم.
درس اخلاق و فلسفه امام هم رفتید؟
خیر، وقتی به قم رفتم که ایشان این درسهارانمی گفتند.
در چه سالی به نجف مشرف شدید؟
در سال ۳۶ و تقریبا ۷ سال قبل از امام به نجف رفتم. در این بین یک بار به ایران آمدم، چون در عراق عبدالکریم قاسم روی کار آمد و حوزه را بستند و چند ماهی در تهران بودم. بعضی از آقایان اصرار داشتند که مرا در تهران نگه دارند. تابستان بود و امام هم به تهران آمده بودند و در امامزاده قاسم اقامت داشتند. یک روز خدمتشان مشرف شدم و گفتم: «آقا! می خواهم با شما مشورتی بکنم. اینها می خواهند مرا اینجا نگه دارند». امام گفتند: «نه، شما بروید نجف».
اساتید شما در نجف چه کسانی بودند؟
آقای شاهرودی، آقای خوئی و بعدها هم امام.
با توجه به شناختی که جنابعالی از بعد علمی امام در قم و قبل از نجف پیدا کردید و پس ازآن حدود ۱۳، سال که در نجف درس امام را درک کردید، حضرت امام را در مقایسه با سایر مراجع چگونه ارزیابی می کنید؟
عمده چیزی که مرا مرید امام کرد، مسئله روحیات ایشان بود. من چنین شخصیتی را کم دیده بودم و یا اصلاً ندیده بودم. به خودشان هم گفتم که اوایل تحصیلم استادی داشتم که به من می گفت: «به مراجع نزدیک نشو و اصلاً گرد آنان نگرد، برای این که نزدیک شدن به مراجع، هم تو را از راه منحرف می کند و هم به حضرات علما بدگمان می شوی»، لذا من به منزل هیچ یک از مراجع آمد و شد نمی کردم و نمی رفتم. فقط مسئله امام بود که به ایشان گفتم: «من دست هیچ کس جز شما را نبوسیده ام».
انسان هر چه به امام نزدیک تر می شد، اعتقادش به ایشان بیشتر می شد. حضرت امام چه ویژگی هایی داشتند که از دیگران متمایز می شدند؟
امام با همه فضیلت هایی که داشتند، خودشان را هیچ می دانستند. واقعاً هیچ می دانستند و شوخی نبود، بعضی ها اگر هم در ظاهر چنین چیزی را می گفتند، اما منش و رفتار آنها چنین چیزی را تکذیب می کرد. شناخت امام از مردم زمانه اش بسیار مهم بود. امام مردم زمان خود را چه در وطن و چه در خارج، خوب می شناخت و این چیزی نبود که کس دیگری داشته باشد.
آیا شناخت و درک امام از زمانه خویش ناشی از تیزهوشی ایشان بود یا ناشی از تقوایشان یا هر دو؟
از هر دو ناشی بود. هیچ کسی در طول زمان نتوانست کلاه سر امام بگذارد. امام روی دست همه زد، اما هیچ کس نتوانست روی دست امام بزند. همه دنیا با دستگاه های جاسوسی و امنیتی فراگیری که داشتند جمع شدند، اما نتوانستند. امام همان زمانی که در جریانات مبارزه در قم بودند، نوشته ای از ساواک راجع به ایشان در آمد. آقایان طلبه ها از این قضیه عصبانی شده بودند. امام گفتند: «کاری نداشته باشید و بگذارید به دیوار بماند. مشکلی پیش نمی آید». امام به مرحوم آقای کاشانی نوشته بودند: «نگویید نفت. اگر بگویید نفت شکست می خورید، بگویید اسلام».
نظریه ولایت فقیه که توسط امام در نجف مطرح شد و جنابعالی هم حضور داشتید، از سوی حوزه نجف با چه برخوردی روبرو شد؟
در حوزه نجف از آن استقبالی نشد. آشیخ نصرالله خلخالی که همه کاره اموربیت امام بود، در بیرونی امام می نشست و با عصبانیت می گفت: «می خواستیم مرجع بشوی که شدی. دیگر این چه بود؟»
اشاره کردید تنها جایی که به یک مرجع نزدیک شدید و حضور داشتید، بیت امام بود. در آنجا چه نقشی را ایفا می کردید؟
نقشی را ایفا نمی کردم، فقط تشخیص داده بودم که ایشان با این فضیلت، مقام و انگیزه اگر به نجف فرستاده شده، به خاطر این است که او را له کنند. می خواستند زیر پای علمای دیگر مضمحل شود. من وظیفه داشتم هر کاری که از دستم برمی آمد برای یاری ایشان انجام بدهم، به همین دلیل حول ایشان می گشتم.
شما در حوزه استفتاءحضرت امام هم عضو بودید؟
بله، همراه با مرحوم آقای خاتم، آقای قدیری و آقای کریمی.
