پاورپوینت کامل چهره واقعی پهلوی اول ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چهره واقعی پهلوی اول ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چهره واقعی پهلوی اول ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چهره واقعی پهلوی اول ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :

در گفت و شنود پاسدار اسلام با دکتر موسی حقانی

اشاره: اقدامات به ظاهر مصلحانه و ملی گرایانه پهلوی ها در جهت امحای منافع ملی و تامین منافع اربابان آنان واقعیتی است که مورخین پهلویستی با ترفندهای نه چندان زیرکانه انکار می کنند و با انتشار کتب و فیلم های مستند پر از تحریف و دروغ سعی در تطهیر این سلسله منحوس دارند، تلاشی که با توجه به اسناد فراوان و روشن تاریخی قطعاً راه به جائی نخواهد برد. دکتر موسی حقانی در این گفتگوی مفصل به تحلیل دقیق این تاریخ نگاری های مجعول پرداخته است.

در چند سال گذشته و بویژه اخیراً جریان سلطنت طلب و جریانات همفکر و همسوی آنها با تهیه فیلم های به اصطلاح مستندی در باره پهلوی ها به تطهیر چهره های آنان پرداخته و به خصوص با تأکید کاریکاتورگونه ای بر خدمات رضاخان، در جهت انحراف افکار عمومی و به ویژه نسل جوان که متأسفانه در اثر غفلت ما از ماهیت حقیقی این سلسله مزدور آگاهی ندارند، تلاش های گسترده ای را آغاز کرده اند. به نظر شما این جریان از کجا نشأت می گیرد و اهداف آن چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم. تطهیر و احیای این نوع جریانات چیز جدیدی نیست. این جریان، تاریخ نگاری دروغ پردازانه خود را در واقع از سال ۱۳۰۰ یعنی سال ها قبل از کودتای ۳۲ به شکلی بطئی و مخفیانه شروع کرد، اما پهلوی ها این شیوه تاریخ نگاری را حمایت و تقویت کردند و بعدها هم در دانشگاه ها تدریس و به تدریج نهادینه شد.

این جریان تاریخ نگاری اولاً تمام اقدامات انجام شده در دوره قاجار را سیاه و مخرب نشان داد و ثانیاً با توسل به باستان گرایی و غرب گرایی به ستیز با دین پرداخت و خدمات غالباً دروغینی را به پهلوی ها نسبت داد. پس از انقلاب جریان تاریخ نگاری جدیدی به وجود آمد، اما سیستم آموزشی ما نتوانست آن تاریخی را که توسط اساتید و سیستم آموزشی به جا مانده از دوره پهلوی وجود داشت از رده خارج کند و ذهن نسل های جدید را از اکاذیبی که با تلاش گسترده تاریخ نگاری در دوره پهلوی نهادینه شده بودند، پاکسازی کند. شاید بتوان گفت همین زمینه مساعد است که به سلطنت طلب ها و جریانات حامی آنها در خارج و داخل کشور این جرئت را داده است که به احیای اموات بپردازند و برای تطهیر چهره پهلوی ها ـ به ویژه پهلوی اول ـ به ساخت به اصطلاح مستندهایی از خدمات! آنها بپردازند.

شاید تصور کردیم با نفرتی که مردم از سلسله پهلوی پیدا کرده بودند و اوج آن در انقلاب ۵۷ به منصه ظهور رسید، دیگر احتمال احیای این اموات وجود نداشته باشد و لذا کم کاری کردیم. البته در نقد پهلوی ها کارهای شایسته و علمی خوبی به نگارش درآمده اند، اما متأسفانه آن گونه که باید در اختیار به ویژه نسل جوان قرار نگرفته اند. این آثار توسط جریان مخالف پهلوی ها که از دل انقلاب اسلامی برآمد، تولید شدند، اما در مقابل سلطنت طلب ها هم بیکار ننشستند و با منابع مالی فراوانی که در اختیارشان قرار داده می شود، به نشر کتب، مقاله ها و ساخت فیلم های مستند فراوان پرداخته اند. البته در این میان گروه سومی از تاریخ نگاران هم وجود دارند که تکلیفشان معلوم نیست و نمی دانند بالاخره باید به سمت سلطنت طلب ها بروند یا به جمهوری اسلامی بپیوندند و به همین دلیل در آثارشان گاهی به نعل می زنند و گاه به میخ. این یک جریان سطحی نگر است که قدرت تحلیل ندارد و سلیقه و اعتقادش را در واقع حوادث روزگار رقم می زند. نکته نگران کننده این است که این جریان سوم در جوامع دانشگاهی ما رسوخ کرده است، درحالی که چنین تصور می شود چنین جریان سطحی و بی ریشه ای نباید بتواند در میان تیپ تحصیلکرده جا باز کند و به دلیل ماهیت عوام گرایانه اش علی القاعده باید بیشتر در بدنه اجتماع فعال باشد، اما این طور نیست و به دلیل کم کاری فرهنگی ـ و بیش از همه رسانه ای ـ نسل های جدیدی که دوران قبل از انقلاب را درک نکرده اند و در جریان مسائل تاریخی نیستند و مطالعات تاریخی تخصصی هم ندارند، به سرعت تحت تأثیر این مستندها قرار می گیرند و متأسفانه این غفلت حتی در مجامع دانشگاهی هم مشاهده می شود.

علت این بی خبری و غفلت چیست؟

یکی همان شیوه تاریخ نگاری گسترده و همه جانبه دوره پهلوی است که رسوبات آن همچنان در ذهن تاریخ نویسان ما که دست پرورده دوره پهلوی دوم هستند وجود دارد. دلیل دیگر دانش اندک ما در باره تاریخ معاصر و به ویژه جنایات پهلوی هاست و دیگر کم مایگی آثار را که در حوزه های مختلف، به ویژه فیلم ها و سریال ها آشکارا به چشم می خورد و در مقایسه با آثار تولیدی توسط دشمن، از قدرت اقناع و تأثیرپذیری چندانی برخوردار نیستند. به عبارت دیگر کسانی که آن مستندها را می سازند، از ابتدای امر می دانند که می خواهند مخاطب را به کدام سمت هدایت کنند و از همه شیوه های هنری تأثیرگذار استفاده می کنند، اما ما چنین مهندسی دقیقی برای خلق آثار هنری خود نداریم. یک مخاطب آگاه به حقایق تاریخی، به راحتی فریبکاری و دروغ آنان را تشخیص می دهد، اما یک مخاطب عادی که از چنین اطلاعاتی بی بهره است، به سادگی تحت تأثیر قرار می گیرد.

نمونه اش مستندهایی که شبکه های ماهواره ای می سازند.

همین طور است. همه تاریخ نگاران داخلی و خارجی می دانند رضاخان یک زمین خوار قهّار بوده است، اما در تمام این مستندها ملاحظه می کنید که چقدر ماهرانه از کنار این موضوع می گذرند. ویژگی زمین خواری رضاخان چنان شهره آفاق بوده است که در آن زمان یک روزنامه فرانسوی نوشت: «در ایران جانوری پیدا شده است که زمین می خورد»! روزنامه های امریکا هم مکرر در باره این ویژگی رضاخان مطلب می نوشتند و او را مسخره می کردند. در این مستندها از قضیه کشته شدن رجال بانفوذ و حتی مورد اعتماد رضاخان هم که به طرز فجیعی به دست او به قتل رسیدند، حرفی زده نمی شود و حتی غالباً این طور وانمود می شود که آنها به میل شخصی از کار کناره گرفته اند. گاهی هم این تصفیه های خونین را به حساب تیزبینی رضاخان می گذارند و می گویند چون آنها قصد تخریب رضاخان را داشتند، به تدریج کنار گذاشته شدند و تمام مسئولیت سنگین اداره کشور تدریجاً روی دوش شاه افتاد!