آیا در چاپ تحریرالوسیله که اولین بار در نجف چاپ شد، دست اندر کار بودید؟ چگونگی تحریرالوسیله و موافقت امام برای چاپ آن را نقل کنید.
بله، امام در جریان تبعید به ترکیه، مجالی پیدا کرده بودند که رساله مرحوم سید اصفهانی را دو باره مرور کنند و ۱۱ ماهی که آنجا بودند، دو جلد تحریرالوسیله را تحریر کردند. وقتی هم از ایشان سئوال شد در فتاوای گوناگونی که از شما نقل شده است، کدام فتوا را مأخذ قرار بدهیم، می گفتند: «تحریرالوسیله را»، لذا به چاپ آن اقدام شد و گرفتیم و چاپ کردیم.
چاپ تحریرالوسیله در مجامع حوزوی نجف و ایران چه بازتابی داشت؟
من آن موقع در ایران نبودم، اما در نجف طلبه ها اقبال بسیار خوبی کردند.
در نجف جلد تحریرالوسیله را عوض می کردند و مثلاً نام شیخ مرتضی انصاری را روی آن می زدند و به ایران می فرستادند و به این شکل جلدهای متعددی از آن به ایران فرستاده شد.
در آنجا به انواع و اقسام وسایل می کوشیدند که امام رشد نکنند و مردم، ایشان را نشناسند، اما خدا چیز دیگری می خواست.
پس از فوت آقای حکیم دامنه مرجعیت امام گسترش پیدا کرد؟
بله، ولی امام هرگز برای مرجعیت خود اقدامی نکردند. حتی استنکاف و انکار هم داشتند.اما مشیت الهی این بود که مرجعیت ایشان ازنجف به خارج مرزهای ایران هم گسترش پیداکند.
هیچ وقت در جریان رابطه امام با مراجع دیگر هم قرار گرفتید؟
در جریان روابط خاص شان قرار نگرفتم، فقط احترامی را که امام به مراجع آنجا می گذاشتند، مشاهده می کردم. در فوت مرحوم آیت الله شاهرودی ایشان در کربلا بودند. جنازه را به کربلا آوردند تا تشییع کنند. امام به ما خبری ندادند و خودشان از اندرونی درآمدند و برای تشییع رفتند. نسبت به آقای حکیم هم خیلی احترام می کردند.
چه سالی به ایران برگشتید؟
هنگامی که امام به ایران برگشتند،امام بیتشان را به من سپردند. گفتم: «اینها متعرض ما می شوند»، گفتند: «با شما کاری ندارند. شما بمان».
بیتشان در نجف را؟
بله، همه دستگاه و بیت امام در نجف. در ابتدا هم که امام در فرانسه بودند، هر هفته یکی از مسئولین رژیم بعث به دفتر امام در نجف آمد و شد داشت.
پیش شما می آمدند؟
بله، وقتی امام به ایران آمدند، روش دستگاه عراق با ما در نجف عوض شد. چند نفر از رفقای ما اقدام کرده بودند که اقامت بگیرند، از امن العام به من زنگ زدند که این افراد را بفرستید بیایند، چون می خواهیم به آنها اقامت بدهیم. من فهمیدم که خبری هست. قاعدتاً اینها را یکی یکی می خواستندنه دسته جمعی. به آنها گفتم قضیه از این قرار است و آنها هم نرفتند. به من زنگ زدند که چرا اینها نیامدند؟ گفتم: «من به آنها گفتم اما نیامدند». گفتند: «شما می خواهید از تصمیمات بغداد تمرّد کنید؟» گفتم: «نه، چه تمردی داریم؟» فردای آن روز امنی ها آمدند و مرا بردند و تا بعد از ظهر هم نگهم داشتند و بعد مطرح کردند که شما باید از عراق بروید. گفتم: «بسیار خوب می روم». از قضا خانواده را به ایران فرستاده بودم و خودم در آنجا تنها بودم. خروجی زدند و گفتند: «باید سه روزه بروید».
آن ایام مصادف شده بود با اول ماه شعبان. اول ماه بود و گفتیم شهریه امام را باید بدهیم. بعضی ها تردید داشتند که باید شهریه بدهیم یا نه؟ بالاخره تصمیم گرفتیم بدهیم. شروع کردیم و همان روز شهریه را دادیم. دستگاه امنیت عراق خبردار شد که ما شهریه داده ایم. بعد از ظهر آن روز مرا خواستند و گفتند همین امروز باید بروی. این بود که همان روز آمدیم بغداد و فردای آن روز هم آمدیم تهران.
چه سالی؟
خرداد ۵۸.
تعمد داشتند که دفتر امام را در نجف تعطیل کنند؟
بله، نمی خواستند دفتر امام در آنجا باز بماند.
رابطه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 