شما حتی در یکی از این مستندها اثری از شهید مدرس یا آن ۲۴ هزار ایرانی که به جرم های سیاسی توسط رضاخان سر به نیست شدند نمی بینید. از قتل میرزاده عشقی، فرخی یزدی و ده ها شاعر، هنرمند و رجال سیاسی بزرگ آن دوره توسط رضاخان اثری نیست. کسی از بریدن سر نماینده مجلس به نام کیوان که او را به جای ملک الشعرای بهار اشتباه گرفتند و در نزدیکی مجلس و جلوی مسجد سپهسالار روی سینه اش نشستند و سرش را از تنش جدا کردند چیزی نمی گویند.

درست است که این مستندها در واقع مخاطب عام را نشانه رفته اند، اما متأسفانه تیپ دانشگاهی و تحصیلکرده ما هم که در غفلت و بی خبری محض از اسناد و واقعیت های تاریخی به سر می برد، این لاطائلات را به عنوان حقایق تاریخی تکرار می کند. از این سو هم ما به عنوان متولیان فرهنگی جامعه بد عمل می کنیم و مابه ازای آثار فراوانی که سلطنت طلبان و جریانات معاند داخل و خارج کشور تولید و در سطح گسترده ای پخش می کنند، دچار رخوت و کم کاری هستیم.

واکنش مردم در شهریور ۲۰ خلاف ادعاهای سلطنت طلب ها در باره رضاخان را نشان می دهد.

همین طور است. باید از کسانی که سنگ پهلوی ها را به سینه می زنند پرسید اگر اینها این قدر در این آثار که ادعا می شود محبوب بودند، پس چرا در شهریور ۲۰ وقتی رضاخان رفت مردم جشن گرفتند و در همه جا به پایکوبی پرداختند و چرا خاندان پهلوی جرئت نکرد جنازه رضاخان را پس از مرگش به ایران برگرداند؟ در مستند اخیر ادعا می شود چون ایران اشغال بود، نتوانستند جنازه را برگردانند، درحالی که این گونه نیست و مردم اجازه این کار را ندارند.

با این همه مستندات آشکار، پس چرا گروهی از نخبگان ما با این جریان همراهی می کنند؟

عده ای دارند به لحاظ سیاسی لجبازی می کنند. عده ای هم اطلاع عمیق از وقایع تاریخی ندارند. عده ای هم با اهداف پهلوی ها همسو هستند و معتقدند رضاخان در توسعه اقتصادی، صنعتی و فرهنگی موفق بوده، ولی فقط ضرورت توسعه سیاسی را درک نکرده است!

این ادعا در مورد پهلوی دوم هم وجود دارد.

همین طور است. واقعیت این است که در تحلیل وقایع تاریخی یا باید خودمان شاهد آن رویداد بوده باشیم و یا در آن زمینه اطلاعات و مطالعات گسترده ای داشته باشیم. آشنایی با اوضاع اجتماعی کشور در هنگام وقوع آن رویداد مهم ترین عامل در درک واقعی و تحلیل دقیق آن است. اگر کسی نتواند واکنش مردم به هنگام اخراج رضاخان یا محمدرضاشاه را از کشور درک کند، بدیهی است که تحلیل دقیقی از این رویدادها نخواهد داشت. من در این نوع تعبیر و تفسیرها بیشتر نوعی لجبازی یا طبق مد روز حرف زدن را می بینم، وگرنه تحلیل دقیقی از آن دوره در این اظهارنظرها وجود ندارد.

در این مستندها، کتاب ها و مقاله ها بیشتر روی خدمات رضاخان از قبیل کشیدن خط راه آهن، تأسیس دانشگاه، کشیدن جاده و… تأکید می شود.

اتفاقاً یکی از دلایلی که اشاره کردم این افراد از درک حقایق تاریخی عاجز هستند همین است. انگلستان از دیرزمان برای نفت ایران و سایر ثروت های آن کیسه دوخته بود. آنها حتی حاضر شدند به خاطر مسئله نفت در ایران کودتا کنند. نفت ایران به قول چرچیل به مثابه خون در رگ های افسرده امپراتوری بریتانیان بود و به همین دلیل هم کودتای ۱۲۹۹ را با هدف تضمین غارت نفت ایران صورت دادند. هدف کودتای ۲۸ مرداد هم همین بود. اگر در ایران خطوط مواصلاتی از قبیل راه آهن کشیده شد، برای رساندن آذوقه و مهمات به روسیه و باز در جهت استیلا بر منابع نفتی ایران بود. عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» می نویسد کاملاً مشخص بود انگلیسی ها دارند در ایران تحرکاتی را برای کودتا و ایجاد تغییرات گسترده انجام می دهند. می گوید من به کنسول انگلیس در مشهد که از دوستان ما بود، گفتم: «اگر خبری هست به ما هم بگویید شاید از دست ما هم در این زمینه کاری بربیاید». چطور مورخ آن دوره متوجه چنین موضوعی شده بود و محقق امروز متوجه نمی شود؟ دلیلش یا بی سوادی است یا غرض و درک نکردن زمینه های اجتماعی آن دوران. کنسول انگلیس به مستوفی که می پرسد برنامه شما در ایران چیست، جواب می دهد: «می خواهیم بر جریان نفت و ثروت های ایران تسلط پیدا کنیم و بساط دین، روحانیت و عزاداری را هم از این مملکت جمع کنیم».

شیوه های دخالت انگلیس در ایران هم به تناسب شرایط روز گوناگون بوده است.

همین طور است. آنها در عین حال که کاملاً هدفمند کار می کردند، اما شیوه های گوناگونی را برمی گزیدند. یکی از اشکالات ما در درک وقایع تاریخی مربوط به دخالت انگلیس در ایران این است که همواره این دخالت ها را از منظر سفارت انگلیس در ایران تماشا می کنیم، درحالی که به هیچ وجه عمومیت ندارد. مثلاً نورمن سفیر انگلستان در ایران که هم پیمان لرد کرزن بود، خیلی اطلاع نداشت قرار است انگلستان در ایران کودتا کند. این دو طرفدار قرارداد ۱۹۱۹ و به دنبال مستعمره کردن ایران بودند و اصلاً قصد کودتا نداشتند. اینها جناح غیرصهیونیستی وزارت خارجه انگلستان بودند، اما بخش صهیونیستی وزارت امور خارجه انگلستان متشکل از لرد روفوس، چرچیل، لرد ریدینگ و چند تن دیگر از طریق حکومت هند بریتانیا، در وزارت مستعمرات و وزارت دریاداری فعالیت می کنند و اساساً کاری به وزارت امور خارجه و سفارت انگلیس ندارند. در این دوره قرار است انگلستان رژیم اشغالگر صهیونیستی را در منطقه خاورمیانه ایجاد و تقویت کند و در نتیجه اصلاً به فکر استعمار ایران نیست، چون می داند مستعمره سازی هزینه بردار است و انگلستان در شرایط پرداخت چنین هزینه هایی نبود. از این گذشته کشور استعمارگر ناچار است نیروهای نظامی خود را در کشور مستعمره مستقر کند که همین مسئله موجب نفرت مردم استعمارزده از آن کشور می شود. از این گذشته وقتی انگلستان می توانست با قرار دادن دست نشانده خود در ایران بدون صرف هزینه به مقاصدش برسد، ضرورت نداشت ایران را رسماً مستعمره خود سازد. آنها می توانستند فردی را روی کار بیاورند که اهداف آنان را به خوبی محقق کند.

اساساً از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵ فضای ایران به شدت انگلیسی بود. البته بعدها هم این فضا کم و بیش وجود داشت، اما در این چند سال به اوج خود رسید و انگلیسی ها می دانستند نباید از شیوه های استعماری قدیم استفاده کنند، به همین دلیل حتی در کودتا هم این شرط را گذاشتند که حکومت وقت ابداً نباید به انگلستان تمایل نشان بدهد، بلکه باید به عنوان یک جریان کاملاً مستقل ایرانی کار کند. اساساً یکی از مهم ترین عللی که انگلیس ها سید ضیاءالدین را که عامل سرسپرده و صد در صد وفادار به آنها بود کنار گذاشتند این بود که بیش از حد به انگلیسی ها تمایل نشان می داد! حالا اینها در کتاب ها و فیلم های مستندشان این گونه جلوه می دهند که سید ضیاء را رضاخان برداشت!

و انگلیسی ها هم ساکت نشستند که یک آدم وطن پرست بیاید و عامل آنها را بردارد و خودش سر جایش بنشیند.

همین جاهاست که برای انسان این پرسش مطرح می شود که آیا این تاریخ نگاران و مستندسازان واقعاً از درک حقایقی چنین واضح و آشکار عاجزند؟ اینها که می گویند رضاخان قرارداد ۱۹۱۹ را لغو کرد، آیا از خود نمی پرسند وقتی اصول یک قرارداد اجرا می شود، لغو صوری آن چه دردی می تواند از مردم و مملکت دوا کند؟ اینها هرگز از خود پرسیده اند چرا احمدشاه از سلطنت عزل شد؟ چون حاضر نشد قرارداد ۱۹۱۹ را امضا کند، درحالی که این آقایان جوری مستند می سازند و کتاب می نویسند گویی او این قرارداد را امضا کرده است. اساساً کسی نمی توانست در سیاست ایران علیه منافع انگلستان حرکت کند و جان به در ببرد. با توجه به اسناد و قرائن تاریخی بعید می دانم حتی کسانی هم که این آثار را تولید می کنند، به انگلیسی بودن رضاخان تردید داشته باشند. حتی از خود رضاخان هم این نقل قول وجود دارد که انگلیسی ها مرا آوردند، ولی خبر نداشتند با چه کسی طرف هستند! بماند که اتفاقاً انگلیسی ها دقیقاً می دانستند با چه کسی طرف اند.

ارباب اردشیر جی یکی از جاسوس های سرشناس انگلستان بود. او در خاطرات و وصیت نامه اش می نویسد شب های متمادی با رضاخان در باره صدماتی که اسلام و روحانیت به ایران وارد کرده اند صحبت و او را نسبت به آنان به قدری عصبانی می کردم که فریاد می زد: «دودمانشان را به باد خواهم داد». آیا همین یکی از صدها نشانه و سند برای آماده سازی رضاخان برای اتخاذ رویکرد مبتنی بر توجه به ایران باستان و ستیز با اسلام نیست؟

در رد ادعای این افراد بر توسعه صنعتی در دوره رضاخان چه اسنادی وجود دارند؟

این توسعه ها در جهت منافع ملی ما نبودند. مثلاً کدام عقل سلیمی حکم می کند تمام شهرهایی را که در مجاورت معادن آهن قرار دارند رها کنید و در کرج کارخانه ذوب آهن راه بیندازید؟ اما در دوره رضاخان هزینه هنگفتی را صرف این کار کردند و بعد هم دیدند انتقال سنگ آهن به آنجا به صرفه نیست و تعطیلش کردند. یا در مورد راه آهن که می گویند انگلیسی ها می خواستند از شرق به غرب راه آهن بکشند و رضاخان برخلاف میل آنها از شمال به جنوب خط آهن کشید. اتفاقاً قضیه کاملاً برعکس است. احمدشاه گفته بود: «راه آهنی می خواهم که زاهدان و بندرعباس را به تهران و غرب ایران را به شرق آن وصل کند»، اما آنها راه آهن شمال به جنوب را کشیدند. حتی دکتر مصدق هم به راه آهن رضاخانی اعتراض کرد که صرف هزینه برای آن اتلاف بودجه است، چون از ۲۰ کیلومتری هیچ شهری هم عبور نمی کرد و به درد هیچ کس جز خود انگلیسی ها نمی خورد! در فیلم ها و کتاب ها همیشه از پل ورسک صحبت می شود که تحت چه شرایط سختی ساخته شد و واقعاً هم یکی از پروژه های عظیم پل سازی در دوره خود است، اما این پل چه دردی از کشور دوا کرد؟ اجرای این نوع پروژه ها قطعاً در راستای تحقق همان هدفی است که رضاخان را آورد و تا زمانی که به کارشان می آمد از او حمایت کرد.

ما در آن دوران کشور فقیری بودیم و همه حرف دکتر مصدق هم این بود که در چنین وضعیتی حداقل باید راه آهنی را احداث کنیم که برای ما عواید زیادی داشته باشد، درحالی که راه آ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.